ماهان شبکه ایرانیان

زیر و بم کار معرفان زندگی مشترک در اصفهان

روایت شما از قصه ازدواج و آشنایی‌تان چگونه است؟

«راوی» این کلمه شما را یاد چه چیزی می‌اندازد؟ من وقتی برای اولین بار شنیدمش یاد قصه و قصه گویی افتادم؛ کسی که بلد است داستانی زیبا روایت کند

روایت شما از قصه ازدواج و آشنایی‌تان چگونه است؟

«راوی» این کلمه شما را یاد چه چیزی می‌اندازد؟ من وقتی برای اولین بار شنیدمش یاد قصه و قصه گویی افتادم؛ کسی که بلد است داستانی زیبا روایت کند. اما بگذارید خیال‌تان را راحت کنم، این کلمه در اینجا هیچ ارتباطی به داستان و قصه و قصه‌گویی ندارد و اتفاقاً به یک ماجرای واقعی زندگی برمی‌گردد، اتفاقی که البته می‌تواند برای خیلی‌ها افسانه‌ای باشد.


به گزارش به نقل از ایران ، نمی‌دانم شما چطور ازدواج کرده‌اید؟ همسرتان را کجا دیدید و چطور با او آشنا شدید، توی دانشگاه، محل کار یا شاید به واسطه معرفی یک آشنا؟ اصلاً شاید هم جوانی هستید که قصد ازدواج دارید اما نمی‌د‌انید همسر آینده‌تان را چطور انتخاب کنید و گاهی با خودتان می‌گویید کاش مثل قدیم ندیم‌ها خاله‌ای، عمه‌ای یا عمویی واسطه می‌شد؟

اما امروز از بیشتر دور و بری‌هایتان می‌شنوید دیگر در این کارها دخالت نمی‌کنند. می‌گویند همان بهتر آدم از دور تماشا کند. آخر مداخله در این کارها معلوم نیست چه آخر و عاقبتی دارد. اما شاید بد نباشد بدانید که در بعضی از شهرهای ایران هنوز واسطه ازدواج شدن کلی هم جدی است؛ یعنی کسانی هستند که واسطه می‌شوند و این کار برایشان شکل کسب و کار دارد. در اصفهان به این افراد می‌گویند راوی، راوی ازدواج.


«از 50 هزار تومان تا 400-300 هزار تومان ورودی دارد، بعضی‌ها هم تا دو و نیم میلیون تومان می‌گیرند.» اینها مبلغ ورودی است که برخی راوی‌ها در اصفهان برای جوش دادن ازدواج دریافت می‌کنند. ورودی یعنی مراسم اولیه معرفی زوج‌ها. هرچند تک و توک راویانی هم هستند که اصلاً پولی نمی‌گیرند و به خاطر امر خیر این کار را انجام می‌دهند و برخی هم آخر کار با توجه به زحمتی که کشیده‌اند به کادو و تشکری قناعت می‌کنند.


سپیده 25 ساله توسط یک راوی با همسرش آشنا شده و چند ماه از ازدواجش گذشته. فکر می‌کند، ازدواج موفقی داشته: «در اصفهان، هم راوی اصلی داریم، هم راوی خانوادگی. آن راوی‌های اصلی معمولاً پول می‌گیرند. مثل همان کسی که واسطه ازدواج من شد. راوی‌های اصلی خانواده‌های پولدار و اصیل را به هم معرفی می‌کنند. راوی‌های خانوادگی معمولاً پول نمی‌گیرند و دو خانواده را به هم معرفی می‌کنند.»


آن طور که سپیده می‌گوید، هم دخترها در اصفهان راوی دارند و هم پسرها. گاهی خود دخترها و پسرها دنبال راوی می‌گردند و گاهی هم خانواده‌هایشان. برخی هم در کانال‌های تلگرامی دنبال راوی‌های موفق‌اند.

