فرادید؛ مشکلات لوییزا، بسیار قبلتر از جلسهاش با مشاور ترک اعتیاد به الکل شروع شدند. در سال 2009، وقتی که 26 ساله بود، در میانۀ شب تجربهای را از سر گذراند که او را شدیداً تکان داد. لوییزا به تازگی اولین فرزندشان، یک پسر، را بدنیا آورده بود که بین والدینش روی تخت خوابیده بود.
در طول شب، ناگهان لوییزا از خواب بیدار شد و دید که قدرت تکان خوردن ندارد. او اینگونه به یاد میآورد: "یک چیزی من را پایین نگه میداشت. نمیتوانستم تکان بخورم. نمیتوانستم نفس بکشم و فکر میکردم که دارم میمیرم.
"او سعی داشت استیو را بیدار کند، اما بدنش بیاراده شده بود و به تشک چسبیده بود. تنها کاری که میتوانست بکند، تکان دادن چشمهایش بودند که با ترس گرد اتاق را وارسی میکردند.
به گزارش فرادید به نقل از آتلانتیک، وقتی لوییزا ماجرا را برای دوستان و خانوادهاش تعریف کرد، اکثرا آن را موضوع مهمی نمیدانستند. برخی گفتند که احتمالاً تاثیر زایمان سختی بوده که داشته است. لوییزا نیز پذیرفت که احتمالاً حق با آنها است.
در سال 2011، او در حال تمام کردن دورۀ لیسانس مطالعات زنان در دانشگاه ایالتی واشنگتن بود. او برای انجام دورۀ کارآموزی اجباری، کاتماندوی نپال را انتخاب کرد تا با یک سازمان که به زنان و کودکان فقیر در آن منطقه کمک میکند، کار کند.
پس از یک ماه در کاتماندو، لوییزا دچار باکتری اشریشیا کولی شد و دو روز در بیمارستان بستر بود. وقتی که مرخص شد، میخواست که بلافاصله به خانه برگردد. او دورۀ کارآموزی را تکمیل کرده بود، اما تا تاریخ پروازش 4 هفته باقی مانده بود. او که ابتدا سرشار از ذوق کمک بود، حالا بیانرژی شده بود و از محیط اطرافش خسته بود. سایر کارآموزها مجتمع آپارتمانی که در آن سکونت داشتند را ترک کرده بودند، خیابانهای شهر به خاطر اعتراضات سیاسی بسته شده بودند.
شب بعد از آنکه از بیمارستان مرخص شد، در آپارتمانش را قفل کرد، پنجره را به تختهای چوبی ایمن کرد و به تختخواب رفت. آنطور که لوییزا تعریف میکند، صدای نفس کشیدن کسی در تاریکی او را از خواب بیدار کرد. به نظر نزدیک میرسید؛ او میتوانست گرمای بازدم را روی گوش راستش و گردنش احساس کند. او که بیحرکت در کیسۀ خوابش دراز کشیده بود، با خود فکر کرد که راهی وجود ندارد که کسی وارد اتاق شود. این چطور ممکن است؟
افکار مربوط به ارواح شریر به ذهن لوییزا هجوم آوردند. مادربزرگ او که یک سرخپوست و کاتولیکی معتقد بود، به او در مورد این ارواح هشدار داده بود. مادربزرگش به او گفته بود که اگر با ارواح شریر مواجه شد، بهترین کار این است که به آنها بیمحلی کند، چرا که آنها از توجه بهره میجویند. لوییزا سعی کرد، اما تنفس ادامه پیدا کرد. تنفسی سنگین و موزون. سپس پس از حدود یک دقیقه، حرکت دستی را روی شانهاش احساس کرد.
بعد از این احساس، که تا این روز لوییزا نتوانسته دلیلش را بفهمد، لوییزا از کیسه خوابش بیرون پرید و دوید تا لامپ را روشن کند. او قسم میخورد که محض اینکه کلید را زد، دستهای از سگان ولگرد شروع به زوزههای وحشیانه کردهاند. لوییزا تا صبح وسایلش را جمع کرد و چندین کیلومتر تا سفارت آمریکا در کاتماندو پیاده رفت. او با پرواز بعدی به اورلاندو بازگشت.
لوییزا، حادثهای دیگر را در سال 2013، بعد از تولد دومین فرزندش، یک دختر، تجربه کرد. این یکی بیشتر شبیه تجربۀ اولش بود- او ناگهان از خواب بیدار شد و متوجه شد که بدنش در جایش قفل شده است-، اما این بار شامل توهمهای دیداری هم بود که از جمله عنکبوتی بود که به داخل اتاق خواب میخزید. لوییزا، چنان شوکه شد که سه روز نه میتوانست چیزی بخورد و نه نمیتوانست بخوابد. او میگوید: "احساس امنیت نمیکردم. احساس میکردم به من تعرض شده است. "
او در اورلاندو به مطب روانپزشک میرفته است. لوییزا به خاطر دارد که به او گفته: "این سومین بار است که این اتفاق افتاده. من دیوانهام؟ " دکتر شگفتزده شد، اما توضیح قانعکنندهای ارایه ندارد. از این رو، لوییزا به سراغ اینترنت رفت.
فلج خواب به نظر توضیح قانعکنندهای میرسد. این حالتی است که کسانی که خیلی سریع وارد خواب عمیق میشوند و از آن بیدار میشوند، تجربه میکنند، چرا که بدن نمیتواند خود را با این سرعت وفق دهد. فلج خواب باعث میشود تا ذهن فرد پیش از آنکه بدن بتواند تاثیرات خواب را پس بزند، بیدار شود. در حالت، فرد در خودآگاهی تقریباً کامل، میتواند فلج و توهم را تجربه کند.
اما لوییزا فکر میکرد که این پدیده، دستی را که روی شانهاش احساس کرده بود را توضیح نمیدهد. اتفاقی که قسم میخورد در بیداری کامل برایش اتفاق افتاده است. او به این فکر میکرد که شاید چیزی در تعقیب اوست. در حالی که ترس روح او را میخورد، پایش به نقاط تاریکتر اینترنت باز شد. توصیفها و شهادتهای افرادی در یوتیوب که مدعی بودند یک موجود شریر آنها را به جهنم کشانده است. او تصویرسازی هنرمندان از جهنم را زیر رو رو کرد؛ بدنهای برهنهای که همچون مارها در هم میلولند و آتشی نارنجی آنها را به کام خود میکشد. او میگوید: "من مسحور این موضوع شدم. "
یک روز یکشنبه پس از حادثۀ سوم، لوییزا در حالی که اسیر ترسهایش بود، به کلیسای سن جیمز رفت تا در مراسم شرکت کند. پس از مراسم، او هر سه تجربهاش را برای کشیش تعریف کرد، که بلافاصله از او پرسید که آیا تا به حال در مراسم مربوط با ارواح شرکت داشته است؛ و لوییزا گفت که چند سال پیش که پدربزرگش از دنیا رفته، به سراغ تختۀ احضار ارواح رفته است. کشیش به لوییزا گفت که بلافاصله تخته را به همراه هر چیزی که به این مسائل مربوط است دور بیاندازد: کارتهای تاروت، نمادهای کفار، حتی بلورهای شفابخش و سنگهای تولد را. به گفتۀ کشیش هر کدام از اینها میتوانند به عنوان دروازهای برای موجود شریر عمل کنند.
شاید برخی از کاتولیکها از اینکه کلیسای مدرن تا چه شیطان و لشگر اجنهاش را تحتاللفظی تعبیر میکنند، متعجب شوند. با وجود اینکه بسیاری از مردم متوجه هستند که شیطان استعارهای از گناه، هوس و شر غیرقابل حل در جهان است، پاپ مصر است که چنین خوانشهای تمثیلیای را رد کند.
پاپ فرانسیس، در خطبهها، مصاحبههای و بعضاً در توییتهایش گفته است که شیطان یک موجود واقع است که به فریب دادن و بیآبرو کردن انسانها کمر همت بسته است. نوشتهای در ماه آوریل از او منتشر شد که "ما نباید به شیطان به چشم اسطوره، نماد، سمبل، اصطلاح یا یک ایده نگاه کنیم بلکه که وجود متشخص است که بر ما هجوم میآورد.
جنگیری در برخی از کلیساهای پروتستان و غیرانحصاری نیز انجام میشود، اما کلیسای کاتولیک، رسمیترین، جدیترین و طولانیترین سنت را در این میان دارند. از نظر کلیسا، تاثیری که موجودات شریر و رهبرشان، شیطان، میتوانند بر انسان داشته باشند به صورت یک طیف است. در یک سو، فشار شیطانی وجود دارد که موجود شریر به فردی فشار میآورد تا شرارت را بپذیرد. تسخیر شیطانی، در دیگر سوی این طیف است که یک یا چند موجود شریر بدن شخصی را تسخیر میکنند و از طریق آن شخص سخن میگویند.
کلیسای کاتولیک از فرآیندی به نام تشخیص استفاده میکند تا مشخص کند که آیا فردی واقعاً دچار تسخیر شیطانی است یا نه. فردی که خواستار جنگیری است، بایستی ابتدا توسط روانپزشک مورد ارزیابی روانپزشکی قرار گیرد. اکثر موارد در اینجا خاتمه مییابند، چرا که اکثر افرادی که مدعی تسخیرشدگی هستند، از مسائل روانی نظیر شیزوفرنی و امثالهم رنج میبرند.
برای برخی، اینکه به آنها بگویند توسط موجودات شریر تسخیر نشدهاند، مایۀ ناامیدی است. وینسنت لمپرت، پدر روحانی و جنگیر از ایندیاناپلیس، به خاطر دارد که مردی جوانی به قصد جنگیری پیش او آمده، اما به او گفته شد که علائم شیزوفرنی را دارد. لمپرت به یاد دارد که مرد جوان گفته: "شما میتوانید به من بگویید که شیزوفرنی دارم، اما نمیتواند بگویید که دلیلش چیست. اگر شیطانی باشد، حداقل دلیلش را میفهمم. "
اگر نه ارزیابی سلامت روان و نه آزمون جسمی پس از آن، توضیحی برای رنج شخص پیدا نکنند، قضیه کم کم برای کشیش جدی میشود. در این مرحله، ممکن است شروع به بررسی علائم معمول تسخیر شیطانی از نظر کلیسا کند، از جمله: توانایی در زبانی که فرد هرگز یاد نگرفته؛ قدرت جسمانی فراتر از سن یا وضعیتش؛ دسترسی به علوم سری؛ ضدیت شدید با خدا و اشیای مقدس، من جمله صلیبها و آب مقدس.
تنها تعداد خیلی کمی از موارد جنگیری از فرآیند تشخیص عبور میکنند؛ که جنگیرهایی که با آنها مصاحبه کردهایم و هر کدام بیش از ده سال تجربه دارند، هر کدام تنها چند مورد را تجربه کردهاند که ظاهراً حقیقتاً تسخیر بوده است. لمپرت میگوید که هنگام بررسی موارد احتمالی تسخیر شیطانی، "کلیسا میخواهد که با دقت قدم بردارد و محتاط باشد؛ مثل بمب اتم. " یک وسیله که داشتنش در توپخانه مهم است، اما تنها وقتی که هیچ توضیح دیگری یافت نمیشود باید به سراغش رفت.
مراسم اینگونه شروع میشود، که جنگیر که معمولاً چندین نفر برای کمک به او حضور دارند، روی فرد تسخیرشده آب مقدس میپاشد. جنگیر نماد صلیب را روی سینه میکشد و زانو میزند تا مناجات قدیسان را بخواند و بعد چند سوره از انجیل میخواند. سپس موجود یا موجودات شریر را خطاب قرار میدهد و قواعدی را که باید به آنها تن دهند را تعیین میکند: اینکه وقتی خوانده شوند، پاسخ دهند، وقتی که خواسته شد خود را معرفی کنند نام خود را بگویند و وقتی که اجازۀ مرخصی یافتند بروند. بنا بر دکترین کاتولیک، از آنجایی که جنگیر با اختیار تام از سوی خدا و عیسی مسیح، عمل میکند، موجودات شریر و اجنه چارهای جز اطاعت ندارند.
در نقطۀ اوج مراسم، بعضاً وقتی یک ساعت یا بیشتر از آن گذشته، جنگیر شیطان را مستقیماً خطاب قرار میدهد: "من تو را بیرون میکنم، روح کثیف، به همراهت هر نیروی شیطانی، هر ذره از جهنم و همۀ همراهان سقوط کردهات را. "
این جلسات معمولاً با یک دعای پایانی و نقشهای برای ادامۀ کار پایان مییابند. برای کسانی که کلیسا باور میکند واقعاً تسخیر شدهاند، چندین و چند جلسه باید انجام شود تا کشیش مطمئن شود که موجودات شریر به طور کامل او را ترک کردهاند.
بر مبنای دکترین کاتولیک، ارواح شریر برای تسخیر افراد در وهلۀ اول به دروازههایی برای ورود نیاز دارند؛ چیزی که کشیش اورلاندویی نسبت به آن به لوییزا هشدار داده بود. اینها میتواند شامل چیزهایی نظیر عادت به یک گناه یا نفرینهای خانوادگی نیز بشوند؛ که ضمن آن یک خشونت یا گناه صورت گرفته توسط نسلی از خانواده، میتواند در نسلهای آتی ظهور یابد. اما کشیشهایی که با آنها صحبت کردیم، مرتباً بر دو دروازه تاکید داشتند.
مادربزرگ لوییزا سرخپوست و کاتولیکی معتقد بود که نسبت به ارواح خبیث به او هشدار می داد
تقریباً هر جنگیری کاتولیکی که با ما صحبت کرد، به سابقۀ بدرفتاری - به خصوص بدرفتاری و سوءاستفادۀ جنسی- به عنوان یک دروازۀ بزرگ برای موجودات شریر اشاره کرد. توماس میگوید که حدود 80 درصد افرادی که برای جنگیری نزد او میآیند، قربانی سوءاستفادۀ جنسی بودهاند. بر اساس گفتههای این کشیشان، سوءاستفاده جنسی چنان تاثیر تروماتیکی بر فرد میگذارند که به قول توماس، نوعی "جراحت روحی" ایجاد میکند، شخص را در برابر اجنه و موجودات شریر آسیبپذیرتر میکند.
بگذارید رفع ابهام کنیم، کشیشان نمیگویند که سوءاستفادۀ جنسی چنان برای افراد رنجآور است که آنها به این باور که تسخیر شدهاند سوق میدهد، بلکه میگویند که سوءاستفادۀ جنسی شرایط را برای اتفاق افتادن تسخیر شیطانی مهیا میکند. اما از دیدگاه سکولار، این ارتباط با سوءاستفادۀ جنسی میتواند به توضیح اینکه چرا شخصی ممکن است متقاعد شود که چیزی مخوف و پرقدرت او را آزار میدهد، کمک کند.
اما این نکته، پاسخ ما را که "چرا الان؟ " جنگیری دوباره بازگشته، نمیدهد؛ شواهدی وجود ندارد که سوءاستفاده از کودکان افزایش یافته است. دروازۀ دوم، علاقه نشان دادن به فرقهگری است، که شاید تا حدی این مسئله را توضیح دهد.
بیشتر جنگیرهایی که با آنها مصاحبه کردیم، گفتند که معقدند که تسخیر شیطانی در حال فراگیرتر شدن است؛ و بازگشت جادو، جادوگری و تلاش برای ارتباط گرفتن با مردگان را به عنوان دلیل اصلی ذکر میکنند. بر مبنای آموزههای کاتولیک، وارد شدن به فرقهها به معنی دسترسی به بخشهایی از قلمرو روحانی است که ممکن است سکونتگاه نیروهای شیطانی باشد. توماس میگوید: "این کارها، موتوری است که به موجود شیطانی و اجنه اجازۀ ورود میدهد. "
روزنامهنگاران و اهالی دانشگاه، در سالهای اخیر متوجۀ بازگشت علاقه به جادو، ستارهشناسی، جادوگری و مشابه اینها به خصوص در میان متولدین قرن بیست و یکم شدهاند. توماس میگوید: "فرقهگرایی یک جایگزین برای خداست. مردم به دنبال میانبر هستند و فرقه یعنی قدرت و دانش. " یک جنگیر به کتابها و فیلمهای هری پاتر اشاره میکند و میگوید که "اینها این اعتقاد را که جادو به هر شکلی بد است را در مردم آمریکا از بین بردهاند. ".
اما بعید نیست که افزایش اعتقاد به باورهای فرقهای و افزایش تقاضا برای جنگیری کاتولیکی یک دلیل مشترک داشته باشند. بسیاری از بیماریهای اجتماع مدرن (آمریکا)، تاریک، عذابآور و فراتر از کنترل انسان به نظر میرسد: شیوع اعتیاد به متادون، بیکار شدن کارگران، و جوامعی که ترد شده اند. شاید این بحرانها مردم را به این باور واداشته که نیروهای فراطبیعیتری در کار هستند.
اما وقتی که این داستان را با تاریخنگاران دین مطرح کردم، توضیحی متفاوت داشتند. برخی تاثیر پاپ فرانسیس و همچنین پاپ ژان پل دوم را مطرح کردند که با بروزرسانی مراسم جنگیری در سال 1998، توجهی دوباره را به آن رقم زد. اما بیشتر آنها معتقدند که در دورههایی که دینهای سازمانیافته افول میکنند، مردم ارضای روحانی خویش در فرقهگری میجویند. کارلوس ایری، تاریخنگار در دانشگاه ییل که تخصصش در اوایل دوران مدرن است، میگوید: "همچنان که مشارکت مردم در مسیحیت ارتدوکس کاهش مییابد، همواره به این صورت بوده که علاقه به فرقهگری و امور شیطانی افزایش مییابد. " او میگوید که امروزه شاهد "تشنگی برای تماس با ماوراطبیعه" هستیم.
آدام جورتنر، متخصص تاریخ دین در آمریکا در دانشگاه اوبورن، با این موضوع موافق است. او میگوید: "وقتی که نفوذ که کلیساهای نهادی عمده کاهش مییابد، مردم شروع به گشتن به دنبال پاسخهای خودشان میکنند. " و میافزاید که همزمان، همواره شاهد تولد مجدد تفکر جادویی بودهایم و امروزه فرهنگ آمریکا غرق در فیلمها، برنامههای تلویزیونی و دیگر تولیدات رسانهای در رابطه با شیاطین و تسخیرهای شیطانی شده است.
پس بدین ترتیب، این افزایش گرایش به باور ماوراطبیعه که امروز شاهدش هستیم، ظاهراً در واکنش به سکولاریزه شدنی که پیشتر از طریق فرهنگ اشاعه یافته شروع شده، و امروز دوباره سر از کلیسا درآورده است؛ به این شکل که حالا مردم برای نجات از دست شیاطین، دست به دامن عرفانیترین مراسم و آیینهای ایمان کاتولیک میشوند.
*نویسندۀ این گزارش مایک ماریانی است.
*این گزارش سه قسمت است، برای درک درست از حقیقت ماجرا تا پایان قسمت سوم منتظر باشید