به گزارش خبرگزاری بینالمللی قرآن (ایکنا) به روایتی 7 رمضان مصادف است با سالروز وفات حضرت
ابوطالب(ع) عموی گرامی پیامبر اکرم(ص). وفات حضرت ابوطالب(ع) و حضرت خدیجه(س) هر
دو در سال 10 بعثت اتفاق افتاد و پیامبراکرم(ص) آن سال را عامالحزن (سال اندوه)
نامید.
حجتالاسلام سیدمجید پورطباطبایی، مؤلف کتاب «ابوطالب تجلی ایمان» عضو هیئت
علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی و مسئول مطالعات محوری قرآن پژوهی خاورشناسان،
در گفتوگو با خبرگزاری بینالمللی قرآن (ایکنا) به پاسخ به این پرسش پرداخت
که با وجود اعلام بشارت ظهور پیامبر آخرالزمان توسط انبیای گذشته و حضور پررنگ قوم
یهود در شبه جزیره عربستان که درصدد جلوگیری از این واقعه بودند، نقش حمایتی حضرت
ابوطالب نسبت به پیامبر اکرم(ص) چه بوده است.
پورطباطبایی اظهار کرد: بخش نخست سوال شما
درباره چرایی حضور یهودیان در جزیرهالعرب است. بخش دوم پرسش، با ابتناء به پیشفرضی
که در خصوص بشارت ظهور پیامبر آخرین توسط انبیای گذشته مطرح کردید، مربوط به نقش
حمایتی حضرت ابوطالب نسبت به پیامبر اکرم(ص) است. ابتدا نکتهای عرض کنم: علامه
امینی در کتاب الغدیر روایتی مرسله از امام کاظم(ع) نقل میکند که مضمون روایت،
این است که در دوران فطرت بین رسولان، یعنی حضرت عیسی و پیامبر اکرم(ص) که بیش از
600 سال طول کشیده، در این دوران 600 ساله زمین از حجت حق خالی نبوده است. بلکه در
این دوران انبیای دیگری حضور داشتهاند که از آنها با عنوان «اوصیا» یاد میشود.
این اوصیا، مأموریتشان منطقهای بوده است مثلا برخی از آنها مأمور به تبلیغ در
منطقه عربستان بودهاند.
در آن روایت، امام کاظم(ع) حضرت عبدالمطلب و حضرت ابوطالب
را از این اوصیا بر میشمارد که در دوران فطرت، پیامبر منطقه عربستان بودهاند.
شواهد تاریخی وجود دارد که نشان میدهد بعد از این که اسلام استقرار یافت، 5 اصلی
که حضرت عبدالمطلب در زمان خود آنها را انجام میداد و رعایت میکرد، توسط پیامبر
اکرم(ص) امضا شد و استمرار یافت که از جمله آن اصول، حج بیت الله الحرام بود. با
تکیه بر این روایت امام کاظم(ع) دانسته میشود که حضرت ابوطالب از پیامبران الهی
بوده و تحت این عنوان، از زمان تولد و ظهور پیامبر آخرالزمان خبر داشته است.
توطئه یهود بر علیه پیامبر(ص)
وی در ادامه عنوان کرد: مطلب دوم این است که در کتاب تورات
اصیل غیر محرّف (غیر تحریف شده) خبر داده شده بود که پیامبری در شبه جزیره عربستان
ظهور خواهد کرد. منطقه عربستان در آن زمان 2 منطقه قابل کشت و زرع داشته. یکی منطقه
یمن و دیگری مدینه. یهودیان تصور نمیکردند این پیامبری که بشارت آمدنش در تورات
ذکر شده، ممکن است در مکه ظهور کند. لذا در مدینه مستقر میشوند. در آن زمان قلاع
خیبر و نخلستانهای پرثمر مدینه در اختیار یهودیان بوده است. یهودیان آمدند به
مدینه تا 2 کار مهم انجام دهند: اولاً پیامبری که ظهور میکند را تحت سیطره خود
درآورند، ثانیاٌ اگر نتوانستند بر او مسلط شوند، وی را از میان بردارند.
مرحوم صفایی حائری در کتاب تاریخ شخصیت پیامبر(ص) به خوبی و
به طور مستند، هدف یهود را از استقرار در منطقه عربستان، خصوصا منطقه خوش آب و
هوای مدینه تبیین کرده است. از این جهت، وقتی رسول اکرم(ص) در شهر مکه ظهور میکند،
یهودیان بهت زده میشوند. وقتی ایشان وارد مدینه میشوند، یهودیان ار ابتدا با
ایشان از در خصومت و دشمنی وارد میشوند و هرچه پیامبر(ص) سعی میکند که با آنان
سازش و مدارا کند، آنها نمیپذیرند. یهودیان برای نابود ساختن دین جدید به انواع
حیلهها متوسل شدند. در جنگ احزاب با قریش تبانی کردند اما نتوانستند کاری از پیش
ببرند. یهودیان تا جایی که میتوانستند خصومت خود را مستقیم ابراز میکردند و در
جایی که نمیتوانستند دشمنی خود را مستقیما اظهار کنند، سعی میکردند پیامبر را
دور بزنند و با نفوذ افرادی چون کعبالاحبار در بدنه حکومت، اهداف خود را پیش
ببرند. چنانکه کعبالاحبار توانست مشاور خلیفه دوم شود.
پورطباطبایی افزود: مطلب بعد، نقش حمایتی حضرت ابوطالب از
پیامبر اکرم(ص) است. مشهور است که در دورانی که پیامبر خردسال بودند و 6-7 سال سن
داشتند، در مکه خشکسالی میشود. عبدالمطلب از ابوطالب درخواست میکند که نماز
باران بخواند. حضرت ابوطالب، پیامبر را همراه خود میبرد و در نماز، خدا را با
واسطه محمد(ص) و قسم دادن به حق او، دعا میکند و طلب باران مینماید. در نتیجه،
بارانی فراوانی نازل میشود و جبران خشک سالی میشود.
افسانه دیدار پیامبر(ص) و بحیرای راهب
کارشناس تاریخ اسلام ادامه داد: در زمان 8 سالگی پیامبر،
وقتی عبدالمطلب در آستانه وفات بود، پیامبر را به حضرت ابوطالب سپرد و نسبت به
مراقبت از پیامبر، سفارش جدی کرد. یک داستان افسانهای در منابع اهل سنت ذکر شده
و اتفاقا از شهرت هم برخوردار است. میگویند ابوطالب در سفر تجاری به شام، پیامبر
را همراه خود میبرد. در بین راه با «بحیرای راهب» برخورد میکند. بحیرا میبیند جوانی نشسته و ابر بر سر او سایه انداخته است. بحیرا پیراهن پیامبر را
بالا میزند و مهر نبوت را بر پشت ایشان مشاهده میکند. سپس به ابوطالب میگوید
جان این جوان در خطر است، او را بازگردان. این داستان را ابن اسحاق و طبری نقل
کردهاند و از این طریق مشهور شده. شهرت این داستان تا جایی پیش رفته است که فیلمهایی
که درباره پیامبر ساخته میشود مبتنی بر این داستان است. این ماجرا هم از حیث سندی
و هم از حیث محتوایی محل اشکال است و توضیح آن فرصت دیگری میخواهد.
وی در ادامه افزود: رگههایی از حمایت حضرت ابوطالب از
پیامبر اکرم(ص) را میتوان در ماجرای ازدواج ایشان با حضرت خدیجه(س) مشاهده کرد. برخلاف مشهور که سن خدیجه را هنگام ازدواج با پیامبر
40 سال ذکر کردهاند، این مطلب دروغ است و سن خدیجه هنگام ازدواج 25 سال بوده.
همچنین این که گفته میشود خدیجه(س) پیش از ازدواج با پیامبر(ص) 2 مرتبه ازدواج
کرده بوده نیز کذب است. در ماجرای ازدواج پیامبر و حضرت خدیجه، خطبه عقد را
ابوطالب جاری میسازد. ادامه حمایتهای ابوطالب از پیامبر اکرم(ص) را میتوان در
زمان بعثت و پس از آن مشاهده کرد.
بعد از بعثت، روزی ابوطالب میبیند که حضرت خدیجه و
امیرالمومنین(ع) به پیامبر(ص) اقتدا کردهاند و نماز میخوانند. در این هنگام به
جعفر میگوید تو هم بال دیگر پسر عمّت باش! لذا بعد از امیرالمومنین(ع) و حضرت
خدیجه، سومین نفری که به پیامبر ایمان میآورد جعفربن ابیطالب است. این ماجرا
ادامه دارد تا 3 سال بعد که آیه «انذار» نازل میشود و پیامبر(ص) مأمور به دعوت
علنی مردم میشود.