ماهان شبکه ایرانیان

پدر ستایش قریشی: از اجرای حکم پشیمان نیستم

روزنامه شهروند: ٢١ ماه از قتل ستایش ٦ساله در ورامین می‌گذرد. دختربچه‌ای که ماجرای کشته شدنش، دل ‏تمام مردم را درد آورد. پسر ١٧ ساله همسایه، بعد از این‌که ستایش را مورد تجاوز قرار داد، او را به قتل ‏رساند و جسدش را هم در ظرف اسید سوزاند. یک‌سال پیش درست در همین روز‌ها بود که امیر پای چوبه‌‏دار رفت و اعدام شد. پسری که در تمام جلسات بازجویی و دادگاهی‌اش سیاه مستی را انگیزه خود از این ‏جنایت اعلام کرده و گفته بود لحظه حادثه کنترلی بر رفتار خود نداشته است.
با اعدام امیر بود که جنجال ‏این پرونده هم به پایان رسید و تقریبا صحبت‌ها و حاشیه‌ها درباره این قتل هولناک تمام شد. حالا با گذشت ‏یک‌سال از اعدام امیر و بسته شدن این پرونده، به سراغ خانواده قریشی رفتیم و وضع زندگی‌شان را بعد از ‏تمام شدن پرونده بررسی کردیم. پدر ستایش دراین‌باره توضیحاتی به خبرنگار «شهروند» ارایه کرد: ‏
حالا که تمام صحبت‌ها درباره پرونده قتل دخترتان به پایان رسیده و قاتل هم اعدام شده، وضع ‏روحی خانواده‌تان چطور است؟
نسبت به قبل خیلی بهتریم. اما هنوز هم یاد ستایش را زنده نگه داشته‌ایم. سعی کرده‌ایم با جای خالی‌اش ‏کنار بیاییم، ولی هنوز هم خوابش را می‌بینیم. هنوز هم در خواب دخترکم می‌خندد و من چقدر خوشحال ‏می‌شوم، اما وقتی چشمانم را باز می‌کنم غم در دلم سنگینی می‌کند و دلم برای دخترم پر می‌کشد. از ‏همه ما بیشتر برادر کوچکتر ستایش بی‌تابی می‌کند. او الان ٦ سال دارد. هنوز برایش توضیح نداده‌ایم که چه ‏اتفاقی برای ستایش افتاده و هربار سراغ خواهرش را می‌گیرد به او می‌گوییم ستایش را به افغانستان ‏فرستاده‌ایم. مرتب می‌نشیند و فیلم‌هایی که چند روز پیش از قتل ستایش با هم گرفته بودند را می‌بیند و ‏اشک می‌ریزد. ما هم پا به پای او گریه می‌کنیم. ‏
هنوز در همان خانه زندگی می‌کنید؟
نه. به تهران نقل مکان کرده‌ایم. آن خانه ما را به یاد ستایش می‌انداخت. از طرفی با خانواده امیر ‏هم روبه‌رو می‌شدیم و دوست نداشتیم چشممان به هم بیفتد. برای همین به تهران آمده‌ایم. ‏
یک‌سال از اعدام قاتل دخترتان گذشته، از این‌که رضایت ندادید پشیمان نیستید؟
نه. آن زمان هم قصدمان انتقام‌گیری نبود. اما این پسر کاری با دخترم کرده بود که به هیچ وجه نمی‌‏توانستیم رضایت بدهیم. از طرفی دل مردم هم به درد آمده بود و مسیر پرونده طوری طی شد که جای ‏بخشش وجود نداشت. ‏
اگر حکم هنوز هم اجرا نشده بود، باز هم اصرار به اجرای آن داشتید؟
بله. اگر چند‌سال دیگر هم طول می‌کشید باز هم رضایت نمی‌دادیم. من یک پدرم و همسرم هم یک مادر. ‏خیلی سخت است که جگرگوشه آدم را این چنین با آزار و اذیت به قتل برسانند و بعد مسببش را ببخشیم. ‏نمی‌توانستیم با دلمان کنار بیاییم. ‏
در این مدت دیگر خانواده امیر را ندیدید؟
نه. ما دو ماه بعد از اعدام قاتل به تهران آمدیم و هیچ‌وقت آن‌ها را ندیدیم. ‏
مادر ستایش حالش چطور است؟
بهتر است. از وقتی دختر کوچکمان به دنیا آمده سرگرم او شده و کمتر گریه می‌کند. اما هیچگاه ستایش را از ‏یاد نمی‌برد و هنوز هم هر جمعه سر مزارش می‌رود. حتی اگر‌هزار کار هم داشته باشد همه چیز را رها می‌‏کند و به سراغ ستایش می‌رود. با دخترمان صحبت می‌کند و حالش کمی بهتر می‌شود. اما وقت‌هایی که ‏خواب ستایش را می‌بیند حالش خوب نیست و آن روز فقط گریه می‌کند. ‏
دخترتان کی به دنیا آمد؟
‏١٨ بهمن‌سال گذشته بود که دختر کوچکمان نیایش به دنیا آمد. او خودش را در دل ما جا کرده، ولی با ‏این حال باعث نشده که ستایش را فراموش کنیم. ‏
دوست نداشتید که اسم دخترتان را ستایش بگذارید؟
اول به این موضوع فکر کردیم، ولی دیدیم که سخت می‌شود که در خانه یکی دیگر را به اسم ستایش صدا ‏بزنیم. ما وقتی می‌گوییم ستایش دوست داریم که خود ستایش جوابمان را بدهد، اما این موضوع آزارمان می‌‏داد. نمی‌خواستیم اسم ستایش را از او بگیریم و جایش را با دیگری عوض کنیم. ما پدر و مادریم و هر کدام ‏از بچه‌هایمان جای خودشان را در دلمان دارد. ستایش هم با این‌که دیگر نیست، اما جایش در دلمان محفوظ ‏است. هیچ‌کس نمی‌تواند جای او را برای ما بگیرد. ‏
وقتی به تهران آمدید شغلتان را هم تغییر دادید؟
نه. من چاه‌کن هستم و در همان ورامین کار می‌کنم. صبح‌ها به ورامین و سرکار می‌روم و شب هم به ‏تهران می‌آیم. با این‌که رفت و آمد سخت شده، ولی لازم بود که محل زندگیمان را عوض کنیم. ‏

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان