در بررسی بازی SpiderMan نگاهی به این مقوله داریم که آیا این عنوان در وانفسای گرانی بازار بازی در کشور، واقعا ارزش خریدن را دارد یا بهتر است از آن صرف نظر کنید و سراغ عنوان دیگری بروید؟ با دیجیاتو همراه باشید.
ابرقهرمانها بیش از یک دهه است که دنیای سرگرمی را فتح کردهاند ولی عمر آنها بسیار بیشتر از این حرفهاست و همین اسپایدرمن یا مرد عنکبوتی بیش از 55 سال سن دارد. مرد عنکبوتی در این بیش از نیم قرن حضورش در دنیای سرگرمی، بارها و بارها در مدیومهای مختلف از جمله سریال، سریال انیمیشنی، انیمیشن سینمایی، بازیهای ویدئویی، کارت بازی، فیلم سینمایی و... حضور پیدا کرده و با کوله باری از تاریخ راه خود را به آخرین کنسول سونی باز کرده است.
احتمالا شما تا به امروز درباره عظمت بازی و ویژگیهای بازی جدید اسپایدرمن، چیزهایی اینور و آنور خواندهاید و شنیدههایی درباره عملکرد مثبت این بازی در مارکت و.. به گوشتان خورده است، در این مطلب میخواهیم نگاهی بیندازیم به پاسخ سوالی که احتمالا این روزها در ذهن گیمرها نقش بسته و ببینیم که بازی Spiderman بیش از حد واقعیت مورد انتظار قرار گرفته (به اصطلاح، Over Hype شده) و یا اینکه واقعا با یک بازی شاهکار طرف هستیم که دنیای بازیهای ابرقهرمانانه را بار دیگر دگرگون کرده است؟
- سازنده: Insomniac Games
- ناشر: Sony Interactive Entertainment
- پلتفرم ها: پلی استیشن 4
- پلتفرم بررسی: پلی استیشن 4
همانطور که موضوع ابرقهرمانان چند سالیست که تبدیل به یک موضوع جدیتر در سینما و تلویزیون شده، در بازیهای ویدئویی نیز، با مورد مشابهی روبرو شدهایم و عناوین ساخته شده از روی این کاراکترها، در سالهای اخیر رنگ و بوی دیگری به خود گرفته و بار دیگر احیا شدهاند. شروع این احیا را شاید بتوان در کاراکتر بتمن جستجو کرد که با عنوان Batman Arkham Asylum وارد کارزار شد و با ریسکها و سنتشکنیهایی که کرد، توانست سرآغاز مجموعه جدید بازیهای بتمن باشد و این عناوین را در بین گیمرها مانند یک گوهر ناب جلوه دهد.
بتمن از دنیای DC است و رقیب این کمپانی یعنی مارول، با اینکه در عالم سینما یکه تازی میکند ولی در بازیهای ویدئویی همواره دچار یک لغزش بوده و کمتر توانسته به موفقیت دست پیدا کند. کاراکتر اسپایدرمن که شاید بتوان آن را محبوبترین یا لااقل یکی از محبوبترین شخصیتهای دنیای مارول دانست، به تنهایی در بیش از 30 بازی حضور داشته و جز دو سه مورد از آنها، بقیه عناوین آثار ضعیف و یا در بهترین حالت متوسطی محسوب میشوند که اسمشان در تاریخ گیم باقی نمانده است. حال سونی (مالک حقوقی این کاراکتر در عالم واقعیت) با همکاری Insomniac Games که پیشتر با ساخت آثاری چون سری رچت و Resistance خودش را ثابت کرده، ابرقهرمان محبوب مارول را وارد یک بازی از نوع جهان باز کرده و دست نویسندگان بازی را نیز باز گذاشته است تا اینبار اسیر خطوط دیکته شده نشوند و یک داستان اورجینال را تعریف کنند.
- دن اسلات و کریستس کیج دو نویسنده از تیم چهارنفره نویسندگان بازی هستند که از دنیای کمیک نویسی پا به این عرضه گذاشتهاند. این دو پیشتر روی داستانهایی از اسپایدرمن نیز کار کرده بودند و کیج حتی سابقه نویسندگی بازینامه هم در کارنامه خود دارد. او پیشتر داستان بازی های اقتباسی از فیلمهای مارول همچون Amazing Spiderman 2 و Captain American را نوشته و در دنیای سینما و تلویزیون نیز جزو تیم نویسندگی سریال محبوب Daredevil از شبکه نتفلیکس است.معروفترین کمیکی که او نوشته House of M نام دارد که در بین طرفداران بسیار محبوبیت دارد.
- اسلات اما از کیج بیشتر زیر تیغ هواداران بوده و چندان از او دل خوشی ندارند. او خالق برخی دشمنان معروف اسپایدرمن از جمله مستر نگاتیو بوده (فردی که عمر حضورش در کتابها به زور به یک دهه میرسد) و حضورش در بازی هم باعث شده که این کاراکتر را به عنوان یکی از نقشهای منفی اصلی روی کار بیاورد، موردی که در ابتدا مورد انتقاد طرفداران قرار گرفته بود ولی حالا با عرضه بازی، این انتقادات کمرنگ شده است.
بررسی داستان بازی
بازی Spiderman در شهر نیویورک روایت میشود، نیویورکی که ترکیبی از این شهر در جهان واقعی و جهان کمیکهای مارول است و در بازی طراحی و پیاده سازی شده است. در شروع بازی با پیتر پارکری روبرو هستیم که از اسپایدرمن شدنش (گزیده شدنش توسط یک عنکبوت و حکایتهای بعد از آن که احتمالا در آثار سینمایی این شخصیت آن را دیدهاید) سالیان سال میگذرد و در همین ابتدا متوجه میشویم که سازندگان بیخیال Origin و روایت هسته اولیه مرد عنکبوتی شدهاند، نکتهای که باعث میشود روند بازی تسریع بیابد و دیگر شاهد مقدمه چینیهای طولانی چگونگی خلق این شخصیت نباشیم (کاری که مارول در جهان سینماییاش هم به زیرکی با اسپایدرمن جدید خود انجام داده و از بازگو کردن سه باره این وقایع فرار کرده است.)
پیتر پارکر لباس ابرقهرمانانه خود را پوشیده و در سطح شهر میگردد و با خلافکاران و تبهکاران مبارزه میکند، این روند همیشگی زندگی او در کالبد اسپایدرمن است و در زندگی حقیقی نیز پیش دکتر اتو Otto کار میکند و روی پروژههای علمی او تحقیق میکند. پیتر پارکر در خانه مستقل خود زندگی میکند و با مشکلات مالی شدیدی هم روبروست ولیکن دغدغه اصلیاش به هم زدنش با مری جین، معشوقه و دوست چندین سالهاش هست که باعث تشویش ذهن او شده است.
در همین گیر و دار اما پیتر با وقایع جدیدی در شهر روبرو میشود و با مالک کارخانه فیسک یعنی ویلسون گرانت فیسک (یا همان کینگ پین مشهور) درگیریهایی پیدا میکند. از آنسو گروهی موسوم به Demons شروع به یک سری فعالیت مخرب در سطح شهر میکند و با اینکه در ابتدا به نظر میرسد دست این دو گروه در یک کاسه هست ولی پیتر به تدریج با بیرون کشیدن اطلاعات از برخی از دشمنان سابق و قسم خورده خود همانند شوکر، متوجه میشود که این گروه چینی سرکرده دیگری دارد. کار زمانی بیخ پیدا میکند که این گروه در وسط شهر عملیات تروریستی انجام داده و در صدد ترور شهردار، نورمن آزبورن (پدر هری آزبورن، دوست صمیمی مری و پیتر) بر میآیند.
اسپایدرمن شهر را در معرض خطر دیده و وارد عمل میشود و در این بین دوستانی هم پیدا میکند و البته متوجه میشود که پشت ماجرا چندین خبیث وجود دارند، شش دشمن که در کمیکهای اسپایدرمن به شش خبیث مشهور هستند و در بازی تعدادی از آنها همچون اسکورپیون، راینو، کرکس (یا همان والچر)، الکترو و مستر نگاتیو در همان ابتدای کار مشخص هستند و شخصیت ششم سورپرایزی برای گیمرهاست که ترجیح میدهم از فاش کردن هویت آن امتناع ورزم، هرچند گیمرهای آشناتر با دنیای اسپایدرمن از همان ساعات ابتدایی بازی میتوانند حدس درست را بزنند.
بگذارید همینجا که صحبت از توانایی حدس زدن گیمر را پیش کشیدم، تکلیف داستان بازی Spiderman را مشخص کنم. داستان از تمامی بازیهایی که تاکنون از این شخصیت ساخته شده بهتر و پختهتر خلق شده و نویسندههایی چون دن اسلات و کریستس کیج پشت ماجرا قرار دارند که البته به عنوان بهترین نویسنده داستانهای کمیک اسپایدرمن حساب نمیشوند (راستش را بخواهید طرفداران دوآتیشه تا حدی از مخالفان سرسخت اسلان هم هستند) ولی توانستهاند با کمک یکدیگر یک داستان اصیل در دنیای اسپایدرمن را پدید بیاورند که بالانس هویتهای مختلف قهرمانش را نیز به خوبی رعایت کرده باشد.
توازن بین خطوط داستانی پیتر پارکر و اسپایدرمن و روایت مراحل مختلف این دو به زیبایی صورت گرفته و از این حیث شاید بتوان گفت که بازی اسپایدرمن از تمامی بازیهای ابرقهرمانی بهتر عمل کرده (از منظر توازن بین دو شخصیت ابرقهرمانانه و دنیای واقعی) اما این داستان مشکلات زیادی هم دارد که نمیتوان از آنها چشمپوشی کرد و همین مشکلات باعث شده که نتوان بازی Spiderman را بهترین عنوان ابرقهرمانه از همه زوایا دانست. همانطور که گفته شد بسیاری از بخشهای داستانی بازی قابل حدس هستند (حتی برای افرادی که کمترین آشنایی را با پیشینه شخصیتها داشته باشند) و جدای از این مساله، با اینکه بازی از نشان دادن Origin کاراکتر اسپایدرمن حذر کرده، ولی کماکان بیش از اندازه طول میدهد تا خط اصلی داستان فعلی رو شود و گیمر را در همان ابتدای راه خسته میکند، هرچند داستان بعد از چند ساعت از این کسل شدن پیچشهای جذابی به خود میدهد و جانی تازه میگیرد ولی این دمیدن روح کمی دیر اتفاق میافتد.
همچنین باید اشاره کرد که حضور کاراکترهای فرعی همچون مری جین و مایلز (پسری سیاهپوست که این روزها در دنیای کمیک جای پیتر پارکر را گرفته و تبدیل به اسپایدرمن شده) به خودی خود جذاب است و شخصیت پردازی خوبی هم به آنها داده شده ولی اصرار بازی برای Playable بودن آنها و رد کردن یک سری مراحل با این اشخاص، روی مخ میرود. مراحلی که برای این دو کاراکتر در نظر گرفته شده زمین تا آسمان با اتمسفر حاکم در بازی تفاوت دارند و عملا هیچ چیز خاصی هم برای عرضه ندارند که گیمر را مشتاق به انجام آنها کند. شاید حضور کوتاه چند دقیقهای در اوایل کار جالب توجه باشد ولی ادامه این راه باعث سکته زدن بازی در برخی مواقع شده و فاز کارآگاهی که زورکی وارد بازی شده، یخ میزند.
نقصهای داستانی به همین موارد ختم نمیشود و برخی پیچشهایی که در بازی رخ میدهد (مانند افشا شدن هویت رییس گروه Demons که از همان موارد قابل حدس زدن هم هست) با سطحیترین واکنش شخصیتها روبرو میشود. میخواهم بگویم که گیمر توقع دارد تا پیتر پارکر از فهمیدن فلان ماجرا دچار یک شوک شود، ولی احتمالا تیم نویسندگی خودشان هم از آسان بودن معماهای گنجانده شده در بطن داستانش آگاهی دارند که از آنها بسیار ساده میگذرند و سطحی بودنشان را نشانمان میدهند.
روزهای اول عرضه بازی، با باگهای فراوانی روبرو بودیم که احتمالا ویدئوهای آن را در سرتاسر نت دیدهاید. خوشبختانه آپدیتهای ناشر تا حد زیادی این باگها را برطرف کرده است
- گروه شش خبیث در داستانهای زیادی از کمیکهای مارول و اسپایدرمن حضور داشتهاند و مانند دیگر تیمهای دنیای ابرقهرمانی و ابرشروری، لزوما اعضای ثابتی ندارند و افراد زیادی در این گروه قرار گرفتهاند. اسپایدرمن همانند بتمن در دنیای دیسی، دارای ابرشرورها و کاراکترهای منفی زیادی در داستانهای خودش است که هر کدام پیشینه محکم و داستان نسبتا جذابی دارند.
- بازی کنونی گرچه افرادی چون ونوم و سندمن را کم دارد (این موارد در قبل از عرضه بازی به طور رسمی اعلام شده بود) و جای خالی آنها و بسیاری دیگر از کاراکترها حس میشود ولیکن خبر خوش رسیده که شخصیت Black Cat در قالب یک DLC جداگانه در بازی حضور خواهد یافت. گربه سیاه در بازی فعلی هم هست ولی همانند کاراکتر ریدلر در بازیهای بتمن، نقش خاصی ندارد و صرفا یک سری موارد Collectible به او مربوط است.
بازی Spiderman داستانکهای فرعی هم در خود گنجانده که برای ماموریتهای فرعی ساخته و پرداخته شده و بسان اکثر بازیهای Sandbox یا همان جهان آزاد، آنچنان قدرت ندارند. این داستانکها اما در بخشهای فرعی جدیتری چون معماهای پیدا کردن گربههای Black Cat اما همچنان این نقص را به دوش میکشد و این نکته ناخوشایند سبب شده که داستان قوی را فقط در مدت زمان اصلی بازی نظارهگر باشیم، مدت زمانی که البته کم هم نیست نزدیک به 20 الی 25 ساعت زمان برای پایان بردنش لازم است.
روابط عاشقانه بین مری جین و پیتر پارکر بسیار خوب از آب در آمده و این دو کاراکتر شیمی بسیار عالی نسبت به یکدیگر پیدا کردهاند. سکانسهای عاشقانه و درام داستان از نکات مثبت آن محسوب می شود
اما جدا از تمام موارد بالا دیالوگهای ستودنی بازی را نباید فراموش کرد و همینجا باید به مهارت و دقت صداپیشگان بازی نیز اشاره کرد که توانستند به تمامی کاراکترها جان ببخشند و با صدایشان آنها را از مقوایی بودن خارج کنند. برخی از صداپیشگان حاضر در بازی سابقههایی در دنیای اسپایدرمن داشتند و حضور دوبارهشان هم طرفداران را خوشحال کرده و هم باعث اعتلای بخش صداپیشگی بازی شده و از بین آنها میتوان به جاش کیتون اشاره کرد که به کاراکتر الکترو ابهت خاصی عطا کرده و یا دوبلور مری جین یعنی لارا بیلی که این دختر خبرنگار جسور را جذابتر از همیشه درآورده است.
به برج معروف گروه انتقامجویان (اونجرز) سلام کنید
نکته دیگری که در این میان میتوان آن را مطرح کرد، ایستراگ (معادل فارسی برای این واژه به ذهنم نمیرسد، شاید بتوان گفت اشارات مخفی!) است که در بازیها و فیلمهای ابرقهرمانی به وفور یافت میشود و از تفریحات قماش گیمر و فیلمباز، پیدا کردن این موارد است. ایستراگهای بازی Spiderman در وهله اول کم به نظر میآید ولی با جستجو در فضای پهناور بازی به موارد متعددی از آنها میتوان دست یافت. کولهپشتیها و موارد یافتنی دیگری در بازی وجود دارد که همهشان شامل ایستراگهایی از دنیای سینمایی مارول و بازیهای گذشته اسپایدرمن و کمیکهای آن میشوند و مشخص میشود که خالقین بازی خودشان از قماش هواداران سرسخت اسپایدرمن هستند.
موسیقی زیرپوستی
خانه دکتر استرنج از دنیای سینمایی مارول هم در شهر نیویورک داخل بازی پیدا می شود
موسیقی بازی نیز در کنار صداپیشگی خوب شخصیتها، به زیبایی در نماهای بازی نشسته و در صحنههای حماسی و اکشن نیز به خوبی اوج میگیرد. موسیقی در بین مراحل ریتمی آرام دارد و شاید شنیده نشود ولی در نقاطی حساس رخ مینماید و باعث شگفت زدگی گیمر میشود. میتوان ادعا کرد که آهنگهای موجود در بازی بیشتر از همه به دو فیلم Amazing Spiderman شباهت دارند و در برخی موارد تشابهات زیادی بین نتهای موسیقی بازی و این فیلمها شنیده میشود.
گیم پلی سریع و پرچالش
خوشبختانه به واسطه شهر پویاتر و بزرگتر دنیای اسپایدرمن با جهانی به مراتب وسیعتر و تعاملیتر نسبت به بازیهای بتمن روبرو هستیم (در آن بازیها معمولا شهر خالی از سکنه بود و دشمنان معدودی هم در جای جای شهر حضور داشتند) و این نکته روی گیمپلی بازی نیز تاثیر مثبتی گذاشته است. بعد از انتشار اولین ویدئوها از بازی، انتقادات زیادی نسبت به نحوه مبارزات و دوربین و... بازی شد و بسیاری آن را بیش از حد شبیه سری بتمن دانستند و خوشبختانه ناشر به این انتقادات توجه کرده و محصول نهایی چیزی خاصتر از آب در آمده که هرچند همچنان رگههایی از شباهت در آن دیده میشود، ولی بسیاری از حرکات انحصاری خود کاراکتر اسپایدرمن است.
استن لی در این بازی هم همانند فیلمهای سینمایی مارول حضور افتخاری Cameo خود را حفظ کرده و در سکانسی کوتاه ظاهر میشود. جای صدای گرم و منحصر به فرد او در جای جای بازی خالیست
- بازی Spiderman خواه ناخواه با عناوین جدید بازیهای بتمن ساخته راک استدی مقایسه میشود چرا که تا به امروز، حرف اول و آخر را در بازیهای ابرقهرمانانه همین عناوین میزدند. بسیاری از منتقدین سعی کردهاند تا از مقایسه این دو عنوان بگذرند چرا که آتش جنگی بین طرفداران DC و Marvel صورت نگیرد اما فارغ از تعصب روی هرکدام از این دو کمپانی، باید اعتراف کرد که بازی جدید اسپایدرمن را، لااقل در حال حاضر، نمیتوان بهترین بازی ابرقهرمانی تاریخ دانست.
- با اینکه Insomniac سعی کرده تا اصالت بازی حفظ شود ولی کماکان موارد مشابه زیادی که مستقیما وامدار سری بتمن هستند در بازی یافت میشود و این نکات باعث یونیک نشدن بازی Spiderman شده است. مبارزات بازی سریعتر و متنوعتر شده و محیط مبارزات نیز به کمک این بخش آمده اما شباهتها در برخی موارد توی چشم میزند. جدا از این مساله، داستان بازی همانطور که اشاره شد نقصهای ریزی دارد که نمیتوان از آن چشم پوشی کرد، به طور کلی آن انقلابی که عنوانی چون Arkham City در زمان خود به پا کرد، در بازی جدید مرد عنکبوتی حس نمیشود. این حرف به این مفهوم نیست که Spiderman جدید بازی خوبی نیست بلکه صحبت اصلی اینجاست که لقب بهترین بازی ابرقهرمانانه مارول را میتوان به آن اعطا کرد، نه لقبی بیشتر.
مبارزات در بازی به صورت تن به تن هستند و استفاده از فضای مبارزات نیز در دستور کار مرد عنکبوتی قرار دارد به طوری که میتواند بسیاری از وسایل را به سمت دشمنان پرتاب کرده و آنها را تار و مار کند. مبارزات سریع و هوایی از خصلتهای اسپایدی بوده و تارهای او و البته گجتهای عجیب و غریبش (که احتمالا وامدار خلاقیت Insomniac در طراحی اسلحههای عجیب سری رچت است) نیز کمک حالش در مبارزات هستند.
بخشهایی که حس کارآگاهی اسپایدی گل میکند، بسیار شبیه به بازی بتمن میشود، حتی از لحاظ زاویه دوربین
مبارزات به صورت مخفیانه هم میتواند پیش برود که حقیقتش را بخواهید، چندان با ماهیت اسپایدرمن جور نیست و شخصا ترجیح میدادم در اکثر مبارزات بزنم به وسط کارزار.
البته سازندگان برای بخش مخفیکاری زحمات زیادی کشیدهاند و در بسیاری موارد بیگدار به آب زدن باعث مرگ میشود چرا که گلولهها به شدت نوار سلامتی اسپایدرمن را تحت تاثیر قرار میدهند و بازی در آسانترین حالت خود هم چالشهای فراوانی در نبردها به همراه خواهد داشت. نکته جالب اینکه اسپایدرمن همانند دنیای کمیکها و انیمیشنها و... قاتل نبوده و به هیچ وجه کسی را در بازی نمیکشد، شما حتی اگر فردی را از بالای برج هم پرتاب کنید،اگر او را در حین سقوط دنبال کنید متوجه میشوید که آن شخص بعد از سقوط به دیواره برج با تار بسته شده و سقوط نکرده است. این نکته خشونت بازی را بسیار کم کرده و روحیه شاد اسپایدرمن را به بازی تزریق کرده است.
البته تعداد لباسها خیلی بیشتر از این حرفهاست و اگر حوصلهاش را داشته باشید چیزی حدود 25 لباس را باز کنید
درخت توانایی که در بازی وجود دارد با Token (پولهای مجازی داخل بازی) قابل خریداریست و باعث میشود که حرکت اسپایدرمن جدیدتر و قویتر شود و کمی تا قسمتی مشکل ورطه تکرار در بازیهای طولانی و جهان باز را رهایی میبخشد، هرچند در نهایت انیمیشن حرکات Finishing بعد از مدتی خسته کننده خواهند شد. اما یک عنصر در بازی و گیمپلی آن وجود دارد که علی رغم تکرار دوباره و دوباره آن، لذت بخش است... تار تنیدن و Swing کردن مرد عنکبوتی در فراز آسمان شهر نیویورک.
منوی داخل بازی هم از مشکلات این اثر است، معلوم نیتس چرا سازندگان این منو را انقدر پیچیده طراحی کردهاند و کارکردش را انقدر پیچیده نشان دادند. به جای این همه تب باز کردن، خیلی راحتتر میشد منو را راست و ریست کرد
بزن تار و بزن تار
به جرات میگویم که میتوان یک مقاله جدا درباره این تار تنیدن و حس شگفتی که به گیمر داده میشود نوشت. شما هیچ کاری هم در بازی نکنید، صرفا با فشردن دکمه R2 میتوانید کیف دنیا را کنید و از خرید بازی ذرهای هم پشیمان نشوید! تار تنیدن و تاب خوردن اسپایدرمن تا به امروز به هیچ وجه انقدر دیدنی و لذت بخش نبوده و سازندگان با نهایت دقت توانستند این عمل را در بازی شبیه سازی کنند.
حضور بلک کت تا به امروز فعلا در همین کارها پابرجاست تا ببینیم که DLC چه میکند
دیگر خبری از تار زدن به آسمان بی در و پیکر نیست و پرتاب تار بسیار طبیعیتر و منطقیتر صورت میگیرد (تار حتما به یک جایی گیر میکند!) و سرعت و لطافتی که در چرخ زدن حین تار تنیدن وجود دارد بسیار خوب از آب در آمده است.
با فشردن دکمه ضربدر در حین تار زدن میتوان سرعت را بیشتر کرد و همچنین یادتان نرود که اسپایدرمن توانایی دویدن روی ساختمانها را نیز دارد و پریدنش به اینور آنور در قالب انیمیشنهایی جذاب تعریف شده است. حالت Dive (سقوط) هم در بازی قرار دارد که کمی وامدار سری اساسینز کرید بوده ولی اسانسی از نوع اسپایدرمن به آن اضافه شده و به مراتب جذابتر خلق شده است.
- بازی Spiderman بیش از همه به نسخه Spiderman 2 ارجاعاتی دارد، نسخهای که تا قبل از عرضه این بازی به گفته طرفداران از بهترین عناوین اقتباسی ساخته شده از روی این کاراکتر بود.
- بازی Spiderman 2 با اینکه همزمان با اکران شدن فیلم دوم از مجموعه سه گانه اولیه اسپایدرمن، ساخته سام ریمی، ساخته و عرضه شد اما تا حد زیادی داستانی مجزا داشت و برای اولین بار این کاراکتر را وارد یک جهان باز کرد. ماموریتهای متنوع و تاب خوردن اسپایدرمن در بین آسمانخرانشهای نیویورک، در زمان خود بسیار جذاب بود.
مینی گیمهایی فکری در بازی وجود دارد که کمی تا قسمتی باعث سوزاندن فسفر گیمر هم میشود، هرچند دلایل کافی برای تجربه آنها به مخاطب داده نمیشود
اما برگردیم به بحث شیرین مبارزات و نکتهای را گوشزد کنیم که نبردهای با Bossها برخلاف سایر نبردها، آنچنان جذاب به بار نیامده و مشکلات زیادی دارد. بیشتر این مبارزات در تار زدن و جا خالی دادن و سپس مشت حواله کردن خلاصه میشود و هیچ کدام از Bossها به جز نبرد آخر با ششمین خبیث، تاکتیک خاصی برای شکست دادنشان مورد نیاز نیست. چالشهای نبرد با افراد عادی و تبهکاران در طول مراحل بسیار بیشتر از مبارزه با Bossهاست و سازندگان بازی با اینکه حتی دست به دامن مبارزات ترکیبی همزمان با دو Boss هم شدهاند، ولی کماکان نتوانستند چالشی واقعی را در این مراحل به نمایش بگذارند.
دنیای قشنگ نو
گرافیک بازی همانطور که انتظار میرفت، بسیار بالاست و هرچه از آن تعریف شود، کم است. انیمیشن صورتها و بافتهای ساختمانها و تمامی آیتمهای حاضر در بازی به نحو شگفت انگیزی بالا هستند و نورپردازی در این بین چنان قدرتنمایی میکند که گیمر را مدهوش خود مینماید. کافیست روی یک ساختمان تمام شیشهای پریده و بازتاب نمای روبروی شهر و نور آفتاب روی شیشههای ساختمان را ببینید و بعد از اینکه همچنان مست این گرافیک هستید، در حین بالا رفتن از ساختمان متوجه بشوید که سازندگان به همین امر بسنده نکرده و داخل اتاقهای ساختمانها را نیز طراحی کردهاند. این حجم از وسعت بازی و جزییات ریز و فراوان حاضر در بازی با کمترین مدت زمان لودینگ در اختیار گیمر بوده و این نکته نیز ارزش کار تیم بازیسازی را مضاعف میکند. همچنین بازی از لحاظ فریم هیچ مشکلی ندارد و در تمام لحظات بسیار روان اجرا میشود.
با استفاده از قابلیت Fast Travel (که احتمالا کم از آن استفاده خواهید کرد چرا که تا تنیدن و رسیدن به مقصد بسی باشکوه است) اسپایدی از وسایل نقلیه عمومی همچون مترو استفاده میکند!
جمع بندی
بازی Spiderman آنقدر محتوا دارد که گفتن از همه آنها یک طومار را میطلبد و نگفتنشان نیز عذاب وجدان به همراه خواهد داشت. بازی جدا از مراحل اصلی و فرعی زیادی که دارد، محتواهای بسیار گوناگونی را در سطح شهر قرار داده که باعث میشود حتی بعد از به پایان رسانیدن آن نیز دلتان بخواهد در محیط پهناور نیویورک مارول بچرخید. در این بین لباسهای گوناگون اسپایدرمن را نیز نباید فراموش کرد که تقریبا شامل تمامی لباسهای ساخته شده برای این کاراکتر در دنیاهای کمیک، انیمیشن و سینما میشود. این لباسها هر یک قدرت مخصوصی دارند که با فشردن همزمان دکمههای R3 L3 فعال میشود و هرچند این قدرتها تا حدی شبیه به هم هستند، اما تنوع لباسها میتواند از تکراری شدن بازی جلوگیری کند.
بیش از دو سال برای تجربه بازی Spiderman انتظار کشیدیم و حالا با عرضه شدن نهایی این عنوان، میتوان به جرات گفت که این صبر طولانی ارزشش را داشت چرا که با یکی از بهترین بازیهای ابرقهرمانی تاریخ روبرو هستیم و طرفداران اسپایدرمن نیز احتمالا با انجام این بازی از خود بیخود خواهند شد. بازی میتواند دهها ساعت شما را سرگرم کند و دنیای حدودا خاص خودش را طوری جلوه دهد که دل کندن از آن واقعا برایتان سخت باشد. اسپایدرمن هیچوقت تا این حد زیبا به تصویر کشیده نشده است.
- بهترین بازی اسپایدرمن تاکنون
- گرافیک عالی و چشم نواز
- صداگذاری و موسیقی خوب
- کنترل نرم و روان
- تار تنیدن و تار تنیدن و تار تنیدن و تار تنیدن
- محتوای فرعی و ماموریت های جانبی بسیار زیاد
- مدت زمان طولانی بازی
- باگ های عجیب و غریب و کرش شدنهای روی اعصاب
- داستان می توانست بسیار بهتر باشد
- مبارزات با اکثر باسها چالشی نیست و روندی تکراری به خود میگیرد
- مراحل شخصیت های فرعی
- تکراری شدن انیمیشن های مبارزات بعد از چند ساعت بازی کردن
-