به گزارش ایسنا، بنا بر رسم قدیمی بلوچها، شاه بی بی هم که مو سپید کرده است، باید لباس رنگ تیره تنش کند و از سوزن دوزیهایی به رنگ شاد روی لباسش خبری نیست. نمیداند چند سالش است، شناسنامه هم ندارد. خیلی از زنان قدیمی و دختران جوان بلوچ شناسنامه ندارند و به طور طبیعی به زندگیشان ادامه میدهند. شاه بی بی اهل روستای خدا آباد است. روستایی که تا مرز پاکستان حدود یک ساعت فاصله و فقط 75 نفر جمعیت دارد. او مسنترین زن روستایشان است.
در روستای خدا آباد همه فامیل هستند و زمانی دامداری میکردند اما بعد از خشکسالی همه یکجانشین شدند و دام کمی نگه میدارند. زمانی هر نفری حدود 100 گوسفند، شتر و گاو داشت اما حالا مثل گذشته نیست. همه به جای آنکه در کپر زندگی کنند، خانه ساختهاند و گاهی روزهای تابستان را در کپرهایی که همچنان اثری از آنها در کنار خانههایشان باقی مانده، میگذرانند.
کپر یا لوگ را با استفاده از شاخه نخل و چوب درخت گز میساختند و برخی از آنها تا 100 سال هم عمر کرده است. بخشی از زمین داخل کپرها را گود میکردند تا در آن برای پخت غذا آتش درست کنند که به آن آتیشچلان میگفتند. در کپرها از حیوانات هم نگهداری میکردند. ساخت هر کپر حدود یک هفته زمان میبرد.
حالا وانتی که ابزار کهنه زندگیشان را آهن پاره میخواند، به روستای آنها هم سر میزند تا آخرین نشانههای قدیمی بودن یک قوم را بخرد و سر به نیست کند، با این حال بی بی برخی از ابزارهای قدیم زندگی را همچنان در کپر نگه داشته است.
شاه بی بی با بِنههای ساییده شده، آب و نمک، غذایی درست میکند که به گفته خودش سرشار از آهن است. آنها همچنان این وعده غذایی را با نان خشک میخورند. اما این تنها غذایی نیست که آنها درست میکنند. «فلفل آب» هم خوراک دیگر این منطقه است که بی بی دستور پخت آن را این طور میدهد: فلفل قرمزخشک شده را روی همان سنگی که بِنه را میسایید و اسمش «وانک» است، خُرد و با آب مخلوط میکنند و با نان خشک میخوردند.
فاروق- یکی از نوههای بی بی- که مادر بزرگش را ننه صدا میکند، صحبتهایش را برایم ترجمه میکند و میگوید: قدیمها مثل حالا تنوع غذایی نبوده است و از این خوراکها برای سیر کردن شکم استفاده میکردند. کشک، شیلانچ، عدس پلو، کدو و بادمجان آبپز نیز از دیگرغذاهایی است که این روزها هم استفاده میشود.
به گفته بی بی، قدیمیها از خرما به عنوان شیرینی استفاده میکردند. سراوان و روستاهای اطرافش مثل کلپورگان و خدا آباد نخلستان هم دارد گرچه با وجود خشکسالی و آتش سوزی بسیاری از نخلها سوختند اما خرماهای این منطقه معروف است. کرمانیها، محصول خرمای مردم این منطقه را سرِ زمینهایشان میخرند و با بسته بندی بَم میفروشند.
در عیدهایی مثل فطر و قربان که مهمترین جشنها و عیدهای مردم این منطقه است، خرما به عنوان شیرینی نقش مهمی دارد. مردم اهالی در عید فطر به بچهها عیدی میدهند. بچهها در روز عید فطر به روستاهای اطراف میروند و شکلات یا عیدی میگیرند.
شاه بی بی میگوید: زمانهای قدیم ذرت را آسیب میکردند و با آن حلوا درست میکردند. ذرت را طوری آرد میکردند که برخی از دانههای آن در آرد باقی بماند سپس آن را با روغن حیوانی تفت میدادند و حلوا درست میکردند. از این نوع حلوا بیشتر در مراسم عزاداری برای پذیرایی استفاده میکردند.
مراسم عروسی مردم این منطقه هم مثل حالا نبوده است. یک هفته قبل از عروسی ساز سُرنا و دُهل میزدند، یک حیوان را قربانی میکردند و با آن غذا میپختند اما امروزه برای مراسم عروسیها دو شب جشن میگیرند و با قورمه سبزی و آبگوشت از مهمانان پذیرایی میکنند.
حتی سوزن دوزی لباس عروسها هم با لباسهای زنان دیگر متفاوت بوده و از طرحهای قدیم سوزن دوزی و با کیفیت بهتری استفاده میکردند. رنگ لباس عروس هم قرمز بوده اما حالا عروسها مثل همهی مناطق ایران رنگ سفید به تن میکنند. لباسهای بلوچی هم گشادتر و بلندتر از حالا بوده است اما دخترهای امروزی لباسها را تنگ تر میدوزند.
دختران از 5 سالگی سوزن به دست میگیرند اما چون بازاریابی نمیدانند، نمیتوانند کارهایشان را بفروشند. قیمت سوزن دوزیها هم بستگی به ظرافت دوخت دارد و از 100 هزار تومان شروع میشود. آنها حصیر بافی هم میکنند و برای این کار از برگ درخت نخل وحشی یا همان داز برای استفاده میکنند. البته مردان هم در کنار زنان این کار را انجام میدهند و جانماز و سواس(نوعی پاپوش) و برای موتورهایشان خورجین میبافند.
به گفته بی بی در زمانهای قدیم، پنبه هم در همان منطقه کشت میشد و آن را به کارگاهی در سراوان میبردند تا پارچه ببافند و لباس بدوزند.
زندگی امروز مردم روستای خدا آباد با گذشته فرق کرده است. بچههای روستا دیگر در کپر درس نمیخوانند و هفت سالی میشود که صاحب دارلعلوم یا همان مدرسه قرآنی درس میخوانند. مدرسهای که 13 دانش آموز دارد و هر کدام میخواهند یا معلم یا پزشک شوند تا بتوانند کاری برای روستایشان کنند.
کبریا حسینزاده- ایسنا