به گزارش اقتصادآنلاین، روزنامه ایران نوشت: این حرفها را زنی میانسال در یک آجیل فروشی نسبتاً مشهور و شلوغ شهر میزند. خودش جز تخمه آفتابگردان و کدو چیز دیگری نمیخرد و تأکید میکند بهترین میهمانی را هم برگزار میکند.
حرف از برگزاری بلندترین شب سال است و گرانی و تحریم. این روزها درباره هر مراسم و اتفاقی حرف بزنی اینها را نمیتوانی نادیده بگیری. هرچند با همه اینها انگار یلدا هم فراموش نشده و به هرگوشه چشم میاندازی، رنگ سفید و قرمز میبینی و هندوانه و تزئینات ویژه شب یلدا. با اینکه هررنگ قرمزی، این روزها 20-10 درصد گران تر از بقیه کالاهاست.
زن آجیلها را وارسی میکند، قیمتها متفاوت است. آجیل شب یلدا از 98 هزار تومان هست تا 150هزار تومان. پسته و بادام هم که قیمتش سر به فلک میکشد. از آن با کیفیتها تا بالای 250 هزار تومان هم میرسد. زن سری از تعجب تکان میدهد و کمی بادام و پسته میخرد و میرود.
زنی جوان و پسر نوجوانش کمی آن سوتر ایستادهاند. پسر 17 - 16 ساله به نظر میآید: «مامان آلبالو خشکه و باسلق بخریم، خیلی آجیلها گرانند.» زن بوسهای بر گونه پسرش میزند: «آفرین که اینقدر میفهمی.» بحث خرید آجیل شب یلدا بالا میگیرد. مشتری مرد نگاه تحسین آمیزی به پسرک میاندازد: «حالا اجباری هم نیست آدم شب یلدا حتماً آجیل بخورد، میشود از همین خشکبارها خرید. مهم دور هم بودن است.» آجیل فروش با خندهای ادامه بحث را میگیرد: «حالا چرا کار و کاسبی ما را شب یلدایی کساد میکنی؟» فروشنده توضیح میدهد این روزها به خاطر گرانی خیلیها کم آجیل میخرند، دیگر کمتر پیش میآید کسی کیلویی آجیل بخرد. هرچند هنوز افرادی هستند که برایشان فرقی نکرده و آجیل شب یلدا و غیر شب یلدایشان را میخرند.
مشتری مردی که تازه وارد مغازه شده اما با لحن جدی میگوید: «روح سنتهایی مثل یلدا و نوروز جز باهم بودن و کنارهم بودن نیست حتی اگر با یک استکان چای تلخ باشد. نباید به بهانه گرانی اقلام غیر ضروری، اصل مسأله را پاک کرد و به سنت ها لطمه زد. آنقدر درباره قیمتها حرف زدند، به آجیل فروشی آمدم و گرنه قصد خرید کردن ندارم هرچند با تخمه آفتابگردان هم میشود از میهمانها پذیرایی کرد و شب خوبی را در کنار میهمانها گذراند.»
یاد بحثهایی میافتم که این روزها در شبکههای مجازی در این باره خواندهام؛ بحثی که کلید واژه اصلیاش تحریم آجیل بود. هرچند گاهی این بحث هم بهطنز کشیده شد مثل محمد که به دوستش پیشنهاد تحریم آجیل داده بود و حالا قرار است شب یلدا خانه همان دوست باشد: «کاش دوستم نصیحتهایم را جدی نگیرد. من همیشه از تحریم ضربه خوردهام!» بحث گرانی، تحریم و لزوم برگزاری شب یلدای بدون تشریفات ادامه دارد که از مغازه بیرون میآیم.
در این سالها حتماً شما هم تزئینات رنگارنگ و متفاوت برگزاری شب یلدا را دیدهاید. هندوانههای یک میوه فروشی کنار خیابان چیده شده. روی همهشان با رنگ قرمز نوشته شده، یلدایتان مبارک. سبدهای بزرگ میوه هم هست. میوه فروشی شلوغ است و بازار خرید انار، ازگیل و خرمالو داغتر از بقیه میوهها.
میوه فروش که همین طور تند و تند میوهها را وزن میکند، حرف میزند: «آنها که عروس دارند بجز میوههای پاییزی ازگیل، خرمالو و انار و آناناس هم میبرند، دانهای 28هزار تومان. بعضیها از ما میخواهند میوهها را برایشان تزئین کنیم. میگوییم این کار ما نیست، ببرید گلفروشی. بعضی گلفروشها خودشان هم از این چیزها دارند. میوهها را مثل سبد گل تزئین میکنند چه عیبی دارد این شب ها همه بالاخره در کار هم دخالت میکنیم. یک شب است و هزار شب نمیشود.»
میوه فروش هم از گرانیها برایم حرف میزند؛ اینکه این روزها کلی از مشتریهایش به جای کیلویی، دانهای میوه میخرند: «خودم هم باورم نمیشود. مشتریی که سه کیلو، سه کیلو میوه میخرید این روزها میآید دانهای میبرد. گاهی خجالت میکشند، اما من میگویم عیب ندارد. خود من امسال هم میهمانی یلدا میگیرم. خودم که تا 12 شب سرکارم اما به زن و بچهام گفتم سنگین برگزار نکنید تا نه خودتان معذب باشید نه میهمان. حالا آدم آجیل 200 هزار تومانی نخورد، اتفاقی نمیافتد همین میوهها مگر چه بدی دارند.»
زن میانسال باسلق و شیرینیاش را گوشهای میگذارد و به جدا کردن انارها میرسد: «آقا امسال انار خوب نخوردیم برای امشب حداقل به ما انار خوب بده؟» مغازهدار به کمک زن میآید تا انارهای بهتری جدا کند و زن سر درددلش باز میشود. هشت نوه دارد، نوهها و بچههایش عادت دارند شب یلدا را با او بگذرانند: «دیگر سنت شده همیشه خانه ما دورهم جمع شویم و حافظ بخوانیم. یکی از نوهها صدای خوبی دارد، برایمان میخواند. امسال گفتند مادربزرگ تو بیا خانه یکی از ما. برای تو با این سن و سالت پذیرایی کردن سخت شده. گفتم نه هرچقدر هم سخت باشد دلم میخواهد تا زندهام چراغ این خانه حداقل در بلندترین شب سال و آخرین روز پاییز روشن باشد. هرچند دیگر زمستانی هم نمانده، هوا را ببین مثل بهار است.» میوه فروشی حالا حسابی شلوغ شده. چیزی تا جمعه شب و برگزاری شب یلدا نمانده انگار همه درعجله و تکاپو هستند.
زنی که روبه روی یک گلفروشی ایستاده تا دسته گلی بخرد به میوهها و سبدهای تزئین شده نگاهی میاندازد: «مثل همه چیزها مفهوم یلدا هم در این سالها عوض شده. همین که یک شب دور هم باشیم و به این گوشیها نگاه نکنیم کلی قدم برداشتهایم. خانواده خواهرم و بچههایش را دعوت کردهام اما از قبلش شرط گذاشتم کسی به گوشیاش نگاه نکند. نمیدانم چقدر موفق میشوم اما تلاشم را میکنم. یادمان باشد زندگی آن قدر کوتاه است که یک دقیقه بیشتر باهم بودن را باید جشن بگیریم. حالا الان به هر بهانهای جشنها را برگزار نمیکنند، الان هم که بهانه جدید گرانی است. مگر ما زمان خودمان شب یلدا بجز هندوانه چیز دیگری هم داشتیم؟ تازه همان را هم جیرهبندی میکردند، یعنی دو قاچ یا سه قاچ به هرکس میرسید. حالا میروند برای شب یلدا روی ناخنهایشان طرح هندوانه میزنند و 200 هزار تومان بابتش میدهند.»
آخرین شب پاییزی سال ممکن است برای هرکسی یک جوری برگزارشود. برای کسی پر از زرق وبرق، خوش آب و رنگ و با کلی پسته، آجیل، هندوانه و خرمالو و برای دیگری شاید با همان آلبالوخشکه، مویز و باسلق و شاید فقط یک چای تلخ. اما هرچه هست کاش یادمان نرود که هدف به قول قدیمیها «دورهم بودن و دل خوش داشتن» است، شاید به همین بهانه تحریم و گرانی را هم فقط یک شب بتوانیم به دست فراموشی بسپاریم.