ماهان شبکه ایرانیان

کریسمس و تخفیف واقعی

انسان‌های معاصر در محاصره‌ی حجم گسترده‌ای از کالا، خدمات و اطلاعات اسیر شده‎اند و تنهای راه رهایی آنها تفکر انتقادی است.

به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری میزان، زن، که روی آخرین صندلی اتوبوس نشسته است و کیسه‌های خرید میوه و سبزیجاتش را به سختی جلوی پایش جا داده، با صدایی که همه‌ی حاضران در اتوبوس می‌شنوند با زن کنار دستی اش مشغول صحبت است و می‌گوید: «اونجا تخفیف‌ها واقعیه، کریسمس که میشه واقعا همه چیز ارزون میشه، مثه اینجا نیست که تخفیف‌ها هم تقلبی باشن» زنی که مخاطب است، فقط سرش را تکان می‌دهد، رأی و نظری ندارد انگار. کسی از چند صندلی جلوتر می‌پرسد: «شما تا حالا اونور بودید کریسمس؟» زن، دستی به روسری اش می‌کشد، مکثی میکند و می‌گوید: «نه نبودم، ولی شنیدم که، توی اینستا هم دیدم»

کریسمس و تخفیف واقعی

داستان تبلیغ و تخفیف

داستان تبلیغ و تخفیف، داستانی است که این روز‌ها حسابی بازارش داغ است. مردم به شکل غیرقابل باوری توی تله‌ی تخفیف گیر می‌کنند و نگاهشان تنها به آن چیزی است که چند تومانی ارزان‌تر قرار است به چنگش آورند و نه به نیاز واقعی شان. مهم نیست که من به این محصولی که تخفیف چند تومانی شامل حالش شده، چقدر احتیاج دارم، مهم این است که چقدر تخفیف دارد! این دقیقا همان چیزی است که تبلیغات تجاری به دنبال آن هستند. گره زدن احساس رضایت با خرید کردن بیشتر.

کریسمس و تخفیف واقعی

شاید باورمان نشود

چیزی در صنعت تبلیغات وجود دارد به نام «آنکوسازی» آنکور به معنای قلاب است. آنکورسازی یعنی یک کالا یا خدمت را با یک مفهوم مطلوب، قلاب و متصل کنیم. به طور مثال عروس خانمی را سر سفره عقد نشان می‌دهیم که قبل از بله گفتن به آقای داماد، کنار فرش را بالا می‌زند و برند آن را نگاه میکند و اگر راضی بود، بله می‌گوید! این تبلیغات می‌خواهد به ذهن ما القاء کند که خوشبختی و رضایت نه فقط به داماد و خصوصیاتش که به برند فرش هم بستگی دارد.

یا در نمایی دیگر، خانواده‌ای با لبخند‌های پهن، قیافه‌های زیبا و روشن و کودکانی سرزنده و خوشحال را می‌بینیم که در باغ بسیار بزرگ و با صفایی دور میزی سفید و مجلل جمع شده اند و از مهمانان مودب و مهربانشان با چند مدل غذای رنگارنگ پذیرایی میکنند، آن‌ها این همه خوشبختی و رضایت را مدیون یک برند روغن هستند.

بله، ممکن است در نگاه اول به نظرمان ساده و حتی مسخره برسد، اما ناخودآگاه ما دیگر مخاطبان، این امور را به هم پیوند میدهد و نتیجه می‌شود، رضایت از پس خرید کردن‌های پی در پی و افتادن در چاه مصرف گرایی.

کریسمس و تخفیف واقعی

متأسفانه مسئله تنها به تبلیغات تجاری که حداقل در این حد صادق‌اند که بدانیم هدفشان تبلیغ است، ختم نمی‌شود، بلکه فیلم و سریال‌ها نیز مبلغ نوع خاصی از سبک زندگی هستند که ما را به سمت مصرف بیشتر سوق می‌دهند.

اغلب بازیگران و حتی مجریان تلویزیون، از یک برند خاص گوشی موبایل که بسیار گران قیمت است و درصد بالایی از مردم با حقوق عادی از پس خریدش بر نمی‌آیند استفاده می‌کنند. خانه‌ها معمولا مجلل و بیش از اندازه بزرگ و لاکچری اند و وسایل خانه‌ها، همگی از برند‌های خاص و خارجی! آدم‌های خوشبخت توی ماشین‌های گران قیمتشان نشسته اند و حتی وقتی قرار است شکست و فروپاشیدگی را به تصویر بکشند، پشت فرمان ماشین‌های خارجی شان گریه و زاری میکنند!

همه‌ی این تصاویر سبک زندگی و حتی فانتزی‌های ذهن ما را می‌سازند. همین می‌شود که افرادی را در جامعه به وفور می‌بینیم که برای تأمین مایحتاج اولیه زندگی دچار مشکل است، اما گوشی موبایلی که دست فرزندش است از یک برند لاکچری است.

ویترین‌ها چشمک می‌زنند

یک روز صبح از خانه بیرون می‌آیم و می‌بینیم ویترین تمام مغازه‌ها قرمز شده‌اند و خرس‌های قرمز و شکلات‌های قلبی، شهرم را تسخیر کرده‌اند و آدم‌های دوست‌داشتنی اطرافم، دخترکان سرخوش دبیرستانی و پسران هفده هجده ساله، بی‌تفکر و حتی بی‌احساس تن می‌دهند به آنچه دیگران برایشان تصمیم گرفته‌اند. برای روزی که قرار است عاشق باشند. آنها، حتی برای نوع هدیه‌های عاشقانه‌ی شما هم تصمیم گرفته‌اند. ملال، از سرو رویمان بالا می‌رود وقتی که زن خانه‌داری که هر طلوع باید برایش بهانه‌ی عشق ورزیدن باشد، در تب و تاب ولنتاین می‌سوزد، وقتی که صفحات اینستاگرام پر می‌شوند از سلفی‌های مصنوعی با هدایای یک شکل و تکراری که قرار است پیام آور عشق و محبت باشند. تبلیغات برای عشق ورزیدن هایمان هم سبک و هدیه‌ی یک شکل ترتیب داده است.

کریسمس و تخفیف واقعی

جای خالی نیاز

حالا دیگر انگار به جایی رسیده‌ایم که نگاه نمی‌کنیم چه چیزی را نیاز داریم تا بخریم، بلکه نگاه میکنیم ببینیم مردم چه چیزایی دارند که با آن خوشحال و راضی‌ترند و ما هم از همان‌ها بخریم تا کمی شاد شویم. برای وقت گذرانی پله‌های پاساژ‌ها را بالا و پایین می‌رویم و به مناسبت‌های مختلف دست به خرید می‌زنیم. شبکه‌های اجتماعی و کسب و کار‌های اینترنتی با تبلیغاتشان ما را در یک هزارتوی بی‌پایان گیر می‌اندازند که از «روسری» به «کفش» از «کفش» به لوازم خانه از لوازم خانه به سیسمونی و ... برسیم و بیشترو بیشتر کار کنیم تا بتوانیم به این نیاز‌ها کاذب پاسخ درخوری بدهیم.

حتی کار کردن هم به مصرف کردن گره خورده است. کار نمی‌کنیم، چون جسم و روح مان به آن احتیاج دارد، چون کار تفریح بشر است و از آن لذت می‌بریم، بلکه کار میکنیم تا بتوانیم بیشتر مصرف کنیم.

مجهز شویم به تفکر انتقادی

ما انسان‌های معاصر در محاصره‌ی حجم گسترده‌ای از کالا، خدمات و اطلاعات، چطور می‌توانیم درست را از غلط بازشناسیم؟ چطور می‌توانیم نیازهایمان را تشخیص دهیم و به دام تبلیغات نیفتیم؟ تنها یک راه دارد، مجهز شدن به تفکر انتقادی. کسی که تفکر انتقادی دارد می‌تواند راجع به ابعاد گوناگون یک مسئله از زوایای گوناگون فکر کند و، اما و اگر پرسش مطرح کرده و تسلیم محض و بی‌چون و چرای تبلیغات نشود.

مریم کمالی نژاد

 

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان