خانواده کوچک ترین اجتماع انسانی است که روابط اعضای آن در درجه نخست از پیوندی عاطفی و خونی برخوردار است که این رابطه تکالیف و حقوق خاصی را ایجاد می کنند. نقش همسری، پدری، مادری، فرزندی، برادری و خواهری نقش هایی هستند که در خانواده وجود دارد. این نقش ها رابطه ای حقوقی را میان اعضای خانواده پدید می آورد. این روابط حقوقی در بخش هایی از حقوق مدنی و فقه همچون کتاب نکاح، طلاق، ارث و... بررسی می شوند.اجرای احکام حقوقی در خانواده حافظ نظم خانواده به عنوان جزئی از جامعه است. این نظم کمک می کند که اعضای خانواده از حمایت های رسمی حکومت در برابر تعدی برخی دیگر از اعضای خانواده برخوردار شوند. ولی در برقراری نظم خانوادگی اصل قانون نیست؛ آن چه روابط خانوادگی را مستحکم می کند محبتی است که میان اعضای خانواده برقرار می شود. شناخت احکام اخلاقی خانواده و عمل به آنها محبت خانوادگی را سالم و بارور نگاه می دارد و در سایه باروری نهال محبت، نظم خانوادگی استوار می ماند؛ بی آن که نیازمند حمایت دستگاه قضایی باشد.
کارکردهای خانواده
برای آن که ارزش اخلاقی روابط خانوادگی را بشناسیم باید به دو مسئله توجه کنیم نخست مانند هر ارزشگذاری اخلاقی دیگری باید هدف غایی انسان را معیار اصلی و اصیل ارزش رفتارهای اختیاری قرار دهیم و دوم آن که باید اهداف اختصاصی خانواده و کارکردهای آن را شناسایی کنیم.
به نظر می رسد خانواده کارکردهای زیرا را داراست:
- پاسداری از امنیت اخلاقی جامعه؛
- تأمین آرامش زن و مرد، این دو هدف از طریق ازدواج به عنوان سنگ بنای خانواده تأمین می شود.
- تولید نسل
- تأمین غذا، بهداشت، پوشاک و مسکن فرزندان و پرورش جسمی آن ها
- حمایت های اجتماعی و حقوقی از فرزندان
- پرورش روحی و معنوی فرزندان
- انتقال فرهنگ جامعه به فرزندان و زمینه سازی برای جامعه پذیری آنها
با توجه به این کارکردها، به خوبی معلوم می شود که بیشترین مسئولیت اخلاقی متوجه پدر و مادر است از این پس وظایف اخلاقی اعضای خانواده را با توجه به نقش آنها بیان خواهیم کرد.
پیش از بیان نقش ها و وظایف اخلاقی اعضای خانواده، لازم است یادآوری کنیم که احکام حقوقی اسلامی درباره خانواده بنابر مصالح واقعی وضع شده است در نتیجه رعایت آنها شرط لازم رسیدن به کمال واقعی و هدف غایی انسان است. به همین دلیل رعایت قوانین فقهی به نیت درک آثار واقعی آن، در تقرب به خداوند دارای ارزش اخلاقی مثبت است. این نکته درباره همه احکام شرعی و در همه ابواب فقه صادق است.
ازدواج
ازدواج نخستین گام برای تشکیل خانواده است و به سبب همه کارکردها و نتایجی که خانواده داراست، عملی ارزشمند و ستوده است. ازدواج مایه آرامش زن و مرد است: «و من آیاته ان خلق لکم من انفسکم ازواجا لتسکنوا الیها و جعل بینکم مودة و رحمة» [1] و از نشان های او این که از نوع خودتان همسرانی برای شما آفرید تا بدان ها آرام گیرید و میانتان دوستی و رحمت نهاد.
آین آرامش نتیجه ارضاء صحیح گرایش های انسان است.
در روایات ترغیب بسیاری به ازدواج شده است. زیرا آرامش انسان مقدمه حرکت او به سوی کمال است. و آرامش و سلامت اخلاقی جامعه نیز در گرو آرامش و سلامت آحاد آن است. آسایش روانی فرد و امنیت اخلاقی اجتماع، از طریق ازدواج تأمین می گردد.
پیامبر اکرم(ص) فرموده اند:[2] در اسلام هیچ بنایی در نزد خداوند محبوب تر از ازدواج نیست. [3] ترغیب به ازدواج و تأکید بر آن، حکایت از تأثیر مثبت آن در حرکت تکاملی انسان دارد؛ همچنان که ترک ازدواج آثاری منفی در این خصوص دارد. هدف اصلی از ازدواج تسهیل تقرب به خداست. برخی از روایات ترک ازدواج را موجب کم بهرگی از عبادات و یا عذاب اخروی دانسته اند: از امام صادق(ع) روایت شده است: [4] دو رکعت نماز که انسان صاحب همسر به جای آورد از هفتاد رکعت که بی همسر به جا آورد برتر است. [5] و از پیامبر اکرم(ص) نقل کرده اند: [6] بیتشر اهل آتش بی همسرانند. [7]
انتخاب همسر
چنین بنای مبارکی در صورتی می تواند آرامش زن و مرد و فرزندان آنان را پدید آورد که از گام نخست با اندیشه و سنجش صحیح انجام گیرد. ازدواج صرفا ارضاء کننده غریزه جنسی نیست، بلکه مقدمه تأسیس نهاد خانواده است. در درون این نهاد علاوه بر تمتع جنسی همسران از یکدیگر، بسیاری از نتایج دیگر به دست می آید که همگی وابسته به پایداری خانواده و محبت آمیز بودن روابط اعضای آن است. برای آن که خانواده از آغاز به شکلی مطمئن پایه ریزی شود، انتخاب همسر باید به شیوه ای صحیح باشد؛ یعنی به گونه ای که احتمال تأمین اهداف خانواده را بالا ببرد. بنابراین معیارهای گزینش همسر نمی تواند یکسویه باشد. مثلا تاکید بر زیبایی همسر، یکسویه نگری است. کسی که زیبایی همسر و یا ثروت او را یگانه معیار انتخاب قرار می دهد به فرزندان خانواده نیاندیشیده و به تأثیر اخلاقی و دینی همسران بر یکدیگر توجه نکرده است.
شخصی به امام صادق(ع) عرض کرد قصد ازدواج دارم. ایشان فرمودند: [8] بنگر که خویشتن را کجا می نهی. [9] پیامبر اکرم(ص) فرمودند: [10] از سبزی روییده در پهن زار بپرهیزید. پرسیدند: روییده در پهن زار چیست؟ فرمود: زن زیبا که در خانواده بد باشد. [11] امام صادق(ع) فرمودند: [12] زن همچون گردن آویز است، پس بنگر که چه چیز را به گردن می آویزی. [13] در احادیث اهل بیت همچنین سخنانی درباره معیارهای انتخاب شوهر آمده است. در این احادیث معیار انتخاب، اخلاق نیکو و دین صحیح معرفی شده است از پیامبر اکرم(ص) روایت شده است: [14] اگر مردی که اخلاق و دینش را می پسندید درخواست ازدواج کرد او را همسر دهید اگر چنین نکنید در زمین فتنه و فساد بزرگ پدید آید. [15] این جملات و روایات معیارهای انتخاب همسر را بیان می کنند و با دقت در آنها می توان دریافت این معیارها به گونه ای است که خانواده را محیطی مناسب برای رشد معنوی اعضای آن می سازد.
همسران
پس از انعقاد پیمان همسری، خانواده تشکیل می شود و اولین رابطه ای که پدید می آید رابطه زوجیت است. این رابطه پدید آورنده دو نقش برای شوهر و زن است هر یک از این دو نقش حقوق و تکالیفی را ایجاب می کند. این حقوق و تکالیف وضع شده اند تا اهداف ازدواج به بهترین شکل ممکن تحقق یابد. جنبه های اخلاقی ادای حقوق و انجام تکالیف همسری بسیار است اگر هدایت کننده روابط همسری، اخلاق باشد، نتایج بهتری از ازدواج حاصل می آید.
شوهر
تأمین عذا، بهداشت، پوشاک، مسکن و لوازم ضروری زندگی زن بر عهده شوهر است این وظایف برای مرد واجب است. علاوه بر وظایف واجب مرد به لحاظ اخلاقی موظف است با همسر خود با اخلاق نیکو رفتار کند و اسباب آرامش او را با رفتار مناسب خود فراهم آورد: و عاشروهن بالمعروف؛ [16] با همسران خود به نیکی رفتار کنید. پیامبراکرم(ص) فرمودند: [17] بهترین شما کسی است که نسبت به همسرش بیشتر نیکی کند و من بهترین شما نسبت به همسرم هستم. [18]
و نیز فرمودند: [19] کامل ترین ایمان از آن مؤمنی است که خوش خلق ترین مؤمن است و به خانواده اش از همه مهربان تر است. [20] بردباری در مقابل زن، علاوه بر حفظ رابطه همسری از خطر سردی و جدایی، نوعی عمل تربیتی است و ثواب اخروی دارد. پیامبر اکرم(ص) فرمودند: [21] مردی که بر بداخلاقی همسرش شکیبایی کند خداوند پاداشی همچون پاداش ایوب که بر بلا شکیبا بود خواهد داد. [22] حفاظت زن از آلوده شدن به گناه و باز داشتن او از اختلاط غیر لازم با مردان، از تکالیف شوهر است که محیط خانواده را سالم و محیط اجتماع را امن می سازد مرد در انجام این وظیفه باید حد اعتدال را رعایت کند.
امیرالمؤمنین(ع) فرمودند: [23] از غیرت نابجا پرهیز کن که درستکار را به نادرستی کشاند و پاکدامن را به بدگمانی خواند. [24] و نیز فرمودند: [25] غیرت درباره همسرت را بسیار مکن که برای خود بد می آوری. [26] همچنین بر شوهر لازم است مقدمات لازم برای آموختن هر امر لازم برای زندگی را فراهم آورد تا همسر او بتواند با اطلاع از وظایف و حقوق خود زندگی سالمی را در خانه و اجتماع بگذراند. هر یک از وظایف اخلاقی که برای شوهر گفته شد در شرایط گوناگون اجتماعی به شکل خاصی اجرا می شود. برای مثال اگر در گذشته تعلیم همسر در حد آشنا ساختن او با احکام فقهی مورد نیاز بود، اکنون نمی توان به این میزان اکتفا نمود. برای وضوع بیشتر مطلب تصور کنید زنی در خانه وظیفه همسری و مادری را عهده دار است و سواد خواندن و نوشتن ندارد، ولی همسر و فرزندان او دارای تحصیلات عالیه هستند. زن در چنین خانه ای دچار مشکلات روحی و عملی بسیاری می شود. او احساس عقب ماندگی خواهد کرد. در گفتگوهای خانوادگی در موارد مشاوه اعضای خانواده نظرات او مورد بی توجهی واقع خواهد شد؛ علایق او و دیگر اعضای خانواده متفاوت خواهد بود و او از این فاصله رنج خواهد برد. بنابراین تلاش مرد برای باسواد کردن زن و یا ارتقاء سطح آگاهی های او رفتاری با ارزش اخلاقی مثبت است. در شرایط اجتماعی قرون گذشته، این کار یک وظیفه اخلاقی محسوب نمی شد، ولی امروز یک وظیفه اخلاقی مهم است. درباره آداب معاشرت با همسر نیز توجه به شرایط زمان و مکان مهم است و تطبیق وظایف اخلاقی با شرایط زمان یک ضرورت است.
زن
زن همچو مرد وظیفه دارد به همسر خود وفادار باشد. زنان اگر از شوهران خود اطاعت کنند و پاکدامنی کنند و بر حفظ اموال و منافع شوهر خود کوشا باشند از نعمت بهشت برخوردار خواهند بود زیرا رضایت شوهر در کمال زن بسیار مؤثر و شرط بهره مندی او از آخرت نیکوست.
پیامبر اکرم(ص) فرمودند: [27] هر زنی که بمیرد و شوهرش از او راضی باشد به بهشت وارد می شود. [28] و نیز فرمودند: [29] چون زن نماز و روزه واجب خود را انجام دهد و پاکدامنی و شوهرش را اطاعت نماید، به بهشت پروردگارش وارد خواهد شد. مدارا با شوهر و تحمل بدرفتاری او، اجری بسیار دارد و مقام زن را بالا می برد. [30] پیامبر اکرم(ص) فرمودند: [31] زنی که بر بدخلقی شوهرش شکیبایی کند خداوند پاداشی همچون پاداش آسیه همسر فرعون به او خواهد داد. [32]
والدین
پدر و مادر مسئول سلامت و رشد جسمی و روحی فرزندان خود هستند. والدین اگر خود به فضایل اخلاقی آراسته باشند و محیط خانه را از رذایل اخلاقی بپیرایند مهم ترین شرط تربیت اخلاقی فرزند را فراهم کرده اند. فرزند چنین خانواده ای به رستگاری نزدیک تر است و آرامش روحی لازم را برای تقرب به سوی خدا داراست.
امام صادق(ع) فرمود: [33] خداوند با رستگاری مرد مؤمن، فرزندان و فرزند زادگان او را رستگار می کند. [34] پدر و مادر باید فرزندان را همچون موهبتی الهی پذیرا شوند و شکرگزار خداوندی باشند که به آنان شرف پدر بودن و مادر بودن را عطا فرمود و نیز از خدا بخواهند که توفیق انجام وظایف خویش را داشته باشند. بنابراین پدر و مادر با تولد فرزند خویش خدا را سپس می گویند و برای آنان دختر یا پسر بودن فرزند تفاوتی نخواهد داست.
امام صادق(ع) فرمود: [35] پسران نعمت خدایند و دختران نیکی هایند و خداوند از نعمت ها سؤال می کند و بر نیکی ها پاداش می دهد. [36]به نظر می رسد این روایت و روایاتی مشابه آن، به منظور زدودن افکار جاهلی است. در زمان معصومین هنوز رسوبات افکار جاهلی در اذهان باقی بود و برخی از مردم، فرزند دختر را خوش نمی داشتند. پیامبر و ائمه معصومین با این افکار مبارزه می کردند.
پیامبر اکرم(ص) می فرمایند: [37] هر کس فرزند دختری داشته باشد و او را به ادب نیکو تأدیب نماید و تغذیه نیکو کند و نعمتی را که خدا به او ارزانی کرده بر آن فرزند تمام نماید آن دختر از راست و چپ او را از آتش محافظت می کند تا به بهشت در آید. [38] این سخنان به وضوح مبارزه با افکار جاهلی را نشان می دهد. بنابراین والدین باید از افکار جاهلی فاصله گیرند و بدانند که فرزند نیکو مایه سعادت آنان خواهد بود: [39] فرزند صالح از سعادتمندی مرد است. [40]و با داشتن چنین نگرشی نسبت به فرزند به انجام وظایف خود درباره او بپردازند.
نام گذاری
نامگذاری فرزند تحت تأثیر عقیده والدین، ارزش های حاکم بر جامعه، آرزوهای والدین درباره آینده او و زیبایی های لفظی و آوایی صورت می گیرد هر گاه والدین همه این عناصر را در نظر بگیرند و در نامگذاری فرزند خود عقاید الهی و ارزش های اسلامی را در نظر گیرند و آرزوهای خود را برای فرزند مطابق الگوهای شرعی و بافضیلت قرار دهند و زیبایی ظاهری و آوایی نام او را رعایت کنند نامگذاری خوبی انجام داده اند. نام نیکو تأثیر فراوانی بر شخصیت فرزند دارد و نامگذاری نامناسب تأثیر سویی بر آرامش روانی او خواهد گذارد: [41] نخستین نیکی پدر به فرزند نامگذاری نیکوی اوست، پس هر یک از شما باید نام فرزندش را نیکو بر دارد. [42] نامگذاری فرزند به نام های مبارک اهل بیت بسیار پسندیده و موجب برکت زندگی است: از امام رضا روایت شده است: در خانه ای که در آن نام محمد یا احمد یا علی یا حسن یا حسین یا جعفر یا طالب یا عبداللَّه یا فاطمه باشد، تنگدستی وارد نمی شود.[43]
تربیت فرزند
تربیت فرزند به معنای فراهم آوردن مقدمات لازم برای به فعلیت رسیدن قوای او در راه تقرب به خداوند است. این عمل نیازمند آگاهی و تمرین عملی است. اگر پدر و مادر در جهت انتقال عقاید صحیح و ایجاد رفتار درست در فرزند خود کوشا باشند، خیر او را فراهم کرده اند و خداوند بر آنان رحمت خواهد نمود. درباره عقیده صحیح و انتقال به فرزندان، تکلیف بزرگی بر عهده والدین گذاشته شده است؛ زیرا تأثیر عقایدی که در خانواده رواج دارد و به فرزند القاء می شود در آینده او غیر قابل انکار است. «کل مولود یولد علی الفطرة حتی یکون ابواه یهوادنه او ینصرانه او یمجسانه».[44]
عمل تربیتی در خانواده به منزله پاسداری از فطرت توحیدی فرزند است. این پاسداری یک وظیفه بزرگ تربیتی و اخلاقی است که عمل به آن مهمترین کارکرد خانواده را فعلیت می بخشد. امام سجاد ـ علیه السلام ـ در رساله الحقوق فرمودند: «حق فرزندی تو این است که بدانی او از توست و هرگونه که باشد چه نیک و چه بد در دنیای گذرا به تو منسوب است و تو در آن چه به او سرپرستی داری مسئول هستی در ادب نیکو و راهنمایی به سوی پروردگار و یاری او بر طاعت خداوند درباره تو و خودش. پس بر این کار پاداش می گیرید. اگر درست عمل کنی و کیفر می بینی اگر نادرست عمل نمایی پس او را چنان تربیت کن که با اثری که بر او می گذاری در دنیا زیبایی بیافرینی و با قیام شایسته به وظیفه ای که نسبت به او داری در نزد خداوند معذور باشی که هیچ قوتی نیست مگر از خداوند».[45]
محیط خانواده اولین محیط اجتماعی است که فرزند تجربه می کند او از اعضای خانواده به ویژه پدر و مادر بیشترین تأثیر را می پذیرد؛ زیرا حمایت پدر و مادر خود را تجربه کرده است و همواره دیده است که ضعف های جسمی او را پدر و مادر جبران می کنند و تغذیه و پرورش او را از روی مهر و شفقت انجام می دهند. این تجربه ها موجب اطمینان او نسبت به آنها می شود و این اطمینان باعث پذیرندگی فرزند از پدر و مادر می گردد. اگر پدر و مادر در این زمان عقاید صحیح را به او بیاموزند، قلب نیالوده او آن را می پذیرد و عادات لازم و متناسب با عقاید صحیح را می یابد. در تربیت فرزند نیز همچون سایر قلمروهای زندگی، باید اصول ثابت را از امور متغیر جدا ساخت و به این حقیقت توجه کرد که برخی از آداب و ظواهر زندگی تغییر می کند و روابط اخلاقی و نیازمندی های زندگی اجتماعی دگرگون می شود. تربیت فرزند را باید با آگاهی از تفاوت های خود و فرزندان از حیث فضای فرهنگی و مناسبات اجتماعی صورت داد. باید فرزند را آماده ساخت تا اصول ثابت و نامتغیر اخلاق را متناسب با ظرف زمانی و مکانی زندگی خود رعایت کند. این آمادگی او را برای مقابله با تلقینات مسموم توانا می سازد و امنیت اخلاقی او را در دوران جوانی و بعد از آن تضمین می نماید.
امیرالمؤمنین علی ـ علیه السلام ـ فرمودند: «فرزندان خود را به اخلاق متناسب با روزگارشان مؤدب سازید، فرزندان خود را به اخلاق خودتان تربیت نکنید زیرا آنان برای زمانی غیر از زمان شما آفریده شده اند».[46]
سرپرست خانواده
از نظر فقهی سرپرستی خانواده با شوهر و پدر است یعنی با کسی که معمولاً دو نقش پدری و شوهری را داراست، سرپرستی خانواده حقوق و تکالیف زیادی را برای پدر در پی دارد. مسئولیت مالی خانواده بر عهده اوست و باید نفقه همسر و فرزندان را تأمین کند و وسایل زندگی و آسایش آنها را فراهم آورد. این تکلیف شرعی و حقوقی را می توان به اشکال گوناگون انجام داد ولی رعایت برخی چیزها ارزش اخلاقی آنها را بالا می برد. سرپرست خانواده می تواند به اعضای خانواده نفقه ای کمتر از حد توانایی اش بدهد و آنان را دچار سختی معیشت کند و نیز می تواند به آنها نفقه زیادی بدهد و زندگی را مرفه سازد. تعیین حد میانه نفقه که برای فرزندان و همسر ایجاد سختی نکند و در عین حال به رفاه غفلت زا بدل نگردد. به سطح اقتصادی جامعه و خانواده بستگی دارد. برای هر جامعه و خانواده ای، سطح متوسط و مطلوب زندگی متفاوت است؛ ولی به هر حال این سطح را اعضای هر جامعه و خانواده می شناسد و درستی یا نادرستی انتظارات خود را با آن سطح می سنجند. با معلوم بودن سطح زندگی و در نظر گرفتن سطح توانایی سرپرست خانواده لازم است در تأمین امکانات زندگی تنگ نظری و سختگیری نشود.
امام سجاد ـ علیه السلام ـ فرموده اند: «هر که از شما بر عیال خود بخشنده تر باشد خدا از او راضی تر است».[47]
تأمین زندگی مناسب موجب تقویت روابط اعضای خانواده است. اگر اعضای خانواده احساس کنند سرپرست خانواده علیرغم توانایی مالی از تأمین زندگی بهتر خودداری می کند، نسبت به عواطف او دچار تردید می شوند و روابط آنها سرد می شود. پس بهتر است هر کس در حد توان خود به زندگی همسر و فرزندان توسعه دهد تا سلامت عاطفی خانواده محفوظ باشد و فرزندان در محیطی گرم تر تربیت شوند. گشایش و فراخی زندگی فقط به کم و زیادی امکانات وابسته نیست؛ اعمال سلیقه ها و در نظر نگرفتن خواست و سلیقه خانواده نیز اهمیت دارد. سرپرست خانواده می تواند بر خواسته ها و سلیقه های خود اصرار کند و از خواهش های شرعی زن و فرزند خود بی تفاوت بگذرد این عمل نیز علاقه مندی او به خانواده را مورد تردید قرار می دهد.
فرزند
یکی دیگر از نقش هایی که در خانواده شکل می گیرد نقش فرزندی است. هر گاه نام فرزند را بر سکی اطلاق می کنیم به او به عنوان شخصی دارای رابطه با پدر و مادر نگاه می کنیم و سایر روابط او را در نظر نمی آوریم.
در این جا نیز رابطه فرزند با والدین مورد نظر است؛ البته آن بخش از روابط که به فعل اختیاری فرزند مربوط است.
پیش از بیان وظایف اخلاقی فرزند، لازم است چند نکته را تذکر دهیم:
1. مسئولیت اخلاقی فقط متوجه کسی می شود که به سن رشد و قوه تمییز نیک و بد رسیده باشد، زیرا ارزش گذاری افعال تابع عواملی است که از جمله آنها نیت فاعل است. نیت یکی از ارکان فعل اخلاقی است و بدون توجه به آن نمی توان فعل اختیاری را ارزش گذاری اخلاقی نمود. فرد فاقد قوه تمییز، درک درستی از نیک و بد افعال خود ندارد و نیت کسی که ارزش واقعی افعال را نمی شناسد در ارزش گذاری عمل او دخالت داده نمی شود. بنابراین فعل فرزند غیر ممیز، فاقد هر گونه ارزش مثبت یا منفی اخلاقی است و او را نمی توان به لحاظ اخلاقی مسئول دانست.
2. با توجه به مسئول نبودن کودکان، تربیت اخلاقی آنها نیز مفهوم متفاوتی با تربیت اخلاقی فرزندان ممیز خواهد داشت. تربیت اخلاقی کودک به معنای آماده سازی ذهنی او و ایجاد عادت هایی است که پذیرش دستورات اخلاقی را در سن رشد برای او تسهیل می نماید. در حالی که مقصود از تربیت اخلاقی در بزرگ سالان انتقال مفاهیم و قضایای مربوط به مصالح و مفاسد افعال اختیاری و ارزش های مربوط به آنهاست. وقتی این مفاهیم و قضایا به بزرگسال انتقال یابد و او آنها را درک و تصدیق نماید، تربیت اخلاقی صورت پذیرفته است. در کودکی که تحت تربیت یک خانواده سالم و متخلق است، هنگام ورود به دوره تمییز و بزرگسالی، انس ذهنی کافی با مفاهیم اخاقی دارد و قضایای نظری و ارزشی مربوط به اخلاق را تصور کرده و آمادگی پذیرش آنها را دارد. از سوی دیگر عادات او مطابق با الگوی رفتاری اخلاقی شکل گرفته و پس از پذیرش قواعد و دستورات اخلاقی، نیازمند تغییر عادت خود نخواهد بود.
3. قدرت تمییز ارزش های اخلاقی، در یک مقطع سنی به طور دفعی ایجاد نمی شود. کودک به تدریج حسن و قبح برخی از افعال را درک می کند و در حدود سنی تکلیف شرعی، میزان درک او از ارزش ها در حدی است که می تواند مسئول شمرده شود. حتی پس از سن تکلیف، درک فرد از مفاهیم و ارزش های اخلاقی متوقف نمی شود؛ بلکه درک او رفته رفته عمیق تر می گردد. رشد درک اخلاقی در سال های نوجوانی و بزرگسالی به سبب دو چیز است: نخست این که درک بزرگسال از مقصد حرکت کمالی خود به تدریج روشن تر و عمیق تر می شود؛ یعنی معرفت انسان به خداوند در اثر عمل به فرامین الهی و انجام عبادات شرعی رشد می کند. دیگر این که تأثیر بسیاری از رفتارها در تحقق کمال انسان، در طول زمان بر او آشکارتر می شود.
4. با توجه به نکات مذکور، بیان وظایف اخلاقی فرزندان در واقع به دو هدف صورت می گیرد: هدف نخست آشنا شدن والدین با الگوی رفتاری مناسب فرزندان است تا تربیت اخلاقی کودکان خود را مطابق آن سامان دهند و هدف دوم آشنایی فرزندان بزرگسال با تکالیف اخلاقی خود را در برابر والدین است. به این ترتیب والدین به این عنون که خود نیز فرزند هستند باز هم مخاطب تکالیف اخلاقی می باشند.
وظایف اخلاقی فرزند
فرزند به صورت طبیعی محبت خالصانه و بی چشم داشت والدین را درک می کند و به اقتضای فطرت خویش، به پدر و مادر تعلق عاطفی پیدا می کند. او زمانی که به سن تمییز اخلاقی می رسد، احساس سپاس از والدین را دارا است. با رشد فرزند و همزمان با ایجاد درک اخلاقی، درک سایر امور نیز رشد می کند. در سایه این رشد فکری و به سبب افزایش توانایی ها، فرزند به تدریج از پدر و مادر خود فاصله می گیرد و به سوی زندگی مستقل حرکت می کند. احساس توانمندی و درک بیشتر و گرایش به استقلال، او را از تابعیت والدین به سمت اظهار و اعمال آراء مستقل متمایل می کند. تفاوت آراء سلیقه ها و عملکردها، در محیط خانه منشاء برخوردهایی میان اعضای خانواده می شود. این برخوردها در سنن رشد فرزندان با برخوردهای کودکانه تفاوت دارد. در دوره کودکی رفتارهای کودک هیچ گونه ارزش اخلاقی مثبت یا منفی ندارد، ولی افعال فرزند، در سن رشد دارای ارزش اخلاقی است.
اهمیت شناخت وظایف اخلاقی فرزند، مربوط به سنین رشد و بزرگسالی است. اطلاع از وظایف اخلاقی، فرزندان نوجوان خانواده را قادر می سازد و در عین تلاش برای استقلال فکری و عملی از خانواده حدود اخلاقی را نیز رعایت کنند.
فرزند باید از پدر خود در همه چیز جز معصیت خدا اطاعت کند و علاوه بر آن به والدین خود نیکی نماید.[48]
پی نوشت:
[1] . روم، 21.
[2] . ما بنی فی الاسلام احب الی اللَّه عزوجل من التزویج.
[3] . وسایل الشیعه، ج 7: کتاب النکاح، ابواب مقدمات النکاح و آدابه، باب استحبابه.
[4] . رکعتان یصلیهما المتزوج افضل من سبعین رکعه یصلیها اعزب.
[5] . همان، باب کراهة العزوبه.
[6] . اکثر اهل النار العزاب.
[7] . همان.
[8] . انظر این تضع نفسک.
[9] . المحجة البیضاء، ج 3، ص 86.
[10] . ایاکم و خضراء الدمن، قیل یا رسول اللَّه ما خضراء الدمن؟ قال المرأة الحسناء فی منبت سوء.
[11] . وسایل الشیعه، کتاب النکاح، باب جملة مما یستحب اجتنابه من صفات النساء.
[12] . انما المرأة قلادة فانظر ما تتقلد.
[13] . همان.
[14] . اذا جاءکم من ترضون خلقه و دینه فزوجوه الا تفعلوه تکن فتنة فی الارض و فساد کبیر.
[15] . همان، باب انه یستحب للمرأة و اهلها اختیار الزوج الذی یرضی خلقه و دینه و...
[16] . نساء، 19.
[17] . خیارکم خیرکم لنسائه و انا خیرکم لنسائی.
[18] . المحجة البیضاء، ج 3، ص 98.
[19] . اکمل المؤمنین ایماناً احسنهم خلقا و الطفهم باهله.
[20] . همان.
[21] . من صبر علی سوء خلق امرأته اعطاه اللَّه من الاجر مثل من اعطی ایوب علی بلائه.
[22] . همان، ص 97.
[23] . ایاک و التغایر فی غیر موضع غیرة فان ذلک یدعو الصحیحة الی السقم و البرئیة الی الریب.
[24] . نهج البلاغه، الکتاب، 31.
[25] . لا تکثر الغیرة علی اهلک فترمی بالسوء من اجلک.
[26] . المحجة البیضاء، ج 3، ص 103.
[27] . ایما امرأة ماتت و زوجها عنها راض دخلت الجنة.
[28] . المحجة البیضاء، ج 3، ص 131.
[29] . اذا صلت المرأة خمسها و صامت شهرها و حفظت فرجها و اطاعت زوجها دخلت جنة ربها.
[30] . همان.
[31] . و من صبرت علی سوء خلق زوجها اعطاها اللَّه مثل ثواب آسیة امرأة فرعون.
[32] . همان، ص 97.
[33] . ان اللَّه لیفلح بفلاح الرجل المؤمن ولده و ولد ولده.
[34] . بحارالانوار، ج 71، ص 326.
[35] . البنون نعم و البنات حسنات واللَّه یسأل عن النعیم و یثیت علی الحسنات.
[36] . المحجة البیضاء، ج 3، ص 119.
[37] . من کان له ابتة فادبها و احسن ادبها و غذاها فاحسن غذها واسبغ علیها من النعمة التی اسبغ اللَّه علیه، کانت له میمنة و میسرة من النار الی الجنة.
[38] . همان، ص 119.
[39] . من سعادة المرء... الولد الصالح.
[40] . بحارالانوار، ج 76، ص 154.
[41] . اول ما یبر الرجل ولده ان یسمیه باسم حسن فلیحسن احدکم اسم ولده.
[42] . المحجةالبیضاء، ج 3، ص 123.
[43] . وسایل الشیعه، ج 14، ص 128.
[44] . سفینة البحار، ماده فطر.
[45] . تحف العقول، ص263. «و اما حق ولدک فتعلم انه منک و مضاف الیک فی عاجل الدنیا بخیره و شره و انک مسئول عما ولیته من حسب الادب و الدلالة علی ربه و المعونة له علی طاعته فیک و فی نفسه، فمثاب علی ذلک و معاقب فاعمل فی امره عمل المتزین بحسن اثره علیه فی عاجل الدنیا، المعذر الی ربه فیما بینک و بینه بحسن القیام علیه، و الاخذله منه و لا قوة الا بالله».
[46] . درباره سند این جمله: ر.ک: اسلام و مقتضیات زمان، ج1، ص274ـ275. «لا تؤدبوا اولادکم باخلاقکم لانهم خلقوا لزمان غیر زمانکم».
[47] . حر عاملی، وسائل الشیعه، ج15، ص249. «ارضاکم عندالله اسبقکم علی عیاله».
[48] . نهج البلاغه، قصار الحکم، ص399. «حق الوالد علی الولد ان یطیعه فی کل شیی الا فی معصیة الله سبحانه».