سرویس سیاست مشرق - «وبلاگ مشرق» خوانشی روزانه در لابهلای اخبار و مطالب رسانههای کشور است. ما درباره این خوانش البته تحلیلها و پیشینههایی را نیز در اختیار مخاطبان محترم میگذاریم. 7:30 هر روز با بسته ویژه خبری-تحلیلی مشرق همراه باشید.
***
محمدرضا خاتمی مطرح کرد:
احتمال «بازداشت» گزینه اصلی اصلاحطلبان برای شهرداری تهران
محمدرضا خاتمی، فعال اصلاحطلب و از چهرههای محوری حزب منحلّه مشارکت که زمانی گفته بود: «ما اصلاحطلبان تضمین روحانی هستیم»، به تازگی در بخشی از یک مصاحبه با خبرگزاری دولتی ایرنا اظهار کرده است: ما معتقدیم که یک مشکل اساسی در کشور وجود دارد که باید به آنها توجه کرد .این مشکل رنج بردن مملکت از ناکارآمدی مزمن است. دلیلش هم این است که نگذاشتهاند هیچ شایسته ای به عرصه حکومت راه یابد.
او افزوده است:
«الان شهرداری تهران را ببینید. لیست اصلاح طلبان انتخابات شورای شهر را برده و حقش این است که شهردار را خود تعیین کند. ما اصلاحطلبان آدم مدیر، مدبر، کاردان و ورزیده کم نداریم تا به عنوان شهردار انتخاب کنیم ولی اجازه نمیدهند .
وقتی میگوییم نظارت استصوابی منظورمان فقط نظارت استصوابی شورای نگهبان که نیست .این هم یک جور نظارت استصوابی است. تا پیگیر میشویم یک مدیر شایسته اصلاح طلب را شهردار کنیم از این سو و آن سو احضارش میکنند و برایش پرونده تشکیل میدهند و او را تهدید به بازداشت و بردن، افشاگری و غیره میکنند.»
خاتمی تصریح میکند: مشکل اصلی مملکت این است که آدمهای شایسته را حذف می کنند و اجازه روی کار آمدن آنها را نمی دهند. طبیعی است وقتی ما اصلاح طلبان هم با نیروی رده چندم خود سرکار بیاییم نمیتوانیم کاری برای مملکت کنیم.[1]
*خاتمی پیش از این و در ایام انتخابات 96 نیز از این گفته بود که ما اصلاحطلبان تضمین روحانی هستیم اما امروز از «ناکارآمدی مزمن» یا همان فساد سیستمیک حرف میزند و بابت آن موضع عجیب و گذاشتن دولت روحانی در دامان مردم نیز هیچ مسئولیتی را پذیرا نیست!
میشود این درخواست را از آقای خاتمی مطرح کرد که فقط یک و فقط یک مدیر کارآمد جریان اصلاحات با کارنامه مشخص و ملموس را به مردم معرفی کنند تا حداقل افکار عمومی بتواند ادعای ایشان درباره وجود چهرههای کارآمد اصلاحطلب! را باور کند.
در واقع نکته اینجاست که اصلاحطلبان ستادی به دلیل "تفوّق ژنتیکی سیاستبازی بر خدمتگزاری" هرگز توانایی اجرای مدیریت جهادی و تکرار کارنامهای مثل کارنامه محمدباقر قالیباف در شهرداری تهران را ندارند.
از طرفی آقای خاتمی باید به مردم بگوید که در جریان معرفی کدام گزینه شهرداری، بحث «منع معرفی» پیش آمده است؟! آیا این ادعا نیز شبیه حرفهای دوستان خاتمی در سال 88 است؟
ناراست بودن ادعای خاتمی همچنین در حالی است که افکار عمومی باید بدانند مدیر ایدهآل اصلاحطلبان برای شهرداری تهران «محمدعلی نجفی» بود که او هم به جای کار کردن برای مردم، یا در مجلس رقص دختران نوجوان شرکت کرد، یا به دنبال پروندهسازی بیفرجام علیه قالیباف بود و یا اینکه دچار حواشی دیگری بود که همین حواشی دست آخر او را مجبور کرد از سمت خود استعفا کند.
مسئله جالب دیگر ادعاهای ماقبل از این اصلاحطلبان است که علیالدوام بیان میکنند که مدیران اصلاحطلب شفاف هستند، پاکدست هستند، حتی یک نقطه سیاه در زندگی آنها وجود ندارد و غیره.
اکنون میتوان گفت که اگر آن ادعاها درست بود پس چرا چهرههای مورد اشاره خاتمی از چیزی که او مبنی بر «تهدید به افشاگری» ادعا کرده خائف هستند؟!
از منظری دیگر نیز بایستی به صحبتهای خاتمی توجه کرد و آن اینکه چپها نه در زمان کرباسچی، نه در شورای شهر اول و نه در شورای پنجم، هرگز گلی به سر شهر تهران نزدند و نتوانستند مدیری با ید بیضا را به مردم و افکار عمومی معرفی کنند. این تاریخ مشخص، بیشتر نشان میدهد که ادعای خاتمی درباره کمنداشتن مدیران ورزیده؛ تا چه اندازه میتواند صحیح باشد؟!
گفتنیست، مسئله «مجبوریم از نیروهای دستچندم خود استفاده کنیم» جدیدترین نمایه چهرههای جریان چپ برای سرپوش گذاشتن بر روی ناکارآمدیهای این جریان است که اگرچه در جریان دولت اصلاحات، مجلس ششم و شورای اول بر مردم آشکار شده بود اما با کارنامه مسجّل دولتهای یازدهم و دوازدهم، شورای پنجم و مجلس دهم (به عنوان مجموعهای که تماما از تحتالحمایگی چپها برخوردار بود) به نقطه پایانی رسید و بعید به نظر میرسد افکار عمومی این صحبت عجیب و غریب را نیز بویژه پس از کارنامه آقای روحانی و شورای پنجم از ستاد اصلاحات باور کند!
***
مردم خودشان میدانند تقصیر اصلاحطلبان نیست!
اسماعیل گرامیمقدم، فعال اصلاحطلب و سخنگوی حزب اعتماد ملی طی یادداشتی در شماره شنبه گذشته روزنامه آرمان امروز پیرامون رئیسجمهور روحانی نوشته است:
اظهارات اخیر برخی دولتمردان از وجود اختلاف در کابینه حکایت دارد. زیرا پس از اظهارات معاون اول رئیسجمهور مبنی بر عدم اختیار در تغییر منشی خود، رئیس دفتر رئیسجمهور وی را شخصیتی تاثیرگذار و مرد دوم دولت معرفی کرد. در این راستا باید اذعان کرد، این صحبتها بیشتر شبیه شوخی است، چرا که اگر آقای جهانگیری نفر دوم دولت بود باید اثر خود را در ترکیب و برنامههای دولت میگذاشت. در حالی که از زمان شروع به کار دولت دوم آقای روحانی که آقای جهانگیری در مقام معاون اولی قرار داشته بیشتر توجه رئیس جمهور به تیم مجموعه دفتر بوده که تقریبا تمام چیدمان دولت را در انحصار خود درآوردند.
او همچنین میافزاید:
اگر به روسای ستاد –انتخاباتی روحانی در- 31 استان کشور مراجعه شود و مورد پرسش قرار گیرند مشخص خواهد بودکه گلایهمند هستند. این در حالی است که روسای ستاد 28 استان از نیروهای اصلاحطلب بودند و آنها بودند که مردم را به صحنه آوردند نه اقلیت منتسب به یک حزب ناشناخته که پیروزی آقای روحانی را از آن فعالیت خود میدانند. اینها همان افرادی بودند که برای آقای روحانی حتی گیوههای خود را نیز بالا نکشیدند، اما اصلاحطلبان ماشین انتخاباتی و سرمایه اجتماعی خود را در طبق اخلاص قرارداده و از آقای روحانی حمایت کردند.
گرامیمقدم در ادامه با اشاره به جهانگیری و اظهارات جنجال برانگیز او تصریح کرده است:
«قطعا آقایجهانگیری نیز معتقد است که از زمانی که این مواجهه با وی آغاز شد باید از دولت کنارهگیری میکرد. وی نباید بر مسندی بنشیند که اختیار عملی در آن ندارد. اگر تلاشهای وی در راستای به سرانجام رسیدن برجام فراموش نشود، اما تاریخ فراموش نخواهد کرد که رئیسجمهور با سرمایه اجتماعی و قابلیتها و توانمندیهای یک جریان سیاسی به نام اصلاحات بر سرکار آمد، اما صرفا از آنها استفاده ابزاری شد. رئیسجمهور هر اندیشه و نگاهی به آینده داشته باشد، نمیتواند مطالبات مردم در حوزه اصلاحطلبی را توجیه کند. این رویکرد منجر به بداخلاقی میشود که اثر آن در دولتهای آینده بروز خواهد داشت و ائتلافها را شکنندهتر و جریانها را نسبت به هم بیاعتماد خواهد کرد. جامعه با آگاهی بالا تشخیص خواهد داد که قطعا پاسخگوی شرایط فعلی نه اصلاحطلبان که آقای رئیس دولت خواهد بود. قطعا سرمایه اجتماعی اصلاحطلبان حفظ خواهد شد و با نگاهی ژرف و عمیق ائتلافهای آینده مسیر خود را در راستای ادامه اندیشههای اصلاحطلبی ادامه خواهند داد.»[2]
*درباره اظهارات گرامیمقدم بیان چند نکته ضروریست:
یکم: آقای جهانگیری همان اختیارات کم یا زیادی که در دولت اول رئیسجمهور روحانی داشته را در دولت دوم نیز داشته است. اما سؤال اینجاست که چرا او و اصلاحطلبان که گویا جملگی آهنگ «عبور از روحانی» را دارند؛ حقیقت را به مردم نمیگویند و به جای پذیرش مسئولیت در عملکرد و کارنامه روحانی، اینطور وانمود میکنند که روحانی به یکباره عوض شده و آنها هم در وضع موجود نقشی نداشتهاند؟!
ضمن اینکه لازم به یادآوری است که معاونین اول در هیچ دولتی هرگز اختیار جابهجایی وزیران را نداشتهاند و حتی یکی از فعالان اصلاحطلب زمانی در این زمینه تأکید کرد که سمت معاوناولی یک سمت تشریفاتی است.
دوم: اینکه 28 رئیس ستاد انتخاباتی روحانی در دوره انتخابات، اصلاحطلب بودهاند؛ بیشتر از آنکه بیانگر وظایف روحانی باشد، بیانگر وظیفه اصلاحطلبان در قبال مردم و ضرورت پاسخگویی نسبت به وضع موجود است.
آنها اگر هم انتقادی به دولت داشتهاند، این انتقاد در قالب 4 سال اول رئیسجمهور روحانی شکل گرفته است. اما چرا در دولت دوم نیز از او حمایت کردند و حتی شور و حرارت بیشتری نیز به خرج دادند؟!
بدیهیست که این سابقه، پوشاننده بهانههای موجود است و چپها نمیتوانند و نباید با بهانههای کودکانه از مسئولیت عملکرد دولت شانه خالی کنند.
سوم: جهانگیری پس از 5 سال معاون اولی در دولت روحانی؛ بماند یا برود اما بایستی پاسخگوی وضع موجود باشد.
به زعم برخی تحلیلگران، او و دوستانش از آنجا که برای روحانی «کاندیدای پوششی شدند»، گفتند ما «فدائیان روحانی» هستیم و اظهار کردند که ما روحانی را تضمین میکنیم[3] بیشتر از روحانی در قبال وضع موجود مسئولیت دارند و بایستی به مردم بگویند که چرا رأی آنها در 2 دوره متوالی، منجر به بروز مشکلات فعلی شده است؟
و چهارم: جمله گرامیمقدم مبنی بر اینکه «جامعه با آگاهی بالا تشخیص خواهد داد که قطعا پاسخگوی شرایط فعلی نه اصلاحطلبان که آقای رئیس دولت خواهد بود. قطعا سرمایه اجتماعی اصلاحطلبان حفظ خواهد شد» یک تحلیل غلط از جانب یک شخص بیشتر نیست.
چه اینکه اولا کسان مختلفی از اصلاحطلبان مؤکداً بیان کردهاند که خوب و بد روحانی به پای جریان چپ نوشته شده و پایگاه اجتماعی این جریان خاص سیاسی نیز در معرض تزلزل گستردهای قرار گرفته است.
و ثانیا گرامی مقدم راه خیلی سختی را برای انکار نقش خود و دوستانش در وضع موجود، پیش رو دارد...
آنها باید دست به یک «سندسوزی بزرگ» بزنند و دهها سند مکتوب و مولتیمدیای حک شده در دیدگان مردم مبنی بر ابراز ارادت اصلاحطلبان و تقلای آنها برای تکرار وضع موجود را از بین ببرند.
آقای گرامیمقدم حتما به یاد دارد این صحبتهای الیاس حضرتی، همحزبی متبوعش را که میگفت ما اصلاحطلبان برای انتخاب روحانی هیچ شرطی نداریم![4]
معالوصف اما باید اشاره کرد که تأثیری رفتارهایی مثل «تَکرار میکنم» خاتمی! و نقش آن در شکلگیری و ایستایی وضع موجود، هرگز و با هیچ سوزاندن و ورق پارهکردنی از ذهن مردم محو نخواهد شد.
این نکته را هم رندانه بایستی اشاره کرد که اصلاحطلبان نه تنها بایستی در یک مأموریت غیر ممکن، نقش خود در دولت روحانی را انکار کنند بلکه نقش خود در شهرداری تهران را نیز بایستی به هر نحو ممکن از بین ببرند!
***
«بحراننمایی» چهره امنیتی سابق از شرایط کشور برای چیست؟
دلتنگی علی ربیعی برای حوادث سال 88!
علی ربیعی، وزیر معزول کار و از مقامات امنیتی سابق، اخیراً طی اظهاراتی که سایت جماران آنها را منتشر کرد با بیان اینکه قصد دارم تابلویی از وضعیت جامعه را ترسیم کنم، گفته است: برای دورهای که در آن به سر میبریم تعبیری دارم که میگویم دوره سر باز کردن بحرانهای متعدد اجتماعی و اقتصادی 60 ساله جامعه ایران است. برخی از این بحرانها 20 ساله و برخی از اینها شاید 60 تا 80 ساله باشد.
او در ادامه با اشاره به مشکلاتی مثل بیکاری، کمآبی، معضلات همیشگی صندوقهای بازنشستگی، نقدینگی و روی کار آمدن «ترامپ» در آمریکا اظهار میکند: هر کدام از این مسائلی که من برشمردم در هر جامعهای که باشد آن جامعه دچار مشکل میشود و به سمت هر کشوری که برود اخلال در شرایط اقتصادی آن ایجاد میکند!
ربیعی تأکید کرده است: امروز معتقدم دهکهای در معرض فقر ممکن است افزایش پیدا کنند و سیاستهای بازار آزاد در شرایط بحران جامعه را از هم میپاشاند.
او البته این جمله را هم بیان میکند که «مطمئن هستم که تا یک سال آینده ما به تثبیت اوضاع خواهیم رسید و اوضاع رو به بهبود یافتهای را دنبال خواهیم کرد.»[5]
*اظهارات ربیعی به گواه منطق و آمار پذیرفته نیست و در حالت خوشبینانه یک تحلیل غلط است. (اگر بر اساس نظر برخی محافل تحلیلی نگوییم که یک سیاهنمایی عامدانه و مغشوشسازی ذهن مردم برای ایجاد فتنه اقتصادی است!)
آقای ربیعی در حالی بیکاری را یک بحران در جامعه ایرانی نامیده که خود در زمان حضور در وزارت کار از این میگفت که بیکاران ایرانی شیک هستند و چند ده هزار شغل خالی و بلامتقاضی در وزارت کار وجود دارد.[6]
ما همچنین درک نمیکنیم که آقای ربیعی بعنوان یک فعال حوزه کار و کسی که در این حیطه دارای سمت بوده است؛ چرا به مخاطبان و مستمعین خود نمیگوید که نرخ بیکاری در ایران طی 8 سال گذشته بنا به تعبیری کاهش یافته و بنا به تعبیری ثابت مانده است؟ ضمن اینکه نرخ 12 درصدی فعلی نیز یک نرخ بحرانی نیست...
همچنین است که شاید اصلاحطلبان آقای ربیعی را وادار به بیان این حرفها کردهاند وگرنه ایشان بهتر از هرکسی میداند که ایران اسلامی در دورانی بسیار تلختر و سنگینتر از ریاستجمهوری ترامپ هم سر پا ایستاد و در معیشت مردم خود هرگز دچار مضیقه و قحطی نشد و آن دوران جنگ تحمیلی بود.
آقای ربیعی حکما صحبتهای مقامات امنیتی همکار خود را شنیده که گفتهاند ما در دوران جنگ حتی با اینکه کشتیهای غذای ایران در خلیج فارس هدف موشک قرار میگرفت نیز هرگز دچار قحطی غذا نشدیم چه رسد به مشکلات پیش پا افتادهی امروز.
(ایشان همچنین علیالقاعده تأیید همکاران امنیتی خود بر این تحلیل را نیز شنیده است که دشمن به دنبال ایجاد «فتنه اقتصادی» و به خیابان کشاندن مردم با ناراضیسازی ذهنی و بحران نمایی است!)
سایر اظهارات ربیعی هم در بحث بحران پذیرفتنی نیستند و مشکلاتی عمومی هستند که در کشورهای دیگر دنیا نیز بصورت بیش و کم وجود دارد.
غرض این است که یک مقام سابقاً امنیتی که خوب میداند تخریب ذهن مردم، تشویش افکار عمومی و اوگاندا نمایی از شرایط کشور چه تأثیر سوئی خواهد گذاشت؛ چرا بر ترویج بحراننمایی از کشور اصرار دارد؟!
ربیعی پیش از این هم طی اظهاراتی از این گفته بود که جامعه ایرانی در حال گذار از ارزشهای انقلابی است.[7]
غیر از ربیعی، 2 فعال اصلاحطلب دیگر نیز به تازگی از بیکار شدن میلیونی مردم پس از اِعمال تحریمهای جدید ترامپ در 13 آبان سخن گفتهاند.[8]
غیر از ادله و شواهد ارائه شده برای ردّ این اظهارات سیاهنمایانه، مقام معظم رهبری نیز در سخنرانی اخیر خود در جمع نخبگان تأکید کردند:
«دشمن میخواهد تصویر غلط و زشتی از کشور ارائه بدهد؛ این درست عکس واقعیّت است. کشور از جهات مختلف، تصویر دلنشین و زیبایی دارد؛ از همه جهت؛ حالا چهار صباح قیمت ارز بالا میرود، پایین میآید، مشکلات معیشتی برای مردم پیش میآید، اینها هست، اینها را میدانیم، امّا آن تصویری که دشمن میخواهد القا کند و تحمیل کند، به کوری چشم او وجود ندارد، [بلکه] عکس آن تصویر وجود دارد.»[9]
برخی محافل تحلیلی معتقدند «وارونهنمایی اصلاحطلبان از شرایط کشور» میتواند منجر به «فتنه اقتصادی» و ایجاد آشوب در کشور شود.
تحلیلی که طلیعه آن در اغتشاشات دیماه 96 جلوهگر شد و عدهای به بهانه اقتصاد به خیابان آمدند. عدهای که بر طبق آمار؛ اکثریت آنها شاغل و شعارهایشان نیز شعارهای سیاسی بود.
جالب آنکه ارکانی از جریان سیاسی خاص طی ماههای گذشته درباره اغتشاشات دیماه بر 2 نکته تأکید کردهاند.
اول اینکه این اغتشاشات یک «پیشلرزه» بوده و دوم آنکه اصلاحات در «فردای براندازی» و حکومت بعدی نیز زنده خواهند ماند!
آنالیز اظهارات پوپولیستی ربیعی در چارچوب تحلیل پیشگفته میتواند حقایق زیادی را آشکار کند.
***
1_ http://www.irna.ir/fa/News/83079700
2_ http://www.armandaily.ir/fa/print/main/237073
3_ https://www.isna.ir/news/96021206977/
4_ http://www.iscanews.ir/newsprint?id=669154
5_ https://www.jamaran.ir/fa/tiny/news-1043120
6_ mshrgh.ir/487472
7_ mshrgh.ir/904781
8_ mshrgh.ir/905877
9_ http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=40725