به گزارش ایسنا، مراسم تشییع پیکر این نویسنده و شاعر طنزپرداز و پژوهشگر امروز (دوشنبه، 12 آذرماه) در حوزه هنری برگزار شد تا در قطعه هنرمندان بهشت زهرا به خاک سپرده شود.
سیدعلی موسوی گرمارودی، ساعد باقری، ناصر فیض (مدیر دفتر طنز حوزه هنری) و غلامعلی حداد عادل (رئیس فرهنگستان زبان و ادب فارسی) از سخنرانان این مراسم بودند که با اجرای شهرام شکیبا همراه بود.
همچنین حسین انتظامی (رئیس سازمان سینمایی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی)، محسن مومنی شریف (رئیس حوزه هنری)، حجتالاسلام والمسلمین سیدمحمود دعایی (مدیر موسسه اطلاعات)، حجتالاسلام والمسلمین محمدرضا زائری، سیدمحمدمهدی طباطبایینژاد (مدیرعامل مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی)، محمد حمزهزاده (قائممقام رئیس و معاون سینمایی حوزه هنری)، محمدجواد حقشناس (عضو شورای شهر تهران)، علیاکبر قاضیزاده، سیدفرید قاسمی، داریوش کاردان، سیدمهدی شجاعی، عبدالجبار کاکایی، بهرام عظیمی، سهیل محمودی، رضا رفیع، سعید بیابانکی، بهروز یاسمی، ابراهیم زاهدی مطلق، حسین رفیعی ، سید عباس سجادی، علیمحمد مودب، سیدعلی میر فتاح، رضا ساکی، موسی بیدج، عباس حسیننژاد، سیداحد میکاییلزاده، امید مهدینژاد، اکبر کتابدار، علیرضا لبش، مهدی فرجاللهی، احمد بابایی، حامد عسکری، نادر ختایی، خلیل جوادی و ... از حاضران در مراسم تشییع پیکر زرویی بودند.
شهرام شکیبا که اجرای مراسم را به عهده داشت با بیان خاطره آشناییاش با ابوالفضل زرویی نصرآباد در حوزه هنری اظهار کرد: زرویی هیچ وابستگی سازمانی نداشت. بعد از آن که او رفت آمدند و کردند آنچه نباید میکردند. اما برخلاف گفتهها، هرگز و هرگز تا آخرین روز، مهر از حوزه نبرید و به حوزه بیمهری نکرد. شاید خیلی چیزها بگویند، اما او تا آخرین لحظه در حوزه هنری کار میکرد و اتفاقاتی در شأن او شکل میگرفت.
این طنزپرداز افزود: اتفاقی که برای جسم زرویی افتاد، شاید خودخواسته بود. خودش میخواست تیشه به ریشه قامتش بزند. قدیم این مجالس را مجلس تذکر میگفتند.
شکیبا اظهار کرد: اگر در سه سال گذشته هر کدام از ما حاضران درِ خانهاش را می زدیم، او سه سال تنها نبود و نیازی نبود که بالای سر خود این شعر را بزند؛ «مرا ز روز قیامت غمی که هست این است / که روی مردم عالم دوباره باید دید». ببینید با او چه کردند.
او با تاکید بر اینکه این مراسم تذکر است، بیان کرد: بیایید بیشتر قدر هم را بدانیم و خطکشیها را کنار بگذاریم. آنچه ما را بههم پیوند میدهد ادبیات است. ادبیات سرشار از انسانیت است؛ چطور میشود آن را بخوانیم و به آن عمل نکنیم؟ شرایط کمیکی ایجاد میشود.
این طنزپرداز با اشاره به این حرف علی موسوی گرمارودی که گفته است زرویی عبید زمانه ماست، گفت: شاید همینطور بود. ابوالفضل اگر میخواست رساله بنویسد میتوانست رساله بسیار بنویسد، اما او طنز را انتخاب کرده بود. زرویی ادیب بود. همه کسانی که با او سروکار داشتند بر این موضوع صحه میگذارند که او درک عمیقی از ادبیات داشت.
در ادامه مراسم سیدعلی موسوی گرمارودی درباره ابوالفضل زرویی گفت: من دلم میخواست در این مراسم یادداشتی را که در تحلیل کارهای اوست بخوانم و درباره استعداد او حرف بزنم، اما فرصت زیاد نیست. او در نقیضهپردازی تقریبا بینظیر بود. کسی به پای کارهایی که در «تذکرةالمقامات» مینوشت نمیرسد.
او سپس شعری را که در سوگ برادرش گفته بود برای زرویی نصرآباد خواند.
در ادامه، شکیبا یکی دیگر از ویژگیهای زرویی نصر آباد را وسعت مشرب او عنوان کرد و گفت: زرویی فارغ از همه چیزهایی که بیجهت و ابلهانه اهل ادبیات را از هم دور میکند سراغ اهل ادبیات میرفت و نگاه بیجهتی به اهل ادبیات نداشت.
همچنین ساعد باقری در این مراسم گفت: دیروز به سهیل محمودی میگفتم با داغ قیصر فرو ریختیم و شکستیم و ناگهان و یکباره با داغ این عزیز روبهرو شدیم. داغ این عزیز از جنسی است که هرچه بگذرد عمق خود را نشان میدهد. چیزی که در ذهنم بود تا درباره زرویی بگویم اصالت اوست؛ این گوهر شریف کمیاب زمانه ما. او ریشهدار بود و این موضوع در آثارش هم پدیدار بود. او از متون کهن فارسی رگ و ریشه میگرفت. اگر کسی اندک انس و الفتی با ادبیات داشته باشد میداند زرویی بر ریشهها استوار بود. زرویی آزاده بود و آزاده زیست.
این شاعر افزود: زرویی مدتها بود که با مرگ کنار آمده بود. سه سال پیش شب عمل قلب بازش، من و سهیل محمودی به عیادتش رفتیم. به روی ابوالفضل نگاه کردم و گفتم ابوالفضل میترسی؟ گفت: آره ساعد. من هم گفتم به قول مادرم «گورخولی باش سلامت اولار» یعنی کسی که میترسد سرش سلامت میماند. مطمئن باش از این عمل به سلامت بیرون میآیی. چند وقت بعد در برنامه ماه محرم او را دیدم و به من گفت آن شب خیلی آرام شدم و بدون هیچ استرسی خوابیدم.
باقری سپس بیان کرد: به زرویی در این مدت جایگاه و محل قرارش را نشان دادند و او با فراغت و رضایت کامل و با استقبال به جایگاهش رفت. انشاءالله جایگاه نیکویی داشته باشد و از خداوند بخواهیم تا ما را هم آماده ببرد و به این فکر نکنیم که چه چیزهایی را به چه چیزهایی باختیم. الهی از آرامش ملکوتیات بهرهمند بفرما.
در ادامه، شهرام شکیبا بیان کرد: ما از قبیله ادبیات هستیم؛ قبیلهای که خود را دوستدار ابوالفضل میداند. فراموش نکنید او در میان خانوادهاش نیز جایگاه و پایگاهی داشت. من به نمایندگی از اهالی ادبیات به خانواده او، به برادرانش و فرزندش حسامالدین تسلیت عرض میکنم.
غلامعلی حداد عادل نیز در مراسم تشییع پیکر ابوالفضل زرویی نصرآباد با تسلیت به طنزپردازان، خانواده زندهیاد زرویی و اهل ادبیات گفت: در کنار پیکر مردی ایستادهایم که در کمتر از یک عمر 50 ساله خودش را به عنوان یک چهره موثر و ماندگار در عرصه ادب فارسی تثبیت کرده است. مانند خورشیدی که در نیمروز غروب میکند، این مرد در نیمروز غروب و ما را ترک کرد.
