ماهنامه اندیشه پویا - مریم شبانی: درباره کتاب «کبریت» که تاریخ و زندگی کبریت را در روایت روایت می کند و به گرافیک آن می پردازد.
پیش پا افتاده ترین چیزهای زندگی روزمره هم برای خود تاریخ دارند؛ یکی هم همین کبریت و قوطی هایش که فراز و نشیب زیادی از سر گذرانده اند تا به امروز برسند، به روزگاری که تاریخ مصرف کبریت در زندگی روزمره خیلی از ما تمام شده است. این اجاق گازهای مدرن با آن فندک های برقی سرِخود، پای کبریت را از آشپزخانه های ما کوتاه کرده اند. اصلا چند نفر از ما هنوز قوطی کبریت می خریم؟ خیلی کم. حالا اگر کبریت را از سبد خرید خود حذف کردیم بیاییم تاریخش را بخوانیم و ببینیم این چوب های کوچک با آن سرِ گوگرد خورده از کجا وارد زندگی اجداد ما شدند، چه زمانی صنعتی شدند و چرا خیلی از ما دوست داشتیم از قوطی های خوش رنگ و لعاب شان کلکسیون بسازیم.
همه این کارها را شهروز مهاجر انجام داده است و هر چه را درباره کبریت باید بدانیم یا دوست داریم بدانیم در کتاب کبریت نوشته است. کبریت حاصل یک پژوهش میدانی در تاریخ و گرافیک کبریت ایرانی است. رویکرد نویسنده بیش از گرافیکی و تمرکزش روی شکل و قیافه و طراحی قوطی های کبریت است اما تاریخچه مختصر ولی جامعی از باز شدن پای کبریت به زندگی روزمره ما ایرانی ها را هم روایت کرده است؛ مایی که هنوز با دیدن کبریتی با نشان توکلی، ممتاز یا صدقیانی خاطرات زیادی از گذشته در ذهن مان چرخ می خورد. اما پای این چوب نازک گوگردخورده که جان واکر انگلیسی در سال 1827 اختراعش کرد چگونه به ایران باز شد؟
کبریت؛ شهروز مهاجر؛ نشر نظر؛ چاپ اول؛ 1396؛ 395 صفحه؛ 46000 تومان
نویسنده کبریت که رد این سوال را گرفته جواب آن را در مقاطعات ویلم فولر پیدا کرده که احتمالا نخستین کبریت وارداتی در سال 1833 توسط جیمز بیلی فریزر، سیاح اسکاتلندی، در منطقه استرآباد (گرگان) دیده شده است؛ درست شش سال پس از ابداع کبریت توسط جان واکر، ویلم فلور در پژوهش هایی که درباره وجوه متفاوت زندگی روزمره ایرانی ها انجام داده از کبریت های اتریشی و سوئدی هم نوشته که به عنوان «کبریت فرنگی» اول بار وارد ایران شد و چیزی نگذشت که کبریت های روسی هم از مرزهای شمالی رقیب کبریت اروپایی ها شد. ماجرای مواجهه ما با کبریت، روایت یک سبک زندگی است. میرزاعبدالرحیم طالبوف تبریزی در کتاب «احمد» که پاسخ های پدری به فرزند خود احمد است، درباره چیستی کبریت نوشته:
«بعد زا پیدا شدن اجزای ناریه یا فوسفور در تاریخ 1769، اکنون سر چوب های نازک را به قدر دانه خردل، خمیر گوگرد می گیرند و میان همان اجزای ناریه فرو می برند و بیرون آورده می خشکانند. میان قوطی ها چیده به اسم کبریت فرنگی می فروشند.» (ص 13) و برای فروش این کالای لوکس فرنگی دکان های متعدد دایر شد و فروشندگان دوره گرد در محلات اعیان نشین تهران کبریت می فروختند. ممتحن الدوله از رجال عصر ناصری هم در خاطرات خود از دهه 1230 از «اسماعیل آتش» نامی نوشته که کبریت در دست فریاد می زد: «با آتش، آتش درست می کنم» و هر قوطی را به پنج شاهی می فروخت. اعتمادالسلطنه هم یکی از اتفاق های مهم دوره ناصرالدین شاه را شیوع کبریت فرنگی می داند و آن را «ناسخ گوگرد سابق» و «ناسخ سنگ و چخماق» دانسته است.
جعفر شهری در خاطرات خود از جاکبریتی های طلا و نقره ای نوشته که در بازار تهران می فروختند تا چوب کبریت ها را در آن ها بچینند. و عبدالله مستوفی در «شرح زندگانی من» از دایر شدن دکان های مخصوص فروش کبریت در بازار و محلات یاد کرده است. در گیر و داری که محبوبیت کبریت در شهرهای ایران فراگیر می شد، ایرانی ها هم دست به کار تولید آن شدند. میرزاعلی خان امین الدوله نخستین کبریت سازی ایران، یعنی کبریت تهران، را در زمین هایی که در الهیه داشت راه اندازی کرد که کبریت های وارداتی که شکیل تر و ارزان تر هم بود کارخانه اش را از رونق انداخت. اما در آخرین سال های دوره قاجار، کارخانه کبریت توکلی به عنوان پیش قراول کبریت سازان ایرانی در تبریز تاسیس شد تا ایران هم صنعت کبریت سازی را تجربه کند؛
صنعتی که خیلی هم زود رشد کرد و با آغاز حکومت پهلوی کبریت سازی ممتاز و کبریت سازی صدقیانی هم شروع به تولید کبریت کردند. شهروز مهاجر در کتاب «کبریت» تاریخچه مختصر و جذابی از هرکدام از این کارخانه ها نوشته؛ این که کبریت سازی توکلی به دلیل مشکلات سیاسی رضاشاه با حاج توکلی صاحب کارخانه توقیف می شود و در سال 1317 با کمک سید حسن تقی زاده دوباره بازگشایی می شود. حالا امروز که کبریت محصولی از رونق افتاده است شاید باورش سخت باشد وقتی بخوانیم که فعالیت کبریت سازی ها آن قدر زیاد می شود که در دهه سی در کنار پنج سندیکای نساجی، چرم سازی، روغن کشی، شیشه و بلور، و پنبه پاک کنی سندیکای کبریت سازی هم تاسیس می شود.
شهروز مهاجر همه این ها را نوشته تا درباره گرافیک و شکل قوطی کبریت های ایرانی صحبت کند؛ همان نقاشی ها و طرح هایی که نشانی از فرهنگ و زندگی روزمره و اسطوره های مردمی دارند که کبریت در آن جا تولید می شد. مسئله ای که البته برای تولیدکنندگان کبریت ایرانی غریب بود و قوطی کبریت های ایرانی به جز استثناهایی اندک، بیش تر تقلیدی بود از طرح کبریت هایی که به ایران وارد می شد. از جمله این استثناها یکی مقاطع انتخابات مجلس شورای ملی بود که نام برخی کاندیداها و شعار آن ها روی قوطی های کبریت درج می شد و دیگر هم همکاری کارخانه کبریت ممتاز با کانون آگهی مینیاتور بود که ابوالفتح رسام عرب زاده، هنرمند مینیاتوریست و استاد قالی باف، در آن کار می کرد و چند طرح هم برای قوطی کبریت های این شرکت کشید.
آن طور که «کبریت» روایت می کند شروع جنگ عراق علیه ایران را از منظر گرافیک کبریت می شود یک نقطه عطف دانست. از این مقطع است که قوطی کبریت هایی با شعارهای انقلابی و در جهت تهییج مردم به مشارکت در جنگ تولید می شود و می شود رد فکر روزمره انقلابی را روی قوطی های کبریت گرفت. «کبریت» را نشر نظر منتشر کرده؛ در قطع و اندازه باکس های شانزده تایی کبریت. کتاب شبیه یک قوطی کبریت بزرگ است؛ انگار ناشر می خواسته نوستالژی خوانندگانش را قلقلک دهد. صفحات زیادی از کتاب هم طرح و نقاشی های جعبه ها و قوطی کبریت های ایرانی و خارجی و شرح تصاویر را شامل می شود. «کبریت» یک کتاب تاریخی، تصویری و گرافیکی است از تاریخ کبریت در ایران.