تا به حال شده به خود بیایید و ببینید در اندیشه ی این بوده اید که چرا صف خودپرداز از این طولانی تر نیست؟ چرا به جای نفر پنجم، نفر بیستم نباشید؟ خیر؟ کاملا عاقلانه است اگر نخواهید زمان بیشتری را در صف انتظار به سر ببرید. این یک قانون نانوشته است، انتظار عذاب آور است و از آنجایی که آسانسور چیزی است که باید در انتظارش بود، افرادی باهوش راه حلی یافتند تا انتظار را قابل تحمل تر کنند و این راه حل چیزی جز آینه نیست.
ممکن است توجه نکرده باشید اما در بیشتر آسانسورها آینه قرار داده شده است. این یک اتفاق نیست. آینه ها به منظور سرگرم کردن افراد هنگام انتظار برای باز شدن درها تعبیه شده اند. منشأ شکل گیری این ایده پس از جنگ جهانی دوم و با افزایش آسمان خراش ها شکل گرفت؛ زمانی که شکایت ها از دیرکرد در رسیدن آسانسورها بالا گرفت. منطق پشت آینه ها نیز چیزی نبود جز سرگرم کردن مردم و پر کردن اوقات انتظارشان تا زمان انتظار کوتاه تر احساس شود. آینه ها کمک می کردند تا افراد موهای خود و ظاهرشان را چک کنند و یا به زیرکی مسافرین دیگر را برانداز کنند و البته چاره ساز هم بود؛ شکایت ها روز به روز کمتر و کمتر می شد.
علت نفرت از انتظار نیز این است که ما فکر میکنیم زمان سپری شده تلف شده و از این زمان می توانستیم استفاده ی بهتری ببریم. سرعت زندگی در جامعه ی مدرن نیز بی صبری ما را بدتر و بدتر کرده است. این سرعت ساعت درونی ما را از حالت تعادل خارج کرده است و انتظاراتی برایمان به وجود آورده که دست یافتن به آنها به سرعت میسر نیست و شاید اصلا بتوان گفت غیر قابل دسترسی است.
وقتی که روند کارها از انتظار ما آرام تر پیش می روند، این ساعت ما را فریب داده و انتظار را حتی بیشتر از حد واقعی می نماید. مگر ممکن است یک هوش مصنوعی به نام سیری بتواند به پرسش های ما به سادگی پاسخ دهد و با یک جستجو در گوگل به هر آنچه می خواهیم برسیم و بتوانیم صبور باشیم؟