اربعین یک زیارت خاص دارد زیارت متعلق کسی است که رسیدن به حضور او شایسته و مغتنم باشد اوّلین زیارتی که برای انسان شایسته است و ثواب دارد همان زیارت خداست مرحوم شیخ صدوق (رضوان الله علیه) در کتاب شریف توحید نقل می کند که امام(علیه السلام) فرمود معنای «قد قامت الصلاة» که نمازگزار در هنگام اقامه می گویند؛ یعنی «حان وقت الزیارة»[1] بنده آماده می شود که به حضور خدای سبحان برسد زیارت خدا همان نماز است وقتی انسان به حضور مَزور رفت و با او دارد سخن می گوید می شود زیارت وقتی از زیارت فارغ شد سلام تودیع دارد این «السلام»هایی که در پایان نماز می آیند علامت تودیع است در عرب رسم است موقع خداحافظی می گویند سلام، اگر کسی وارد محضر مَزور شد حواسش نزد مزور و زیارت است و به بیگانه توجّه ندارد وقتی خارج شد سلام تودیع دارد در نماز هم همین طور است اگر کسی در نماز است با خدای خود سخن می گوید؛ این زیارتِ بالأصل است.
زیارت عام یا زیارت خاص اولیای الهی
کسانی که جانشینان خدایند اولیای الهی اند یعنی انبیا (علیهم السلام) ائمه (علیهم السلام) و سایر اولیای الهی زیارت عام یا زیارت خاص دارند که رسیدن به حضور آنها مغتنم است زیرا فرشتگان با آنهایند اگر خدای سبحان برای اولیا مقامی مشخص کرد یکی از برجسته ترین مقام ها آن است که اولیای الهی با فرشته اند ﴿الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیهِمُ الْمَلاَئِکةُ﴾ این نزول فرشته ها زمان و زمین خاص ندارد اگر کسی به حضور ولیی از اولیای الهی رسید از رهاورد آن فرشته ها هم بهره ای می برند این طور نیست که فرشته ها فقط رحمت را بر آن ولی خدا نازل کنند بلکه بر همراهان آنها هم به برکت آنها نازل کنند لذا انسان مادامی که در حضور امام است یا در حرم امام است در حرم ولیی از اولیای الهی است از برکت خاص برخوردار است ﴿الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیهِمُ الْمَلاَئِکةُ أَلاَّ تَخَافُوا وَلاَ تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِی کنتُمْ تُوعَدُونَ﴾.[2]
ویژگی زیارت اربعین
زیارت اربعین که یک ویژگی دارد طبق دستورهایی که از بعضی از ائمه به ما رسیده است برای آن است که بعد از چهل روز زائر مخصوصی به پیشگاه سالار شهیدان بار یافت و زیارتی کرد و برای اربعین سالار شهیدان صفوان از وجود مبارک امام صادق(سلام الله علیه) زیارت خاص نقل می کند که فرمود وقتی روز اربعین رسید شما هنگامی که آفتاب برآمد زیارت اربعین را بخوانید بعد نماز زیارت را و سپس خواسته های خود را با خدا در میان بگذارید.[3] بارها به عرضتان رسید که وجود مبارک سالار شهیدان (سلام الله علیه) از همان اول قصد عمره مفرده داشت نه اینکه قصد حجّ تمتّع کرده باشد بعد حج را به عمره تبدیل کرده باشد آنچه در مقتل ها آمده در تاریخ ها آمده ریشه فقهی ندارد آنچه در احادیث فقهی ما ائمه(علیهم السلام) فرمودند این است که وجود مبارک سالار شهیدان از همان اول قصد عمره مفرده کرد[4] می دانست که نباید حج انجام بدهد و می دانست که باید روز تَرویه از مکه خارج بشود چون از همان اول قصد عمره مفرده کرد دیگر جا برای تبدیل نبود روز ترویه یعنی هشتم ذیحجّه خیلی ها عازم عرفات بودند وجود مبارک سالار شهیدان قبل از اینکه این جمعیت متفرّق بشوند یک سخنرانی رسمی کرد. سخنرانی ها مثل آیات قرآن کریم مختلف است بخشی از سخنرانی های ائمه مثل آیات قرآن کریم محلّی و ملّی است بخشی منطقه ای است بخشی بین المللی، آیات قرآن کریم همین سه قسم را در بردارد بخشی با ﴿یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا﴾[5]آمده و با مؤمنین اهل اسلام کار دارد بخشی با ﴿یا أَهْلَ الْکتَابِ﴾ آمده و با موحّدان عالَم اعم از مسلمان و کلیمی و مسیحی کار دارد که ﴿تَعَالَوْا إِلَی کلِمَةٍ سَوَاءٍ بَینَنَا وَبَینَکمْ﴾[6]بخشی هم با مردم کار دارد چه مسلمان چه کلیمی چه مسیحی چه زرتشت چه صابئی چه مشرک چه ملحد (با مردم کار دارد) که فرمود: ﴿قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً﴾[7] یا ﴿لاَ تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْیاءَهُمْ﴾[8]یعنی به هیچ کس دروغ نگویید در خرید و فروش سرِ هیچ کس کلاه نگذارید گران فروشی نکنید، کم فروشی نکنید، بدفروشی نکنید، بدقولی نکنید نسبت به جهانیان خواه مسلمان خواه مشرک خواه ملحد، اگر کسی خواست کاری برای آنها انجام بدهد کم نگذارد. نه از شیء، مفهومی عام تر داریم مخصوصاً که جمع بسته شود، بشود اشیا نه از ناس مفهومی جامع تر داریم فرمود: ﴿لاَ تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْیاءَهُمْ﴾ این بخش بین المللی است چون قرآن آمده برای جهان نه اینکه فقط برای مسلمان ها، می داند که بسیاری اسلام را قبول نمی کنند اما بالأخره مسلمان ها با غیر مسلمان ها باید زندگی بکنند یا نکنند؟ یک زندگی مشترک باید داشته باشند آن زندگی مشترک را هم قرآن پیش بینی کرده است.
ویژگی سخنرانی های ائمه علیهم السلام
دستورهایی که ائمه (علیهم السلام) دارند سخنرانی هایی که ائمه (علیهم السلام) دارند آنها هم سه بخش است یک بخش مربوط به مؤمنینِ اهل اسلام است یک بخش مربوط به موحّدان است اعم از مسلمان ها و کلیمی ها و مسیحی ها و مانند آنها، بخشی هم بین المللی است برای انسان هاست سالار شهیدان(سلام الله علیه) در بخش های وسیعی از سخنرانی ها، خطبه ها، نامه ها و پیام ها این بخش سوم را در نظر دارد که با مردم کار دارد با «الناس» کار دارد می فرماید: «خُطَّ الموت علی وُلْدِ آدم» می خواهد بفرماید مسلمان هستی باش، کافر هستی باش، مشرک هستی باش، زیر بار ظلم نرو «خُطّ الموت علی ولد آدم مَخطّ القِلادة علی جِید الفَتاة»[9] فرمود بالأخره انسان باید بمیرد، خب عزیزانه بمیرد فرمود شما سعی کنید از ذلّت فاصله بگیرید من و خاندان من و دودمان من کسانی هستیم که ذلّت اجازه ندارد به حضور ما بیاید شما اگر به این مقام نرسیدید بگویید «هیهات مِن الذلّة» من می گویم «هیهات مِنّا الذلّة»[10]ذلّت از ما دور است نه ما از ذلّت دوریم ذلّت اجازه ندارد به حضور ما بیاید اما شما اگر به اینجا نرسیدید که نمی رسید لااقل بگویید «هیهات مِن الذلّة» یعنی «بَعُدَ مِن الذلّة» ما از ذلّت دوریم. این بیانات نورانی حضرت در مکه نشان می دهد که با جهانیان کار دارد «خُطّ الموت علی ولد آدم مَخطّ القِلادة علی جِید الفَتاة» بعد فرمود برای من مرگی است، گرگان درنده ای هستند من همه آن صحنه ها را می بینم من مشتاق به نیاکانم هستم همان اندازه که یعقوب (سلام الله علیه) مشتاق لقای یوسف(علیه السلام) بود «ما اولهنی إلی أسلافی اشتیاق یعقوب إلی یوسف».[11]این سخنان نورانی سالار شهیدان با جهانیان اینکه می بینید حسین بن علی(سلام الله علیهما) را جهان به عظمت می شناسد همه برای او حرمت قائل اند چه مسلمان چه غیر مسلمان برای آن بخش انسانی اوست که وجود مبارکش از صبغهٴ الهی به انسانیت بها داد بعد در پایان آن خطبه فرمود ما راهی داریم، هدفی داریم، ما همه مان اهل یک شهریم ما باید به شهر اصلی مان برگردیم این جهان وطنی، جهان میهنی سخنی است حق اما آن را در زمان و زمین نباید جستجو کرد نه زمان، نه زمین، نه گوشه جغرافیایی هیچ کدام وطن انسان نیست وطن انسان جایی است که از آنجا آمده بیان نورانی سالار شهیدان این است که «مَن کان باذلاً فینا مُهْجَته و مُوطّناً علی لقاء الله نفسه فَلْیرْحَل مَعنا»[12] شما باید توطین کنید میهنتان را، وطنتان را، کشورتان را دوست داشته باشید اما شما خاکی نیستید کشورتان خاکی نیست شما از جای بلند آمدید آنجا وطن شماست باید به هما ن جا برگردید همان جا وطن شماست بعدها می بینید شیخ اشراق در آن کتاب هایش مسئله وطن انسان را لقاءالله می داند[13]و بعد از چند قرن شیخ بهایی می گوید:
این وطن، مصر و عراق و شام نیست٭٭٭ این وطن شهری است کان را نام نیست[14]
وطن انسان
وطن انسان آنجایی است که از آنجا آمده چون ﴿إِنَّا لِلّهِ﴾ پس ﴿إِنّا إِلَیهِ رَاجِعُونَ﴾[15] فرمود هر کس بخواهد به وطن اصلی اش برگردد باید کربلایی بشود «مَن کان باذلاً فینا مُهْجَته و مُوطّناً علی لقاء الله نفسه فَلْیرْحَل مَعنا» با ما رحلت کند ما مُرتحل می شویم منزل به منزل می رویم نه به کربلا و کوفه برسیم نه به شام برسیم نه به مکه و مدینه برگردیم ما آمدیم رحلت کنیم به وطن اصلی مان زادراه و توشه این راه هم خون جگر است «مَن کان باذلاً فینا مُهْجَته» مرکب می خواهد، زادراه می خواهد، توشه می خواهد تقوا برای آن است که انسان به بهشت برود و از جهنم برَهد اما برای اینکه به لقاءالله برسد آن تقوای مصطلح و عادی کافی نیست صِرف اینکه آدم، آدم خوبی باشد «خوفاً من النّار» عبادت کند یا «شوقاً الی الجنّة» عبادت کند این به لقاءالله بار نمی یابد اوّلین کسی که به تعبیر سیدناالاستاد مرحوم علامه طباطبایی درِ ولایت را در امّت اسلامی گشود وجود مبارک حضرت امیر بود[16]اصلِ اسلام به وسیله وجود مبارک پیغمبر(علیه و علی آله آلاف التحیة و الثناء) گشوده شد ولی در بین امّت اسلامی، اصرار ایشان این است که اول کسی که راه ولایت را باز کرد علی بن ابی طالب است راه ولایت یعنی انسان بشود ولی خدا چه وقت می تواند بشود ولی خدا، با عبادات و اعمال صالحه که «خوفاً من النار» است انسان از دوزخ نجات پیدا می کند ولی ولی الله نمی شود با همین اعمال و عبادات صالحه به بهشت می رود اما ولی الله نمی شود در پایان سورهٴ مبارکهٴ قمر دارد ﴿إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی جَنَّاتٍ وَنَهَرٍ فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِندَ مَلِیک مُقْتَدِرٍ [17]دیگر «واو» عطف و «فاء» عطف و «ثمّ» عطف ندارد فرمود مردان باتقوا بهشتی دارند که ﴿تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ﴾[18]غُرف مبنیه و مانند آن دارند این ممکن است بهره خیلی ها بشود اما ﴿فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِندَ مَلِیک مُقْتَدِرٍ﴾ نصیب اولیای الهی است نه نصیب هر متّقی، انسان به بارگاهی بار یابد که آنجا سخن از بهشت و جهنم نیست سخن از قُرب الهی است ولی خدا کسی است که به آ نجا برسد ﴿فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ﴾ باشد ﴿عِندَ مَلِیک مُقْتَدِرٍ﴾ باشد عنداللّهی باشد اگر عنداللّهی شد رحمت لدنّی دارد علم لدنّی دارد ـ لَدُن یعنی نزد ـ از او که گرفت می شود لدنّی از او که قدرت گرفت می شود قدرت لدنّی، این برای ولایت است. چه کسی ولی الله می شود آن که «خوفاً من النار» عبادت می کند که اکثری ماها این طوریم؟ نه، آن که «شوقاً الی الجنّة» عبادت می کند که خواصّ ما این طورند؟ نه، آن که نه «خوفاً من النار» و نه «شوقاً الی الجنّة» عبادت می کند اگر خدا جهنم و بهشتی هم نمی داشت اینها مشتاق لقای الهی بودند و قُرباً الی الله و حُبّاً له و شکراً له عبادت می کردند[19]اینها می شوند ولی خدا. وجود مبارک حضرت امیر فرمود من از این قبیلم من هرگز خدا را «خوفاً من النار» یا «شوقاً الی الجنّة» عبادت نمی کنم بلکه شکراً عبادت می کنم[20] این است که این جزء اوّلیات وجود مبارک امیرالمؤمنین است او خیلی از امور را به عنوان اول دارد یکی از اوّلیات آن حضرت هم همین است که درِ ولایت را باز کرده است که اگر کسی بخواهد ولی خدا بشود باید «حبّاً له» و «شوقاً الیه» عبادت کند.
زیارت اربعین سالار شهیدان
سالار شهیدان می داند خیلی ها به این مقام نمی رسند لذا خودش طوری بیان فرمود و وجود مبارک امام صادق در زیارت اربعین به ما طور دیگر دستور داد. خود سالار شهیدان در آ ن خطبه نورانی مکه فرمود: «مَن کان باذلاً فینا مُهْجَته» در راهی که ما داریم می رویم، راهی که ما راهنمایی می کنیم، راهی که از طرف خدا به ما گفتند و ما به شما می گوییم، اگر کسی در این راه بخواهد خون قلب و جگرش را بدهد بیاید کربلا اما وجود مبارک امام صادق (سلام الله علیه) در زیارت اربعین به صفوان فرمود در روز اربعین بگو خدایا من شهادت می دهم که حسین بن علی «بَذَلَ مُهْجَتَهُ فیک لِیسْتَنْقِذَ عِبادَک مِنَ الْجَهالَةِ وَحَیرَةِ الضَّلالَةِ»[21] خیلی فرق است بین اینکه کسی در مسیر حسین بن علی حرکت کند و اینکه خودِ حسین بن علی در مسیر الله حرکت می کند چون الله جهان را در مسیر مستقیم اداره می کند فرمود: ﴿إِنَّ رَبِّی عَلَی صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ﴾[22] خدا جهان را چطور اداره می کند با نظم علّی و اراده صحیح اداره می کند فرمود: ﴿إِنَّ رَبِّی عَلَی صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ﴾ اگر کسی به صراط مستقیم الهی شد ﴿وَأَنَّ هذَا صِرَاطِی مُسْتَقِیماً﴾[23] او می شود «بذل مهجته فیک» هدفِ او چیست؟ هدف او این است که جهنم نرود و بهشت برود یا هدفش این است که جامعه را عقلانی کند جامعه را به عدل و عقل برساند. ما دو مشکل در جامعه داشته و داریم یکی جهل علمی ماست یکی جهالت عملی، جهالت غیر از جهل است شما می بینید مرحوم کلینی(رضوان الله تعالی علیه) در کتاب قیم کافی کتاب العلم و الجهل ندارد جهل در مقابل علم نیست جهل در مقابل عقل است جهنمی ها دو قسم اند یک عدّه باسوادند یک عدّه بی سواد آنچه در مقابل علم قرار می گیرد جهالت است که دست و پای علم را می بندد لذا در کتاب کافی «کتاب العقل و الجهل» داریم این اول، بعد «کتاب فضل العلم»، علم در مقابل جهل نیست چون علم ممکن است با جهل بسازد جهل یعنی انسان مطابق هوا کار کند آن بیان نورانی حضرت امیر که بارها شنیدید این است فرمود: «لاَ تَجْعَلُوا عِلْمَکمْ جَهْلاً» شما که درس خوانده اید حالا که درس خوانده اید جاهلانه زندگی نکنید «لاَ تَجْعَلُوا عِلْمَکمْ جَهْلاً وَ یقِینَکمْ شَکاً إِذَا عَلِمْتُمْ فَاعْمَلُوا وَ إِذَا تَیقَّنْتُمْ فَأَقْدِمُوا»[24] لذا عقل و جهل مقابل هم اند علم نیمی از کارها را انجام می دهد. وجود مبارک امام صادق فرمود در زیارت اربعین بگویید خدایا حسین بن علی خونش را داد تا مردم عاقل بشوند «بَذَلَ مُهْجَتَهُ فیک لِیسْتَنْقِذَ عِبادَک مِنَ الْجَهالَةِ وَحَیرَةِ الضَّلالَةِ» نه بیراهه بروند نه راه کسی را ببندند البته آن وقتی که وجود مبارک ولی عصر(ارواحنا فداه) ظهور می کند او به مقصد می رسد چون جهان، آن روز به عقلانیت می رسد این از بهترین و شگفت انگیزترین معجزات وجود مبارک آن حضرت است که جهان را عاقل می کند و انسان ها با عقل و عدل زندگی می کنند آن گاه اداره مردم عاقل خیلی سخت نیست اداره مردمی که گرفتار جهالت و حیرةالضلالة اند دشوار است فرمود: «بَذَلَ مُهْجَتَهُ فیک حَتَّی لِیسْتَنْقِذَ عِبادَک مِنَ الْجَهالَةِ وَحَیرَةِ الضَّلالَةِ» چه گروهی در برابر حسین بن علی قیام کردند همان گروهی که گرفتار جهالت و حیرت ضلالت بودند این کلمه «غَطَس» در ادبیات عرب هست ولی استثنائاً برخی از موارد یک راء هم اضافه می شود مثل «غَطْرَسَ» که این کلمه، کلمه نادری است «تَغطرُس» همان «تکبّر» است؛ «وَ تَغَطرَسَ»[25]یعنی کسی که گرفتار هوا و هوس بود تکبّر و غرور و خودخواهی دستگاه اموی باعث جریان کربلا شد تنها برای مال و امثال ذلک نبود بسیاری از اینها قربة الی الله آمدند جریان کربلا را تشکیل دادند در اثر شستشوی مغزی؛ این سربازان از کوفه و روستاهای اطراف کوفه آمدند اینها که از شام نیامدند شام چندین فرسخ فاصله داشت وجود مبارک سالار شهیدان دوم محرم وارد کربلا شد، سوم عمر سعد آمد تا روز دهم تقریباً سی هزار حداقل جمیعت آمدند اینها همه از کوفه و روستاهای اطراف آن آمدند از شام نیامدند مگر ممکن بود در مدت کوتاه این همه سرباز از شام بیاید کربلا. در اثر تبلیغات سوء، شستشوی مغزی، اینها را وادار کردند بیایند خیال کردند که این کار ثواب دارد و دستگاه اموی هم که گرداننده های اصلی اینها بودند بر اساس آن تَغطرس و تکبّر دست به چنین کاری زدند که «أعاذنا الله من شرور أنفسنا و سیئات أعمالنا».
زیارت اربعین و تزکیه و اصلاح امور
این زیارت سهم تعیین کننده ای دارد در تهذیب و تزکیه و اصلاح ما که اگر ـ خدای ناکرده ـ کسی آن غرور و خودخواهی خود و مَنیت خود را مهار نکند ممکن است که به این گرفتاری ها و این گناهان بزرگ نابخشودنی مبتلا بشود زیارت اربعین از این جهت خوب است و از طرفی هم خود اربعین گیری از فضایلی است که از بعد از جریان موسای کلیم(سلام الله علیه) ظهور پیدا کرده البته قبل از آن را هم نمی توان انکار کرد اینکه در روایات ما دارد «مَن أخلص لله أربعین صباحا»[26] برای آ ن است که امّت اسلامی عالمان دینشان وارثان انبیایند[27]یکی از میراث های پرافتخار وجود مبارک موسای کلیم(سلام الله علیه) همین اربعین گیری است که چهل شبانه روز مهمان خدای سبحان بود بدون آب، بدون غذا، و بدون خواب سرگرم مناجات بود این هیچ تعجّبی ندارد و دشواری ندارد که کسی مهمان خدای سبحان باشد و چهل شبانه روز نیازی به خواب و استراحت و غذا نداشته باشد در تمام این چهل شبانه روز با مناجات و ذکر و دعا مشغول بود تا تورات نصیب او شد این چهل شبانه روزی که اُسرای کربلا یا خود جابر و امثال ذلک منتظر زیارت سالار شهیدان بودند می تواند مصداقی برای همان «مَن أخلص لله أربعین صباحا» باشد که زیارت اربعین سالار شهیدان را مخصوص آن حضرت کرد شما می بینید برای هیچ معصومی ما زیارت اربعین نداریم این فقط مخصوص سالار شهیدان حسین بن علی بن ابی طالب است بر اساس این خصوصیاتی که آمده وگرنه برای اینکه جابر آمده این مثلاً باعث بشود که زیارت اربعین از علائم پنج گانه مؤمن باشد که از وجود مبارک امام عسکری (سلام الله علیه) رسیده است[28] این بسیار بعید است بالأخره این چهل شبانه روز صبر خالصانهٴ اهل بیت از یک سو و ارادتمندان آن حضرت از سوی دیگر باعث شده است که این سنّت حسنه ای هم بشود که زیارت اربعین سالار شهیدان یکی از علایم پنج گانه مؤمنان است.
پی نوشت ها
[1] التوحید (شیخ صدوق), ص241.
[3] تهذیب الأحکام, ج6, ص113 و 114.
[5] سورهٴ بقره, آیهٴ 104 و... .
[6] سورهٴ آلعمران, آیهٴ 64.
[8] سورهٴ اعراف, آیهٴ 85; سورهٴ هود, آیهٴ 85; سورهٴ شعراء, آیهٴ 183.
[9] کشف الغمّة, ج2, ص29; اللهوف, ص60 و 61.
[11] کشف الغمّة, ج2, ص29; اللهوف, ص 61.
[13] ر.ک: مجموعه آثار شیخ اشراق, ج3, ص462.
[14] مثنوی نان و حلوا (شیخ بهایی), بخش 9.
[15] سورهٴ بقره, آیهٴ 156.
[16] المیزان, ج10, ص97; ج11, ص369; ج15, ص407; ج16, ص354 و ج17, ص170.
[18] سورهٴ بقره, آیهٴ 25.
[19] ر.ک: الکافی, ج2, ص84; ر.ک: نهجالبلاغه, حکمت 237.
[20] ر.ک: نهجالبلاغه, حکمت 237.
[21] تهذیب الأحکام, ج6, ص113.
[23] سورهٴ انعام, آیهٴ 153.
[24] نهجالبلاغه, حکمت 274.
[25] تهذیبالاحکام، ج6، ص113.
[27] الکافی, ج1, ص32 و 34.
[28] تهذیب الأحکام, ج6, ص52