سالنامه شرق - امید توشه: به نظر می رسد هر اندازه که مقبولیت و مخاطب رسانه های رسمی کاهش می یابد، رسانه های جایگزین و غیررسمی با استقبال بیشتر مردم مواجه می شوند. سوالی که اکنون بسیاری از نظریه پردازان رسانه در حال پاسخ گویی و تبیین آن هستند، چشم انداز آینده و وضعیتی است که رسانه های رسمی مثل رادیو و تلویزیون و مطبوعات با آن روبرو خواهند شد. سوال هایی درباره نقش رسانه های رسمی در آینده و این که سرنوشت شان چه خواهد شد. محو می شوند و یا نقش شان تغییر خواهد کرد؟
رسانه های غیررسمی و شبکه های اجتماعی که باعث شدند تا «شهروندخبرنگاران» زاده شوند، به رقیبی جدی برای رسانه های سنتی بدل شدند. در این شرایط برخی معتقدند که این اتفاق را باید به فال نیک گرفت چرا که باعث خروج انحصار رسانه ای از دست عده ای معدود شده است؛ از سوی دیگر بسیاری معتقدند این رسانه ها تعهدی به اصول حرفه ای ندارند و پخش دروغ و شایعه، به جای خبر، باعث مشکلات جدی خواهد شد. برای بحث پیرامون این مباحث سراغ دکتر محمد مهدی فرقانی روزنامه نگار، مدرس و رییس دانشکده علوم ارتباطات و روزنامه دانشگاه علامه طباطبایی رفتیم و این موضوع را با او در میان گذاشتیم. آنچه در پی آمده، حاصل همین گفتگو است.
در گذشته، به عنوان مثال در دوران مبارزات انقلاب، رسانه های غیررسمی یا کوچکی مانند نوارهای کاست یا اعلامیه وجود داشت که به عنوان رسانه های غیررسمی بسیار تاثیرگذار بودند اما در حال حاضر با رشد شبکه های اجتماعی، این رسانه های تازه می توانند رسانه های بزرگ را تحت تاثیر قرار دهند و آنها را به دنبال خودشان بکشند؟- به نظر من با پیشرفت تکنولوژی و فراگیر شدن آن و به خصوص فراگیر شدن تلفن همراه هوشمند به عنوان مهم ترین ابزار دریافت اطلاعات، عملا دیگر چیزی به نام رسانه کوچ=ک نداریم. چندین سال پیش که مصرف اینترنت تازه همگانی شده بود، یعنی پیش از این که این اپلیکیشن های موبایل و موبایل هوشمند ابداع شود، اوکتاویو باز گفته بود که امروز هر اتاق مرکز جهان است. او این را در مورد اینترنت و لپ تاپ و یک مودم گفته بود. یعنی شما باید آن موقع تلفن – مودم و لپ تاپ و کانکشن اینترنت می داشتی و تازه آن وقت مرکز جهان می شدی. می خواهم بگویم ما اگر آن تعبیر اوکتاویو باز را برای کاربرد اینترنت در نظر بگیریم و بپذیریم، امروز هر اتاق که سهل است، هر فرد و انسان، دیگر مرکز جهان شده است.
به این معنا که می تواند پیامش را در حد بی نهایت تکثیر و هر پیامی را دریافت کند. هر چند ممکن است در برخی از کشورها این ارسال و دریافت پیام بدون تبعات نباشد ولی این توانایی بالقوه به وجود آمده که شما با یک تلفن همراه هوشمند بالقوه تبدیل به مولتی مدیا (چند رسانه ای) شوید و متن پیام، تصویر، صوت و همه چیز را بتوانید با هم رد و بدل کنید و آنقدر این فضا جاذبه دارد که می خواهم بگویم حتی دولت ها و دولت های کشورهای در حال توسعه را هم تا حدی در برخورد با این پدیده دست به عصا کرده است. چرا؟
برای این که به هر حال خود آنها هم از این امکانات و ظرفیت ها منتفع می شوند و اگر بخواهند این امکانات را کلا ببندند، عملا یک ابزار کارآمد مهم را از خودشان دریغ کرده اند. حال اگر دولت کمی توسعه خواه تر و آینده نگرتر باشد، می داند که جلوی این جور تکنولوژی ها را نمی شود گرفت. امروز شما با موبایلت می توانی به ماهواره وصل بشوی و حالا قانون نمی داند دیش و فلان و اینها هر کاری می خواهد بکند.
که در کشورمان هم به شدت از آن استقبال شد؟
- بله. کاملا. در بررسی های میدانی انجام شده در خود ایران و به خصوص تهران مشخص شده تا به حال در طول تاریخ هیچ نوآوری به سرعت و وسعت تلفن همراه هوشمند در جامعه ایران جذب و پذیرفته نشده است. بنده با یکی از دانشجویانم مقاله ای نوشتیم که در فصلنامه دانشکده خودمان تحت عنوان «اهلی سازی تکنولوژی» به چاپ رسید؛ یعنی این اصلا یک نظریه است که جوامع امروز، تکنولوژی را اهلی، بومی و برای خود می کنند؛ ضمن اینکه کاربردهایش را به عنوان ظرف می گیرند.
مظروف خودشان را در آن می ریزند و کار خود را با آن می کنند؛ این یعنی اهلی سازی تکنولوژی. این اتفاق در ایران افتاده است و طبق برخی از آمارها فکر می کنم بالای 40 میلیون تلفن همراه هوشمند دست مردم است؛ این یعنی حداقل از هر دو نفر، یک نفر تلفن همراه هوشمند دارد، یعنی در هر خانواده بیش از یک عدد. شاید خیلی از هم نسل های من از ظرفیت های تلفن های مدرن هوشمند امروزی استفاده نکنند، ولی حداقل می شود گفت که جوان ها از این ظرفیت ها و امکانات عملا برای تولید پیام در هر لحظه و هر کجا استفاده می کنند و همین طور برای ارسال، دریافت تلحیل و تفسیر و کامنت گذاری اش.
می خواهم بگویم که یک مجموعه کارآیی ها را داریم و در واقع می بینیم که کاربران از این شبکه ها استفاده می کنند و به همین دلیل به شدت امروز عرضه سیاست، اقتصاد و فرهنگ تحت تاثیر این تکنولوژی قرار دارد و دیگر الزاما این دولتمردان نیستند که برای این عرصه ها به صورت متمرکز و یک بار برای همیشه تعیین تکلیف کنند، بلکه در تصمیمات، سیاست ها و برنامه ها چون و چرا می شود و به مورد نقد و اعتراض قرار می گیرد. این یعنی قدرتمند شدن شهروندان. این همان چیزی است که همه از ابتدا تا الان دنبالش بودند، این که شهروندان این قدر قدرتمند شوند که در برابر سیاست ها، رفتارها و عملکردها عنصری منفعل نباشند.
آینده رسانه های سنتی در این فضا چه خواهد شد و چه وضعی پیدا خواهد کرد؟ به نظر می رسد رسانه های مکتوب دچار مشکل شده اند؛ آیا می شود انتظار داشت که در آینده این موج از رسانه های صوتی و تصویری سنتی را هم تحت تاثیر قرار بدهد؟
- قطعا هر پدیده جدید تمدنی، بر تکنولوژی های نسل قبل خودش به شدت تاثیر می گذارد و شکل و ساختار آنها را عوض می کند و کاربرد و سیاستگذاری را در آن زمینه ها تغییر می دهد و اینترنت و به خصوص تلفن همراه هوشمند هم همین طور است و طبیعتا تا الان بوده و از این به بعد هم خواهد بود. ما حتی شاهد توقف انتشار نسخه کاغذی تعداد زیادی از روزنامه ها در عرصه بین المللی و به طور جدی شاهد کاهش تیراژ روزنامه ها هستیم. به شکلی که این تیراژها بیشتر نمادین است تا این که بخواهد عملا به دلیل وسعت حوزه انتشار تاثیرگذاری هم داشته باشد.
بنابراین معتقدم باید این حضور نمادین را برای همیشه تاریخ حفظ کرد؛ چرا؟ برای این که این یک پدیده تمدنی مهم و کارآمد در طول قرن ها بوده است. یک فرهنگ، تاریخ و میراثی فرهنگی است. به نظر من هیچ کس نباید تبلیغ کند یا خواستار این باشد که مثلا مطبوعات کاغذی به طور کلی از صحنه تاریخ محو شوند. این در واقع یک پدیده تمدنی را نابودن کردن است و خوشایند نیست؛ چرا که هنوز هم سروکار داشتن با قلم و کاغذ حس خاص خودش را دارد.
من هنوز هم با وجود این که بیش از 20 سال است که از تحریریه روزنامه فاصله گرفته ام، گاهی دلم برای تحریریه، تلفن کردن و خبر گرفتن، نوشتن و تنظیم کردن و کلنجار رفتن و بالا و پایین کردن و تصمیم گرفتن برای چاپ و عدم چاپش، واقعا تنگ می شود.
به همین دلیل می خواهم بگویم که حتی نسل جدید هم با وجود اینکه عادت به مطالعه را از دست داده است و علی رغم این که ذهن دیجیتال پیدا کرده که الان با متون مکتوب نمی تواند رابطه خوبی برقرار کند و حتی نمی تواند خوب فهمد و شاید بعضی وقت ها به خوبی متون دیجیتال نتواند بفهمد، اما این پدیده کارکردهای تاریخی خودش را دارد و کماکان هم تاثیر نمادین خودش را خواهد داشت، به همین دلیل باید حفظ کرد. اما رسانه های سنتی برای ادامه حیات و بقا نیازمند بازنگری در کارکردهای خودشان هم هستند.
ممکن است ما به عنوان کسانی که در حوزه رسانه کار می کنیم، دلمان بخواهد رسانه های مکتوب حفظ شوند؛ آیا الزامات شرایط اقتصادی هم در آینده این اجازه را خواهد داد؟ رسانه های سنتی چه کاری باید بکنند که بتوانند حیات و بقا داشته باشند؟
- من شخصا معتقدم در آینده وظیفه دولت است که به عنوان یک اقدام فرهنگی، نسل رسانه های سنتی را حفظ کند و اجازه ندهد نابود شوند؛ حتی اگر دیگر بخش خصوصی برایش جاذبه ای ندارد یا به دلایل اقتصادی، بخش خصوصی ناگزیر از تعطیل و کنار کشیدن باشد؛ همان طور که دولت در زمینه حفظ میراث فرهنگی تاریخی، بازسازی ابنیه قدیمی و ... سرمایه گذاری می کند، در زمینه حفظ رسانه های سنتی هم حتی به عنوان حضور نمادین، باید سرمایه گذاری کند زیرا این میراث بشری است و باید حفظ شود. اما در زمینه کارکردشان، همین الان هم شما اتفاقی را در این راسنه ها می بینید که ناگزیر شده اند به آن تن بدهند و آن به نوعی پیوستن و استفاده از امکانات ظرفیت های فضای مجازی است.
آیا تن داده اند؟
- خب شما وقتی در تلویزیون به مخاطبان تان می گویید از طریق تلگرام به ما پیام بدهید یا پیام هایی را از شبکه های اجتماعی می گیرید و به عنوان خبر نقل می کنید، حتی بدون این که در کم و کیف آن تحقیق کنید و نسبت به صحت آن اطمینان داشته باشید، تنها به این دلیل که عقب نمانید، یعنی به یک نوع همگرایی رسیده اید. معتقدم این همگرایی منافعی برای همه داشته است.
هم برای رسانه های سنتی و هم رسانه های مدرن و شبکه های اجتماعی. شما نگاه کنید، در شبکه های اجتماعی چقدر با وام گیری از محتوای مطبوعات، تلویزیون و خبرگزاری ها، بازتولید محتوا دارد شکل می گیرد؛ یعنی اگر اینها را از شبکه های اجتماعی و فضای مجازی بگیرید، تولید محتوا در آن تا حد زیادی مختل می شود؛ یعنی دو طرفه است. حتما منافعی را برای طرفین دارد چرا که هم می توانند اخباری را که منتقل شده نقل و نقد کنند و هم متقابلا ان رسانه ها از اخبار و اطلاعاتی که در فضای مجازی دارد منتشر می شود، می توانند استقاده، نقل یا تکذیب و نقد کنند.
می خواهم بگویم که به همین دلیل می شود به این رابطه همگرایی رسانه ها گفت و در واقع می خواهم بگویم برای هر دو طرف منافع متقابل دارد؛ ولی طبیعی است که له لحاظ برد و تاثیرگذاری و پوشش، جز رادیو و تلویزیون و خبرگزاری ها که از امواج صوتی و تصویری استفاده می کنند، نسخه کاغذی مطبوعات توان رقابت را با این فضا ندارد و برای همین مطبوعات نسخه های اینترنتی منتشر می کنند.
پیشنهاد شما به رسانه ها این است که به این سمت حرکت کنند؟
- به این سمت حرکت کنند و این که باید یک مقدار در شیوه های سنتی تولید پیام شان بازنگری داشته باشند. به نظر می آید که ژانری به نام خبر برای مطبوعات دیگر به آن معنا کاربردی ندارد. برای این که هر لحظه هر خبری منتشر کنند کهنه است و فقط آنها باید دنبال تولید اخبار اختصاصی خودشان بروند؛ یعنی مصاحبه های اختصاصی بگیرند و رویدادهایی را که اتفاق افتاده است دنبال و پیگیری کنند و عمق بدهند و تشویق و تحلیل کنند.
بیشتر از آن که در شبکه های مجازی تولید اطلاعات می کنند، این مطبوعات و رسانه های سنتی تولید آگاهی، دانش و بینش کنند. به این معنا که اطلاعات را باید تبدیل به شناخت کرد و برای این کار باید روی یک رویداد، پدیده و موضوع تحقیق، تأمل و جستجو کرد، به عمق رفت و ریشه ها و علل و عوامل را بازکاوی کرد و آن چیزی را که سطح پسند است و سلایق و علایق مخاطب را از این طریق ارتقا داد.
در واقع در شکل گرافیک روزنامه ها هم باید تغییراتی ایجاد شود؟
- قطعا همین طور است؛ یعنی باید اینها را با پسندها و علایق نسل جوان تا حدی هماهنگ کرد، ضمن این که هویت اصلی شان را نباید از دست بدهند و بالاخره بن مایه ساختاری شان باید سر جایش بماند. اما در شکل ارائه و پردازش، حتما باید از تکنولوژی های جدید استفاده کنند و تغییر سلیقه و ذائقه مخاطب جوان را در نظر بگیرند و متناسب با آن به ساختارشان شکل بدهند.
اگر مشخصا بخواهیم درباره رسانه های چاپی صحبت کنیم، فکر می کنید وضعیت روزنامه های ما شبیه آن چیزی می شود که در انگلستان اتفاق خواهد افتاد، یعنی یکسری از نشریات از دور خارج خواهند شد یا نه، به خاطر اقتصاد رانتی مطبوعات ما طبعا این پروسه ادامه پیدا می کند؟- اقتصاد رانتی روزنامه های ما خواهی نخواهی یکجاهایی ما را از سقوط به دره نجات خواهد داد ولی تا ابد نمی شود مقاومت کرد. ضمنا همان طور که گفتم برای حفظ یک میراث تمدنی در همه جای جهان باید نسخه کاغذی مطبوعات به عنوان یک میراث تمدنی، حفظ و از آن حمایت شود و دست کم باید حضور حداقلی داشته باشند.
روزنامه نگاران و خبرنگاران در این فضای جدید باید چه کار کنند؟- شاید روزنامه نگاری مانند خیلی از مشاغلی که در گذشته دچار مشکل شدند، در آینده با مخاطرات مختلفی روبرو شود. همه جای دنیا دارند روزنامه نگار حرفه ای تربیت می کنند. منتها آموزش نسل جدید برای این است که بتوانند در فضای جدید روزنامه نگاری کنند و با این شرایط آشنا شوند. در درجه بعدی وقتی روزنامه نگار آموزش می دهیم این نیست که فقط تکنیک تنظیم خبر یا نگارش گزارش مصاحبه و مقاله و امثال اینها را یاد بدهیم.
ما ضمن این که این تکنیک ها را آموزش می دهیم، مباحث مسئولیت شناسی، تعهد اجتماعی، اخلاق حرفه ای، تعهد در قبال بشریت، شناخت اولویت های توسعه ای کشور و بحث های مختلفی را نیز به آنها آموزش می دهیم تا به روزنامه نگار، بینش و آگاهی دهد و بتواند در جریان کار حرفه ای اش واقعا منافع انسانی را مد نظر داشته باشد و از آن پاسداری کند اما به عنوان یک شغل درآمدزا هم می تواند تغییر ماهیت بدهد؛ چرا که قرار نیست همه رسانه های سنتی و کلاسیک در برابر شبکه های اجتماعی و موبایلی میدان را خالی کنند.
علتش این است که این شبکه ها شکل، شیوه، ساختار و حتی محتوای اطلاعاتی که تولید می کنند خیلی ابتدایی و غیر حرفه ای است و همیشه مردم به رسانه های مرجع نیاز خواهند داشت تا بتوانند آنچه را از طریق این شبکه ها به دست آوردند، محک بزنند و دقت و صحت شان را ارزیابی کنند. ما به رسانه هایی نیاز داریم که بتوانند روی رخدادهای مهم پوشش های وسیع ملی و جهانی ایجاد کنند؛ رسانه هایی که بتوانند خیلی از رخدادها را پخش مستقیم و تحلیل و تفسیر کنند.
بنابراین شکل و ماهیت برخی از رسانه ها به اقتضای پیشرفت تکنولوژی تغییر کند، اما به این معنا نیست که ما دیگر چیزی به اسم رسانه به معنای نهادی اش نداشته باشیم. ما همچنان نهاد رسانه را خواهیم داشت، منتها با شکل و شمایل نوسازی شده که این رسانه ها طبعا به روزنامه نگار هم احتیاج خواهند داشت.
با وجود محسناتی که در شبکه های اجتماعی وجود دارد، یکی از ایرادهای آن پخش شایعه و غیرقابل اتکا بودن اخباری است که از سوی افراد به اصطلاح «شهروندخبرنگار» منتشر می شود. در واقع راهی برای تشخیص اخبار درست از شایعه در این فضاها وجود ندارد و مخاطب با حجم عظیمی از اخبار غیرواقعی روبرو می شود.
- این نکته خیلی مهمی است، اتفاقا من می خواهم بگویم خیلی از دلایل ماندگاری یا عوامل ماندگاری رسانه ها باید این باشد؛ آنجا که مخاطب می خواهد خبر یا اطلاعات دقیق، مطمئن و قابل اطمینانی به دست آورد، مرجعش رسانه های سنتی، نظیر روزنامه ها، رادیو و تلویزیون باشد. ما در شبکه های مجازی در عین حال که تولید وسیع اطلاعات را داریم، تولید و انتشار وسیع شایعه، دروغ، تهمت، توهین، هتک حرمت و از این قبیل را هم داریم. دلیلش هم این است که نظارت متمرکزی بر آنها اعمال نمی شود.
البته این هم از محاسن فضای مجازی است و هم از معایب، حسنش این است که سانسور و کنترل و نظارتی در کار نیست و اطلاعات می توانند بازتر و آزادانه تر منتشر شوند و عیبش این که چون اخلاق حرفه ای بر آن حاکم نیست، از اصول روزنامه نگاری پیروی نمی کنند. صحت، دقت، امانتداری و شرافت حرفه ای، احترام به حریم خصوصی، عدم توهین، تهمت و افترا و هتک حرمت و امثال اینها که جزء اصول شناخته شده روزنامه نگاری حرفه ای است، به عنوان اصول روزنامه نگاری در فضای مجازی شناخته نمی شود.
شهروندی که پایبند و معتقد به این اصول باشد خیلی هم قابل اعتماد است اما در ایران کسی خودش را ملزم به پایبندی نمی داند، مگر این که از نظر اخلاقی این قدر شرافتمند باشد که خودش را ملزم بداند پیام نادرست منتشر نکند و به کسی توهین نکند، تهمت نزند، وارد حریم خصوصی کسی نشود و برایش پرونده سازی نکند؛ امثال اینها خیلی خوب است. اما در روزنامه نگاری حرفه ای پاسخ گویی هست؛ چیزی که در فضای مجازی وجود ندارد. مسئولیت اجتماعی روزنامه نگار معیار عملکرد اوست.
از صحت و دقت و اطلاعاتی که او منتشر می کند اطمینان دارید. پایبندی به مسائل و منافع عمومی و امنیت ملی، جزء اصول حرفه ای در روزنامه نگاری سنتی است اما این عناصر را در فضای مجازی چندان حاضر و ناظر نمی بینید و کسی خودش را ملزم به رعایت اینها نمی داند. گفتم برخی اینها را به عنوان نقاط قوت این فضا می شناسند که از جهتی هست، در عین حال شما وقتی که هیچ پاسخ گویی نداشته باشی و هیچ نظارت و مدیریتی در کار نباشد، ممکن است هیچ الزامی هم برای خودت احساس نکنی تا از صحت آنچه منتشر می کنی و اینکه برای منافع ملی مفید یا مضر است اطمینان پیدا کنی و برایت مهم باشد که این اصول را رعایت کنی.
زمانی که شبکه های اجتماعی مطرح شدند، ما شاهد گاردی از سوی رسانه های رسمی بودیم به خصوص آنهایی که به رقیب رادیو و تلویزیون ما، به عنوان رسانه های بدون رقیب، تبدیل شدند؛ آیا مسیر اتفاقات آینده را می می شود به این شکل پیش بینی کرد که هر اندازه شهروندخبرنگاران و فضاهای مجازی قدرت بگیرند، رسانه های رسمی، برخلاف گذشته سعی در پنهان سازی اطلاعات نداشته باشند و بازتر عمل کنند؟
- بله، شکی نیست که این رسانه های مجازی حریم آزادی بیان و مطبوعات را توسعه خواهند داد، به این دلیل که رسانه های سنتی اگر بخواهند مانند گذشته محدودیت های شدیدی را اعمال کنند، عملا مخاطبان خودشان را از دست می دهند و از دست دادن مخاطب یعنی نابودی یک رسانه؛ برای این که یک رسانه فقط با مخاطبش معنا پیدا می کند و ارزش و اعتبار دارد. بنابراین حتما حریم های آزادی بیان و آزادی اطلاعات در رسانه های سنتی و رسمی رخ می دهد و تا همین الان هم این اتفاق افتاده و توسعه پیدا کرده است و در آینده هم بیشتر توسعه خواهد یافت و آن مقاومتی هم که اشاره کردید به نظرم امری طبیعی بود؛ چرا که ما اصلا در مدیریت یک اصل مقاومت در برابر تغییر داریم؛ بنابراین حتی از آدم ها گرفته تا ابزارها، در برابر تغییر مقاومت می کنند.
هنگامی که اوایل انقلاب ویدئو آمد و به صورت قاچاق وارد خانه ها شد، می دانیم که بزرگ ترین مخالفش تلویزیون بود؛ آن هم به خاطر این که احساس می کرد بازارش کساد می شود اما دیدیم که ویدئو هم کهنه شد و نسل های جدید با تکنولوژی های بسیار پیشرفته تر وارد بازار شد و کسی نتوانست جلویش را بگیرد و نمی تواند هم چنین کند. برای این که تکنولوژی کمابیش بولدوزر خودش را هم با خودش می آورد و جاده و راه خود را باز می کند. به نظرم ما باید به جای مقاومت و انکار و نفی پدیده ای، تلاش داشته باشیم خودمان را بازسازی و روزآمد کنیم و به نیازهای واقعی این مردم و جامعه پاسخ گو باشیم تا آنها احساس کنند که می توانند گمشده و مطلوب خودشان را در این دسته از رسانه ها پیدا کنند.
مردم بین سطور ناگفته رسانه ها را هم پیوسته می خوانند تا نانوشته های آنها را حدس بزنند. این چیزی است که خیلی از رسانه ها از آن غافل هستند و فکر می کنند وظیفه و مسئولیت شان این است که پیامی را تولید کنند و مخاطب هم دربست آن را خواهد پذیرفت. در مورد استدلال برای این که مخاطب می پذیرد یا نه، گاهی اوقات ممکن است به تعداد شنوندگان و بینندگان یک برنامه و خوانندگان یک روزنامه اشاره داشته باشند؛ در حالی که همیشه این طور نیست کسی که خودش را در معرض این پیام قرار می دهد، ممکن است با آن موافق هم باشد یا آن را بپذیرد و باور کند.
اتفاقا خیلی وقت ها ما خودمان را در معرض پیام هایی قرار می دهیم تا آگاهانه آن را نقد کنیم؛ یعنی بتوانیم برای خودمان رفتار و مواضع مان، آگاهانه استدلال داشته باشیم و در نتیجه خود را در معرض آن رسانه قرار دهیم تا بتوانیم آن را خوب نفی کنیم و دست رد به سینه اش بزنیم و این به معنای پذیرش پیام نیست، اگر بود حالا اوضاع زمانه در همه کشورها متفاوت بود. از آمریکا و انتخابات ریاست جمهوری اش گرفته تا هر کشور جهان سومی، این اصل درباره شان صدق می کند که مخاطب زیاد داشتن به معنای پذیرش پیام آن رسانه از سوی آنان نیست.