استحقاق امیرالمؤمنین ـ علیه السّلام ـ برای بررسی ابعاد گوناگون قرآن، از دو جهت قابل اثبات است:
1.آن حضرت ـ علیه السّلام ـ از اهلبیت ـ علیهم السّلام ـ است و هر آنچه درباره ی استحقاق آن ذاتهای مقدس ـ برای تحلیل قرآن و معارف آن ـ رسیده است، شامل حضرت علی ـ علیه السّلام ـ نیز میشود.
2.روایت های ویژهای درباره ی صلاحیت علمی و عملی شخص آن حضرت ـ علیه السّلام ـ رسیده است.
اهلبیت ـ علیهم السّلام ـ تنها شناساننده قرآن
یکی از ادلّه ی اولویت تعیینی اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ و استحقاق حتمی آنها برای بیان علوم و مفاهیم قرآنی ـ گذشته از حدیث ثقلین که سنّی و شیعه به سند و متن آن اعتقاد دارند ـ سخنان حضرت علی ـ علیه السّلام ـ در باره ی عظمت اهل بیت عصمت ـ علیهم السّلام ـ است؛ چنان که آن حضرت در نهجالبلاغه فرمود: «هُم مَوضِعُ سِرّه ولَجَأ أَمره وعَیبَة عِلمه وموئل حِکمِهِ وکهوفُ کتبه و جبال دینه. بهم أَقام انحناء ظهره وأَذهب ارتعاد فرائصه»[1]و «لا یقاس بآل محمّد ـ صلّی الله علیه و آله ـ من هذه الأُمة أحَدٌ و لایسوّی بهم مَن جَرَتْ نعمتهم علیه أَبداً. هُم أَساس الدّین و عماد الیقین... ولهم خصائص؛ حقالولایة وفیهم الوصیة والوراثة»[2]و «بنا یستَعطی الهُدی ویستَجلی العَمَی»[3]و «فیهم کرائم القران و هم کنوز الرحمان. إِن نَطَقوا صَدَقُوا و أِن صَمَتُوا لم یسبَقوا»[4]و «هم عَیشُ العلم و مَوتُ الجَهل. یخبرکم حلمُهم عن علمِهم و ظاهرهم عن باطنهم وَ صمتُهُم عن حِکمَ منطقهم. لایخالفون الحق ولا یختلفون فیه. هم دعائم الإسلام و ولائج الإعتصام، بهم عاد الحق إِلی نصابه وانزاح الباطل عن مقامه وانقطع لسانه عن مَنبَته. عَقَلوا الدین عَقلَ وِعایة و رِعایة لاعقل سَماعٍ و رِوایة؛ فإِنّ رواة العلم کثیر و رعاتَه قلیل»[5]و «أِنّ اللّه تَبارک وتعالی طَهَّرنا وَ عَصَمَنا و جَعَلَنا شهداء علی خلقه و حجباً علی عباده و جَعَلَنا مع القران وَ جعل القرآن مَعَنا لانفارقه ولایفارقنا»[6]و «فأَین تذهبون وأَنّی تؤفکون... وبینکم عِترة نبیکم و هم أَزمة الحق وَ أَعلام الدین وَالسِنة الصِدق، فَأَنزِلُوهم بأَحسَنِ مَنازل القرآن ورِدُوهُم وُرُود الهِیمِ العطاش. أَیها الناس! خذوها عن خاتم النبیین ـ صلی اللّه علیه و آله: أَنّه یموت مَن مات منّا ولیس بمیت ویبلی من بَلِی منّا ولیس ببالٍ»[7]و «نحن شجرة النبوّة ومحطّ الرسالة ومختلف الملائکة ومعادن العلم وینابیع الحِکم»[8]و «إنّا صنائع ربّنا والناس بعدُ صنائع لنا».[9] فضائل علمی و عملی اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ بیش از آن تعدادی است که در نهجالبلاغه گردآوری شده است. همچنین مجموع آنچه در کتاب مزبور آمده، بهمراتب بیش از آن چیزی است که نقل کردیم.
