دنیای ذهن و جهانهای ممکنالوجود، جدیدترین ایده خلاقانه نتفلیکس در دنیای تلویزیون است. با دیجیاتو و بررسی سریال Maniac همراه شوید.
هنجار تلویزیون و فضای روایی سریالهای چند سال اخیر این واقعیت را روشن میکند که شبکههای آمریکایی به دنبال تولید داستانهای عجیب و غریب هستند. در دنیای هنر امروزی که دیگر میدانی برای درخشش داستانهای معمولی و روایتهای پیشپاافتاده وجود ندارد، این آثار محبوبیت قابلتوجهی بدست میآورند و توجه خاص و عام را به دنیای نامتعارف و غیرمنتظره خود جلب میکنند.
سریال جدید نتفلیکس با نام Maniac (دیوانه) دقیقاً پیرو همین فرمولِ بدیع و سبک نوپا است، اما سوال اینجاست که در خلق و پرداختن به دنیای دور از ذهن خود تا چه حد موفق میشود؟
اما استون و جونا هیل در نقش شخصیتهای اصلی Maniac
داستان سریال Maniac حول یک ایده بسیار جذاب و وسوسهانگیز شکل میگیرد؛ اگر بتوانیم همه بیماریهای ذهنی و اختلالات روانی را با یک آزمایش پزشکی از بین ببریم، چه سرنوشتی در انتظار «انسان» و زندگی او خواهد بود؟
اُوِن (با بازی جونا هیل) از افسردگی حاد و اسکیزوفرنی رنج میبرد و زندگی خطی و خستهکنندهای را سپری میکند. او حتی گاهی دچار توهم میشود و چیزهایی میبیند که وجود خارجی ندارند. آنا (با بازی اما استون) خواهر خود را از دست داده و از غم فقدان به اعتیاد روی میآورد. ماجرای داستان این دو شخصیت را در یک مسیر قرار میدهد و در آزمایشی ذهنی و چالشبرانگیز آنها را با عمیقترین ترسهایشان روبهرو میکند.
ایده Maniac در پرداختن به جنون و دیوانگی نوآورانه یا اصیل نیست، چرا که نمونههای آن را در آثاری چون Inception یا Alien دیدهایم. حتی فیلمها و سریالهای بسیار زیادی از زمان تولید Inception با تقلید به این موضوع پرداختهاند، پس به هیجوجه نمیتوان ادعا کرد که سریال جدید نتفلیکس «نوآورانه» است.
Maniac شما را به دنیاهای خیالی میبرد و هر بار شخصیتهای داستان را در نقشی متفاوت قرار میدهد
آن چیزی که این سریال را از آثار مذکور متمایز میکند و به آن عمق میبخشد، شخصیتپردازی جذاب «اون» و «آنا» است که با بازی فوقالعاده ستارگانِ مطرح جونا هیل و اما استون بزرگترین نقطه قوت این سریال به حساب میآید. با صرف نظر از نقشآفرینی مثالزدنی و شایسته بازیگران آن، سریال جدید نتفلیکس نمیتواند کاملاً از کلیشههای شخصیتپردازی داستانهای این چنینی فرار کند، اما همچنان مطالعه بسیار عمیق، علمی و قابلاستنادی در به تصویر کشیدن افسردگی و سایر بیماریهای ذهنی است.
نویسندگان سریال در اپیزودهای ابتدایی برای حفظ کردن هیجان مخاطب از طنز ظریفی استفاده میکنند که دیوار چهارم را میشکند. این طنز در دنیای جنونانگیز سریال و شخصیتهای خاکستری آن دائماً میخواهد به مخاطب یادآور شود که در حال تماشای یک سریال تخیلی است و نباید فضای تیره و تاریک آن را بیش از حد جدی بگیرد.
عملکرد جاستین ثرو در نقش «جیمز منتلری» باری دیگر نشان میدهد که چرا او یکی از بهترین بازیگران تاریخ سینما و تلویزیون است
بزرگترین نقطه ضعف سریال Maniac در پایانبندی نه چندان راضیکننده و پرعجله آن است. در قسمت هشتم شما با یک پیچش غیرمنتظره و هولناک روبهرو میشوید اما بلافاصله - و به نفع جلو بردن سریعتر داستان - این پیچش در قسمت بعدی زیر سوال میرود و به فراموشی سپرده میشود. از طرفی، سریال داستان ماجراجویانه و پر پیچ و خم خود را در پایان فدای یک اپیزود اکشن هالیوودی میکند و برای پوشاندن این ضعف آن را در قالب طنز قرار میدهد.
