سرویس سیاست مشرق - «وبلاگ مشرق» خوانشی روزانه در لابهلای اخبار و مطالب رسانههای کشور است. ما درباره این خوانش البته تحلیلها و پیشینههایی را نیز در اختیار مخاطبان محترم میگذاریم. 7:30 هر روز با بسته ویژه خبری-تحلیلی مشرق همراه باشید.
***
تاجزاده حرف آخر را زد: خیلی از حرفهای ما و براندازها یکی است
مصطفی تاجزاده، فعال اصلاحطلب و از دستگیرشدگان فتنه 88 به تازگی طی مصاحبهای با سایت جماران گفته است: براندازان میگویند تا جمهوری اسلامی سرنگون نشود مشکلات میهن و مردم حل نخواهند شد. ما میگوییم تلاش برای سقوط جمهوری اسلامی کشور را دچار آشوبهای بسیار جدی میکند که خروج از آن ممکن است سالها و بلکه دههها طول بکشد.
او اما میافزاید: «به نظر من بسیاری از انتقادهایی که مطرح میشود، وارد است و بسیاری از آنها همان انتقادهایی هستند که پیشتر از سوی اصلاحطلبان در نقد وضع موجود، مطرح شدهاند. انتقادهایی به ویژه در زمینه ناکارآمدی سیستم، فساد و تبعیضهای ناروا و ساختاری...اما اصلاحطلبان با براندازان در راهحل مرزبندی و اختلاف دارند!»[1]
*آقای تاجزاده حین بیان این حرفها از این اشکال فلسفی غافل بوده است که وقتی "صحبت و انتقاد و استدلال" بصورت عمده یکی باشد؛ "هدف" هم یکی خواهد بود اگرچه ممکن است در "وسیله" تفاوتهایی باشد!
ضمن اینکه در بحث تفاوت وسیله هم با عنایت به تجربه فتنه سال88، فتنه 78 و فتنه اقتصادی دیماه 96 (بعنوان پیش لرزه)! مشخص میشود که ستاد جریان سیاسی خاص، وقتش که برسد! در وسیله هم با اپوزسیون خارجی متحد میشود و به موقع برای جهاد به کف خیابان خواهد آمد!
در اشاره به اظهارات مهم تاجزاده بیان 3 مطلب ضروریست:
یکم: تاجزاده نخستین کسی نیست که از یکی بودن مواضع اصلاحطلبان با براندازان و ادعای تفاوت وسیله در رسیدن به هدف سخن میگوید.
مثلاً «نجفقلی حبیبی» نیز زمانی در یکی از ویژهنامههای روزنامه شرق مطلبی نوشت با این مضمون که از راههای اصلاحات، براندازی مسلحانه است که البته به این دلیل که راهیست پر هزینه! اصلاحطلبان تمایلی برای استفاده از آن ندارند و به راههای مدنی فکر میکنند...
دوم: از نمونه صحبتهای اعضای ستاد جریان سیاسی خاص که طبق اذعان تاجزاده، با بسیاری از حرفها و استدلالهای براندازان کاملا مطابق است میتوان به موارد ذیل اشاره کرد:
1_ تاجزاده: من با آن دسته از ایرانیانی که تا الان رای دادهاند، ولی اکنون معتقدند اگر شرایط بخواهد به همین شکل پیش برود، رأی نمیدهند، موافقم.[2]
2_ تاجزاده: تاجزاده: نظام جمهوری اسلامی آفت زده است.[3]
3_ تاجزاده: این جامعه لجن است؛ گرسنهایم و میخواهند بروند دریای مدیترانه![4]
4_ عباس عبدی: ما با یک بحران و بن بست مواجهیم... با ادامه این روند جامعه نمی تواند به بقای خود ادامه دهد. درواقع به درختی میماند که به آن آب نمیرسد و به تدریج پژمرده و خشک میشود.[5]
5_ علیرضا علویتبار: وضعیتی طوری است که من بهشدت ترسیدهام؛ نه به دلیل تظاهراتی که از سوی در حدود 110 تا 150هزارنفر شده است. البته آنها هم مردم هستند و حق اعتراض دارند، ولی اتفاق بزرگی نیست .یادتان باشد ما در همین تهران تظاهرات سهمیلیونی مسالمتآمیز هم داشتهایم؛ یعنی میشود نیروی اجتماعی بزرگتری نیز فراهم کرد، بدون آنکه به خشونت منتهی شود... جمهور باید یک بار دیگر نقش خود را در بنیانگذاری ایفا کند.[6]
و سوم: جملات موهوم و خیانت باری مثل «ناکارآمدی سیستم»، «فساد سیستمی» و «نهادهای اصلی کشور غیر کارکردی شدهاند»! تماماً در حالیست که جمهوری اسلامی ایران طی 40 سال گذشته توانسته بر تمام بحرانهای خارجی و داخلی خود با عقلانیت کامل فائق بیاید و از طرفی در عرصههای مهم اقتصادی نیز پیشرفت کند به نحوی که هم اثر تحریمها به کمتر از 20 درصد رسیده است، هم ایران به جایگاه 15اُمین اقتصاد جهان نزدیک میشود و هم سطح عمومی رفاه در ایران افزایش نسبی یافته است. (اگرچه مثل تمام اقتصادهای دیگران جهان، مشکلاتی وجود دارد که آنها نیز بایستی رفع شوند.)