سپیده می‌گوید همسرش را برای اولین بار در یکی از هتل‌های معروف شهر دیده: «معمولاً اولین دیدار را پسر حساب می‌کند، البته اگر دو نفر یکدیگر را بپسندند وگرنه دو نفر باید حساب بار اول را نصف نصف بدهند.» با خنده‌ای از سر خجالت اضافه می‌کند: «دیدارهای بعدی در خانه است؛ برای ما که اینجوری بود. اگر به کافه‌ها و رستوران‌های مشهور شهر بروی حتماً چند تا از این قرارها را می‌بینی. جوانانی که دو به دو نشسته‌اند و درباره آینده‌شان حرف می‌زنند. راوی هم کمی آن سوتر نشسته. خیلی از هتلدارها راوی‌ها را می‌شناسند. گاهی پنج، شش تایی قرارها را می‌گذارند. یعنی برای خودشان حسابی معروف شده‌اند. یک بار اتفاق جالبی برای دوستم سر یکی از این قرارها افتاد؛ پسری که به او معرفی شد از دختری که کمی آن سوتر نشسته بود، خوشش آمد و راوی هم جایشان را عوض کرد و ازدواج سر گرفت.»


با این همه سپیده برایم می‌گوید که او «بعله» نهایی را در خانه گفته و فقط آشنایی اولیه در کافه انجام شده. مادرش برای یافتن راوی پیشقدم شده و اطلاعات را در اختیارش گذاشته: «مادرم از همان اول گفت عکسم را نمی‌دهد. خانواده من با عکس و اینها مخالفند. خانم راوی هم گفت عکس توی کارش نیست. ازدواج که کردم، پدرم هدیه خوبی به خانم راوی داد. راستش را بخواهی، من نمی‌دانم چقدر داد یعنی خجالت می‌کشم بپرسم.»


اما این طورهم نیست که راوی‌های اصفهانی فقط در محدوده شهر خودشان افراد را به یکدیگر معرفی کنند، مثل راوی خانمی که به نازنین 35 ساله می‌گوید سعی می‌کند در تهران برایش موقعیت خوبی پیدا کند. البته اگر تمایل به زندگی در اصفهان هم داشته باشد، مورد مناسبی برایش سراغ دارد. او از نازنین می‌خواهد سن و خصوصیات فردی‌اش را برایش بفرستد تا آن را در کانال تلگرامی که به همین منظور ساخته به اشتراک بگذارد.


اما بد نیست بنشینیم پای روایت راوی‌ها. مریم نیلفروش می‌گوید دوسالی هست کار معرفی جوان‌ها را به هم انجام می‌دهد یا به قول محلی‌ها راوی شده. با این همه بارها تأکید می‌کند دستمزد آنچنانی نمی‌گیرد اما کسانی هستند که تا دو و نیم میلیون و حتی چک سفید امضا برای راوی‌گری دریافت می‌کنند: «توی دو سالی که کار کردم، همیشه بعد از جوش خوردن ازدواج هر چقدر خانواده‌ها مایل بودند، دادند اما بعضی‌ها خیلی توقع‌شان بالاست مثلاً سن دختر بالاست ولی توقع دارد یک مورد خیلی خوب برایش پیدا کنم.


گاهی مادرها زنگ می‌زنند و التماس می‌کنند برای پیدا کردن یک پسر خوب. اصلاً دلم می‌سوزد. انگار خودم پسر دارم که این طوری اصرار می‌کنند. خیلی اوقات هم البته مادر پسر زنگ می‌زند.» او معتقد است چون اصفهانی‌ها خیلی مغرورند، دوست ندارند خودشان برای ازدواج بچه‌هایشان کاری کنند و ترجیح می‌دهند واسطه‌ها این کار را بکنند. برای همین او آدم‌ها را پیدا می‌کند بعد شماره‌هایشان را به خانواده‌ها می‌دهد تا خودشان قرار اول را در کافی شاپ و هتل هماهنگ کنند و اگر به سرانجام رسید، به او خبر بدهند البته به گفته او، برخی هم بی‌اخلاقی می‌کنند و به قول امروزی‌ها او را دور می‌زنند. مکث طولانی می‌کند: «چند بار این کار را کرده‌اند. یعنی فهمیده‌ام بدون اینکه به من بگویند، ازدواج کرده‌اند. این اول زندگی اصلاً کار درستی نیست.»


خانم نیلفروش می‌گوید برخی راوی‌های اصفهانی تحقیق ازدواج را هم انجام می‌دهند اما او هیچ وقت چنین مسئولیت بزرگی قبول نمی‌کند چون معتقد است دو خواهر هم بسختی همدیگر را می‌شناسند چه برسد به شناختن غریبه‌ها. نیلفروش بارها تأکید می‌کند راوی‌گری سنت خیلی خوبی است چون خیلی از دخترها و پسرها به این معرفی نیاز دارند؛ برخی‌شان جایی جز خانه ندارند و کسی آنها را نمی‌بیند. البته بعضی اوقات پسرهای بی‌ادب حرفی می‌زنند و به او می‌گویند دنبال زن صیغه‌ای هستند. او اصلاً برای آنها کاری نمی‌کند چون اصلاً دلش نمی‌خواهد سطح کارش را پایین بیاورد.


با این همه او از بازار پر از رقابت راوی‌گری هم می‌گوید. از خانمی که راوی معروفی است و برای ورودی یعنی ترتیب دادن قرار اول یک و نیم میلیون چک سفید امضا می‌گیرد و بعد از سر گرفتن ازدواج هم پول حسابی می‌گیرد: «گاهی به من پول تلفن‌ها را هم نمی‌دهند.»


یکی دیگر از راوی‌های اصفهان که نمی‌خواهد اسمی از او بیاورم، می‌گوید بیشتر مشتری‌هایش سال‌های قبل خانواده‌های خیلی مذهبی اصفهان بودند اما این روزها از هر قشری به او مراجعه می‌کنند. پنج، شش سالی هست راوی‌گری می‌کند: «الان کارمان شبکه‌ای شده، یعنی چند راوی با هم همکاری می‌‌کنیم. همه موردها را روی هم می‌ریزیم الان 300 نفر مورد ازدواج داریم. بعد از هرکس یک رزومه می‌دهیم. آنهایی را که بیشتر به هم می‌خورند، معرفی می‌کنیم. البته ما عکس نمی‌گذاریم. مشخصات هم بدون عکس است. »خانم راوی می‌گوید دو سه راوی مرد هم در شهرشان هستند.


خانم راوی بعد از ازدواج و به درخواست شوهرش یک دفترچه درست کرد و رفت توی کار راوی‌گری و دستمزدش هم فقط کادویی است که بعد از جوش دادن ازدواج می‌گیرد: «الان کانون‌هایی هم در شهر ما برای ازدواج فعال شده‌اند. دخترها و پسرها می‌روند فرم پر می‌کنند. البته تنها شرطی که دارند این است که حتماً باید دختر را ببینند.» او به همه خانواده‌ها سفارش می‌کند اگر از واسطه برای ازدواج بچه‌هایشان استفاده می‌کنند حتماً معرف و محقق را از هم جدا کنند. چون هیچ وقت یک معرف با توجه به شرایط پیچیده این روزها نمی‌تواند کار محقق را انجام دهد و برای همین به عنوان یک راوی هیچ وقت کسی راصد درصد تأیید نکرده.»


نمی‌دانم روایت شما از قصه ازدواج و آشنایی‌تان چگونه است یا چه افسانه‌هایی برای ازدواج در سر دارید؟ هرچه هست هنوز خیلی‌ها برای ازدواج‌شان داستان‌های عجیب و غریب در سر می‌پرورانند و برخی هم خیلی منطقی و با حساب و کتاب برای این اتفاق مهم زندگی‌شان برنامه‌ریزی می‌کنند و گاه در این راه از راوی‌ها کمک می‌گیرند، حتی اگر شده باشد به قیمت چک سفید امضا.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان