Richard Moy نویسنده ی بخش بازاریابی استک اورفلو است. او بخش اعظمی از کارش را به مدیریت استعدادها و نیز استخدام مدیران گذرانده است. در ادامه یکی از تجربیات وی را درباره ی نحوه ی درست درخواست انتقالی می خوانیم:
در اوایل کار بودم که پیشنهاد کاری از رئیس تیم دیگر سازمان به من شد که بسیار وسوسه کننده بود. رئیس آن تیم به من گفته بود که مورد مناسبی برای کار در آنجا هستم و احساسم این بود که کار جالبی است. باید این خبر را به رئیسم می رساندم. کار سختی بود. اگر چه هرگز با درخواست انتقالی من موافقت نشد.
با اینکه خیلی گیج شده بودم اما سال ها وقت داشتم که به آن فکر کنم. متوجه شدم رویکرد من در درخواست از رئیسم نادرست بود و باعث شد من فرد خودخواهی نشان داده شوم که فقط می خواهد از آنجا بیرون بیاید.
از این رو در زیر نکاتی از زبان Moy برای شما آورده شده تا شما دچار این اشتباه نشوید:
-
کار تان را به خوبی انجام دهید
جریان از این قرار بود: با اینکه همه ی کارهای محول شده را به انجام رسانده بودم اما همه ی توجه من به کار نبود بلکه خود را آماده ی کار جدید می کردم. از این رو نتوانستم رئیس را متقاعد کنم که توصیه نامه ای برای من بنویسید.
پس زمانی که پروژه ی جدیدی به شما پیشنهاد می شود در حالی که کار کنونی شما تمام نشده، برنامه ی خود را جوری تنظیم کنید که کار کنونی اولویت اول شما باشد. با این کار رئیس احترام زیادی برای تان قائل شده و رئیس جدید نیز تحت تاثیر اخلاق کاری شما قرار می گیرد.
-
از رئیس تان درخواست ملاقاتی خارج از ساعت کاری کنید
بهتر است اگر با رئیس تنها می شوید در مورد کارهای محول شده صحبت کنید. بزرگ ترین اشباهی که من کردم این بود که در خارج از ساعت کاری در مورد رفتن از آنجا صحبت نکردم و دقیقا در یک قرار کاری که 12 مورد برای بحث وجود داشت، جریان رفتن خود را نیز ذکر کردم. این کار ناشیانه ی من نه تنها باعث شد رئیس درخواست من را بی اهمیت بداند بلکه به انتهای لیست کاری رئیس منتقل شد.
پس از رئیس تان درخواست کنید که زمانی را خارج از وقت کاری به شما اختصاص دهد تا در مورد موضوعی با او صحبت کنید. البته این امر به میزان صمیمیت شما با رئیس بستگی دارد. با این کار نشان می دهید که موضوع برای شما جدی و مهم است.
-
عنوان کار را با جزئیات بیان کنید
این مورد به نظر کاملا واضح است. اما زمانی که رئیس وقت خود را به من اختصاص داد تا در این مورد با او صحبت کنم تنها جمله ای که در سر داشتم این بود: « من واقعا دوست داردم به تیمی که در ساختمان دیگر وجود دارد ملحق شوم.» به دلایلی مکالمه ی ما در همین جا قطع شد. چرا که قطعا رئیس من به این فکر می کرد که می خواهم از دست تیم او راحت شوم. اگر چه کاملا درست بود و من واقعا به تیم دیگری علاقه داشتم، اما مشکل بزرگ تر من این بود که اصلا شغلی برای من در آنجا نبود.
برای مثال زمانی که متوجه می شوید تیم بازاریابی به دنبال استخدام شخصی می گردد که مهارت هایش دقیقا مشابه مهارت های شماست، بهتر است این گونه به رئیس بگویید: «شنیده ام که تیم بازاریابی به دنبال شخصی با سابقه ی طراحی گرافیک می گردد که دقیقا مطابق با من است.» نه که بگویید: «می خواهم در بازاریابی کار کنم.»
هیچ رئیسی از این خوشحال نمی شود که کارمندش برای یک موقعیت نامعلوم در تیم دیگر می خواهد موقعیت فعلی خود را تغییر دهد و از تیمش برود. حتما قبل از اینکه به ملاقات با رئیس بروید، خود را به جای او گذاشته و ببینید چگونه در مورد حرف های شما فکر می کند.
فرض کنیم که موقعیت کاری دلخواه تان در تیم دیگری فراهم شده است و تمام نکات بالا را در نظر گرفته و قرار است به بخش دلخواه تان انتقال پیدا کنید. این لحظه مهم تر از لحظات دیگر است. تا آخرین لحظه به خوبی کار کنید و تمام کارها را برای شخصی که جایگزین شما می شود آماده کنید که در ابتدای کار با سختی مواجه نشود. چرا که انتقالی با استعفا فرق می کند. شما همچنان چشم در چشم افرادی می شوید که قبلا با آنها همکار بوده اید.
