به گزارش "ورزش سه"، خداداد عزیزی تحت هر شرایطی چهره ای خاص در فوتبال و ورزش ایران است. مهاجمی تیزپا که با گل او به استرالیا تیم ملی ایران به جام جهانی 98 فرانسه صعود کرد تا بعد از بیست سال کام فوتبالدوستان شیرین شود. چند روزی هست ویدئویی از این چهره محبوب و سایر ملی پوشان در فضای مجازی دست به دست می شود که باز هم خداداد را همان بازیکنی نشان می دهد که بی محابا راجع به همه چیز از مال و منان، رئیس وقت سازمان تربیت بدنی و ترس از سقوط با هواپیما صحبت می کند. به همین بهانه با حماسه ساز ملبورن گفتگویی متفاوت انجام دادیم که خواندن آن خالی از لطف نیست.
مال و منانی نداشتیم که بخواهیم بترسیم و وصیت نکنیم
این فیلم خیلی قدیمی است. فکر می کنم برای سال 1997 باشد که با بچه های تیم ملی داشتیم می رفتیم خارج از ایران برای یک بازی دوستانه. هواپیما واقعا تکان های شدیدی می خورد و بودند بچه هایی که از این تکان خوردن و سقوط هواپیما می ترسیدند. خب اون موقع هنوز بیشتر ما به مال و منانی نرسیده بودیم و شاید دو سه نفر بودیم که تک و توک چیزی برای خودمان دست و پا کرده بودیم. من، علی دایی و کریم باقری که در آلمان بازی می کردیم سردسته پولدارهای آن روز تیم بودیم خیر سرمان(باخنده)
جو دادیم تا نفرات مازاد تیم ملی سکته کنند
مال و منانی در کار نبود. تنها وصیت می کردیم برای جو دادن به آن لحظات و بچه هایی که از تکان های هواپیما می ترسیدند. هیجان می دادیم که این ترس بیشتر بشود چون چند نفری باید قبل از جام جهانی از فهرست تیم ملی خط می خوردند به همین خاطر گفتیم با جو دادن به سقوط کاری کنیم نفرات اضافه سکته کنند تا کار سرمربی تیم ملی برای انتخاب نفرات اصلی راحت تر شود.
مرگ با سقوط هواپیما راحت ترین مرگ است
الان تعداد آنهایی که از سقوط هواپیما می ترسند خیلی بیشتر شده است چون مال و منان مردم زیاد شده و کسی دوست ندارد این ثروت دست نخورده را بگذارد و برود(باخنده) اما نصیحت من به آنهایی که چه از قدیم چه حالا از هواپیما و سقوط می ترسند این است که مرگ با سقوط هواپیما بهترین مرگ دنیا است. چون وقتی سقوط کنی قبل از این که به زمین برسی سکته می کنی و می میری. مرگی آسان و راحت که به نظرم بهتر از مرگ با دود قلیان و سرطان ریه یا خوردن بیش از حد مشروبات الکلی در حالت مستی با معده و روده خراب است(باخنده)
یک دختر داشتم و همه چیز به او می رسید
یادم نیست چقدر مال و منان داشتم اما خب آن سال فقط یک دختر داشتم که باید همه چیز را برای او به ارث می گذاشتم به همین خاطر نمی دانم زمین بود یا یک باب مغازه که گفتم برای دخترم فاطمه .بنده خدا همسرم که چیزی نمی خواست چون می دانستم او هم هر چه داشته باشم را برای دخترک بابا می خواست آن حرف ویزای شینگن را پیش کشیدم. البته الان یکی شده سه تا چون در کنار فاطمه حالا امیرحسین و معصومه هم هستند و همه چیز باید بین آنها تقسیم شود.
میناوند از رشت تا تهران سه بار سکته زد
نمی توانم از بازیکن خاصی اسم ببرم و بگویم چون او ترسیده بود تصمیم گرفتیم به ماجرای تکان ها و سقوط احتمالی جو بدهیم. البته بودند دو سه نفری که واقعا می ترسیدند و طبیعی هم بود. نه آن موقع که همین الان هم هستند کسانی که تا سر حد مرگ می ترسند. نمونه آن مهرداد میناوند دوست خوب من است که وقتی داشتیم با پرواز رشت برمی گشتیم با تکان های کوچک هواپیما سه تا سکته می زد یا حتی وقتی زمینی با مهدوی برمی گشتیم هم با یک دست انداز افتادن خودرو واقعا می ترسید.گفتم که آن روز هم وقتی دیدیم برخی بازیکنان می ترسید هیجان دادیم که هم بخندیم هم حوصله مان سر نرود.
با هاشمی طبا مشکلات اساسی داشتم
من شخصا با آقای هاشمی طبا که آن روزها به عنوان رئیس سازمان تربیت بدنی نقش وزیر ورزش و جوانان الان را بازی می کردند مشکل داشتم. مشکل از جایی شروع شد که بعد از بازی با عربستان در مقدماتی جام جهانی که حاجی مایلی من را بازی نداد تعدادی از طرفداران به تمرین آمدند. آن روزها این شکلی نبود که تمرین را ببندند و پشت درهای بسته برگزار کنند تا فیلم این اتفاق در فضای مجازی بپیچد! تمرین باز بود و همه می آمدند. طرفداران آمدند و شعارهایی در حمایت از من سر دادند. من بازیکن سال آسیا شده بودم اما هاشمی طبا در واکنش به این اتفاق گفت ما بهتر از فلانی خیلی بازیکن داشتیم نمی دانم چرا afc خداداد عزیزی را به عنوان مرد سال آسیا انتخاب کرد!
اقایان از انتخاب من به عنوان مرد سال آسیا ناراحت بودند
همه مسئولان کشورهای مختلف دعا و تلاش می کنند که یکی از کشور خودشان بهترین عناوین را کسب کند اما رئیس وقت سازمان تربیت بدنی ایران یا وزیر ورزش الان گفت چرا من را به عنوان مرد سال انتخاب کردند؟ این مشکل بعدها با انتشار کتابی که هاشمی طبا از خاطراتش نوشته بود بیشتر هم شد چون ایشان طوری در این کتاب یادآوری صعود ایران و موفقیت های فوتبال ملی را به خودش چسبانده بود که انگار ما بازیکنان و مربیان هیچ زحمتی نکشیدیم و خود او همه کارها را انجام داده است.
هاشمی طبا موفقیت های فوتبال را به نام خود سند زد
در این که با او مشکل داشتم هیچ شکی وجود ندارد اما واقعا از این که در این فیلم گفتم هاشمی طبا را ... می کنم منظور بدی نداشتم گرچه هر کس می تواند برداشت مخصوص خودش را داشته باشد. ولی شاید منظور من این بود که او را می بخشم یا نمی بخشم!
همه بازیکنان آن دوره الان ستاره های واقعی ایران هستند
جو داخل اردوی تیم 98 فوق العاده بود. اصلا چیز دیگری بود و قابل توصیف نیست. تیمی که بدون امکانات ، بدون مسخره بازی، بدون فیلم اکشن بازی کردن، بدون بهانه تراشی و جنگ با همه عالم و آدم راهی جام جهانی شد تمامی بازیکنانش ستاره های فوتبال ایران باقی ماندند. از عابدزاده درون دروازه بگیرید تا تک تک بازیکنان ثابت و حاضر روی نیمکت ذخیره هایش الان برای خود ستاره ای درخشان و محبوب هستند که اسم های خود را در دل مردم ثبت کردند. آن تیم همه جایش استثناهایی داشت که تکرارنشدنی باقی مانده از جمله خصوصیات اخلاقی بود که نمونه اش را دیگر نمی توانی ببینی سوای از خصوصیات فنی. شما به یاد دارید که یک بازی بد از کریم باقری در تیم ملی ایران دیده باشید؟ صدر درصد جواب تان به این سئوال نه است.
رفاقت های الان همه در زبان است برخلاف سال 98
فوتبالیست های الان اما خیلی فرق کردند. تفاوت شان به قدری فاحش است که من اگر حرفی نزنم بهتر است چون خود مردم با این هجمه از اطلاع رسانی ها می توانند بهترین قاضی برای این موضوع باشند. این که من بیایم و بگویم آن نسل ستاره بود اما این نسل ... قشنگ نیست چون واقعا تفاوت زیاد است. فقط یک واقعت را نباید فراموش کرد آن هم بحث رفاقت در تیم بود، رفاقتی که به معنای واقعی کلمه رفاقت بود نه این که فقط در زبان بگویی رفیق هستی پشت سر هزار تا کار انجام بدهی. شاید یکی دو تا بودند که در تیم ساز مخالف می زدند و همه چیز را برای خودشان می خواستند اما بقیه یکدل، یک صدا و متحد همه چیز را برای تیم و ایران می خواستند. آدم لذت می برد در کنارشان باشد.
از هتلی که در فرانسه گرفته بودند فرار کردیم
آن موقع اصلا فیفادی در کار نبود. هیچ وقت یادم نمی رود ما قبل از سفر به فرانسه یک بازی با اینترمیلان داشتیم، یک بازی با رم و یک بازی هم با کرواسی. برای ما جایی در فرانسه اجاره کرده بودند تا ساکن شویم که روز اول وقتی وارد آنجا شدیم همه بازیکنان فرار کردند و نماندند. اما الان ... ولش کن اصلا قابل قیاس نیست و حرف نزنیم بهتر است.
اگر به اوزه بیو و فیگو بی احترامی کنم کی روش ساکت می ماند؟
من در خصوص جریانات چند روز گذشته نیاز نمی بینم حرف بزنم چون از طریق بچه های تیم 98 بیانیه خود در حمایت از حمید استیلی را منتشر کردیم. تنها حرفم این است خب احترام کارلوس کی روش برحسب جایگاهی که به عنوان سرمربی تیم ملی دارد و خوب هم نتیجه گرفته تا محبوب مردم باشد برای ما محفوظ اما این که دستیار ایشان که معلوم نیست چگونه سر از ایران در آورد و از طریق چه روندی دستیاری منصوریان در استقلال را گرفت! بخواهد بیاید و راجع به یک سرمایه فوتبالی ایران، یکی مثل حمید استیلی که زننده گل قرن بود تا مردم با گل او به آمریکا یک شب تا صبح رویایی را در خاطرات شان ثبت کنند، حرف بزند آن هم این گونه را نمی دانیم کجای دل مان باید بگذاریم. این مثل رفتن من به فوتبال پرتغال و صحبت علیه اسطوره هایی مثل اوزه بیو یا لوئیز فیگو است. فکر می کنید اگر این اتفاق آن جا می افتاد خود کی روش ساکت می نشست؟!
بدبخت بیچاره که نیستیم هر کس هر چه دلش خواست بگوید
حرف من این است. احترام کی روش به خاطر جایگاه و زحماتی که مدام به زبان می آورد محفوظ اما بالاخره باید با یک سری چیزها برخورد شود . این درست ایران را کشوری جهان سومی می نامند و فوتبال مان به فوتبال اروپا نمی رسد اما ما بدبخت بیچاره نیستیم که هر کسی بخواهد از راه برسد و به ما هر چه لایق خودش است، بگوید. ما ایرانی ها آدم های شریفی هستیم که برای خودمان تمدنی بزرگ داریم و به راحتی هم زبان دفاع از خودمان را داریم. پس مستعمره برخی آقایان نیستیم که بیایند هر چه دل شان خواست بگویند و بروند. خواهشم از آقایان تاج و ساکت این است که به ماجرا ورود کنند و اجازه این اتفاقات تلخ را ندهند.