وبسایت فرادید: «دقیقا دو سال پیش در اوایل سال 2017 بود که من و همسرم همزمان با هم وضع حمل کردیم»، ماهرشالا علی این را میگوید و بلافاصله با لبخندی توضیح میدهد که همسرم فرزندمان و من جایزه اسکار را به دنیا آوردم.
بازیگر 44 ساله آمریکایی در سال 2017 جایزه اسکار بهترین نقش مکمل مرد را به خاطر بازی درخشانش در فیلم سینمایی «نور ماه» دریافت کرد و این جایزه آنقدر برایش با ارزش بود که حالا آن را در مقام مقایسه معادل فرزندش میداند.
او میگوید، بعد از دریافت جایزه اسکار یکباره همه چیز تغییر کرد. «بردن اسکار به خانه درست مانند بردن نوزاد تازه متولد شده ام به خانه بود، کار پشت کار به من پیشنهاد میشد تا جاییکه مجبور شدم برای از بین نرفتن تعادل زندگی و اینکه همسرم هم بتواند به حرفه اش به عنوان یک هنرمند ادامه دهد، از قبول خیلی از کارها خودداری کنم».
من مراقب بودم لباسهایی بپوشم که تهدید آمیز نباشد. چون میدیدم که زنان از مرد سیاه پوستی که با این لباسها ظاهر میشود میترسند، آنها ناخودآگاه انگشتر و زیورآلات خود را پنهان میکنند.
تا قبل از دریافت جایزه اسکار علی یک بازیگر مرد معمولی بود که اسمش روی هیچ پوستری ثبت نمیشد؛ و شاید مهمترین نقشش بازی در سریال «خانه پوشالی» در نقش «رمی دانتون» بود که درست در نقطه اوج از نقش خداحافظی کرد تا شانسش را در فیلم سینمایی نور ماه امتحان کند.
علی در فیلم نور ماه در نقش یک سودارگر مواد مخدر بازی میکند. گرچه نقش علی به لحاظ مدت زمان حضور جلوی دوربین کوتاه است، اما به اصطلاح بسیار زیرپوستی است و تا پایان فیلم در ذهن میماند. بعد از دریافت جایزه اسکار پیشنهادهای کاری دیگری به علی شد از جمله بازی در سریال true detective و فیلم سینمایی green book که علی به خاطر ایفای نقش به عنوان یک پیانیست معروف آمریکایی جایزه نقش مکمل مرد را در گلدن گلوب دریافت کرد.
علی مرد آرامی است. این را میشود از ادای با طمانینه کلمات و لبخندی که همیشه بر لب دارد تشخیص داد. برای او در تعادل نگه داشتن زندگی خانوادگی و فراهم آوردن فضای بیشتر برای اینکه همسرش بتواند به کارهای شخصی و هنری اش برسد بسیار اهمیت دارد. تا جاییکه از قبول برخی پروژههایی که میتوانست جوایز بیشتری برایش به همراه داشته باشد، سرباز زد.
او همچنین یک مسلمان سیاه پوست آمریکایی است که چالشهای سیاه پوست بودن را در آمریکا به خوبی تجربه کرده است. نقشی که او در پیانیست بازی کرده برشی از زندگی یک سیاه پوست است که میخواهد در جامعهای سفید خود را اثبات کند.
علی میگوید: «نقش من در پیانیست فردی را بازنمایی میکند که نه آنقدر سفید است که در جامعهی سفیدها پذیرفته شود و نه آنقدر سیاه است که در جامعهی خودش پذیرفته شود.» و این چیزی است که اغلب سیاه پوستان در امریکا و سایر نقاط جهان تجربه میکنند. علی میگوید اینکه من در بازی در نقش این مرد پیانیست تمام مدت لبخندی بر لب دارم بخشی از فرهنگ سیاهان برای مورد قبول واقع شدن در جامعهی سفیدپوستان است.