خلاصه ی روایات گذشته
مفاد آنچه که درباره ی عظمت اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ یادآوری شد، عبارت است از:
1.خاندان معصوم رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ حامل اسرار خدا، و صندوق دانش او، و قرارگاه کتابهای آسمانی خدا و سلسله ی جبال دین اویند.
2.هیچکس از امّت اسلامی، همتای اهل بیت عصمت ـ علیهم السّلام ـ نیست و با آنها سنجیده نمیشود. آنان پایه ی دین، و ستون یقینند.
3.هدایت به وسیله ی اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ عطا میشود و کوری باطنی انسانها علاج میگردد.
4.حقیقت قرآن حکیم و آیات کریمه ی او درباره ی آنهاست و رموز آن در آنها مستقر است و اینان، گنجهای خدای رحمانند. اگر سخن بگویند، در گفتار خود صادقند و اگر ساکت شوند، چیزی آنها را به سکوت محکوم نکرده است و مقهور هیچ مقام خارجی نبودهاند؛ بلکه چون خودشان صاحبان سخن و امیران کلامند، سخن گفتن اسیر آنان است و در اختیارشان قرار دارد؛ هرگاه مصلحت باشد، سخن میگویند و هر زمانی که سخن گفتن مصلحت نباشد، ساکت هستند.
5.آنها حیات دانشند و علم به کمک آنها زنده است. درباره ی حقّ، نه مخالفند و نه مختلف؛ به یاری آنان حق به حدّ لازم خود بر میگردد و باطل از جایگاهش بر کنار میشود.اینان، دین خدا را عاقلانه در خود جای میدهند و دستورهای آنرا رعایت میکنند و به شنیدن و گفتن بسنده نمیکنند.
6.خدا آنان را از گزند گناه نگاه داشته و شاهدان اعمال بندگان خود قرار داده و آنها را با قرآن قرین و قرآن را با آنها همراه ساخته است؛ به گونهای که هرگز قرآن را رها نمیکنند و قرآن نیز آنان را رها نمیکند.
7.هرکس که راهی جز راه خاندان پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ پیماید، گمراه است. زمامداران حق و پرچمهای دین و زبانهای صدق، حقیقت اهل بیت طهارت ـ علیهم السّلام ـ است و باید آنها را به بهترین درجات قرآنی منزل داد و همانند شتران تشنه کام به کوثر زلال معرفت آنان وارد شد.
8.اگر ـ به ظاهرـ یکی ار آنان بمیرد، حقیقت ولایت و امامت او زنده است و حقیقت او هیچگاه فرسوده نمیشود.
9.اهل بیت طهارت ـ علیهم السّلام ـ مخلوق و دست پرورده ی خدایند؛ ولی دیگران به این منظور پرورده میشوند که از برکات و حسنات علمی و عملی آن ذاتهای نورانی بهرهمند شوند.
علی ـ علیه السّلام ـ یگانه شناساننده ی قرآن
ادلّه ی اولویت تعیینی شخص امیرالمؤمنین ـ علیه السّلام ـ نسبت به امت اسلامی برای بیان علوم و مفاهیم قرآنی، سخنان آن امام همام ـ علیه السّلام ـ درباره ی شخصیت علمی خود اوست که برخی از آن سخنان در حضور رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ و با تقریر آن حضرت ـ صلّی الله علیه و آله ـ صادر شده است. حضرت علی ـ علیه السّلام ـ در نهجالبلاعه درباره ی خود چنین فرمود:«أَرَینور الوحی والرسالة وأَشمّ ریح النبوّة»[10]و «إِنّی لعلی یقینٍ من ربّی وغیر شبهة من دینی»[11]و «ما شککتُ فی الحق مُذ أُریته»[12]و «وإِنّ معی لبصیرتی، ما لبّستُ ولا لُبِّسَ علی»[13]و «إِنَّ الکتاب لَمَعی مافارقته مذ صحِبتهُ»[14]و «بل اندمجت علی مکنون علم؛ لو بُحتُ به لَاضطربتم اضطراب الأَرشیة فی الطَوِی البعیدة»[15]و «فَاسْأَلُونی قبل أَن تفقدونی، فوالّذی نفسی بیده! لاتسألونی عن شیء فیما بینکم و بین الساعة ولا عن فئة تهدی مائة وتُضِلُّ مِأئَة إِلّا أَنبَأتکم بناعقها وقائدها وسائقها ومُناخ رکابها ومحطّ رحالها...»[16] و «أَنا بطرق السماء أَعلم منّی بِطُرُقِ الأَرض ولیس کلّ أصحاب رسول اللّه ـ صلّی الله علیه و آله ـ من کان یسأَله ویستفهمه... وکان لایمرّ بی من ذلک شیء إِلّا سَأَلْتُ عنه وحفظته»[17]و «أَلَم أَعمَل فیکم بالثَقلالأکبر وأَترک فیکم الثقلَالأَصغر».[18] مناقب علمی و عملی حضرت علی ـ علیه السّلام ـ به مراتب بیش از آن مقداری است که در نهجالبلاغه آمده است؛ زیرا سراسر این کتاب شریف، بیانگر فضایل آن حضرت ـ علیه السّلام ـ است؛ چنان که فضایل مزبور، بیش از منقول آن است.
مفاد روایات گذشته
خلاصه ی آنچه که درباره ی عظمت علمی و عملی حضرت علی ـ علیه السّلام ـ نقل شد، عبارت است از:
1.حضرت علی ـ علیه السّلام ـ نور وحی و رسالت را با چشم ملکوتی خود میدید و بوی نبوّت را با شامّه ی درونی خویش استشمام میکرد. در نهان انسان صالح، حواس دیگری وجود دارد که با برخی از آنها بوهای غیبی را استشمام میکند؛ مانند استشمام بوی حضرت یوسف ـ علیه السّلام ـ توسط حضرت یعقوب ـ علیه السلام ـ : «إِنِّی لَأَجِدُ ریحَ یوسُفَ لَوْ لا أَنْ تُفَنِّدُون».[19] با بعضی حواس نیز منظرههای غیبی را میبیند؛ مانند دیدن جهنّم توسط صاحبان یقین: «کلاَّ لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْیقین × لَتَرَوُنَّ الْجَحیم»[20] و با برخی حواس دیگر، صدای فرشتگان غیبی را میشنود؛ مانند شنیدن صدای بشارت فرشتگان از سوی مؤمنان استقامت کننده: «إِنَّ الَّذینَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیهِمُ الْمَلائِکةُ أَلاَّ تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتی کنْتُمْ تُوعَدُون».[21]
2.یقین به حقانیت اصول و فروع دین ـ که در بین بندگان خدا کمتر وجود دارد ـ برای حضرت علی ـ علیه السّلام ـ حاصل بود و تحقّق آن از آسیب هر شبههای مصون بوده است.
3.آن حضرت ـ علیه السّلام ـ معارف الهی را با چشم ملکوتی خود مشاهده کرد. نه تنها با تفکر حصولی از آنها آگاه شد، بلکه از همان لحظه ی ارائه ی ملکوت اشیا با یقین به سر میبرد و هرگز گرفتار شک نشده بود.
4.بینش الهی آن حضرت ـ علیه السّلام ـ با وی بوده است. ایشان، نه خود مورد تلبیس قرار گرفت و نه دیگران را در اشتباه قرار داد.
5.قرآن کریم، همراه با آن حضرت ـ علیه السّلام ـ بود و هرگز او را رها نکرد.
6. اگر علمی را که آن حضرت ـ علیه السّلام ـ داشت برای دیگران اظهار میکرد، مایه ی اضطراب و لرزش آنان میشد؛ مانند لرزش ریسمان در چاه عمیق.
7.آن حضرت ـ علیه السّلام ـ فرمود: پیش از ارتحال من، هر آن چه خواستید از من بپرسید. قسم به کسی که جانم در دست اوست! هرگز از میان حوادثی که اکنون تا قیامت رخ میدهد، چیزی سؤال نمیکنید و از گروهی ـ که صدها نفر را هدایت میکند و صدها نفر را گمراه میسازد ـ نمیپرسید، مگر آنکه من شما را از همه ی خصوصیات «جلودار» و «محرّک» و از دیگر شؤون آن آگاه میکنم.
8.آن حضرت ـ علیه السّلام ـ فرمود: به راههای آسمان غیب از راه زمین حسّ و شهادت آگاهترم.
9.آن حضرت ـ علیه السّلام ـ فرمود: آیا من در میان شما به ثقل اکبر یعنی قرآن کریم عمل نکردم و آیا در بین شما ثقل اصغر یعنی عترت ـ علیهم السّلام ـ را به ودیعت ننهادم؟
یادسپاری مهم
قرآن کریم نیز علم صحیح و تفسیر ناب قرآن حکیم را بهره ی اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ میداند؛ زیرا طبق آیات «إِنَّهُ لَقُرْآنٌ کریمٌ ×فی کتابٍ مَکنُونٍ ×لا یمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ»[22] تماس علمی با کتاب مکنون ـ که باطن قرآن است و ظاهر قرآن نیز از آن پایین آمده است ـ فقط بهره ی پاکشدگان از نجاست وَهْم و رِجزِ خیال است که همانا اهل بیت عصمت ـ علیهم السّلام ـ هستد. بر اساس آیه ی «إِنَّما یریدُ اللَّهُ لِیذْهِبَ عَنْکمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیتِ وَ یطَهِّرَکمْ تَطْهیرا»[23] اهل بیت عصمت ـ علیهم السّلام ـ که نه تنها از رجس گناه به دورند، بلکه از آثار رقیق آن نیز پاکند ـ شایسته ی تماس علمی با فرهنگ درونی و بیرونی قرآن کریم هستند. از این رو، تعریف و تبیین آنان نسبت به علوم و مفاهیم قرآن، بیانی ویژه است. هماهنگی حقیقت علی ـ علیه السّلام ـ با حقیقت قرآن خصوصیت انسان کاملی ـ چونان علی بن ابی طالب ـ علیه السّلام ـ از لحاظ سخن گفتن درباره ی قرآن، با نقل گفتار کوتاهی از خود آن حضرت ـ علیه السّلام ـ روشنتر میشود. «سهل بن حنیف انصاری» ـ که از محبوبترین یاران امیرالمؤمنین ـ علیه السّلام ـ بود ـ پس از بازگشت از «صفّین» در کوفه درگذشت. حضرت علی ـ علیه السّلام ـ پس از شنیدن خبر ارتحال سهل بن حنیف، چنین فرمود: «لو أَحَبَّنی جَبَل لتهافت»؛[24] اگر کوه، محبّت مرا در خود جای دهد و دوست من شود، متلاشی میشود و فرو میریزد.
«سید رضی» (رحمهاللّه) در شرح جمله ی مزبور، چنین گفته است:
محنت و اندوه او (کوه) افزوده میشود و مصیبتها با شتاب به او رو میکنند و اینکار، جز برای پارسایان و پرهیزگاران و نیکان و برگزیدگان حاصل نمیشود؛ یعنی خوبان، هدف تیر بلا و غمند! حضرت علی ـ علیه السّلام ـ در جای دیگر در این باره فرمود: «مَن أَحبّنا أَهل البیت ـ علیهم السّلام ـ فلیستعد للفقر جلباباً»؛[25]یعنی هرکس ما خاندان عصمت و طهارت ـ علیهم السّلام ـ را دوست داشته باشد، باید مهیا و آماده ی در برکردن جامه ی فقر و روپوش تهی دستی باشد». شرح جناب سید رضی (رحمهاللّه) قابل قبول است و برخی از شواهد نقلی نیز آنرا تأیید میکند؛ لیکن معنای دقیقتر گفتار یاد شده، این است که حقیقت انسان کامل با حقیقتِ قرآن، کاملاً هماهنگ است؛ چنان که حدیث «ثَقَلَین» و جدا نبودن آن دو از یکدیگر و نیز همراهی قرآن با علی بن ابی طالب ـ علیه السّلام ـ آنرا تأیید میکند.