رئیس فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی افزود: ابوالفضل زرویی از دوره نوجوانی شعر میگفت. میتوانم بگویم یک عمر مردم را خنداند و دل جامعه را شاد کرد و حالا جامعه به اندازه این خندهها اندهگین است و جا دارد که اندوهگین باشد. با نگاهی به کارنامه زندگی زرویی تصدیق میکنیم که او فقط کار ذهنی و فکری نمیکرد و شاعر منزوی از جامعه نبود. کارنامه عمر او حکایت از کار ادبی، فکری و ذهنی و در عین حال مدیریت و حضور در عرصههای مختلف و توجه به دیگران دارد. یعنی او شأن اجتماعی در کنار قدرت ذهنی داشته است، چه در دانشگاه، چه در گلآقا و چه در حوزه هنری.
حداد عادل سپس بیان کرد: زرویی توانسته در کنار کار اجتماعی و مدیریت در حوزه هنری به ادبیات خدمت کند. او در مجلات مختلف حضور داشت و معرف ادبیات بود. تصور بسیاری این است که کسی که شعر طنز میگوید از سر ناچاری به این سمت آمده و خود را به لودگی زده است. فارغ از اینکه این حرف درست باشد یا غلط، مصداقش زرویی نصرآباد نیست. کسی که با شعر آشنا باشد این موضوع را تصدیق میکند که زرویی با تاریخ کهن ادب فارسی آشنا بود و سیر تحول آن را مطالعه میکرد. همچنین از ادبیات معاصر هم غافل نبود. عبارتهای عربی که در «تذکرةالمقامات» به کار میبرد نشان از آشنایی او با ادبیات عرب دارد. اشعار جدی زرویی نیز قدرت شعری او را نشان میدهد. شاعری که داشتههای ادبی زیادی داشت و طنز را انتخاب کرده معلوم است که طنزپردازیاش از سر ناچاری نبوده است. او طنز را انتخاب کرده و مسئولیت خود را از طریق طنز میداند و از این طریق به مردم خدمت میکند. بسیاری که طنز نمینویسند نمیتوانند از عهده آن بربیایند. تک تک افراد جامعه به خنده نیاز دارند و طنز جزء لوازم اجتماعی ماست. جامعهای که از طنز محروم باشد نقص دارد. حرفهای بسیاری را که نمیتوان به صورت جدی زد طنزپردازان با زبان طنز میگویند. ابوالفضل زرویی طنز را انتخاب کرده و طنز او را غافلگیر نکرده است.
او با بیان اینکه در جامعه دینی و اسلامی طنزپردازی کار سختی است، گفت: سختی این کار به خاطر این نیست که محدودیتهای سیاسی وجود دارد بلکه به دلیل خط قرمزهای ارزشی و اخلاقی است. اگر مجلات قبل از انقلاب مانند «توفیق» را با «گلآقا» مقایسه کنید میبینید دست «گلآقا» بستهتر بود. باید خیلی طنزپرداز توانایی باشید که در این جامعه گل کنید. گلآقا آن زمان گل کرد و با هوش خود امثال کسانی مانند زرویی را شناخت. گلآقا آن زمان بحق گفته بود قلمی که در دست عبید و دهخدا بود امروز در دست زرویی نصرآباد است.
حداد عادل در ادامه اظهار کرد: به نظرم خصوصیتی که فراتر از توانایی ابوالفضل زرویی دیده میشود اعتقاد دینی اوست. اگر فقط قصیدهای که برای حضرت ابوالفضل (ع) سروده است از او باقی میماند میتوانستیم به توانایی او در شعر و ارادت او به اهل بیت (ع) پی ببریم. او مسلمانی تمامعیار بود که ذهن نقاد و ذوقی سرشار از طنز داشت. ما با چنین شاعری وداع میکنیم. این مراسم مرا یاد مراسم کیومرث صابری فومنی یا گلآقا میاندازد. باید از او نیز یاد کنیم. باید بگوییم کیومرث صابری عزیز، گلآقای عزیز امروز یار، دوست و همقلمت به تو میپیوندد و ما در فقدان تو و فقدان ابوالفضل زرویی داغدار خواهیم بود و با شناختی که از قلم زرویی دارم میتوانم بگویم به این زودیها جای او پر نخواهد شد.
سپس ناصر فیض - مدیر دفتر طنز حوزه هنری - با تسلیت درگذشت ابوالفضل زرویی اظهار کرد: ابوالفضل را خاص و عام میشناختند. او محبوب، عزیز و ارجمند بود. همه مردم به او احترام میگذاشتند و به او علاقهمند بودند. این پذیرش دلیلی نداشت جز اینکه او به حق و درستی پاسدار زبان فارسی بود. اگر نیکو سخن میگفت حرمت سخن نیکو را میدانست. او ادبیات و اخلاق را با هم میدید و برای خوشآمد این و آن حرف نمیزد. او نمونه بارز انسان شریف و خردمند بود. زمانی که در حوزه هنری بود در طول همکاریمان چیزی جز مهربانی و انتقال داشتههایش از او ندیدیم. او آدم کریمی بود. زرویی اصیل و اصیلزاده بود. به خاطر نگرانی از بیراهه رفتن طنز، دفتر طنز حوزه هنری را ایجاد کرد تا جریان منسجم و هدفمندی را پایهگذاری کند.
شهرام شکیبا در پایان این مراسم گفت: به من اعلام شد خیابانی که ابوالفضل زرویی در احمدآباد مستوفی در آن زندگی میکرد یا خیابان دیگری به نام او نامگذاری خواهد شد.
در این مراسم محسن عربخالقی مرثیهخوانی کرد و حجتالاسلام و المسلمین محمد قمی رئیس سازمان تبلیغات اسلامی بر پیکر زرویی نصرآباد نماز میت را اقامه کرد. سپس پیکر این چهره ادبیات و طنز به خانه ابدی خود در قطعه هنرمندان بهشت زهرا بدرقه شد.
در مراسم تشییع پیکر ابوالفضل زرویی نصرآباد اعلام شد مراسم ترحیم او روز چهارشنبه (چهاردهم آذرماه) از ساعت 13:30 تا 15 در مسجد نور (واقع در میدان فاطمی) برگزار میشود.
ابوالفضل زرویی نصرآباد زاده اردیبهشت 1348 در تهران بود که خبر درگذشتش دهم آذرماه اعلام شد. او با اسمهای مستعار ملانصرالدین، چغندر میرزا، ننه قمر، کلثوم ننه، آمیز ممتقی، میرزا یحیی و عبدل در نشریاتی مانند نشریات مؤسسه گلآقا، همشهری، جام جم، ایرانیان، انتخاب، زن، مهر، کیهان ورزشی، بانو، جستجو، عروس و تماشاگران طنز نوشته است.
از کتابهای این طنزپرداز و پژوهشگر هم به این عنوانها میتوان اشاره کرد: «تذکرة المقامات»، «افسانههای امروزی»، «پقایعنامه طنز ایران» (همکاری با فریبا فرشادمهر)، « بامعرفتهای عالم» (کتاب گویای طنز)، «رفوزهها» (مجموعه شعر طنز)، «حدیث قند» (مجموعه مقالات طنزپژوهی)، «غلاغه به خونهش نرسید» (مجموعه افسانههای طنزآمیز)، «ماه به روایت آه»، «خاطرات سر پروفسور حسنعلیخان مستوفی»، «یک بغل کاکتوس: صد شعر طنز»، «اصل مطلب: مجموعه شعر طنز»، «اندر حکایت شیرین بیمه» و «این مرد مشکوک».