غیر از این باید از امثال آقایان تاجزاده و عبدی که بر مفاهیم فوقالذکر اصرار دارند، پرسید که اگر جمهوری اسلامی ایران یک نظام ناکارآمد مثل لیبی یا عراق 20 سال قبل یا عربستان بود آیا این دو نفر به دلیل آنهمه سوء سابقه سیاسی، فعالیت علیه نظام و اساساً به دلیل بیان همین حرفها؛ هماکنون زنده بودند یا به امثال «خاشقجی» پیوسته بودند؟!
این سؤالی است که کارکردی بودن یا نبودن نهادهای اصلی کشور و عملکرد عقلانی و کارای سیستم را برای هر ذهن آگاهی مشخص خواهد کرد...
گفتنیست، اصلاحطلبان طی ماههای گذشته انرژی زیادی را مصرف کردند برای اینکه بگویند میان آنها و براندازان مرزهای وسیعی قرار دارد!
***
با روحانی دوست باش، از خودمان است؛ ارسال پیام خاص به جهانگیری
حسن رسولی، فعال اصلاحطلب و عضو شورای شهر تهران طی یادداشتی در روزنامه آرمان امروز با اشاره به صحبتهای اخیر جهانگیری مبنی بر اینکه معاون اول اختیاری در دولت ندارد! و جنجالهای پیامد آن، نوشته است:
«لازم و ضروری است که جریان اصلاحات با در اولویت قرار دادن مصالح ملی مراقب باشند در تله طراحی شده ایجاد شکاف بین اصلاحطلبان و دولت نیافتند. از سویی تداوم وضع موجود با فرض حمایت قاطع اصلاح طلبان تا پایان دولت که میتواند یک هدف و راهبرد استراتژیک باشد، بدون ترمیم روابط بین اصلاحطلبان و روحانی، شاید به آسانی میسر نباشد. لذا به آقای جهانگیری پیشنهاد میشود که به دلیل نقش مهمی که در سال 96 ایفا کرد، مورد احترام عموم مردم و هواداران روحانی قرار دارد، با انجام تعامل و گفتوگو و حتی با استعانت از بزرگان جریان اصلاحات، در حوزه عملی، روابط خود با روحانی را در چارچوب گزاره «شریک دانستن اصلاحطلبان با دولت» که رئیسجمهوری بیان کردند، مرمت و بازسازی کنند و به این رابطه استحکام بخشند و با اتخاذ این سیاست اصولی، از هر نوع اقدام و رفتاری که نشانه جدایی جهانگیری از دولت شود، به جد پرهیز شود.»
او میافزاید: روحانی برآمده از بطن جریان اصلاحات است؛ هرچند هیچگاه وی خود را اصلاحطلب نپنداشته است. لذا مصالح ملی، مصلحت دولت و جریان اصلاحات این است که اولا در دام طراحی شده جریان رقیب مبنی بر جدایی روحانی از اصلاحطلبان نیافتند و از سویی به وضع موجود نیز راضی نباشند و با گفتوگوی صریح و روشن و البته غیر رسانهای با شخص آقای روحانی و با کمک شخصیتهای بزرگ اصلاحطلبان به نحو مدبرانهای از این فضای نامطلوب ترسیم شده(حداقل در فضای رسانهای) بین معاون اول و رئیسجمهوری به نحو هوشمندانهای عبور کرد.[7]
*ما قضاوت درباره صحبتهای رسولی را به عهده مخاطبان محترم وامیگذاریم...
گفتنیست، منهای اظهارات رسولی اما یک تخمین تحلیلی وجود دارد که میگوید رئیسجمهور روحانی در راستای پروژه ستاد اصلاحات مبنی بر «عبور از روحانی» دچار فرایند «آبستراکسیون اطرافیان» شده است.
به این نحو که بحث جلای کابینه و نمایش اختلاف اعضای کابینه با روحانی آغاز شده تا ستاد جریان چپ به مردم بگوید که هیچ نقشی در کارنامه ضعیف دولت رئیسجمهور روحانی نداشته است.
برخی معتقدند اگر این تخمین درست باشد، بزودی تعدادی دیگر از مدیران دولتی در ردههای دیگر و حتی در استانها نیز از دولت خواهند رفت.
این در حالیست که افراد دیگری از اصلاحطلبان نظیر رسولی، عطریانفر، عباس عبدی و غیره معتقدند که اساساً جدایی چپها از دولت ممکن نیست و آنها از آنجا که شریک و حامی روحانی هستند؛ طبیعتاً در خوب و بد او هم شریک خواهند بود.
***
مشکل جریان چپ، نظارت استصوابی است یا «ناکارآمدی»؟!
حسین کمالی، فعال اصلاحطلب و دبیر حزب اسلامی کار در مصاحبه با ایلنا با اشاره به ناامیدی مردم از دولت و مجلس اصلاحطلبان گفته است:
«وقتی دستگاههای تصمیمگیر و ممیزی که در کشور موثرند در امر انتخاب و انتصاب مسئولینی که باید اداره امور را به عهده بگیرند، دخیل میشوند و نوعی نظارت را اعمال میکنند که این نظارت برای افراد توانمند یک جریان سیاسی بازدارنده است؛ افرادی وارد صحنه میشوند که شاید آن تواناییهای لازم و کافی را ندارند. بنابراین میشود بخشی از این ناکارآمدی را متوجه افرادی دانست که مانع نقشآفرینی افراد توانمند شدهاند، تا در نهایت کسانی که رای آوردند شاخص جریان اصلاحات نباشند.»[8]
در همین حال، سعید شریعتی، دیگر فعال اصلاحطلب و از دستگیرشدگان فتنه 88 نیز در یک مصاحبه تصویری با خبرگزاری دولتی ایرنا، مشکلات امروز جامعه و پاسخی که مردم بواسطه این مشکلات از اصلاحطلبان میخواهند را به مسئله «نظارت استصوابی» مرتبط دانسته و اینطور عنوان کرده است که چهرههای اصلی ما توانایی حضور در مناصب کشور را ندارند و به همین دلیل مشکلاتی در عرصه اجرا و ناتوانی در تحقق وعدهها ایجاد میشود.[9]
*این اظهارات در حالی است که مسئله نظارت در همه کشورهای دنیا در قالب، دادگاههای قانون اساسی، شوراهای نظارت و غیره وجود دارد. این دادگاهها حتی در مواردی حق قضاوت در نتیجه انتخابات را نیز دارند و میتوانند بدون سرشماری حکم به برندگی یا بازندگی یک نامزد بدهند.
جالب آنکه حتی در انتخابات اخیر و البته پر مسئله کشور افغانستان نیز این مسئله اعمال شد و جالبتر اینکه حتی تنی چند از نمایندگان فعلی پارلمان افغانستان نیز تأیید صلاحیت نشدند و نتوانستند در انتخابات شرکت کنند.
از طرفی درخواست نبود نظارت استصوابی یک خواسته غیر منطقی است و مثل این میماند که فردی از حکومت بخواهد وزارت بهداشت هیچ نظارتی بر روی غذاها و داروها نداشته باشد!
غیر از این مثالها و ادلّه، نکته دیگری هم وجود دارد که ادعای مشاهیر اصلاحطلب را با چالش مواجه میکند و آن سابقه اصلاحطلبان در دولت و مجلس است که همه چیز در آن هست الّا «مدیریت جهادی» و خدمت شایسته به مردم!
آقایان خود بهتر میدانند که سرنوشت «مجلس ششم» که بالتمامه اصلاحطلب بود و به دلایلی درباره آن نظارت استصوابی هم صورت نگرفت به کجا انجامید؟
کار به آنجا رسیده بود که افرادی با هویت افغانی هم توانستند به مجلس پا بگذارند و برخی نمایندگان زن مجلسی نیز از مزونهای لباس درخواست میکردند که به مجلس بروند و برای آنها لباس تدارک ببینند!
مجلسی که البته فرجام آن هم به استعفای نمایندگان اصلاحطلب و تحصن آنها علیه نظام جمهوری اسلامی انجامید.
دولت اصلاحات نیز از این قاعده مستثنی نیست. دولتی که تمام نمادهای اصلاحطلب در آن بر مصدر امور بودند اما به جای آنکه چیزی به سفره مردم بیافزایند مشغول حمله به باورهای دینی، طرح فتح سنگر به سنگر نظام، فرماندهی فتنه از ستاد وزارت کشور و حمایت از تحصن اصلاحطلبانِ مجلس بودند و تا آنجا به این کار ادامه دادند که مردم دیگر در هیچ انتخاباتی به اصلاحطلبان و کاندیداهای آنها رأی اکثریتی ندادند و آنها از سال 80 به این سو هرگز پیروز علیالاطلاق هیچ انتخاباتی در کل کشور نبودهاند.
بله! کسانی از معاریف اصلاحطلب به دلیل فتنهگری و فعالیت علیه امنیت مردم در حصر یا انزوا هستند و دیگر در هیچ انتخاباتی نمیتوانند بعنوان کاندیدا شرکت کنند و این مسئله طبیعی و عقلانی هم هست.
اما مشکل اصلاحطلبان چیز دیگری به نام «ناکارآمدی» است... ناکارآمدی بزرگی که عواملی مثل اشرافیت، نگاه ارباب رعیتی به مردم، ضدیت با مبانی دینی، انقلت بر سر مبانی انقلاب اسلامی و نوشیدن از آبشخور روشنفکری غیر متعهد به عنوان مقوّم برای آن عمل میکند و هرگز اجازه نخواهد داد که فرجام اصلاحطلبی در هیچ محصور و غیر محصوری! به خدمت به مردم متصّل شود.
جالب است که آقایان توضیح نمیدهند مثلا اینکه شورای شهر اصلاحطلب تهران طی یکسال گذشته 4 شهردار و سرپرست را به مردم تحمیل کرده و میرود تا پنجمین شهردار خود را هم تقدیم کند و این شهرداران یا بیهنر بودهاند و یا اگر هم هنری داشتهاند؛ شرکت در «مجلس رقص دختران نوجوان» بوده است؛ این مسئله چطور میتواند به نظارت استصوابی ربط داشته باشد؟!
ما در اینجا گفتههای مهمی از اصلاحطلبان بعنوان مبانی اصلاحطلبی که در دوران دولت اصلاحات و دولت اعتدال از سوی صاحبمنصبان چپ اظهار شدند را یادآوری میکنیم تا بهتر مشخص شود چرا مشکل چپها ناشی از یک «ناکارآمدی ژنتیکی» است نه تقصیر «نظارت استصوابی شورای نگهبان»!
گفتههایی مثل «خیلی از حرفهای ما و براندازها یکی است»، «امام حسین "درگذشته" و اسطورهای رنگ باخته برای جوانان است»، «راننده تاکسیها و لبوفروشها را چهکار به سیاست؟»، «مردم لشکر قابلمه بدستها هستند»، «مردم برای مرگ موش هم صف میکشند»، «ما ملت غمگینی هستیم چون فقط حسین(ع) را محور قرار دادهایم»، «نیمی از مردم ایران قانونشکن هستند»، «نظام جمهوری اسلامی ایران آفت زده است»...
***
1_ https://www.jamaran.ir/fa/tiny/news-1035116
2_ mshrgh.ir/886042
3_ mshrgh.ir/891131
4_ mshrgh.ir/891831
5_ mshrgh.ir/860859
6_ mshrgh.ir/836280
7_ http://www.armandaily.ir/fa/print/main/236719
8_ http://khabarfarsi.com/u/61306368
9_ http://www.irna.ir/fa/video/3653011