بنابراین، حکم ولایت و خلافت انسان کامل، حکم قرآن کریم است. پس، همان گونه که حقیقت قرآن، فراتر از آن است که کوه آن را تحمّل کند و نزول قرآن بر کوه، آنرا متلاشی میکند، حقیقت ولایت انسان کامل نیز برتر از آن است که بر کوه حمل شود؛ زیرا پذیرش کوه نسبت به امور مادی محسوس، محفوظ است، لیکن تحمّل آن نسبت به امور غیرمادی معلوم نیست؛ بلکه عدم آن معلوم است. بنابراین، میتوان معنای: «لو أَحَبّنی جبل لتهافت» را هماهنگ با معنای این آیه دانست: «لَوْ أَنْزَلْنا هذَا الْقُرْآنَ عَلی جَبَلٍ لَرَأَیتَهُ خاشِعاً مُتَصَدِّعاً مِنْ خَشْیةِ اللَّهِ وَ تِلْک الْأَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یتَفَکرُون»[26]اگر این قرآن را بر کوهی فرو میفرستادیم، یقیناً آن (کوه) را از بیم خدا فروتن و از همپاشیده میدیدی؛ و این مَثَلها را برای مردم میزنیم، باشد که آنان بیندیشند. اگر چنین معنایی برای حدیث علوی ـ علیه السّلام ـ پذیرفته شود، به خوبی روشن میشود که استحقاق آن حضرت ـ علیه السّلام ـ برای تحلیل معارف قرآنی، استحقاق تعیینی است؛ زیرا آن حضرت ـ علیه السّلام ـ قرآن ناطق است و بهترین راه شناخت هر چیزی، آن است که آن شیء را از زبان خودش بشناسیم و معرفت قرآن از زبان امیرالمؤمنین ـ علیه السّلام ـ به منزله ی شناخت قرآن از زبان خود قرآن است.
پی نوشت ها
[1] نهجالبلاغه،خطبه ی 2، بند 11؛ آنها مواضع اسرار خدایند و ملجاء فرمانش، ظرف علم اویند و مرجع احکامش، پناهگاه کتابهای او هستند و کوه های استوار دین او، به وسیله آنان خمیدگی پشت دین راست نمود و لرزشهای وجود آن را از میان برد.
[2] همان، خطبه ی 2؛ احدی از این امت را با آل محمد ـ صلّی الله علیه و آله ـ مقایسه نتوان کرد آنان که ریزه خوار خوان نعمت آل محمدند با آنان برابر نخواهند بود. آنها اساس دینند و ارکان یقین. ویژگی های ولایت و حکومت از آن آنهاست و وصیت پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ و وراثت او در میان آنان.
[3] نهجالبلاغه، خطبه ی 144، بند 4.
[4] همان، خطبه ی 154، بند 4؛ درباره آنها (اهل بیت(ع)) آیات کریمه ی قرآن نازل شده است، اینان گنج های علم خداوند رحمانند، اگر سخن گویند راست گویند، و اگر سکوت کنند کسی از آنان سبقت نگیرد.
[5] همان، خطبه ی 239، بند 3؛ (آل محمد ـ صلّی الله علیه و آله ـ) مایه حیات علم و دانشند و مرگ نادانی، حلمشان شما را از علم و دانش شان آگاه می سازد و ظاهرشان و باطن شان. سکوت شان از حکمت و منطق شان را مطلع می گرداند، هرگز با حق مخالفت نمی کنند و در آن اختلاف ندارند، آنها ارکان اسلامند و پناه گاه مردم، به وسیله ی آنان حق به نصاب خود رسید و باطل ریشه کن گردید، و زبان باطل از بن برکنده شد، دین را درک کردند، درکی توأم با فراگیری و عمل نه تنها شنیدن و نقل کردن! زیرا راویان علم فراوانند و رعایت کنندگان و عمل کنندگان کم!
[6] مستدرک نهجالبلاغه، ص 183؛
[7] نهجالبلاغه، خطبه ی 87، بند 16؛ کجا می روید؟! رو به کدام طرف می کنید؟... در حالی که عترت پیامبرتان در میان شما است آنها زمامهای حقند و پرچمهای دین و زبانهای صدق، آنها را در بهترین جائی که قرآن را در آن حفظ می کنید (در دلها و قلوب پاک) و همچون تشنگانی برای سیراب شدن به سرچشمه ی زلال آنان هجوم آورید. ای مردم این حقیقت را از خاتم الانبیاء بیاموزید که: هر کس از ما می میرد در حقیقت نمرده است و چیزی از ما کهنه نمی شود، پس آنچه نمی دانید مگوئید که بسیاری از حقایق در اموری است که انکار می کنید.
[8] همان، خطبه ی 109، بند 38؛ ما شجره ی نبوتیم، جایگاه رسالت، و مرکز رفت و آمد فرشتگان، معادن دانش و چشمه سارهای حکمت ها.
[9] همان، نامه ی 28، بند 11؛ ما ساخته و پرورش یافته و رهین منت پروردگار خویش هستیم، ولی مردم پرورش یافته و تربیت شده ی مایند.
[10] نهجالبلاغه، خطبه ی 192، بند 120؛ من نور وحی و رسالت را می دیدم و نسیم نبوت را استشمام می کردم.
[11] همان، خطبه 22، بند 6؛ من به پروردگار خویش یقین دارم و دردین و آیین خود گرفتار شک و تردید نیستم.
[12] همان، خطبه ی 4، بند 5، حکمت 184؛ از آن زمان که حق به من نشان داده شد، هرگز در آن شک نکردم.
[13] همان، خطبه ی 137، بند 3؛ من بینائی خویش را به همراه دارم، چیزی را بر کسی مشتبه نکرده ام، و چیزی بر من نیز مشتبه نشده است.
[14] همان، خطبه ی 122، بند 8؛ چه اینکه کتاب خدا با من است، من از هنگامی که با آن آشنا شده ام از آن جدا نگشته ام.
[15] همان، خطبه ی 5، بند 4؛ من از علوم و حوادثی آگاهم که اگر گویم همانند طنابهای در چاه های عمیق به لرزه در آیید.
[16] همان، خطبه 93، بند 3؛ بنابراین پیش از آن که مرا از دست بدهید هرچه می خواهید از من بپرسید! سوگند به کسی که جانم در دست قدرت اوست ممکن نیست از آنچه بین امروز تا قیامت واقع می شود و نه درباره ی گروهی که صدنفر را هدایت و یا صدنفر را گمراه کنند از من پرسش کنید، جز آن که از دعوت کننده و رهبر و آن کس که زمام این گروه را به دست دارد و جایگاه خیمه و خرگاه و محل اجتماع آنها و آنان که از گروهی کشته می شوند یا به مرگ طبیعی می میرند شما را آگاه می سازم.
[17] همان، خطبه ی 210، بند 17؛ من به راه های آسمان از راه های زمین آشناترم، این طور نبود که همه ی اصحاب پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ از او پرسش کنند و استفهام نمایند... امّا من هرچه از خاطرم می گذشت از او می پرسیدم و حفظ می نمودم.
[18] همان، خطبه ی 87، بند 17و 18؛ مگر من در بین شما به ثقل اکبر (قرآن) عمل نکردم و ثقل اصغر (عترت پیغمبر) را در بین شما باقی نگذاردم؟
[19] سوره ی یوسف، آیه ی 94؛ من بوی یوسف را احساس می کنم، اگر مرا به نادانی و کم عقلی نسبت ندهید.
[20] سوره ی تکاثر، آیات 6 ـ 5؛ و کوه ها مانند پشم رنگین حلاجی شده می گردد! امّا کسی که (در آن روز) ترازوهای اعمالش سنگین است.
[21] سوره ی فصّلت، آیه ی 30؛ به یقین کسانی که گفتند: پروردگار ما خداوند یگانه است، سپس استقامت کردند، فرشتگان بر آنان نازل می شوند که: نترسید و غمگین مباشید، و بشارت باد بر شما به آن بهشتی که به شما وعده داده شده است!
[22] سوره ی واقعه، آیات 79 ـ 77.
[23] سوره ی احزاب، آیه ی 33؛ خداوند فقط می خواهد پلیدی و گناه را از شما اهل بیت دور کند و کاملاً شما را پاک سازد.
[24] نهجالبلاغه، حکمت 111 و 112.
[25] نهجالبلاغه، حکمت 111 و 112.
[26] سوره ی حشر، آیه ی 21؛ اگر این قرآن را برکوهی نازل می کردیم، می دیدی که در برابر آن خاشع می شود و از خوف خدا می شکافد! اینها مثالهایی است که برای مردم می زنیم، شاید در آن بیندیشند.