به گزارش اقتصادآنلاین، «مشرق» نوشت: نقش مؤثر ایران در شکلدهی به تحولات خاورمیانه، از سوریه و عراق گرفته تا لبنان و یمن، بر هیچکس پوشیده نیست و شاید بیش از هر کس دیگری، آمریکاییها متوجه این نقش منطقهای تهران شدهاند. بسیاری از کارشناسان بینالمللی نیز معتقدند یک مرد پشت تمام موفقیتهای منطقهای ایران قرار دارد و آن مرد کسی نیست جز قاسم سلیمانی. ماهنامه «مرکز مبارزه با تروریسم» وابسته به آکادمی نظامی ایالات متحده موسوم به «وست پوینت»، یکی از محافل آمریکایی است که اخیراً بر همین نکته تأکید کرده و با اختصاص دادن گزارش اصلی خود به موضوع نقش حاج قاسم سلیمانی در استراتژی منطقهای ایران، با انتشار عکسی از این سردار ایرانی روی جلد آخرین شماره خود، او را «دست برتر ایران» معرفی میکند.
نویسنده این گزارش مفصل، «علی صوفان » مأمور ویژه سابق افبیآی است. صوفان که اصالتاً لبنانی است و بعدها تابعیت آمریکا را نیز گرفته، در عملیاتهای خط مقدم مقابل القاعده حضور داشته و به عنوان یک بازجو و مأمور ارشد مبارزه با تروریسم کاملاً شناختهشده است. گزارش مفصل صوفان نشان میدهد وی آشنایی خوبی با محور مقاومت دارد، اگرچه این آشنایی موجب نشده تا وی از ادبیات و مفاهیم آمریکایی برای توصیف اعضای این محور استفاده نکند و تحت تأثیر دیدگاههای غربی قرار نگیرد. آنچه در ادامه میخوانید، خلاصهای از نکات مهم گزارش این مأمور سابق افبیآی تحت عنوان «قاسم سلیمانی و استراتژی منطقهای منحصربهفرد ایران» درباره سردار سلیمانی و نقش بیهمتای او در نفوذ عمیق ایران در منطقه است.
لازم به ذکر است که مشرق صرفاً جهت اطلاع نخبگان و تصمیمگیران عرصه سیاسی کشور از رویکردها و دیدگاههای اندیشکدههای غربی این گزارش را منتشر میکند و دیدگاهها، ادعاها و القائات این گزارش لزوماً مورد تأیید مشرق نیست.
سرلشکر سلیمانی: قویترین ژنرال خاورمیانه
نشریه مرکز مبارزه با تروریسم چکیده گزارش صوفان را اینگونه مینویسد: «ایران طی سالهای اخیر در خاورمیانه، از لبنان و سوریه تا عراق و یمن، قدرت خود را اِعمال کرده است. یکی از کلیدهای موفقیت این کشور، اتخاذ یک استراتژی منحصربهفرد مبنی بر تلفیق قدرت شبهنظامی و قدرت دولتی بوده است، استراتژیای که تا اندازهای با الهام از مدل حزبالله در لبنان تدوین شده است. همه اذعان دارند که معمار برجسته این سیاست، سرلشکر قاسم سلیمانی، فرمانده کهنهکار نیروی قدس [سپاه پاسداران] ایران است. بدون شک سلیمانی، امروز، قدرتمندترین ژنرال خاورمیانه است. وی همچنین یکی از محبوبترین افرادِ در قید حیات در ایران نیز هست و بارها به عنوان یک نامزد احتمالی ریاستجمهوری برای او تبلیغ کردهاند.»
بدون شک، حاج قاسم سلیمانی، امروز قدرتمندترین ژنرال خاورمیانه است
علی صوفان گزارش خود را با اذعان به قدرت نظامی و دیپلماتیک ایران، اینگونه آغاز میکند: «ایران، با وجود بحرانهای اقتصادی ادامهدار، امروز خود را به یکی از برترین قدرتهای نظامی و دیپلماتیک در خاورمیانه و رقیب اصلی عربستان بر سر هژمونی در سراسر منطقه تبدیل کرده است. این کشور توانسته با ترکیبی از سیاستهای مختلف، از جمله، مانور ماهرانه دیپلماتیک، ایجاد اتحاد تاکتیکی با ولادیمیر پوتین و روسیه، و ارائه سلاح، مشاوره و پول به شبهنظامیان شیعه در کشورهای متعدد، به این موفقیتها دست پیدا کند. تهران در این مورد اخیر [حمایت از متحدان منطقهای]، در اتخاذ استراتژی ظاهراً منحصربهفردی پیشگام شده که قدرت نیروهای شورشی را با قدرت نیروهای دولتی ترکیب کرده و یک مخلوط قدرتمند و مؤثر را ایجاد میکند. اتخاذ این استراتژی امروز در لبنان، سوریه، عراق و یمن مشهود است.»
