ماهان شبکه ایرانیان

علل شکل گیری نفاق در جامعه دینی و پیامدهای آن در بیان حضرت زهرا (س)

بیماری اخلاقی نفاق، درد همیشگی انسان ها و ملت ها بوده است و منافق خاری خلیده در جان گروه ها و اجتماعات بشری می باشد

1- مقدمه

بیماری اخلاقی نفاق، درد همیشگی انسان ها و ملت ها بوده است و منافق خاری خلیده در جان گروه ها و اجتماعات بشری می باشد. زشتی این بیماری و اثرهای زیانبارش در جوامع بشری و بیش از آن در روان و جان مبتلای به آن، منشأ نکوهش آن در قرآن و سیره معصومان: شده است. حضرت فاطمه (س) از نزدیک شاهد حوادث صدر اسلام بود و خود نیز در برخی از آنها نقش اساسی و حساس داشت. از جمله این حوادث و جریانات، پدیده نفاق بود که بعد از رحلت پیامبر علناً آشکار شد، عده ای فرصت طلب بعد از رحلت پیامبر مدعی جانشینی آن حضرت شدند، ریاست جامعه اسلامی را به دست گرفتند و باعث بروز پیامدهایی ناگوار بر امت اسلامی و مسلمانان شدند. فاطمه (س) که با بینش عمیق خود آینده جامعه اسلامی را به عیان در آینۀ آن رویدادها می دید، در جمع مهاجران و انصار سخنانی ایراد کرد و نسبت به علل بروز چنین حادثه هایی و پیامدهای آن هشدار داد. این مقاله می کوشد به بررسی بخشی از این موضع گیری ها و نظرها و اقدامات ایشان در خصوص موضوعات مطرح شده بپردازد.

2- تعریف نفاق و منافق

2-1- نفاق و منافق در لغت

ماده «ن، ف، ق» در لغت عرب برای دو معنای اصلی و چندین معنای فرعی به کار رفته است. دو معنای اصلی آن، یکی «تمام و فنا شدن» و معنای دوم «پوشیده و پنهان داشتن» است (جوهری، اسماعیل)، 4/1560؛ زبیدی 26 /431؛ ابن فارس 5/454؛ فیروزآبادی، 1318ق، ذیل نفق). این معنا  معنای دوم  از واژۀ «نافقاء » گرفته شده؛ و آن یکی از لانه های موش دو پا است که آن را مخفی نگه می دارد و لانۀ دیگر را آشکار می سازد، که در صورت وحشت و خطر، از یکی می گریزد و در دیگری پنهان می شود (ابن منظور 6/4509). سپس این معنا مورد استفاده قرار گرفته و تونل و راه زیرزمینی را «نفق» گفته اند. برخی نیز احتمال داده اند که این دو معنا، به یک دیگر بازگشته، یک ریشه دارند (ابن فارس 5/455). به گفته برخی از زبان شناسان؛ عرب ماده و هیئت های گوناگون «نفق » را برای انسان به کار نمی برد و تنها پس از کاربرد قرآنی آن، معنای این واژه در ادبیات عرب توسعه یافت (فیروز آبادی، 1/1195- مادۀ نفق). راغب نیز نفاق را وارد شدن در دین از سویی، و بیرون رفتن از آن از سوی دیگر می داند (راغب اصفهانی، 1/819- مادۀ نفق).

2-2- نفاق و منافق در اصطلاح

نفاق به معنای تظاهر به اسلام و پنهان داشتن کفر است. با این تعبیر، منافق شخصی است دو روی و دو چهره؛ که به اسلام تظاهر می کند ولی کافری است که کفرش را مخفی داشته و ایمان ظاهری اش را با زبان علنی می سازد. خداوند می فرماید: «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یقولُ آَمنَّا باللَّهِ وَ بِالْیوْمِ الْآَخِرِ وَ مَا هُمْ بِمُؤْمِنِینَ » (بقره /8) (و برخی از مردم می گویند ما به خدا و روز باز پسین ایمان آورده ایم ولی گروندگان [راستین] نیستند ). در سورۀ توبه نیز فرموده است: «وَ یحْلِفُونَ بِاللّهِ إِنَّهُمْ لَمِنکمْ وَ ما هم مِّنکمْ وَ لَکنَّهُمْ قَوْمٌ یفْرَقُونَ» (توبه/56) (و به خدا سوگند یاد می کنند که آنان قطعا از شمایند در حالی که از شما نیستند لیکن آنان گروهی هستند که می ترسند). نفاق در معنای اصطلاحی خود در مقابل «تقیه» قرار می گیرد، چرا که نفاق یعنی تظاهر به ایمان و مخفی داشتن کفر، در حالی که تقیه بر تظاهر به کفر و پنهان نمودن ایمان اطلاق می گردد (فیروز آبادی 1/1196، مادۀ نفق ).

3- نفاق و منافقان در قرآن

در قرآن کریم، در آیات متعددی، از نفاق و منافقان یاد شده است، از جمله در آیات 141تا 143 سورۀ نساء که آنان را بدین ترتیب توصیف می کند: فرصت طلب که هر زمان خود را به یک گروه می بندد، خدعه گر و ریاکار، بی خبر و دور از یاد خدا، سرگردان و گمراه.

در این آیات، می بینیم خداوند منافقان را نه از دشمنان خارجی که در خط کفر هستند معرفی نموده، و نه از مؤمنان، اینان هدفی جز ریاست و جاه و مقام در سر ندارند و با دستیابی به مقصد خود، ناچار چهرۀ واقعی دین و مکتب را هر چند به تدریج باشد، تابع خواستۀ خود خواهند کرد، و از دین هر چه به ریاست آنان لطمه وارد نمی کرد گرفته و آنچه را که مانع راهشان است سرکوب می کنند.

4- علل و انگیزه ها ی نفاق از دیدگاه فاطمه (س)

4-1- رحلت پیامبر

فاطمه (س) به رحلت پیامبر (ص) اشاره می کند و به بیان حوادثی می پردازد که بعد از رحلت پیامبر اتفاق افتاد. ایشان (س) می فرمایند:

«فَلَمَّا اخْتَارَ اللَّه لِنبِیهِ دَارَ أَنْبِیائِهِ وَ مَأْوَی أَصْفِیائِهِ ظَهَرَ فِیکمْ حسَکة النفَاقِ سمَلَ جلْبَابُ الدِّین وَ نَطَقَ کاظِمُ الْغاوِینَ وَ نبَغَ خَامِلُ الْأَقَلِّینَ وَ هَدَرَ فَنِیقُ الْمُبْطِلِینَ - فَخَطَر فِی عَرَصَاتِکمْ وَ أَطْلَعَ الشَّیطَانُ رَأْسَهُ مِنْ مَغْرَزِهِ هاتِفاً بِکمْ فأَلْفَاکمْ لِدَعوَتِهِ مسْتَجِیبِینَ وَ لِلْعِزَّۀ فِیهِ مُلَاحِظِینَ... ثُمَّ لَمْ تَلْبَثُوا إِلَّا رَیث أَن تسْکنَ نفْرَتُهَا وَ یسلَسَ قیادُهَا ثُمَّ أَخَذْتُمْ تُورُونَ وَقْدَتَهَا وَ تُهَیجُونَ جَمْرَتَهَا وَ تَسْتَجِیبُونَ لِهُتَافِ الشَّیطَانِ الْغَوِیّ وَ إِطْفَاءِ أَنْوَارِ الدِّینِ الْجَلِیّ وَ إِهْمَالِ سُنَنِ النَّبِیّ الصَّفِیّ تَشْرَبُونَ حَسْواً فِی ارْتِغَاءٍ وَ تَمْشُونَ لِأَهْلِهِ وَ وُلْدِهِ فِی الْخمْرَۀ وَ الضَّرَاءِ و نَصبِرُ مِنکُم عَلَی مِثلِ حَزِّ المَدَی وَ وَخزِ السِّنانِ فی الحَشَا» (ابن طیفور، ص25 و نیز: جوهری(احمد)، ص143؛ مغربی 3/35؛ ابن طیفور، ص25؛ طبری آملی، ص15، ابن مردویه، ص202؛ طبرسی1/101؛ ابن ابی الحدید16/250؛ ابن طاووس، ص264؛ اربلی1/487؛ ابن دمشقی1/159؛ شامی، ص471 )

