قسمت سیزدهم از مجموعه نمایش خانگی «ممنوعه»، به طرز غافلگیرکنندهای، قسمت آخر از فصل اول این مجموعه بود. حالا که مطمئن هستیم، «ممنوعه» در چند فصل قصه خود را روایت خواهد کرد، راحتتر میتوانیم از بسط قصه این مجموعه صحبت کنیم.
در فصل اول، با کاراکترهای اصلی آشنا شدیم، موقعیت آنها را نسبت به هم دیدیم و فضای کلی مجموعه را نیز درک کردیم. در ادامه این رویکرد، در آخرین قسمت از این فصل، شاهد اتفاقات و حوادثی بودیم که بیننده را برای ورود به فصل دوم که به نظر میرسد، روایت با گرهافکنیها و گرهگشاییها و افتوخیز بیشتری همراه خواهد بود، آماده میکنند.
در ادامه قسمت دوازدهم، این بار شاهد ورود نزدیکتر و دسته اولتری به دنیای شخصیتهای فرعی قصه «ممنوعه» بودیم. طلا (آناهیتا درگاهی)، که در قسمتهای قبلی متوجه مسئله اعتیاد شدید و مشکلات وی شدیم، این بار در برزخی فرومیافتد که نجات از آن کار سادهای نیست. طلا، بعد از صحبت با سامی، به این نکته پی برده بود که باید اعتیادش را ترک کند، اما انگیزه کافی برای این اقدام بزرگ را نداشت. حالا طلا، که برای طراحی داخلی یک دفتر کاررفته است (یک داستان آشنا)، بعد از مصرف مواد مخدر، مورد تجاوز قرار میگیرد تا دنیای شیشهای که برای خودش ساخته است روی سرش خراب شود. طلا، که از میان صحبتهای او و سامی میفهمیم از رتبههای برتر کنکور است، دختری که کار طراحیاش زبانزد همه است، به بدترین شکل ممکن تحقیر میشود و همین تحقیر انگیزهای میشود برای آنکه خود را از نو بسازد.
در سوی دیگر، خلیل (نیما شعبان نژاد)، به تشویق پزشکش و آذر (خاطره حاتمی) به میان خانوادهاش برمیگردد تا با حقیقت وجودیاش روبرو شود. در یک سکانس درخشان، پورکیان بهعنوان کارگردان «ممنوعه»، بدون حاشیه و اداواطوار زیادی، وضعیت دردناک خلیل و امثال او را نشان میدهد. خلیل، با پوشش زنانه به میان خانواده سنتی خود میرود و با واکنش تند آنها روبرو میشود. برادر خلیل به او میگوید: “کاش دزد بودی، کاش معتاد بودی، اما این نبودی.” از همین دیالوگ کوتاه میتوان فهمید، چقدر خود بودن برای کسانی مثل خلیل که از بدو تولد دچار دوگانگی بودهاند سخت است و چه بهای گزافی دارد، و این، تازه اول راه پرپیچوخم و سختی است که خلیل در پیش دارد.
در کنار شخصیتهای فرعی، شخصیتهای اصلی قصه «ممنوعه» نیز در قسمت سیزدهم، در موقعیتهای بحرانی قرار میگیرند. پروانه با فرار کردن با پسرش، همسر سابقش را عصبانی کرده است و سهیل (پژمان بازغی)، که از فرزندشان و حس مادری پروانه برای بازگرداندن او به زندگی مشترک استفاده میکرد، حالا در تعقیب اوست. خسرو و سهیل در یک سکانس پر تعلیق باهم روبرو میشوند تا بیننده بداند که قصه عشق میان خسرو و پروانه، باوجود برملا شدن نقشه رها، هنوز به انتها نرسیده است.
برکه و سامی هم سرمست از موفقیتهای اخیرشان، خوشحالیهای کوچکی مثل غذا خوردن در کنار یکدیگر را جشن میگیرند، تا این آرامش زیبا، با طوفانی مهلک از هم بپاشد. همانطور که حدس میزدیم، تجنگی، با همه مهربانیهای ظاهریاش، سامی و برکه را در چنگال نقشه خود اسیر کرده است. برکه حالا باید بین زندان رفتن، خانوادهاش و آبروی آنها و سامی یکی را انتخاب کند. شرایطی که تجنگی پیش روی برکه گذاشته است آنقدر حساس است که برکه، و حتی سامی فکرش را هم نمیکردهاند و اکنون در میان باتلاقی از نقشهها و برنامهریزیهای تجنگی در حال فرورفتن هستند. تجنگی، با بازی خوب امیر جعفری، که در قسمتهای قبلی، به نظر میرسید در مقابل برکه نرم شده است و حتی سفره دلش را برای او گشود، به قامت خشک و حسابگر خود برگشته است و بیرحمانه، برکه را محکوم و تهدید میکند و آینده عشق افسانهای سامی و برکه را در هالهای از ابهام فرومیبرد.
فصل دوم مجموعه «ممنوعه» که گفته میشود بدون وقفه، بعد از پایان فصل اول عرضه میشود، مسلماً جذابیتهای زیادی خواهد داشت و کاراکترهای دوستداشتنی این مجموعه را در تندباد حوادث به محک خواهد گذاشت.کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریهها، وبلاگها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.
Post Views:
16