برترین ها - ترجمه از محمد کاملان: خلق یک اثر سختترین کار دنیاست و نویسندگی ممکن است در نگاه اول ساده بهنظر برسد اما کافی است کاغذ و قلم بهدست بگیرید و به قصد نوشتن مشغول شوید.
بعد از گذشت چند ساعت متوجه خواهید شد که نویسندگی تا چه اندازه کار سخت و طاقتفرسایی است و چقدر نیازمند ذهنی خلاق و سرشار از ایدههای جدید است.
جالب است بدانید بعضی از بزرگان، نویسندگی را به زایمان تشبیه میکنند و بر این باور هستند همانند زایمان که با درد و خونریزی همراه است نویسندگی نیز فشار زیادی به جسم و روح انسان وارد میکند.
شخصیتهای یک اثر که پیش از این وجود نداشتهاند توسط نویسنده جان میگیرند و اگر این شخصیتپردازی غنی و بیعیب و نقص انجام شده باشند این شخصیتها حتی پس از مرگ نویسنده نیز به حیات خود در ذهن مخاطبین آینده ادامه میدهند.
با این حساب کاملاً مشخص است نویسندگی نیازمند شرایط خاصی است و نویسندگان چیرهدست دنیا کارهای عجیب و جالبی را روزانه انجام میدادند تا بتوانند از پس نوشتن بزرگترین اثرهای ادبی برآیند.
از آنجایی که در هفته کتاب و کتابخوانی بهسر میبریم این رویداد فرخنده را به فال نیک میگیریم و در ادامه با هم نگاهی به کارهایی خواهیم داشت که بزرگترین نویسندگان و شاعران دنیا روزانه انجام میدادند.
جین آستن
بدون شک اگر اهل خواندن آثار کلاسیک باشید جین آستن را میشناسید، این نویسنده معروف قرن هجده و نوزدهم میلادی که در انگلستان زندگی میکرد با آثار خود توانست دنیا را تکان دهد و از نوجوانی شروع به قلمفرسایی و نگارش کرد تا اینکه دستآخر به نویسندهای جهانی تبدیل شد که آثارش هنوز هم مخاطبین زیادی دارند.
نویسنده رمان معروف غرور و تعصب رسم داشت صبحها راس ساعت 9 مدتی پیانو بنوازد و سپس به اتاقش میرفت و شروع به نوشتن میکرد. در عصری که آستن زندگی میکرد خانهداری و رسیدگی به امور منزل از اهمیتهایی بود که از بانوان انتظار میرفت در نتیجه وظیفه آماده کردن صبحانه نیز بر عهده آستن بود.
گفته میشود اگر در حین نوشتن به ناگاه مهمانی سرزده از راه میرسید، جین نوشتههای خود را از دید مهمان مخفی میکرد و در کنار خواهرانش به دوخت و دوز که عادت بانوان آن دوره بود مشغول میشد.
بعد از ظهرهای آستن نیز با کتاب و نگارش میگذشت و عادت داشت عصرها بلند کتاب بخواند، گاهی اوقات نیز پیشنویس کتابهایی که نوشته بود را با صدای بلند برای خودش میخواند تا بازخورد نوشتههایش را از اعضای خانواده دریافت کند.
مایا آنجلو
مایا آنجلو یکی از تاثیرگذارترین شاعران و نویسندگان سیاهپوست عصر حاضر است و در کنار نویسندگی بهعنوان یکی از فعالان مدنی در جامعه سیاهان آمریکا شناخته میشود.
تالیفهای مایا آنجلو بیشتر از 50 جلد کتاب و نمایشنامه است و سری خاطرات هفتگانهای از زندگیاش نگاشت که شهرت جهانی را برای او ارمغان آورد.
آنجلو برای تمرکز بیشتر و دوری از شلوغی زندگی در هتلی نزدیک به محل زندگیاش یک اتاق اجاره کرده بود. وی تمامی تابلوها و لوازم زینتی این اتاق را کنار گذاشته بود تا چیزی مزاحم تمرکز او در حین نگارش نشود.
از طرف دیگر از کارمندان هتل نیز درخواست کرده بود که تحت هیچ شرایطی مزاحمتی برایش ایجاد نکنند.
مایا آنجلو مدتهای زیادی از زندگیاش را در این اتاق گذراند اما حتی برای یک شب هم در اتاقی که اجاره کرده بود نخوابید و هر روز ساعت 2 بعد از ظهر کارش را تمام میکرد و به خانهاش باز میگشت.
ارنست هِمینگوی
همینگوی برنده جایزه نوبل ادبیات است و یکی از تاثیرگذارترین افراد در دنیای نویسندگی بهحساب میآید.
وی نویسندگی خود را با کار خبرنگاری شروع کرد و در کنار خبرنگاری داستان هم مینوشت تا اینکه نوشتههایش مورد قبول جامعه ادبی آن زمان واقع شد و اسم و رسم خوبی برای خودش بدست آورد.
وی که به لطف رمان پیرمرد و دریا جایزه نوبال را نیز در کارنامه خود دارد عادت داشت سپیده دم از خواب بیدار شود و مشغول به نوشتن میشد. وی مدعی بود صبح زود بهترین زمان برای نویسندگی است و کسی مزاحم او نمیشود.
جالب است بدانید میز همینگوی بهنوعی طراحی شده بود که او باید ایستاده بر روی این میز مینوشت. پس از اینکه پیشنویس نوشته خود را با مداد روی میز ایستاده انجام میداد، این پیشنویس را با ماشین تحریر، تایپ میکرد.
همینگوی نویسنده منظم و با برنامهای بود و نگارش کتابهایش را روی یک تخته بزرگ زمانبندی میکرد و تعداد واژههایی که در هر روز نوشته بود را در این تخته مینوشت تا همیشه در جریان پیشرفت کارش باشد.
وی خودش را موظف کرده بود که دستکم روزی 500 واژه بنویسد، حتی اگر قرار بود روز بعد به ماهیگیری و تفریح برود سعی میکرد به جای 500 واژه تعداد 1000 یا 1500 واژه بنویسد تا نبود او در روزهای آینده باعث نشود از برنامهاش عقب بیافتد.
استیون کینگ
حتی اگر کتابی از استیون کینگ نخوانده باشید باز هم به احتمال زیاد یکی از فیلمهایی که از کتابهای وی اقتباس شدهاند را دیدهاید.
استیون کینگ چیزی بیشتر از 200 اثر در سبک وحشت دارد و آثار وی بهاندازهای محبوبیت دارند که نسخههای سینمایی بیشتر آنها هم ساخته شده است.
کاملاً مشخص است نوشتن بیشتر از 200 عنوان کتاب نیازمند برنامهریزی و تعهد زیادی است، در همین زمینه گفته میشود استیون کینگ 71 ساله هر روز مینویسد و حتی روز تولدش نیز از نوشتن در بر نمیدارد.
وی قانون جالبی برای خودش وضع کرده که بر اساس این قانون باید روزی 2 هزار واژه بنویسد و تا زمانی که این مقدار واژه نوشته نشود روز او به پایان نخواهد رسید.
استیون کینگ بعضی از روزها نگارش متنهای سادهتری را در پیش دارد و کار نوشتن 2 هزار کلمه تا ظهر تمام میشود اما بعضی از روزها نیز داستانی که در پیشرو دارد چالشهای زیادی را برای او ایجاد میکند و نگارش 2 هزار واژه تا پاسی از نیمه شب او را بیدار نگه میدارد.
کینگ سعی میکند صبحها کار نگارش 2 هزار واژه به پایان برسد و بعد از ظهرها را در کنار خانواده و مشاهده مسابقههای بیسبال سپری کند.
سیمون دو بووُآر
اگر طرفدار حقوق بانوان باشید و به مکتب فلسفی اگزیستانسیالیست علاقه داشته باشید بدون شک سیمون دو بووُآر را میشناسید. از این نویسنده فرانسوی کتابهای خوبی نیز در ایران چاپ شده است که در این بین میتوان به کتابهای جنس دوم و ماندارینها اشاره کرد.
دو بووُآر رابطه احساسی و پیچیدهای با ژان پل سارتر، دیگر فیلسوف مکتب اگزیستانسیالیست داشت و از سالهای 1929 تا مرگ سارتر در سال 1980 این رابطه ادامه پیدا کرد.
دو بووُار از سارتر الهامهای زیادی میگرفت و تمایل داشت صبحها در خلوت مشغول نوشتن شود، سپس برای صرف ناهار به سارتر میپیوست و بعد از آن دوباره در کنار هم در سکوت و خلوت به نوشتن ادامه میدادند.
این دو نویسنده پس از پایان کار شبها در جمعهای دوستانه حضور پیدا میکردند یا اینکه در کنار هم به رادیو گوش فرا میدادند و نوشیدنی میخوردند.
جرج اورول
این نویسنده که یکی از سرشناسترین نویسندگان انگلیسی در ایران است و کتابهای معروف مزرعه حیوانات و 1983 بارها توسط مترجمین ایرانی به فارسی برگردان شده است در سایر کشورهای دنیا نیز طرفداران زیادی دارد و جالب است بدانید مجموع فروش این دو کتاب بیشتر از هر دو کتاب دیگری از سایر نویسندههای قرن بیستم فروش داشتهاند.
جرج اورول همانند سایر نویسندهها علاقه زیادی به کتاب و کتابخوانی داشت و در سن 31 سالگی بهعنوان دستیار در یک کتابفروشی که کتابهای دستدوم میفروخت در لندن کار میکرد.
این شغل موقعیت ایدهآلی را برای اورول فراهم کرد تا نگارش داستانهایش را ادامه دهد. او مانند بیشتر نویسندگان موفق، فرد سحرخیزی بود و هر روز ساعت 7 صبح از خواب برمیخواست و راس ساعت هشت و چهل و پنج دقیقه در محل کارش حاضر میشد.
وی در زمانهایی که کتابفروشی خلوت بود گوشهای مینشست و مشغول نوشتن میشد. اورول برنامه منظمی برای نگارش داشت و سعی میکرد روزانه چهار و نیم ساعت بنویسد.
هاروکی موراکامی
این نویسنده ژاپنی که در ایران با کتابهای کافکا در کرانه و سوکورو تازاکی و بیرنگ و سالهای زیارتش شناخته میشود از همان ابتدای نویسندگی تاکنون همیشه نامش در محافل ادبی سر زبانها بوده است و بهرغم اینکه شصت و نه سال سن دارد اما باز هم همچنان پرتلاش است و به نوشتن ادامه میدهد.
موراکامی یکی دیگر از نویسندگان سحرخیزی است که ساعت 4 صبح را برای نوشتن انتخاب میکند و پس از بیدار شدن از رختخواب از ساعت 4 صبح بهبعد چیزی حدود 5 تا 6 ساعت مدام مشغول نوشتن میشود.
موراکامی به خوبی با ضربالمثل عقل سالم در تن سالم است آشنایی دارد و برای حفظ سلامتی چشم و روح خود بعد از ظهرها 10 کیلومتر میدود و 1500 متر شنا میکند.
شبهای موراکامی نیز با گوش فرادادن به موسیقی و صرف شام سپری میشود و در نهایت راس ساعت 9 شب به بسر میرود تا روز آینده سرحال و قبراق به نوشتن ادامه دهد.
جالب است بدانید این زمانبندی در زندگی موراکامی بههیچ وجه تغییر نمیکند و به روشی همیشگی و روتین تبدیل شده است.
فرانس کافکا
کافکا یکی از بزرگترین نویسندگان آلمان در قرن بیستم شناخته میشود و نوشتههای او تأثیر زیادی در ادبیات غرب داشتهاند. کافکا که در کشور ما و دنیا بیشتر با رمان مسخ شناخته میشود عمر زیادی نکرد و در چهل سالگی جانش را از دست داد.
جالب اینجاست که کافکا به دوستش وصیت کرده بود پس از مرگش تمامی نوشتههای او را بسوزاند اما دوست او به این وصیت عمل نکرد و با انتشار نوشتههای کافکا شهرت جهانی را برای این نویسنده مرحوم رقم زد.
در اوایل سالهای 1900 میلادی کافکا در مقام یک پزشک در شهر پراگ خدمت میکرد و در آن مان در یک آپارتمان کوچک به همراه خانوادهاش مشغول به زندگی بود.
در نتیجه برای اینکه بتواند دور از مزاحمت افراد خانواده به عشق خود که نوشتن بود ادامه دهد شبها را برای اینکار انتخاب کرد و وقتی همه در خواب شیرین بودند کافکا دود چراغ میخورد و مینوشت.
گفته میشود بعضی از شبها اعضای خانواده دیرتر از معمول میخوابیدند و در نتیجه کافکا چارهای نداشت به غیر از اینکه تا پاسی از شب مشغول نوشتن باشد، گاهی اوقات نیز نگارش کافکا تا صبح روز بعد ادامه پیدا میکرد.
