مرثیه ای برای حقوق کودک

ما همگی خروجی‌های نظام آموزشی‌ای هستیم که اگرچه در شیوه‌ اجرا تغییرهایی داشته، اما تاکنون جای اصلی خود را تغییر نداده است. نظامی که به محفوظات و مقوله‌های دانشی تمرکز دارد.

مرثیه ای برای حقوق کودک

 فاضل نظری / شاعر، مدیرعامل کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان

 

اگر آموزش حق کودکان است، باید چیستی و چگونگی این آموزش را نیز حق آنها برشمرد.

ما همگی خروجی‌های نظام آموزشی‌ای هستیم که اگرچه در شیوه‌ اجرا تغییرهایی داشته، اما تاکنون جای اصلی خود را تغییر نداده است.

نظامی که اولویت آموزشی را تغییر نداده و به محفوظات و مقوله‌های دانشی تمرکز دارد.

باید در نظر داشت که پایایی یکی از شرایط اصل آموزش است.

اگر من امروز وزنه‌ای را بلند می‌کنم، آن وزنه باید در ساعت‌های بعدی هم همان وزن را داشته باشد، اما آیا آزمون‌های ما نیز دارای پایایی است؟

ما به حقی توجه نکرده‌ایم که قربانیان خاموش داشته است.

اگر افرادی را که دچار اعتیادند بررسی کنیم، می‌فهمیم که مهارت «نه گفتن» را نیاموخته‌اند.

با جوان‌هایی روبرو هستیم که مهارت دوست‌یابی را در کودکی نیاموخته‌اند.

همه‌ی آن‌ها در نظامی آموزش دیده‌اند که مهارت محور نبوده است. تمرین زندگی در کودکی یک ضرورت است.

بچه‌ها می‌توانند در بازی‌ها، در فعالیت‌های گروهی، در قالب مشارکت مهارت‌هایی را بیاموزند. در حالی که حقوق کودک امروزی سلب شده است.

کودک امروز از 9 سالگی درگیر مقوله‌ کنکور است. در شبکه‌های مختلف صدا و سیما با تبلیغات متنوعی روبروست که به او یادآور می‌شود نگران کنکور نباشد و کتاب‌های آموزشی به او کمک خواهند کرد.

ما این کودکان را وارد رقابت فردی می‌کنیم؛ رقابت برای محفوظاتی که به زودی فراموش می‌شوند. بنابراین عوامل زیادی وجود دارند که این چرخه‌ی معیوب را کامل می‌کنند.

مشکل زمانی ادامه پیدا می‌کند که جامعه نیز خواستار این شیوه از آموزش است و در برابر تغییر مقاومت می‌کند.

والدینی که هنوز تصور می‌کنند دانش‌آموز کلاس دوم نیازمند تکلیف است و توجهی به آموزش‌های مطلوبی که در آینده قابل دسترس نیست ندارد، عاملی بیرونی است که این چرخه را تکمیل می‌کند.

پس ضروری است که نگاه ما به آموزش با تغییر در چیستی و چگونگی آن رخ دهد! حذف رقابت نابرابر، حذف صفت تیزهوش و کندذهن دست‌آوردی است که این تغییر ایجاد خواهد کرد.

اخلاق و اخلاق‌مداری موضوعی است که جامعه ما به آن نیاز دارد. اما یادگیری این مهارت نیز وابسته به آموزش است.

اما آیا فقط کلمات و کتاب بایستی این آموزش را بر عهده بگیرند. آیا وقتی کودک جمله‌ای را می‌خواند تغییر در او حاصل می‌شود.

دیدن یک فیلم یا تمرکز بر رفتار والدین و مربیان نمی‌تواند به او یاری برساند؟

باید تلاش کنیم محیط ما اخلاق محور شود، این امر یک آرزو نیست و فضای آن موجود است.

بر مهارت و تمرین تاکید کردیم. اخلاق نیز یک مهارت رفتاری و اجتماعی است اما آیا کودک در مدرسه و خانه آن را آموزش می‌بیند؟

او در جامعه‌ای پرورش پیدا می‌کند که از او می‌خواهیم دروغ بگوید، کتابش را قرض ندهد و ایثار نکند. به او می‌آموزیم در برابر زشتی‌ها سکوت کند.

تصور می‌کنم ما بزرگسالان فرصتی تاریخی را در دست داریم که لحظه به لحظه در حال گذر است.

وقتی شعار «آینده را باید ساخت» مطرح می‌شود باید توجه کنیم که اگر تصمیم داریم آینده‌ای را بسازیم به کودک امروز توجه کنیم و اگر در شاخه‌ی نظام آموزشی صحبت می‌کنیم باید به نخبه پروری‌های یک سویه توجه کنیم که نظام آموزشی و جامعه‌ی ما نخبگان را به یک سو هدایت می‌کند.

حال باید پرسید چطور تفکرات یک سویه تغییر می‌کند. این امر جز با تمرکز بر علوم انسانی میسر نیست.

ای کاش که برخی سازمان‌ها و نهادها به دمیدن در آتشی که به جهت بخشی یک سویه تاکید دارد پایان دهند.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان