خبرگزاری مهر: اگرچه برخی نشریات غربی مانند «فوربس» کماکان از «آنگلا مرکل» به عنوان رهبر اروپای واحد و قدرتمندترین زن جهان یاد میکنند، اما شواهد و مستندات موجود نشان میدهد که صدر تعظم آلمان عملا به پایان خط رسیده است.
مرکل پس از شکست حزب دموکرات مسیحی در 2 انتخابات ایالتی در «بایرن» و «هسن» اعلام کرد که در سال 2021، زمان پایان چهارمین دوره صدارت اعظمی خود از قدرت کناره گیری خواهد کرد.
همچنین «کارن باوئر» به عنوان جایگزین مرکل در حزب دموکرات مسیحی انتخاب شده است.
واقعیت امر این است که مرکل از مدتها قبل به سیاستمداری ناکام در اروپا تبدیل شده است. مطابق نظرسنجیهایی که حدود دو سال پیش و قبل از برگزاری انتخابات سراسری آلمان در سال 2017 میلادی منتشر شد، حمایت مرکل از سیاستهای ریاضتی در کشورهای اروپایی، ضمن تشدید موج آلمان ستیزی، وی را به منفورترین سیاستمدار نزد مردم اروپا مبدل کرده بود.
بیشتر مردم یونان، ایتالیا و اسپانیا، وی را عامل تحمیل سیاستهای ریاضتی به کشورهایشان میدانند. این نفرت رفته رفته به موجی از احساسات آلمان ستیزی مبدل شده بود، روندی که تاکنون نیز ادامه دارد و منجر به این شد که صدر اعظم ژرمنها در انتخابات سراسری سال 2017 بدترین شوک ممکن را دریافت کند.
حزب دموکرات مسیحی بدترین و ضعیفترین نتایج ممکن را کسب کرد، تا جایی که مرکل ناچار شد در گام نخست با احزاب سبز و لیبرال دموکرات برای تشکیل دولت ائتلافی وارد مذاکره شود. پس از ناکامی مرکل در تشکیل ائتلاف با این احزاب، وی ناچار شد بار دیگر با اصلیترین حزب رقیب خود یعنی حزب سوسیال دموکرات برای تشکیل دولت ائتلاف کند که نتیجه و خروجی این ائتلاف، شکل گیری دولتی بسیار ضعیف در آلمان بوده است.
امروز مرکل نه تنها دیگر رهبر اروپای واحد نیست، که قدرت تسلط خود بر معادلات سیاسی و اقتصادی داخل آلمان را نیز از دست داده است.
محبوبیت حزب دموکرات مسیحی (حزب متبوع مرکل) و متعاقبا محبوبیت صدر اعظم آلمان به پایینترین میزان طی سالهای اخیر رسیده و در مقابل، احزابی مانند حزب جایگزینی برای آلمان و حزب سبز توانسته اند در نظرسنجیها اقبال عمومی نسبت به خود را افزایش دهند.
چنانچه اشاره شد، شهروندان آلمانی بارها در انتخاباتهای مختلف ایالتی یا نظرسنجیهای متعدد نارضایتی خود را از حزب دموکرات مسیحی اعلام کرده اند. بخش عمده این نارضایتیها مربوط به ناتوانی در مدیریت بحران اقتصادی است.
واقعیت امر این است که بحران مالی در آلمان مهار نشده و حتی در سطح عمومی نیز از میزان آن کاسته نشده است؛ همچنین، بحران بیکاری در سرتاسر آلمان حس میشود.
این در حالیست که شهروندان آلمانی نیز مانند شهروندان سایر کشورهای اروپایی حاضر به پرداخت هزینههای کلان بابت اجرای طرح ریاضت اقتصادی مرکل نیستند. به عبارت بهتر؛ حتی مرکل در میان شهروندان آلمانی پایگاهی برای توجیه و اقناع طرح ریاضت اقتصادی خود ندارد. شهروندان آلمانی از وضعیت موجود ناراضی هستند و اعلام آمار کاهش اندک نرخ بیکاری در این کشور نمیتواند منجر به کاهش آلام اقتصادی این شهروندان شود.
این نارضایتی در هر یک از ایالات آلمان شکل مخصوص به خود را دارد. در هر حال، چه در سطح داخلی و چه در سطح بین المللی، امروز کمتر کسی از مرکل به عنوان رهبر کل اروپا یاد میکند! موضوعی که نه تنها از سوی شهروندان قاره سبز، که از سوی بیشتر سیاستمداران محافظه کار و سوسیال دموکرات نیز قابل قبول نیست.