نخستین «فشنشوی مینی مدلها» در محله ولنجک برگزار شد. تا پیش از این «مدلینگ کودکان» در تصاویر و عکسها خودنمایی میکرد. اما این بار «کت واک» (cat walk) کودکان مدلینگ، مخاطبان خاصی را به خود جلب کرد.
به گزارش به نقل از همشهری ،کودکان با لباسهای پرچین و رنگی روی سن راه رفتند و مخاطبان که بیشتر مادران بودند، تشویقشان کردند. بازار مدلینگ کودکان این روزها داغ است. تب تندی که کلمات جدیدی را در دایره لغات روانشناسان جا داده است: «کودکانکار لاکچری». کار با چاشنی زرق و برق و تجارتی که دودش به چشم کودکان میرود. به گفته «آزیتا محمد کریمی» روانشناس کودک و نوجوان که در این زمینه تحقیقاتی انجام داده است، مدلینگ کودک، همان قراردادن کودکان در شرایط کار اجباری است؛ شرایطی که به کودک آسیب میزند.
مدلینگ کودک آنقدر رنگ و لعاب جذابی دارد که کسی گمان نمیکند در آن نشانههایی از آزار کودکان وجود داشته باشد. در واقع، مدلینگ کودک یک نوع کسب و کار است. یعنی شما از کودک استفاده میکنید. بچهها در خدمت فروش محصول قرار میگیرند. حتی عکس گرفتن کودک در آتلیه و پوشاندن لباسهای مختلف و انتشار آن در فضای مجازی، به گونهای تبلیغ برای آتلیه است. به نظر شما کار کردن یک کودک 3 یا 4 ساله آزار دادن او نیست؟ من بر این باورم مدلینگ کودک، کار شیکی است. اما کودکان همان زحمتی را که کودکانکار میکشند، متحمل میشوند. اما کودکانکار براساس یک نیاز این کار را انجام میدهند. اما برای کودکانی که بهعنوان مدل کار میکنند حداقل، چیزی بهعنوان نیاز مالی وجود ندارد.
درست است. مدلینگ کودک معمولاً درخانوادههایی که از رفاه نسبی برخوردارند، اتفاق میافتد. آنها فارغ از دغدغههای عادی زندگی میتوانند به این موضوع بپردازند. البته همیشه هم اینگونه نیست. زیبایی بعضی از کودکان موجب میشود از سوی آژانسهای تبلیغاتی برای مدلینگ انتخاب شوند. کودکآزاری در معنای عام در همه طبقات اتفاق میافتد و نوع آن در هر طبقهای مختلف است.
مدلینگ تنها ژست مقابل لنز و عکاسی نیست و نوعی سبک زندگی را نشان میدهد. نظر شما چیست؟
سبکی از زندگی که تأکید میکند «من را ببین».
این برگرفته از یک نیاز است؟
اگر نیازی نباشد در پی آن رفتاری انجام نمیشود. وقتی بچهها را در معرض این موضوع قرار میدهیم به نظر میرسد آن چیزی را که خودمان نتوانسته ایم دریافت کنیم از طریق بچهها دریافت میکنیم. اگر از منظر روانشناسی بخواهیم به این موضوع نگاه کنیم یعنی من دنبال برآورده کردن یکسری نیازهای اساسی هستم.
نیازهای اساسی من شامل توجه، تعلق، تأثیرگذاری و دریافت توجه است. ممکن است به شکلهای دیگری نتوانسته باشم این نیاز را برآورده کنم. ولی این فضا وجود دارد. برخی والدین از کودکشان با انواع لباس و عینک عکس میگیرند و در شبکههای مجازی میگذارند. این دیگر جنبه تجاری ماجرا نیست. برطرف کردن یک نیاز رفتاری است. در این رفتار نیز کودک در خدمت است. من مدلینگ کودک را مساوی با کودکآزاری میدانم. مصداق کودکآزاری از نظر من هر چیزی است که آزادی کودک را محدود کند. کودک را از محیط کودکانهاش دور کند و در خدمت نیاز بزرگترها قرار بدهد.
وقتی کودک را با لباس و زیورآلات در معرض نمایش قرار میدهیم چه آسیبی او را تهدید میکند؟
فرزند من هنگامی که با یک نمایش، یک نوع پوشش و یک برند در معرض دید قرار میگیرد، زیبایی و ارزشهایش در این موارد خلاصه میشود. او فرصتی ندارد که ارزشمندی درونش را بزرگ و شاخص کند. او یاد میگیرد اگر زیبا باشم و لباسهای قشنگ بپوشم، مورد استقبال و تأیید قرار میگیرم. فرزند من از جامعه کودکان همسال خود جدا میشود و این جدایی به خودی خود مشکل دارد. زیرا در بخش طبقهبندی کردن خود با دیگران قرار میگیرد.
همچنین حس اعتماد به نفس کاذب هم به او میدهد، اینطور نیست؟
کودک دچار یک خود بزرگبینی کاذب میشود. او همیشه عکسهای روتوش شده شیک و مرتب از خودش میبیند. دریافت ذهنی او از خودش همین تصاویر خواهد بود. ولی واقعیت این نیست. آدمی در طول زمان قیافههای مختلفی پیدا میکند. ممکن است یک روز جوش بزند، یک روز ضربهای روی صورتش بخورد، جای بخیه روی صورت داشته باشد یا به سن بلوغ که برسد دماغش بزرگتر شود. در حقیقت این زیبایی کودکانه بینقص همیشه نمیماند. والدین این تصویر بینقص بودن را به فرزند تحمیل میکنند. سپس ادراک خودش از جنسیت و هویتش چیزی میشود که مال خودش نیست.
این کودک در سن بلوغ چگونه میتواند این را بپذیرد؟
نوجوان هنگام بلوغ با ریخت خودش مشکل دارد. این موضوع این مشکل را بیشتر میکند و افسردگی به همراه خواهد داشت. از طرفی اعتیاد به تغییر چهره زیاد میشود و تلاش برای رسیدن به چهره ایدهآل اوج میگیرد. با هر ابزاری میخواهیم همان تصویری که از کودکی برایمان مانده حفظ کنیم، چه از طریق عمل جراحی و یا آرایش و... این عدم پذیرش خود بزرگترین آسیبی است که ما به کودک میزنیم. هماکنون مدلهای بزرگسال نیز در معرض آسیبهای مختلفند. حالا ما کودک را از همان سنین کم در معرض این آسیبها قرار میدهیم.
در فشنشویی که در محله ولنجک اتفاق افتاد مخاطبان؛ مادرانی بودند که با ذوق و شوق فرزندشان را تشویق میکردند. چرا این رفتاردر محلههای مرفهنشین بیشتر دیده میشود؟
آنجا فضای مناسبتری برای اجرای این برنامههاست؛ زیرا تقاضا وجود دارد. آدمهای این محلهها یکسری دغدغهها را ندارند. در حقیقت یکسری رقابتجوییها وجود دارد. بعضی از این رفتارها مسری است.
آزیتا محمد کریمی؛ روانشناس کودک و نوجوان
شما سالهاست که در فرهنگسراهای مختلف دورههای فرزندپروری برگزار میکنید. به نظرتان چگونه میشود از این رفتارهای ناآگاهانه والدین جلوگیری کرد؟
آگاهی دادن در این زمینه میتواند به والدین کمک کند. پدر و مادرها باید به نیازهای خودشان واقف شوند. فرزندمان را به درستی در مسیری قرار دهیم که فرایند انتخاب کردن را بیاموزد، حل مسئله را یاد بگیرد و خوب و بد یا فایده و ضرر را تشخیص بدهد. فرزندمان را مجبور نکنیم در یک قالب بزرگ شود. مدلینگ، هویت کودک را از او میگیرد. این هویت کسب شده نیست. بلکه قالب خورده است. اینها کودکآزاری است. با سازمان فرهنگی هنری شهرداری مذاکره کردهایم تا برای آموزش فرزندپروری برنامههای ویژهای برگزار کنیم. تأکید ما بر راهاندازی «کانون مادران» است.
کانون مادران چه کمکی به ارتقای آگاهی آنها میکند؟
جای کانون مادران در تشکلهای مردمی شهر خالی است. در این کانون علاوه بر آموزش فرزندپروری، مادران میتوانند از طریق تأیید گرفتن در یک خیریه یا پذیرفتن مسئولیت اجتماعی، دغدغههای مثبت و انرژیزا برای خود ایجاد کنند.