همانطور که در ابتدا گفته شد، فرم در سریال Maniac پیرو سبک سورئال جدیدی است که میخواهد عجایب واقعیت دنیای اطراف زندگیهایمان را به رخ بکشاند. با جلو رفتن در داستان متوجه میشوید که این فرم در سریال نتفلیکس به آن پختگی لازم نرسیده است و عدم وجود انسجام در بعضی نقاط ضربه بزرگی به تجربه مخاطب میزند.
در فرهنگ هنریِ مدرن که کم کم از این سبک و سیاق اشباع میشود، قرار گرفتن در میانه و تکیه بر عناصر معمول در حین تمرکز بر مسائل غیرطبیعی و غیرعادی نتیجه مطلوبی ندارد و سریال Maniac هم دقیقاً با چنین رویکردی تولید شده است. (البته نمیتوان انکار کرد که وجود سبک روایی خطی و ساده باعث جذب مخاطبان بیشتری میشود و فرایند درک داستان و رابطه گرفتن با آن را تسهیل میبخشد.)
آیا Maniac شروعی برای حضور پررنگتر اما استون در عرصه تلویزیون است؟
اما بر خلاف انسجام روایی که مخاطب را کماکان ناامید میکند، داستان از غنای خاصی برخوردار است و دیالوگهای دو شخصیت اصلی بار فلسفی و انتزاعی سریال را به خوبی هرچه تمامتر به دوش میکشد. شما هرگز از اما استون و جونا هیل خسته نخواهید شد و حتی بازیگران فرعی هم حضور راضیکننده و هدفمندی در داستان دارند.
Maniac به کمک فیلمنامههای قوی و البته نقشآفرینی هنرمندان بزرگش موفق به خلق تعدادی از بهترین صحنههای عرصه تلویزیون در سال 2018 شده است و احتمال میدهیم که این صحنههای بیادماندنی تا سالها بعد هم مورد بحث و تحلیل طرفداران و دیگر مخاطبان قرار گیرند.
سریال Maniac یک سرمایهگذاری اقتصادی یا مطالعهای سیاسی در دنیای تلویزیون نیست، بلکه تقلایی در خلق یک اثر هنری متفاوت در عرصهای است که از مخاطبان خود هراس دارد. مجموعههای تلویزیونی بزرگ و بخصوص آن سریالهای معروفی که تا چند فصل ادامه دارند به طور معمول کیفیت هنریِ اولیه خود را از دست میدهند و به سیاهچاله شیردوشیِ هفتگی برای حفظ مخاطب متوسل میشوند.
در اینگونه سریالها دیگر خلقت نوآورانه یا آئستتیک معنایی ندارد و همه چیز حول محور بزرگ کردن بیش از حد سریال آن هم بدون عمق کافی میچرخد. Maniac از آن دسته سریالها نیست و مشخص است که حتی با موفقیتی که بدست آورده باز هم نمیخواهد این مسیر را طی کند.
با توجه به پایانبندی سریال میتوان گفت که فصل دومی وجود نخواهد داشت و نتفلیکس هم آن را به عنوان یک مینیسریال معرفی میکند. چیزی که مخاطبان در تماشای این مجموعه 10 قسمتی تجربه میکنند یک پایانبندی تمامعیار - هرچند نه چندان راضیکننده - است که هیچ نقطهای را برای ادامه دادن باز نمیگذارد. دیگر خبری از یک آزمایش ذهنی (ایدهای که سریال بر اساس آن شکل گرفت) نخواهد بود و حال دنیای Maniac در دو شخصیتی خلاصه میشود که باید بالاخره با واقعیتهای تلخ زندگی خود مواجه شوند و برای آن چارهاندیشی کنند.
این بزرگترین دستاورد سریال جدید نتفلیکس در مطالعه انسانی خود است؛ به نمایش گذاشتن رنج انسان در بدترین و منزجرکننده حالت و آدمهایی که در این میان باید راهی برای مقابله با آن و ادامه دادن به حیات پیدا کنند. در نهایت Maniac با کنار آمدن، زیر پا گذاشتن ترس و حرکت رو به جلوی شخصیتهای اصلی آن به پایان مسیر روایی خود میرسد.
«انسان» در Maniac تکاپوی ذهنی جویاست که به دنبال آرامش دنیا را زیر و رو میکند
اگر سریالهای ساختارشکنانه که قوانین و چارچوب یک روایت متعارف و معمول را زیر سوال میبرند از آن دسته آثاری هستند که از تماشای آنها لذت میبرید، سریال Maniac برای شما ساخته شده است. این سری 10 قسمتی نتفلیکس بااینکه ضعفهای متعددی دارد، اما از جذابترین عناوین تولید شده در زمینه روانشناسی و ذهن انسان است و دور از ذهن نیست که امسال نام آن را در کنار برترینها با لیست نامزدی جشنوارههای مختلف تلویزیون مشاهده کنیم.