ولادیمیر نابوکوف
وقتی صحبت از نویسندگان بزرگ روس بهمیان میآید همیشه نامی از نابوکوف را میشنویم، این نویسنده شهیر روس که بیشتر آثار او به زبان فارسی نیز ترجمه شده است فارغالتحصیل دانشگاه کمبریج است و بیشتر عمر خود را در آمریکا گذرانده.
نابوکوف چیزی حدود 18 رمان و 8 مجموعه داستان را در کارنامه خود دارد و در میان آثار او چندین کتاب شعر و نمایشنامه نیز بهچشم میخورد.
نابوکوف برای نوشتن عادتهای عجیب و غریب زیادی داشت و پیشنوشته کتابهایش را با مداد روی کارتهای فهرست گذاری شدهای مینوشت.
سپس این کارتها را در جعبههای بزرگ قرار میداد و مشغول به نوشتن نسخهنهایی کتاب میشد.
ولادیمیر نابوکوف مدعی بود این روش به وی کمک میکند تا صحنههای متخلف داستان را با هم ترکیب کند یا جای این صحنهها را با بیرون آوردن یکی از کارتها و گذاشتن آن کارت در قسمت دیگری از جعبه کارتهای مخصوص یک داستان تعویض نماید.
نابوکوف پس از نگارش پیشنویس، کارتها را به همسرش میداد تا داستان نهایی توسط همسرش تایپ شود.
مارک توین
این نویسنده فقید آمریکایی را تمام دنیا بهخاطر رمانهای معروف ماجراهای هاکلبری فین و ماجراهای تام سایر میشناسند.
مارک توین نویسنده دنیا دیدهای بود و کتابهایش نیز فروش خوبی داشتند اما زندگی روی چندان خوشی به او نشان نداد و مرگ دخترانش در عرض چند سال باعث شد مارک توین نیز تغییر روحیه شدیدی پیدا کند که این تغییر روحیه در آثار او نیز کاملاً نمود پیدا کرده است.
مارک توین عقیده زیادی به خوردن صبحانه مقوی و سالم داشت و پس از صرف صبحانه، بدون اتلاف وقت مشغول نوشتن میشد و تا ساعت 5 بعد از ظهر بیوقفه مینوشت.
نگارش کتابهایش به اندازهای برای توین اهمیت داشت که حتی ناهار را نیز کنار میگذاشت و خانوادهاش بهخوبی از جدیت او در حین نگارش باخبر بودند و وقتی که مشغول نوشتن بود کسی از افراد خانواده اجازه مزاحمت نداشت.
جالب اینجاست اگر پیشامد ناخوشایندی رخ میداد و اعضای خانواده به حضور مارک توین نیاز ضروری داشتند نباید نزدیک او میشدند و از فاصلهای دور با نواختن شیپور این نویسنده سختکوش را آگاه میکردند که به او نیاز دارند.
مارک توین 6 روز هفته را به همین منوال بدون خستگی کار میکرد و یکشنبهها تعطیل بود و در کنار خانواده وقت میگذراند.
ویکتور هوگو
نویسنده رمان بینوایان بهعنوان یکی از برجستهترین نویسندههای فرانسوی شناخته میشود و در کنار رمان فراموشنشدنی بینوایان آثار بزرگ دیگری مانند گوژپشت نتردام و مردی که میخندد را در کارنامه خود دارد.
ویکتور هوگو نگاهی منتقدانه به جامعه فرانسه داشت و این انتقادها را به خوبی در کتاب بینوایان مطرح کرد.
این نویسنده شهیر فرانسوی صبحها از خوب بر میخواست و پس از دم کردن قهوه نامهای که از معشوقهاش دریافت کرده بود را میخواند و تعداد زیادی تخممرغ را برای صبحانه آماده میکرد و پس از خوردن صبحانهای مفصل خود را در اتاقش محبوس میکرد و مشغول به نوشتن میشد.
ویکتور هوگو همانند بسیاری دیگر از نویسندگان موفق عادتهای خاصی را برای انتخاب اتاق داشت و حتماً باید پشت یک میز کوچک که جلوی آینه قرار گرفته بود مینشست و تا ساعت 11 صبح به هیچ دلیلی دست از نوشتن بر نمیداشت.
چارلز دیکنز
خالق آثار بزرگی مانند دیوید کاپرفیلد، آرزوهای بزرگ و الیور تویست بهعنوان یکی از سرشناسترین نویسندههای انگلیسی شناخته میشود و رمانهای وی برای خوانندههای ایرانی نیز کاملاً آشنا هستند.
دیکنز زندگی حرفهای خود را با روزنامهنگاری شروع کرد و بعدها به نویسندهای تمام وقت تبدیل شد. چارلز دیکنز 10 فرزند داشت و تا آخر عمر دست از کتابخوانی و نگارش برنداشت و در حالی که مشغول آخرین کارش بود بر اثر سکته قلبی از دنیا رفت.
همانگونه که اشاره شد چارلز دیکنز 10 فرزند داشت اما از آن دسته نویسندگانی بود که باید حتماً در سکوت و آرامش مینوشت، در نتیجه برای اتاق خودش دو درِ محکم نصب کرده بود تا سر و صدای محیط بیرون تمرکز او را بر هم نزنند.
دیکنز میز کارش را جلوی پنجره قرار داده بود و تمام لوازم مورد نیاز یک نویسنده در روی این میز قرار گرفته بود. وی برای نگارش از پَر پرندگان و جوهر آبی استفاده میکرد و روی میزش گلهای تازه و معطر و چند مجسمه از طلا و برنز قرار میداد.
ئی بی وایت
این نویسنده برنده جایزه پولیتزر را ما ایرانیها بیشتر بهدلیل کتابهای قوی شیپورزن و استوارت لیتل میشناسیم. ئی بی وایت برای روزنامهها نیز مطلب مینوشت و چیزی نزدیک به شصتسال در مجله نیویورکر که یکی از معتبرترین مجلات ادبی آمریکاست سابقه کار داشت.
ئی بی وایت عادتهای عجیب زیادی داشت و بهرغم اینکه نمیتوانست در حین نوشتن حتی به موسیقی گوش دهد مشکلی با حضور افراد خانواده در کنارش نداشت و ترجیح میداد روزها در اتاق پذیرایی به همراه سایر اعضای خانواده بنشیند و مشغول نگارش کتاب شود.
اتاق پذیرایی ئی بی وایت، مکانی نورگیر و بزرگ بود و اعضای خانواده دائم در این اتاق رفت و آمد داشتند و گاهی نیز با تلفن مشغول به صحبت میشدند اما این موارد هیچ لطمهای به نگارش ئی بی وایت وارد نکرد و در همین شرایط شلوغ و غیرعادی آثار بسیاری بزرگی را به جامعه ادبی جهان عرضه کرد.
کرت وانهگت
وانهگت در رشته شیمی تحصیل کرده بود اما عشق او به ادبیات وی را به داستان نویسی سوق داد و کتابهای بزرگی مانند سلاخخانه شماره پنج و گهواره گربه را از خود بهجای گذاشت.
کتاب سلاخخانه شماره پنج در میان ایرانیها نیز کتابی شناخته شده است ترجمههای خوبی از این کتاب را در بازار شاهد هستیم.
این کتابها کرت وانهگت را بهاندازهای محبوب کردند که در سال 1999 یک سیارک به نام وی نامگذاری شد.
وانهگت سحرخیزی را رمز کامروایی خود میدانست و هر روز صبح راس ساعت پنج و سی دقیقه بامداد مشغول به کار میشد و تا ساعت 8 صبح بیوقفه کار میکرد.
سپس صبحانهای مفصل میخورد و تا ساعت 10 به کارش ادامه میداد. در نهایت نیز از پشت میزش بلند میشد و برای انجام کارهای روزانه و قدم زدن در خیابان از خانه بیرون میرفت.
کرت وانهگرت در حین بازگشت به خانه سری به استخر میزد و چیزی حدود نیم ساعت شنا میکرد و در نهایت برای صرف ناهار به خانه باز میگشت.
این زندگی سالم باعث شد وانهگت چیزی حدود 84 سال عمر کند و در نهایت بر اثر افتادن یک جسم سنگین روی سرش، دچار آسیبمغزی شود.
سعی کردیم هر آنچه از عادتهای روزانه نویسندگان بزرگ میدانستیم را با شما در میان بگذاریم، در پایان پیشنهاد میکنیم اگر شما هم به کتاب و کتابخوانی علاقه دارید و نویسندگان دیگری را میشناسید که عادتهای جالبی دارند، در قسمت نظرات ما و سایر کاربران را در جریان عادتهای این نویسندهها قرار دهید.