«این لبخند برای احساس راحتی کردن و احساس راحتی بخشیدن به دیگران است. من خیلی اوقات در زندگی واقعی وقتی در خیابانهای نیویورک قدم میزدم یا سفار اتوبوس میشدم این لبخند را به عنوان وسیلهای برای اطمینان بخشیدن به سایرین بر لب داشتم. حتی شیوه لباس پوشیدنم را از آنچه مردم شیوه لباس پوشیدن یک مرد سیاه پوست میدانند تغییر دادم. اغلب سیاهان را با کتونیهای تنیس و لباس ورزشی میشناسند. اما من مراقب بودم لباسهایی بپوشم که تهدید آمیز نباشد. چون میدیدم که زنان از مرد سیاه پوستی که با این لباسها ظاهر میشود میترسند، آنها ناخودآگاه انگشتر و زیورآلات خود را پنهان میکنند»
علی ادامه میدهد: «برای من این واکنشهای غم انگیز است. این واکنشهای تمام انرژی من را برای داشتن یک روز خوب از بین میبرد برای همین تصمیم گرفتم که خودم را به گونه دیگری به جامعه معرفی کنم؛ و برای اینکه از تنفر مردم خود را محافظت کنم شیوه لباس پوشیدنم را تغییر دادم.»
این به این دلیل است که مردم هنوز در سراسر جهان فکر میکنند «ما سیاهان افرادی هستیم که باید از آنها ترسید. آنها فکر میکنند ما همواره برایشان خطرناک هستیم.»
او تاکید میکند لبخند زدن برای یک سیاه پوست در جامعهای مثل آمریکا یک تاکتیک دفاعی است. یا مثلا دستهای یک سیاه پوست باید همیشه در معرض دید باشد، مبادا که دیگران فکر کنند وسیله خطرناکی را پنهان کرده است.
علی از پدر و مادری مسیحی متولد شده است. او پدرش را چندان به یاد نمیآورد، چون پدرش آنها را در کودکی علی ترک میکند. پدر علی یک بازیگر بود؛ و با اینکه نقش کمی در زندگی علی داشته، علی از او با احترام یاد میکند.
علی در فیلم green book در نقش دان شرلی
علی میگوید تا 20 سالگی به همراه مادر به کلیسا میرفته، اما کم کم فکر میکند مسیحیت پرسشهای او را پاسخ نمیدهد. او به سراغ ادیان و مکاتب فلسفی مختلف میرود و راههای مختلف ارتباط با خدا را امتحان میکند؛ و نهایتا اسلام را پاسخی به نیازهای خود پیدا میکند. او در سال 2000 به اسلام میگرود و اسمش را از گلیمور به علی تغییر میدهد. او میگوید مادرش و دوستانش از این تصمیم ناراحت بودند «اما اوضاع چندان بد نبود تا اینکه حملات یازده سپتامبر رخ داد».
علی در فیلم نور ماه
علی به یاد میآورد که از آن پس رفتن به فرودگاه و مکانهای عمومی برایش تبدیل به کابوس شد. ماموران فرودگاه در گیتهای امنیتی مسلمانان را بازرسی میکردند و نام مسلمانان در فهرستهای مخصوص به نیروهای حراست فرودگاه داده میشد تا بیشتر مراقب باشند. علی میگوید همسرش از آن برای محافظت پس مجبور شده در خیابان روسری سر نکند و همینطور به یاد میآورد که حسابهای بانکی شان بعد از یازده سپتامبر بی دلیل مسدود شدند.
متولد شدن با رنگی متفاوت برای علی کم دردسر نداشت و حالا باید چالشهای مسلمان بودن را نیز میپذیرفت. او میگوید: «به عنوان یک بازیگر باید مراقب باشم نقشهایی را انتخاب کنم که به اعتقاداتم لطمه نزد». علی میگوید در دوران ترامپ مسلمان بودن کار سخت تری شده است. تا جایی که اعمال سیاستهایی مثل منع سفر مسلمانان ممکن بود از سفر علی برای دریافت جایزه اسکار جلوگیری کند.
علی و همسرش بعد از دریافت جایزه گلدن گلوب
علی بعد از دریافت جایزه اسکار این جملات را گفت: «مادر من یک مسیحی معتقد است و من یک مسلمانم. اما ما میتوانیم همچنان به هم عشق بورزیم. او قادر است من را ببیند و من هم قادرم او را درک کنم.»
صدای علی صدای نخستین مسلمان سیاه پوست امریکایی بود که از تریبون اسکار به گوش رسید. حالا علی بعد از 2 سال از دریافت جایزه اسکار میگوید پیامهای ما باید آنقدر تکرار شوند تا شنیده و درک شویم و این کار زمان زیادی را مطلبد.