مأمور ویژه سابق افبیآی ادامه میدهد: «یک نفر به عنوان معمار اصلی هر یک از این سیاستها به رسمیت شناخته میشود: سرلشکر قاسم سلیمانی، رئیس کهنهکار نیروی قدس (گردان نیروهای ویژه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی). سلیمانی اگرچه مردم کشورش به او احترام میگذارند و دشمنانش در میدانهای جنگ در سراسر خاورمیانه از او وحشت دارند، اما در غرب همچنان غالباً ناشناخته است. این در حالی است که اگر بگوییم امروزه بدون درک کامل قاسم سلیمانی، نمیتوان ایران را درک کرد، حتی اندکی از حق مطلب را هم ادا نکردهایم. سلیمانی، بیش از هر کس دیگری، مسئول ایجاد یک هلال نفوذ (و به قول تهران، «محور مقاومت») برای ایران است که از طریق عراق، سوریه و لبنان، از خلیج عمان تا سواحل شرقی دریای مدیترانه را در بر میگیرد. امروز، با پیروزی قریبالوقوع اسد در جنگ داخلی فاجعهبار کشورش، این اتحاد ایرانی به اندازه کافی باثبات شده است که قاسم سلیمانی، اگر اراده نماید، میتواند سوار بر خودرویش از تهران راه بیفتد و تا مرز لبنان با اسرائیل بیاید، بدون آنکه کسی خودرویش را متوقف کند. و چنانکه «یوسی کوهن» رئیس موساد اشاره کرده است، همین مسیر برای کامیونهای مملو از راکتی هم باز است که مقصدشان نیروی نیابتی اصلی ایران در منطقه، یعنی حزبالله، است.»
تحقیر و تهدید «ترامپِ قمارباز»: بیا، ما منتظریم
علی صوفان سپس به قصد تشریح سابقه فعالیتهای سردار سلیمانی و ارزیابی نقش وی در شکلگیری قدرت منطقهای ایران، به تفکیک کشورهای مختلف خاورمیانه، مفصلاً فصلهای حضور حاج قاسم در این کشورها را (هرچند نه لزوماً صددرصد صادقانه) توضیح میدهد. اولین مسئلهای که نویسنده درباره قاسم سلیمانی به آن اشاره میکند، تواضع اوست. صوفان مینویسد: «در حالت عادی، قدرتمندترین سرباز خاورمیانه، از تند و خشن سخن گفتن پرهیز میکند ؛ اتفاقاً معمولاً بسیار افتاده است... مانع انجام هر اقدامی برای ستایش قهرمانیهایش میشود؛ به عنوان مثال، اجازه نمیدهد طرفدارانش دستش را ببوسند. یکی از روزنامهنگاران آمریکایی، سلیمانی را «تا سرحد ریاکاری، متواضع » توصیف میکند.»
نویسنده ماهنامه مرکز مبارزه با تروریسم، البته تأکید میکند که تابستان سال 2018، این آرامش و تواضع، موقتاً جای خود را به «خشم مقدس» داد. وی با اشاره به توئیت تهدیدآمیز ترامپ خطاب به حسن روحانی، رئیسجمهور ایران، واکنش سرلشکر سلیمانی به این تهدید طی سخنرانیاش در همدان را یادآور میشود: «آقای ترامپِ قمارباز! ... شما از قدرت و ظرفیتهای ما در منطقه به خوبی آگاه هستید. میدانید در جنگ نامتقارن چهقدر قدرتمند هستیم. بیایید، ما منتظرتان هستیم. ما مردِ این میدان هستیم. شما میدانید که جنگ یعنی از بین رفتن تمام داشتههای شما. شاید شما جنگ را آغاز کنید، اما این ما هستیم که پایان آن را تعیین خواهیم کرد .»
صوفان سپس اذعان میکند: «اگر یک نفر در موضعی باشد که بتواند چنین تهدیدهای آشکاری را [علیه آمریکا] مطرح کند، آن یک نفر قاسم سلیمانی است؛ کسی که یک تحلیلگر آمریکایی، او را [به خاطر گمنام بودنش در غرب] «کارلا » (ابَرجاسوس همهجاحاضر اما نامرئی شوروی در رُمان جاسوسمحور «جان لوکاره») و یک کارشناس دیگر آمریکایی، او را [به خاطر نقشش در استراتژی منطقهای ایران] «وزیر خارجه واقعی ایران» مینامد. هیچیک از این دو هم بیراه نمیگوید.»
این کارشناس آمریکایی در ادامه مینویسد: «سلیمانی اگرچه در میان مردم آمریکا عملاً ناشناخته است، اما در حقیقت تقریباً به تنهایی بخش گستردهای از سیاست خارجی ایران را مدیریت میکند. وی در خارج از ایران هم خود را محرم اسرار رهبران سیاسی در دمشق، بیروت، بغداد و حتی مسکو کرده است.»
«بُزدُزد»: بلای جان دشمن
نویسنده گزارش معتقد است: «در حالی که اکثر آمریکاییها و اروپاییها ممکن است هرگز نام قاسم سلیمانی را نشنیده باشند، سرویسهای اطلاعاتی آمریکا و اروپا احتمالاً آرزو میکنند ای کاش این نام را کمتر میشنیدند.»
وی ادامه میدهد: «سلیمانی به نماینده اصلی سبکی از نیروی شورشی تبدیل شده که منحصراً ایرانی است. معمولاً شبهنظامیان خود را علیه دولت تعریف، با نیروهای دولتی مبارزه و تلاش میکنند تا هرگونه ردپایی از قدرت دولت را از میان ببرند. این در حالی است که افراد تحت امر سلیمانی، اغلب به همکاری در چارچوب قدرت دولت تمایل دارند، و به این ترتیب دولتهای خود را، از درون، به همکاری دعوت میکنند و با تلفیق قدرت شبهنظامی و قدرت دولتی، یک مجموعه قدرتمند و رعبآور را تشکیل میدهند. حزبالله لبنان برجستهترین نمونه از این سبک است، اما چنانکه در ادامه خواهیم دید، ابداً تنها نمونه نیست.»
صوفان در بررسی بسیار مفصل سابقه فعالیتهای سردار سلیمانی بین سالهای 1953 تا 2002 در ایران، عراق و افغانستان، به نکتهای اشاره میکند که جالب توجه است. وی توضیح میدهد که قاسم سلیمانی طی جنگ عراق علیه ایران، تقریباً در همه جبههها حاضر بود، و «به خوشبرخوردی با افراد تحت فرماندهیاش مشهور شد. او عادت داشت وقتی از مأموریتهای شناسایی درون جبهه دشمن برمیگردد، با خودش بُز زنده و آذوقههای دیگر را بیاورد تا سربازان تحت امرش از آنها تغذیه کنند؛ و به این ترتیب، [به خاطر قدرتش در انجام عملیاتهای اطلاعاتی] لقب تحسینآمیز «بُزدُزد» را به او دادند.»
مأمور ارشد افبیآی همچنین با تشریح به نقش سردار سلیمانی در سرکوب کردن قاچاقچیان مواد مخدر در کرمان پس از پایان جنگ عراق و سپس مبارزه با جنبش در حال رشد طالبان در افغانستان، مدعی میشود: «سلیمانی طی ماههای پس از 11 سپتامبر، فرصتی را پیش روی خود دید تا طالبان را یک بار برای همیشه و به روشی نامتعارف (یعنی همکاری با آمریکا) شکست بدهد. در اوایل این جنگ، وی دیپلماتهای ایرانی را راهنمایی میکرد تا در مورد مواضع نظامی طالبان با همتایان خود در آمریکا اطلاعات به اشتراک بگذارند. در عوض، آمریکاییها هم هرچه را درباره یکی از دلالان القاعده میدانستند که در شرق ایران مخفی شده بود، به ایرانیها میگفتند.»
علی صوفان
نقش حاج قاسم در عراق: «ژنرال پترائوس عزیز!»
نویسنده گزارش در ادامه توضیحاتش، نقش سردار سلیمانی در عراق و همزمان با اشغال این کشور توسط نیروهای آمریکایی را یادآور میشود و با ارائه اطلاعاتی درباره مبارزه نیروهای شبهنظامی شیعه در عراق با نیروهای ائتلاف آمریکایی (در قالب هزاران حمله و در نتیجه، کشته شدن صدها سرباز ائتلاف متجاوز به عراق )، مینویسد: «سال 2006، در اوج خونریزیها در عراق، سلیمانی موقتاً مدیریت «عصائب اهلالحق» [از گروههای متحد با ایران در عراق] و گروههای وابسته به آن را کنار گذاشت تا نظارت بر یکی دیگر از گروههای نیابتی ایران، یعنی حزبالله، طی جنگ شدید این گروه با اسرائیل را به عهده بگیرد. طی مدت غیبت او در عراق، فرماندهان آمریکا در «منطقه سبز» [محل استقرار نیروهای ائتلاف آمریکایی در بغداد]، متوجه کاهش چشمگیر تلفات خود در سراسر عراق شدند. سلیمانی پس از بازگشت از لبنان، به فرماندهان آمریکایی نوشت: «امیدوارم از صلح و آرامش در بغداد لذت برده باشید. من در بیروت، مشغول بودم.»
در ادامه میخوانیم: «اوایل سال 2008، سلیمانی [از طریق ارسال پیامی به گوشی همراه شخصی جلال طالبانی،]، پیامی آمرانه خطاب به ژنرال «دیوید پترائوس» [فرمانده ائتلاف تحت رهبری آمریکا و] عالیرتبهترین مقام وقت آمریکا در عراق، داد: «ژنرال پترائوس عزیز! بهتر است بدانید که من، قاسم سلیمانی، سیاست ایران درباره عراق، سوریه، لبنان، غزه و افغانستان را کنترل میکنم. و واقعیت این است که سفیر [ایران] در بغداد یکی از اعضای نیروی قدس است. فردی که جایگزین او خواهد شد هم عضو نیروی قدس است.»
صوفان تصریح میکند که ماجرای نامهنگاریها میان سردار سلیمانی و آمریکاییها و تحقیر مقامات آمریکایی توسط حاج قاسم به همینجا هم ختم نمیشود: «همین اواخر، سال 2017، مایک پمپئو، مدیر وقت سیا، دوباره به سلیمانی نامه نوشت و به او هشدار داد که شبهنظامیان تحت فرماندهیاش را کنترل کند و آنها را از حمله به منافع آمریکا در عراق بازدارد. اما پاسخ «کارلا» [سردار سلیمانی؛ اشاره به داستان همان ابَرجاسوس شوروی] چه بود؟ «من نه نامه شما را تحویل میگیرم، نه آن را میخوانم و نه حرفی وجود دارد که بخواهم به این افراد [شبهنظامی در عراق] بگویم .»
نقش منطقهای حاج قاسم: از تحقیر آمریکاییها تا تقویت محور مقاومت
نشریه مرکز مبارزه با تروریسم بخش عمدهای از گزارش خود را به بررسی فعالیتها و نقش محوری سرلشکر سلیمانی در منطقه اختصاص میدهد که نکات مهم این بخش، به شکلی بسیار خلاصه از قرار زیر است:
سوریه، نجات اسد: پس از آغاز جنگ داخلی در سوریه در سال 2011، سلیمانی به بخشی از شبهنظامیان عراقی خود دستور داد تا برای دفاع از حکومت اسد راهی سوریه شوند. به همین منظور، وی همچنین گروههای شبهنظامی شیعه جدیدی را نیز تأسیس کرد؛ از جمله این گروهها، لشکر فاطمیون (متشکل از افغانستانیهای ساکن ایران) و تیپ «زینبیون» (متشکل از پاکستانیها) بودند. نیروهای تحت فرمان سلیمانی در بسیاری از عملیاتهای تهاجمی مهم جنگ سوریه، از جمله بازپسگیری شهر «قصیر» از شورشیان، نقش حیاتی داشتند. سلیمانی با وفادار ماندن به سبک اصلی خود، به دنبال یکپارچه کردن قدرت دولت و شبهنظامیان بوده است. گزارشها حاکی از آن است که رهبران گروههای شبهنظامی لبنانی و عراقی در ستاد فرماندهی مخفی سلیمانی در دمشق، در کنار ژنرالهایی از ایران و سوریه فعالیت میکنند.
عراق، تشکیل حشدالشعبی: ماه ژوئن سال 2014، نیروهای داعشی توانستند موصل (شهری با حدود دو میلیون نفر جمعیت در شمال عراق) را تسخیر کنند. دهها هزار نفر از نیروهای ارتش و پلیس فدرال عراق، به محض مواجهه با پیشروی جهادگراها، یونیفرمهایشان را از تن بیرون آوردند و پا به فرار گذاشتند. تا ماه اکتبر سال 2014، داعش به حومه بغداد رسیده بود و فرودگاه بینالمللی اصلی این شهر را خمپارهباران میکرد. در غیاب یک ارتش قابلاعتماد در عراق، یک نفر باید میبود که پایتخت را نجات بدهد. سلیمانی اینبار به برخی از شبهنظامیان عراقی که موظف به دفاع از اسد شده بودند، دستور داد برای نجات دولت خودشان به عراق برگردند. این شبهنظامیان، خود را در قالب نیروهای بسیج مردمی (موسوم به «حشدالشعبی»، سازمانی فراگیر از نیروهای غیردولتی با مسئولیت هماهنگی با دولت در بغداد) سازماندهی کردند. اگرچه همه نیروهای حشدالشعبی تحت کنترل مستقیم سلیمانی نیستند، اما نیروهای سلیمانی یکی از بزرگترین گروههای تشکیلدهنده حشدالشعبی هستند و عموماً در شدیدترین درگیریها حضور داشتهاند. به عنوان نمونه، این نیروها اوایل سال 2015 در بازپسگیری شهر «تکریت» نقش محوری داشتند؛ نبردی که بارها تصاویر خود سلیمانی در خط مقدم آن منتشر شد . حیدر العبادی، نخستوزیر وقت عراق، طی سخنرانی خود در نشست مجمع جهانی اقتصاد، ضمن تقدیر از ایران، شخصاً از قاسم سلیمانی به عنوان یکی از اصلیترین متحدان عراق در مبارزه با داعش نام برد. داعش امروز دیگر منطقه خاصی را در عراق تحت کنترل ندارد.
روسیه، احضار خرس: اواسط سال 2015 در سوریه، همه چیز دقیقاً آنگونه که سلیمانی میخواست پیش نمیرفت. نیروهای اسد مدام دست به خیانت [و فرار] میزدند و بنابراین شبهنظامیان عراقی، افغانستانی و پاکستانی تحت حمایت ایران در مبارزه با شورشیان سنی برای کنترل بزرگترین شهر سوریه، یعنی حلب، تقریباً تنها مانده بودند. این نیروها نیاز به حمایت یک قدرت خارجی بزرگتر داشتند؛ قدرتی که ظرفیت قدرتمندی در جنگ هوایی داشته باشد. طبیعتاً واسطه این معامله هم کسی نبود جز ژنرال شماره یک در صحنه نبرد: قاسم سلیمانی. ماه جولای سال 2015، سلیمانی برای گفتوگو با وزیر دفاع روسیه، و به گزارش برخی منابع، شخص پرزیدنت پوتین (ظاهراً سوار بر یک هواپیمای عمومی) به مسکو پرواز کرد . چند هفته بعد، سلیمانی به سوریه برگشته بود و داشت یک حمله هماهنگشده را علیه گروههای شورشی و جهادگرا تحت پوشش عملیات سنگین هوایی روسیه فرماندهی میکرد. مداخله پوتین، ورق جنگ را به شکلی تعیینکننده به سود اسد برگرداند و ماه دسامبر سال 2016، چند روز پس از بازپسگیری حلب توسط نیروهای شبهنظامی سلیمانی و ارتش سوریه، تصاویری از او منتشر شد که نشان میداد دارد از بقایای قلب تاریخی شهر حلب دیدن میکند.
لبنان، تقویت متقابل: تهران برای توسعه «محور مقاومت» دلایل اقتصادی هم دارد، به ویژه اینکه تهران اگر میخواهد بالأخره یک روز خط لوله سطحی مدنظرش را، که از مدتها پیش برنامهریزی کرده، از میدان گازی غولپیکر پارس جنوبی تا دریای مدیترانه بکشد، به اعضای این محور نیاز دارد. هلال ایران تا لبنان، پیشاپیش معادلات ژئوپلتیک خاورمیانه را تغییر داده است و اگر قدرت پتروشیمی هم [به سود محور مقاومت] به این معادله افزوده شود، قدرتی ایجاد خواهد شد که بدون شک باید آن را مدنظر قرار داد. با این وجود، بزرگترین نگرانی تهران [مسائل اقتصادی نیست، بلکه] حفظ کوریدور حمایتی این کشور از مهمترین نیروی نیابتی منطقهای و جهانیاش یعنی حزبالله لبنان است. این حمایت تقریباً به همان اندازه که برای حزبالله اهمیت دارد، برای ایران هم مهم است. حزبالله احتمالاً مهمترین بازیگر غیردولتی در خاورمیانه امروز است. اگر این گروه نبود، نیروی قدس سلیمانی نمیتوانست اینگونه در خارج از ایران فعالیت کند. و اگر نیروی قدس، این اندازه قدرتمند نبود، قدرت ایران در منطقه هم به هیچ عنوان به اندازه امروز سهمگین نبود.
یمن، جنگ کمخرج: برنامههای سلیمانی برای دستیابی به هژمونی منطقهای، به سوریه، عراق و حزبالله ختم نمیشود. وی اکنون در انتهای جنوبی شبهجزیره عربستان، بر حمایت ایران از یک گروه مسلح شیعه دیگر تأکید میکند: انصارالله یمن، یا همان جنبش حوثیها. با این وجود، در حالی که سعودیها میلیاردها دلار پول بیحساب (به عقیده «بروس ریدل» کارشناس خاورمیانه، دستکم 5 تا 6 میلیارد دلار در ماه) را خرج عملیاتهای هوایی وحشیانه خود در یمن میکنند، ایرانیها در مقایسه با سعودیها چند پِنی [در حد چند شاهی] بیشتر در یمن خرجِ سرمایهگذاری کوچک خود نمیکنند. [دلیل این کمخرجی آن است که] سلیمانی در یمن گنجینهای از تجربه در برخورد با تنشهای فرقهای را در کنار حضور مستقیم میدانی در قالب مستشاران حزبالله و سپاه پاسداران در اختیار دارد تا این تجربه را به کار ببندد.
حاج قاسم و ریاستجمهوری؟
علی صوفان در اواخر گزارش خود با اشاره به محبوبیت فوقالعاده حاج قاسم در ایران، مینویسد که این محبوبیت «طبیعتاً این سؤال را پیش میآورد که آیا وی برای رسیدن به یک جایگاه سیاسی، چهبسا حتی ریاستجمهوری، تلاشی خواهد کرد یا خیر.»
وی سپس رو به گمانهزنی میآورد: «مردم ایران با توجه به خروج آمریکا از توافق هستهای و تنشهای کنونی با عربستان، به طور فزایندهای به سوی [اتحاد و] ملیگرایی سوق پیدا کردهاند. ایرانیها پس از آنکه [با رأی دادن به روحانی] رویکرد سختگیرانه احمدینژاد نسبت به مذاکره هستهای با آمریکا را رد کردند، اکنون به نظر میرسد به همان اندازه آماده هستند تا رویکرد روحانی را هم (که تصویر یک «شیخ دیپلمات» را از خود ترسیم کرده بود)، کنار بگذارند. به این ترتیب به نظر میرسد یک تغییر و تحول تاریخی در فضای سیاسی ایران احتمالاً در پیش است و شواهدی قوی وجود دارد مبنی بر اینکه ایرانیها بیش از پیش تمایل دارند که راه ثالثی را [جدای از اصولگرایی و اصلاحطلبی] در نظر بگیرند: یک رئیسجمهور نظامی. اگر چنین باشد، طبیعتاً سلیمانی نامزد پیشتاز خواهد بود. نظرسنجی اخیر دانشگاه مریلند آمریکا نشان میدهد که حدود 65 درصد از ایرانیها دیدگاهی «بسیار مثبت» نسبت به ژنرال سلیمانی دارند و این یعنی وی 28 درصد نسبت به نزدیکترین رقیب خود یعنی محمدجواد ظریف پیش است.»
تحولات خاورمیانه ایرانیها را با یکدیگر متحد کرده است
مرکز مبارزه با تروریسم البته بلافاصله احتمال تلاش سردار سلیمانی برای ورود به دنیای سیاست را تقریباً رد میکند و یادآور میشود: «خود سلیمانی، علاقه اندکی به ورود به دنیای سیاست نشان میدهد. به نظر نمیرسد وی تلاش کرده باشد تا از مشکلات بزرگی که روحانی با آنها مواجه است، به سود خود استفاده کند. اتفاقاً سخنانی که سلیمانی ماه جولای سال 2018 در همدان گفت، تا اندازهای به معنای حمایت قاطع از رئیسجمهورش بود. وی طی انتخاباتهای گذشته، مکرراً داشتن هرگونه برنامهای برای ریاستجمهوری را تکذیب کرده و در پاسخ به درخواستها از خودش برای شرکت در انتخابات ریاستجمهوری سال گذشته نیز گفت که تا آخرین روز زندگیاش «در لباس یک سرباز به جمهوری اسلامی و ملت ایران» خدمت خواهد کرد.»
خاورمیانه، عرصه «هنرنمایی رزمی» حاج قاسم
مأمور ارشد سابق پلیس فدرال آمریکا در بخش نتیجهگیری گزارش خود درباره قدرت منطقهای ایران اذعان میکند: «سلیمانی طی سخنرانی خود در همدان، خطاب به پرزیدنت ترامپ، از قدرت کشورش در جنگهای نامتقارن گفت. از طرف دیگر و در همین راستا، هم سرتیپ «اسماعیل قاآنی» معاون سلیمانی، و هم سرلشکر محمدعلی جعفری، فرمانده سپاه پاسداران و رئیس سلیمانی (روی کاغذ) اخیراً تشکیل موجودیتی را علناً اعلام کردهاند که خودشان آن را «بسیج بینالمللی» مینامند. اینها ادعاهای بیاساس هم نیستند. سلیمانی (که گزارشها خبر میدهند کمربند مشکی کاراته را دارد) نوعی از هنرهای رزمی را بلد است که در آن، فرد حریفان بزرگتر از خودش را وسوسه میکند تا عملی انجام بدهند که به ضرر خودشان تمام شود.»
در ادامه و در توضیح اینکه سردار سلیمانی چگونه از این «هنر رزمی» در خاورمیانه استفاده میکند، میخوانیم: «تهاجم سال 2003 آمریکا به عراق خلأ قدرتی را در این کشور ایجاد کرد که نیروهای نیابتی ایران کاملاً از آن استقبال و آن را پر کردند. همین مسئله در نهایت موجب شد تا نیروهای آمریکایی وادار شوند عراق را ترک کنند. بعدها، با ظهور داعش، آمریکا مجبور شد تا بین بد و بدتر یکی را انتخاب کند و این به آن معنا بود که در یک وضعیت عجیب و غیرقابلباور، جنگندههای آمریکایی عملاً وظیفه حمایت هوایی از شبهنظامیان سلیمانی در جنگ علیه داعش را به عهده گرفتند. در یمن هم امروز عملیات چند میلیارد دلاری سعودیها که با هدف نابود کردن نیروهای نیابتی ایران در این کشور [انصارالله] طراحی شده بود، نتیجه عکس داده و در عوض [با توجه به جنایتهای سعودیها و در نتیجه وحدت یمنیها حول محور مقاومت] عملاً تبدیل به مؤثرترین نیروی عضویابی حوثیها شده است.»
نشریه آکادمی نظامی آمریکا، گزارش خود را با این اقرار به پایان میرساند: «محور مقاومت [تحت رهبری] ایران بر اساس اقدامات نیروهای نیابتی تحت کنترل سلیمانی در عراق، سوریه، لبنان و یمن، و همچنین بر اساس موفقیت ایران در تلفیق نیروهای شبهنظامی و دولتی در تکتک این کشورها، اقدام به تقویت خود کرده است. موفقیتآمیز بودن این مدل، طی چند سال آینده، اگر نگوییم چند دهه آینده، در سراسر خاورمیانه پیامدهایی [منفی برای دشمنان جمهوری اسلامی] را به دنبال خواهد داشت.»