در ششم اکتبر سال 2002 میلادی آقای باب سایمون در ضمن دعوت از آقای جری فال ویل، در برنامه 60 دقیقه خود در شبکه تلویزیونی سی- بی - اس نیویورک در دو هفته متوالی، مصاحبه دو ساعته تشکیل داده بود. این دو با یک روشی ماهرانه، تو گویی که همه دانش های تاریخ را در چنته خویش جمع کرده اند و تصور می کردند که همه مردم امریکا، اکنون سایر شبکه های تلویزیونی دیگررا رها کرده اندوبه قصه های تحریف شده و بی مسوولانه و تهمت های موهن آنان گوش می دهند.
فال ویل به نکته های عجیبی اشاره و ادعا می کرد. او می گفت: سرزمین های فلسطین و حتی قسمتی از اعراب چندین هزار سال پیش متعلق به یهودیان بود، اما در دوره ای بعد به علت رخدادهای گوناگون تاریخی، اعراب و فلسطینیان درآن سکنی گزیده اند. وسخنانش را اینگونه می داد: این زمین ها از آن یهودیان است و باید به آنان عودت داده شود. این سرزمین ها ،سرزمین های موعود است . یهودیان منتظر ظهور پیامبر و منجی خویش، یعنی حضرت عیسی (ع) اند! تا این سرزمین ها آزاد نگردد، حضرت عیسی (ع) ظهور نخواهندکرد. فال ویل البته نگفت که مطابق باورهای مسیحیت ،حضرت عیسی (ع) راچه کسی به قتل رسانده است!؟
وی گستاخی و تهمت را به جایی رساند که گفت: حضرت موسی(ع) و حضرت عیسی(ع) پیامبران صلح جویی بوده اند، اما پیامبر اسلام تروریست بوده است؟!
جری فال ویل، نظریه پرداز سرزمین موعود! در ادامه آن ترهات خویش می گفت: این زمینها را باید هرچه زودتر، با زور از وجود فلسطینیان تخلیه کرد تا حضرت عیسی(ع) آنجا ظهور کند تا این سرزمین ها، تخلیه نشود، وی نیز ظهور نمی کند.
ظاهرا تا حال کسی به وی نگفته است هیچوقت سرزمینی را بر هیچ پیامبری تا کنون ، کسی آماده و یا با زور مصادره و غصب، تخلیه نکرده است، تاآنرا دراختیار آن پیامبر خدا بگذارد!
به هنگام پخش این برنامه و دقایقی و روزهایی پس از آن ،عده یی از مسلمانان امریکا ودیگرنقاط جهان، به این گفته های ناآگاهانه و نفرت انگیز شدیدا اعتراض کردند. شنیده شده است که جری فال ویل، همان هفته ، از مسلمانان عذرخواهی کرد! مثل همین عذرخواهی های دانمارکی ازآن اشتباه عمدی ، و تکرار آن درروزنامه های دیگرکشورهای اروپایی !
معلوم است، که این آزادی بیان، مثل آزادی ته است ! چندان چفت و بستی بر آن متصورنیست! وهمین حربه آزادی بیان مانند بعضی عملکرد های مفرطانه متعلق به همه نیست. درهمین امریکا و انگلستان وسایرکشورهای غربی، آزادی بیان برای تمام مردم یکسان نیست.
بعد از سپتامبر 11، آزادی بسیاری از رسانه ها و حتی برخی نویسندگان و ستون پردازان روزنامه ها و مجلات، وسیله دولت متبوعشان، ممنوع و یا محدود گردیدند!
حال بیایید در تاریخ معاصر سیاسی امریکا،این خبرشگفت انگیز رابخوانیم : آقای استرام ثرمند رهبر مسن سنای امریکا، که در سال 1848 خود را نامزد ریاست جمهوری آمریکا کرده بود، که عاقبت در انتخابات ناکام شده بود، هنگامی که وی در پاییز سال 2002 جشن صدسالگی خود را می گرفت، آقای ترنت لات رهبر اکثریت جمهوریخواهان مجلس سنای امریکا، نیز از جمله شرکت کنندگان، در جشن تولدش بود، درحالیکه تحسینش می کرد به وی گفت:تو می بایست ریس جمهوری امریکامی شدی، به خاطر ایده تبعیض نژادیی که داریدو مخالف سیاهپوسان هستید ! همین سخن، بوسیله برخی از حاضران، درافواه عمومی درز کرد، نیز روزنامه ها و بقیه ی رسانه های گروهی، به آن دامن زدند. دمکرات ها، که اکثریت آنان، سیاهپوستان و طبقه متوسط امریکا را تشکیل می دهند، از سخنان وی بسیار برآشفتند! این سخن، هفته ها داغترین سوژه جامعه امریکایی در سال 2002 میلادی بود، چنانکه گویی گوینده آن سخن، گناهی نابخشودنی کرده است، هیچکس نمی توانست در آن جو ساخته و پرداخته، جرمانه گناهش را تخمین زند، آقای ترنت لات ازهر طرف با بحران های انتقاد وحتی ناسزا، روبرو شده بود، وازهرسو گرفتار فشار و تهدید، با آنکه وی از آن سخن خود پشیمان شده و پوزش خواسته بود، اما هنوز جامعه امریکا، دست از سرش برنمی داشت. وی عاقبت ،بر اثر شدت این فشارهای همه جانبه، از شغل خویش، به اجبار استعفا داد؟!
سخن وی، بر ضدآزادی نژادی نزدیک 60 میلیون سیاهپوستانی بود که قریب نیم قرن است که بطورنسبی به آزادی نژادی دست یازیده اند. حال این اقلیت اندک ، درجامعه امریکا کجا وآن اکثریت میلیاردی جامعه های مسلمانی کجا، که در تمام کشورهای دنیا می زیند! ودرهمین مقیاس، آن توهین کجا واین توهین ها به پیامیر بزرگ اسلام که بیش از یک و نیم میلیارد مسلمان در دنیا اورا پیروی می کنند و میلیاردها بار وقت و بی وقت شبانه روز به وی درود می فرستند واز جان ودل دوستش دارند؟
هر چند حفظ آزادی ومراقبتهای آن و نگهداشت ارزشهای انسانی اش قابل تحسین است اما این آزادی چنانکه، درهمه موردهای فرهنگ بشری، توسط نهادهای به اصطلاح حقوقی و غیر حقوقی و سیاسی و اجتماعی اعمال نمی شود! اخیر وزیر امور خارجه آمریکاگفته اند که فیلم (بی گناهی مسلمانان ) ومحتوای آن مشمئزکننده است ولی قانون اساسی ما آزادی بیان را تضمین کرده است. خوب ازایشان که فارغ التحصیل در رشته ی حقوق هستند باید پرسید کدام آزادی بیان؟ اگر این آرادی بیان بود و هست ،چرا روزگار آقای ترنت لات را آنگونه تارو مار کرد؟ چرا قانون آزادی بیان از وی دفاع نکرد؟ تا جایی که بر اثر فشار های مرئی و نامرئی دستان پشت پرده ؛و جوسازان بی اعتنای به آزادی بیان ،عاقبت اقای ترنت لات را مجبور به استعفا کردو او خانه نشین شد؟ اما درمورد هتاکان و فحاشان بی هویت که بارها با گفتن سخنان بی پایه و وبهتان های ناروا وبی مایه ، ویا به آتش کشیدن قرآن مسلمانان و یا گاهی با ساختن کاریکاتورها مستهجن و فیلم موهن که پیامیر بزرگ اسلام را با آن همه پیروانش به سخره می گیرند . سرد و بی تفاوت است و حتما دردرون شادمان؟ شما که درس حقوق خوانده اید آیا هنوز نمی دانید که فحش و ناسزادادن در برخی ایالت های کشور شما جرم است و در صورت ثبوت آن ،فحاش و ناسزاگو به زندان محکوم می شود ؟ مگر شما نمی گویید که قانون اساسی شما آزادی بیان افراد ،را تامین کرده است؟ آیا این این قانون اساسی شما در برخی موارد کور و کر است؟
معلوم می شود که امریکا وغرب، خویش ظرفیت لازم و معقول را درباره آزادی بیان ندارند ،بگونه ای حرم آزادی بیان جایی اعمال می شود ودر جای دیگر مسکوت وبی روح . این چه قانونی است که حافظ هتاکی است؟ و این چه آزادی است که با نیرنگ و غرض آلوده است.
چونکه پای غرض آید مرض آید به میان
گفته سعدی شیراز بر این نکته گواست
گر تو با چشم ارادت نگری جانب دیو
دیو اندر نظر افرشته وش و حور لقاست
گرتو که با دیده انکار به یوسف نگری
یوسف اندر نظرت زشت رخ و نازیباست
کشوری که مدعی است آزادی بیان را پاس می دارد و نه فحش و ناسزا را، و حافظ ارزشهای انسانی است، پس چطور می شود که درمورد هتاکی به پیامبر عظیم اسلام ،آن بزرگ مرد انسانیت واسوه ی بشریت ،که بنا به اقرار و اعتراف خود،محققان و دانشمندان بزرگش که «بشریت کسی را همچون پیامبر که در عظمت روح و انسانیت وکرامت باشد تا کنون بخود ندیده است » اینگونه دوپهلو و دورویه یا غیر مسوولانه و نامعقول برخورد می نماید؟
بزرگش نخوانند اهل خرد
که نام بزرگان به زشتی برد
من گمان ندارم به شهادت تاریخ ، در میان پیامبران خدا ،هیچ پیامبری همچون ازحضرت محمد(ص) معصومتر و مظلومترنیست ، وهیچ پیروانی همچون مسلمانان ستمدیده و محروم . اهانت های این چنین ناجوانمردانه به پیامبر اسلام ،اعلان جنگ سرد و گرم فرهنگی به جامعه های مسلمانان است ،بل نیز کشت بذر تنفر و دشمنی در دلهای آنان است،و هم جریحه دار ساختن قلب هر انسان شریف وآزاده غیرمسلمانی را که، دوستدار فضیلت و انسانیت است. معلوم می شود ،گروه توهین گر،ازمواجهه ی با منطق و استدلال ویا ازاراء آن ناتوان شده اند: «چون از حجت فرو مانند سلسله خصومت بجبا نند!»
این توهین ها، به پیامبراسلام ،لاشک مشمول قرآن هم شده است ومی شود. خدا دراین کتاب پیامبراسلام را، اینگونه می ستاید و تعریف می کند:
انک علی خلق عظیم
ای (محمد) دارای خلقی عظیم هستی. ..
انما یریدالله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت ویطهرکم تطهیرا
خدا جز این منظوری ندارد که رجس وپلیدی رااز توای (محمد) واهل بیتت ببرد،آنگونه که خود می داند پاکتان کند
یس * وا لقران الحکیم* انک لمن المرسلین * علی صراط المستقیم
ای سیدوسرورعالم (ای محمد) قسم به قرآن که مشتمل بر حکمت است،که توبه بدرستی ازپیامبران هستی ، تو بر صراط مستقیم قرارداری.
والنجم اذا هوی * ما ضل صاحبکم و ما غوی * وما ینطق و عن الهوی * ان هوالا وحی یوحی = سوگند به ستارگان آن هنگام که غروب می کنند. که هر گز همنشین ویار شما(محمد) منحرف نشده، ونه بر خطا ست. وهرگزازروی هوی وهوس سخن نمی گوید. آنچه می گوید به جزوحیی که به وی می شود نمی باشد.
در همین قرآن ، خداچقدردوستانه ونزدیک، به جان پیامبرش سوگند یاد می کند، که بسیار خواندنی و شنیدنی است:
لعمرک انهم لفی سکرتهم یعمهون
به جان تو(ای محمد) اینان درمستیشان حیران می زیستند..
انا اعطیناک الکوثر
( ای محمد) ما به توکوثر را عطا کردیدم!؟؟
خود پیامبر اسلام می فرمود: بعثت لا تمم مکارم الاخلا ق: من مبعوث شده ام تا مکارم اخلاق را به حد کمال برسانم.
حضرت محمد (ص) دراخلاق و ادب نفس ورفتارهای متعالی، انسانی کامل بود. اینجا مناسب است که ، به چند نمونه تاریخی، ازادب واخلاق و رفتار پیامبر اسلام رااشاره کنیم:
انس مالک می گوید: من ده سال پیامبراسلام (ص)را خدمت کردم، یک اف به من نگفت و هرگز نفرمود کاری را که کردم چراکردی وکاری را که نکرده بودم چرانکردی وگفت:ازبرای آن حضرت شربتی بود که باآن افطارمی کرد وشربتی بودبرای سحرش، و بسا بودکه شربت آن حضرت نانی بود که با آب آمیخته شده بود. پس شبی شربت آن جناب رامهیا کردم. آن بزرگوار دیر کرد، گمان کردم که بعضی از صحابه آ ن حضرت رادعوت کرده اند! پس من شربت آن حضرت را آشامیدم ، ساعتی ازشب گذشت ،آن حضرت تشریف آوردند،از بعضی از همراهان آنجناب پرسیدم ، که آیا پیامبردر جایی افطار کرده یا در جایی دعوت بوده اند ؟ گفتند نه. پس آن روزرابا اندوه فراوان بروز آوردم ! کثرت غمی که میزان آن را جز خدا نداند،بجهت آ نکه آن حضرت آن شربت را طلب کند ونیابد . گرسنه بروز آورد وهمانطور هم شد. صبح دمید در حالیکه آنجناب همچنان در حال روزه بود و تاکنون درباره آن شربت از من پرسشی ویادی نکرد.
همو نقل می کند که: روزی عربی آمد و عبا ی مبارکش به زورکشید به حدی که درگردن پیامبراسلام اثر خرا شی بر جای گذاشت ، سپس با تحکم گفت : از مال خود چیزی به من بده ؟ آنگاه آن حضرت ازروی لطف به وی التفا ت وتبسم کردند و به وی عطایی دادند.
مردی را که دستش به هرمسلمانی می رسید می کشت، وچندین مسلمان را کشته بود دستگیر کرده نزدپیامبراسلام آوردند. پیامبر فرمودند: اورا تحت الحفظ ، میان خود نگهدارید و از وی مراقبت کنید، تا در موردش حکمی دهم. مدتی گذشت: سپس او را پیش حضرت آوردند،حضرت فرمودند: فکرمی کنی با توچه می کنم ؟ وی گفت: من چندین مسلمان را کشته ام و حکمم قتل است. حضرت فرمودند: می خواهم ترا آزاد کنم! چون قبلا، چند مسلمان را کشتی؟ نمی دانستی اما اگرپس ازاین مسلمانی را بکشی ، جزای تومرگ است. اورا آزادکردند! وی پس ازاین گذشت پیامبر،مدتها بسیارشادمان ومتعجب بود!واین کنش، انگیزه ای دردرونش ایجاد کرد تا ،آنکه عاقبت مسلمان شد.
ابوسفیان دردشمنی با پیامبراسلام، درتاریخ بسیارمعروف است.درهردو جنگ اول اسلام، وی ازبانیان و محرکان آن بوده است. او خود مقدمات این دوجنگ بدر و احد را فراهم کرد و همسرش هند باگروهی اززنان مزدور، دایره زنان برای تشویق و تحریک لشکر ابوسفیان با آهنگهای مخصوصی می خواندند:
نحن بنات طارق نمشی علی النمارق
ان تقبلوا نعا نق او تدبرو نفارق
با شما همبستر می شویم و اگر از دشمن بگریزید، از شما جدا می شویم
ابوسفیان هییچگاه ازدشمنی، باپیامبراسلام کوتاهی نکرد،واین خصومت درآ ل اویعنی معاویه و یزید سرایت کرد که اینان به نوبه خویش چه ها کردند! که اینجا نیازی به یادآوری آنها نیست. ابوسفیان دراهانت وآزاربه پیغامبر،درانزواءوتوطه طرح قتل پیغمبر،شرکت فعال و موثر داشت . وی بود که به اتفاق چهل تن از بزرگان عرب در دارالندوه جمع شدند و پیمان بستند که با پیامبراسلام وخانواده اش مدارا نکنند،زن به ایشان ندهند وزن ازایشان نگیرند، چیزی به ایشان نفروشند و نخرند وبا خانواده اش آشتی نکنندتا زمانی که پیامبراسلام راتحویلشان دهند. هرکس این حکم را نادیده می گرفت ،اورا موردشکنجه قرارمی دادند. اینان سه سال، پیغمبروخانواده اش رادرمنطقه ای به نام شعب ابوطالب درمکه ،میان این تحریم ناانسانی قرار دادند که گاه می شدکه «فریاداطفال خاندان پیامبر،ازشدت گرسنگی وتشنگی بلند می شد...»
همین ابوسفیان درکینه ونفرت که همواره باابولهب وابوجهل علیه پیامبراسلام، ازهردسیسه وطرح وخیانت کوتاهی نمی کردند.تصمیم جمعی بر ترور پیامبر کردند. و برای اینکار شبی را در نظر گرفتند، تا وی را دربسترخواب بکشند، که پیامبر، از آن توطئه آگاه شدند و فرار کردند.
آنگاه که قحط سالی عجیبی درسرمین حجازروی داد،ابوسفیان پیش پیامبرآمد و گفت «ای محمد همانطورکه می دانی مدتی است نمی ازآسمان نیامده، چشمه ها وبرکه ها خشک شده اند ،ازبی آبی کشتی نمی شود وسبزه ای نمی روید. چارپایان ماتلف شده اند! ترا بخدایی که بسوی اودعوت مان می کنی برای ما بارانی طلب کن»
همین پیامبر که اینجا، فرصت شماتت وپرخاش و توهین به ابوسفیان را یافته بود ؟!اماازاین فرصت نه تنها آن بهره را نجست،؟ بلکه درخواست ابوسفیان با شفقت پذیرفت ودعا فرمود: باران بسیاری بارید، بگونه ای که سیلاب عظیمی راه افتاد. تادگربارابوسفیان پیش پیامبرآمد،گفت: یا محمداز بسیاری باران وسیلاب ،احشام ما، دارند غرق می شوند!اینک دعایی کن تا باران بندشود، پیامبر دوباره دعا فرمودند تا باران ایستاد!
ابوسفیان آنچنان در فتح مکه بیچاره شده بود،که ازترس نمی دانست به کجا فرار کند، تا به دست پیامبر و مسلمانان نیفتد؟ عاقبت پیامبراورا امان دادند،و فرمودندهرکه به خانه ابوسفیان پناه ببرد، درامان است.حضرت او و سایرین راعفو کردند.
پیامبر اسلام کسی است که ازکودکی، به سبب درستی وراستی و امانتداری ،بین مردم سرزمین حجاز آن روز به محمد امین پرآوازه شد! پیامبری که خاکستر و امحاء و احشاء شکم شتررا برسرش ریختند،میان کوچه ها سنگبارانش می کردند، خارهای تیزبرسر راهش می افکندند، باسنگ دندان وپیشانی اش راشکستند و ازهیچ گونه ناسزا و فحش نسبت به وی کوتاهی نکردند.
گوشهایشان را بادست می گرفتند ،که حرف هایش را نشنوند. وی را در جمع استهزاء می کردند وهرکس اورا یاری می کرد شغل وجانش در امنیت نبود که اگر دستگیر می شد به شدت شکنجه می گردید. پدر عمار و مادرش سمیه در زیر شکنجه های سبعانه مخالفان پیامبر و در مقابل چشمانش جان دادند وخودعماررا ،که ازشدت شکنجه ازهوش رفته بود، دربیابان رها کردند؟ولی پیامبرآنان رادعا می کرد واز خدا می خواست ،که اینان را هدایت کند! حتی وحشی که عمویش حضرت حمزه(ع) را کشته بوددر کمال قدرت بخشید.
بسیاری ازنویسندگان ومورخان واندیشمندان شرق و غرب ،وقتی به پیامبر اسلام رسیدند زبان به شتایش اخلاق وشیفته رفتارهای انسانی وی شده اند، نظراتشان، بسیارجای شگفتی و تامل است: بقولی« خوشترآن باشد که سر دلبران گفته آید در حدیث دیگران »
ولتر: بیشترنیروی خودرادر روشنگری مردم و رواج آزادی و نبردبا خرافات مذهبی بکاربرد. این اندیشمند فرانسوی 52 اثرازخودباقی گذاشت .کسی است که :او ضداندیشه ای روسو و مخالف کتابش « قراردادهای اجتماعی» بود! ولی وقتی مقامات سویسی دستور دادند کتاب های روسو را بسوزانند، به روسو نوشت"من یک کلمه از آنچه تو می گویی قبول ندارم ولی تا دم مرگ برای ا ینکه تو حق گفتن سخنان خودرا داشته باشی ،مبارزه خواهم کرد.
فردریک کبیربه ولتر نامه یی نوشت و در آن نامه از ولتر به نام بزرگترین شخص فرانسه ومردی که زبان و لغت فرانسه را افتخار بخشیده است یاد کرده و سپس در دنباله اش می نویسد :این امر را که در دوره مردی مانند شما، که این همه اعمال شگرف انجام داده است – متولد شده ام ،از بزرگترین افتخارات زندگی خود می شمارم.
پس از آنکه اختلاف میان فردریک کبیرو ولتر پیدا شد ولتر ناچار شهر فرنی را جایگاه خود ساخت و این شهر لقب « پایتخت معنوی جهان» را یافت ، یکسال از اختلاف . جدایی فردریک با او نگذشته بود که فردریک بی تابانه باب مکاتبه را باز کرد و به او نوشت : «... شما زیان های بزرگی به من رسانده اید ومن همه را بخشیده ام وامیدوارم همه را فرموش کنم ولی اگر شما نخواهید که با کسی که عاشق نبوغ عالی شماست کنار بیایید،نخواهید توانست به این آسانی در بروید... آیا به چیزهای مطبوع ودلپذیرمایل هستید؟ بسیار خوب، من می خواهم حقایقی رابرای شما بگویم :من شما را لطیف ترین قریحه و استعدادی می دانم که مادرروزگار زاییده است . من شیفته شعرشما وعاشق نثرشما هستم. هیچ نویسنده یی بیش ازشما استعدادی چنین حاد و ذوق چنین لطیف نداشته است. گفتار شما جذاب است . شما می توانید در یک آن هم سرگرم کنید وهم تعلیم دهید. شما فریبنده ترین و جاذب ترین موجودی هستید که من می شناسم و می توانید خودرا در نظرهر کس که بخواهید محبوب سازید..... گوستاو سوم پادشاه سوئد افتخارش دراین بود که ولترگاهی به سوی شمال نظر می اندازد و به ولترگفت: این امر بزرگترین مشوق مردم شمال خواهد بود ! کرستیان هفتم پادشاه دانمارک از ولتر معذرت خواست که نمی شود تمام اصلاحات رایکجا عملی کند. کاترین دوم ملکه روسیه تزاری هدایای عالی برای اومی فرستاد و پیوسته به او نوشت و می گفت : امیدوارم که این امر مزاحمتی برای ولتر ایجاد نکند.
همین ولتردرباره پیامبر اسلام می گوید:محمد(ص) در مدت کوتاهی اعراب وحشی وخونخوار را چنان رام و تربیت کردکه مهربانی و طرز سلوک آنان حیرت آوربود ،تاریخ هرگز چنین فاتحان مهربانی را هرگز از یاد نمی برد. کاش ملتهای اروپا رفتارمسلمانان را سرمشق خود قرار می دادند.
ژان ژاک روسو: ای محمد(ص) ای آورنده قرآن ،کجایی بیا دست مارا بگیر و به باغ و صحراو چمن و به هر جایی که خواهی ببر تو اگرمارا میان دریای بلا بری خواهیم رفت زیرا تو عالم به حیات وزندگی ما هستی .
لامارتین : محمد(ص) شخصی است مافوق بشرو مادون خدا، پس باید گفت: بدون شک محمد(ص) فرستاده الهی است
دکترگستاولوبون: محمد(ص) پیغمبر اسلام، دلی مملو از مهر و محبت و صفا داشت ودارای اخلاقی نیکو و حکمتی بی مانند بود.
درمنگهم دانشمند فرانسوی : بزرگترین قانون اصلاح و تعلیم و تربیت همان حقایقی است که به نام وحی که، قسمت به قسمت برای محمد(ص) نازل شده است و امروز به نام قرآن در میان بشرمی باشد .
کارلایل: من معتقدیم که مردان بزرگ از قلب دنیا وجگر وجود آفریده شده اند و جزیی از حقایق جوهریه اشیاءاند،.من اعتقاد دارم که بهترین و تازه ترین آنان محمد(ص) همین مرد بزرگی است که خداوند علم وحکمت را به او آموخت.
ماربین دانشمندآلمانی : مسلم است، قومی را که ازمهد تا لحد اینگونه تعلیمات عالیه را رهبری کند، دارای چه ملکات فاضله خواهد بود.
گوته آ لمانی: اگرتعالیم وحقایق اسلام قوانین ودستوراتی است که درقرآن ( محمد) است پس هرانسان فاضل وشریف الخلقی مسلمان است.
ویلیام موییر- مورخ ا نگلیسی : محمد(ص) بروشنی گفتار و آسانی آیین ا متیاز دارد ،روز گار چنین مصلحی که بیدار کننده نفوذ، و زنده کننده اخلاق نیکو، بلند کننده مقام فضل و دانش باشد ،نشان نداده است .
جیبون ا نگلیسی : دین وآیین محمد(ص) دارای هیچ ابهام و پیچیدگی نیست ویک دین صاف وهموار وبی آلایشی است.
بوسوورت اسمیت – دانشمند انگلیسی : من معتقدم که فلسفه جهان و عیسویت حقیقی، عاقبت روزی به صدق دعوت پیامبراسلام اعتراف خواهد کرد.
لرد هیدلی – دانشمندا نگلیسی : بشر احتیاج به دستور یک سایق بزرگ و راهنمای دانایی دارد، تا اورا به جاده حق و حقیقت، و شاهراه سعادت سوق دهد. قرآن محمد(ص) این احتیاج را تامین کرده است.
جرج برناردشاو فیلسوف و نویسنده- انگلیسی :من هموراه برای دین( محمد) بزرگترین جایگاه را قایل هستم ، زیرا زندگانی حیرت آور این مرد، تاثیر عجیبی در من کرده است. من پیشگویی می کنم که اسلام درآینده دین جهانی خواهد شد و به عقیده من اسلام دینی است که دارای خاصیت تطبیق با ادوار مختلف زندگی آزاد است و احکام آن با هر دوره وزمان سازگاراست.
دوزی خاور شناس هلندی : برای یک نفر اروپایی محقق محال است که به راستی گفتار و پاکی محمد(ص) ایمان نیاورد و اعتراف ننماید که این مرد از روی کمال صدق و از روی عقیده عمر خود را در راه نشر تعالیم خداوندی که مامور ابلاغ آنها بود صرف کرده است.
واشنگتن ایرونیک– دانشمند امریکایی : محمد(ص) به هیچوجه طالب دنیا نبود و به حدی از قوم استهزاء و اهانت دیدکه گاهی مجبور به فرار می شد، او داری آرای بسیارعالی و اعتقاد نیکویی بود.
کمابیش بسیاری از ما گاندی را می شناسیم. در زندگی نامه گاندی آمده است: آنگاه که کتاب «نورآسیا» تالیف ادوین آرنولد به ویژه ، فصل مربوط به پیامبر اسلام و فرموده هایش در نوعپروری خلوص و اخوت و سادگی مطالعه کرد، اثرات فراوانی وعمیقی در فکر وی از خود باقی گذاشت.
لئون تولستوی – نویسنده برزگ روسی : شکی نیست که محمد(ص) از مردان بزرگ و مصلحی است که به حقایق و امور اجتماعی ، خدمات بی نظیری کرده است و همین فخر، برای او کافی است که یک ملت عقب افتاده را رهبری کرد، طریقه ی صلح و آرامش و راه ترقی و مدنیت را به روی آنان گشود. شریعت اسلام به علت توافق آن با عقل وحکمت، در آینده جهانگیر خواهد شد.
و چقدر، این شعر شیرین سخن شیراز، سعدی علیه الرحمه ، که در تاج ادب، درخشش تابناکی دارد. هماره دارای جذابیت است. گرچه مقام و ستایش پیامبر اسلام را، جز خدا کسی نمی تواند بیان و تبیان کند، به قول منطقیون : معرف (به زیر) از معرف (به زبر) باید اجلی باشد. اما می توان گفت که شیرین سخن شیراز ما، از اکثر ستایشگران خاکی، بیشتر و بهتر به ستایش پیامبر اسلام پرداخته است حتی در مناطق ومحافل عربی زبان این شعر را از بهترین ستایش ها، ازپیامبرمی دانند:
گویا سعدی نخستین شاعری است،که ابیات زیررابا نثرخود استادانه ملمع کرده است
بلغ العلی بکماله، کشف الدجی بجماله
حسنت جمیع خصاله، صلوا علیه وآله
تابش جمال وزیبایی اش تاریکی را محو کرد
کمالش به مرتبه عالی رسید
همه ویژگی ووخویش نیکو گردید
ای درود بر اوو خاندانش باد
آی غرب و عربیان خدای را ،حتی و ولو یک بارهم اگر شده ،هر چند کوتاه و سبک و مختصر نوشته بزرگان و دانشمندان و مورخان خودرا در باره پیامبر اسلام (ص) بخوانید و مرور کنید تا سیه روی شود هر که درو غش باشد.