هنگامی که خداوند برای پیامبرش، خانۀ انبیاء و منزلگه اصفیا را برگزید، خار و خاشاک نفاق که در دل ها بود، آشکار شد. لباس دین پوسیده شد و گمراهانِ ساکت زبان گشودند. فرومایگانِ گمنام باقدر و منزلت شدند و اهل باطل به صدا درآمدند و در خانه ها و قلمرو شما به تکاپو پرداختند. شیطان سَرِ خویش را از مخفی گاه خود بیرون آورد و شما را به سوی خود فراخواند و شما را به دعوت خود پذیرا یافت  و دید که برای اینکه فریب او را بخورید آماده اید... سپس درنگ نکردید مگر به مقدار آرام شدن فتنه و جای گرفتن قلاده آن، که شروع نمودید در برافروختن شعله ها ی فتنه و برانگیختن هیزم های آن، و ندای شیطان مکار را اجابت کردید و شروع به خاموش کردن انوار دینی روشن و بی اعتنایی به سنتهای پیامبر برگزیده نمودید به ظاهر طرفداری از دین می نمایید در حالیکه در باطن به نفع خود عمل می کنید، و نسبت به اهل بیت و فرزندانش با حیله و نیرنگ رفتار می کنید. ما در مقابل اذیت های شما صبر می کنیم مانند صبر کسی که با چاقوهای بزرگ و پهن اعضایش را قطعه قطعه کنند و تیزی نیزه را در بدنش فرو برند!

4-2- سستی و بی تفاوتی یاران پیامبر (ص)

فاطمه (س) در قسمت دیگر بر سر بی تفاوتان و سست عنصران فریاد می زند که چرا در برابر حق بی تفاوتید؟ در این باره فرمود: «یا مَعْشَرَ النَّقِیبَة وَ أَعْضَادَ الْمِلَّة وَ حَضَنَة الْإِسلَامِ مَا هَذِهِ الْغَمِیزَة فِی حَقِّی وَ السِّنَة عَنْ ظُلَامَتِی؟ أَ مَا کانَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) أَبی یَقُولُ الْمَرْءُ یُحْفَظُ فِی وُلْدِهِ؟» (ابن طیفور، ص29 و نیز: طبرسی 1/102؛ تبریزی انصاری، ص656؛ بحرانی اصفهانی 11/672؛ نقدی، ص297؛ قیومی، ص 234)

ای گروه بزرگان و ای بازوان توانای ملّت، و ای نگهداران دین، این چه رفتار سست و سبکی است که ظالمانه در حقّ من روا داشته اید؟ مگر پدرم؛ رسول خدا (ص) نفرموده بود: «مراعات هر شخصی در احترام به فرزندان اوست»؟

4-3- بی ایمانی و پیمان شکنی

بدیهی ست ایمان ظاهری ارزشی ندارد و تظاهر به اسلام و ایمان بدون ایمان قلبی درونی، دورویی و نفاق است، یکی از علل انحراف مردم و کودتاگران سقیفه، بی ایمانی و پیمان شکنی یا عدم تداوم ایمان و استقامت بود. در این باره فاطمه (س) فرمود: «فَأَنَّی حُزْتُمْ بَعْدَ الْبَیانِ وَ أَسْرَرْتُمْ بَعْدَ الْإِعْلَانِ وَ نَکَصْتُمْ بَعْدَ الْإِقْدَامِ وَ أَشْرَکتُمْ بَعْدَ الْإِیمَانِ بُؤْساً لِقَوْمٍ نَکَثُوا أَیمانَهُمْ مِنْ بَعْدِ عَهْدِهِم » (ابن طیفور، ص30 و نیز: طبرسی 1/102؛ بحرانی اصفهانی 11/672؛ تبریزی انصاری، ص656؛ نقدی، ص297؛ قیومی، ص 234) (پس چرا بعد از بیان ایمان و اقرار به آن، حیران و مضطرب شدید و پس از آن همه همکاری با اسلام و یاری و کمک خود را پنهان می دارید؟ و چرا بعد از آن پیشقدم بودن ها عقب نشستید؟ و چرا بعد از ایمان مشرک شدید؟ چه بد قوم و گروهی هستند کسانیکه بعد از عهد و پیمان سوگندهایشان را می شکنند).

4-4- ماجرای سقیفه بنی ساعده

در این باره داستان ها یی در تاریخ آمده، که از ذکر جزئیات آن خودداری می شود، ولی اجمالاً آنچه که اتفاق افتاد و بیشتر مورخین نقل کرده اند، این است که: بعد از رحلت رسول اکرم (ص) در حالی که هنوز علی (ع) مشغول غسل دادن پیغمبر بود، ابتدا جمعی از انصار از طایفه خزرج در سقیفۀ بنی ساعده جمع شدند تا جانشینی پیغمبر را در قبیله خودشان متمرکز کنند. وقتی طایفه اوس متوجه شدند، آن ها هم آمدند. خبر به مهاجرین که رسید و چند نفر از آنان هم به جمع انصار پیوستند، کار به جایی رسید که با یکدیگر کتک کاری کردند و به روی هم شمشیر کشیدند. سرانجام مهاجرین غالب شدند. اوس و خزرج نیز چون با هم رقابت داشتند و هیچکدام زیر بار دیگری نمی رفتند، با آنان بیعت کردند (ابن هشام 4/1073؛ ابن قتیبه 1/13؛ ابن حنبل 1/55؛ بخاری 3/102؛ یعقوبی 2/123؛ طبری 2/443؛ ابن عساکر 17/55؛ ابن اثیر 5/189؛ ابن کثیر 5/266؛ ابن خلدون 2/294 ).

می خواهیم بدانیم که چرا کار اصحاب پیغمبر به اینجا کشید که عهدشان را فراموش کردند؟

فاطمه (س) خطبه فدک درباره علت این رویداد می فرماید: «ابْتِدَاراً زَعَمْتُمْ خَوْفَ الْفِتْنَة» برای این کار عجولانه چنین دلیل آوردید که «می ترسیم با رحلت پیامبر فتنه ای بین مسلمانان ایجاد شود» حضرت در اینجا هماهنگ با آیه سوره توبه می فرماید: «أَلا فِی الْفتْنَة سَقَطُوا وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِیطَة بِالْکافِرِینَ» (توبه: 49 ).

همچنین در کلامی دیگر خطاب به ام سلمه، با بیان گوشه ای دیگر از ماجراهای پشت پرده کودتای سقیفه، و عوامل و اسباب پنهان این توطئه را برملا می سازد. حضرت در پاسخ به ام سلمه که احوال دختر پیامبر خدا را پرسید می فرماید: «أَصْبَحْتُ بَینَ کَمَدٍ وَ کَربٍ، فُقِدَ النَّبِیِّ (ص) وَ ظُلِمَ الْوَصِیِّ وَ [هُتِکَ ] وَاللَّهِ حُجُبُهُ أَصْبَحَتْ إِمَامَتُهُ مُقْتَصَّةً عَلَی غَیرِ مَا شَرَعَ اللَّهُ فِی التَّنْزِیلِ وَ سَنَّهَا النَّبِیُّ فِی التَّأوِیلِ وَ لَکِنَّهَا أَحْقَادٌ بَدْرِیةٌ وَ تِرَاتٌ أُحُدِیّةٌ کانَتْ عَلَیهَا قُلُوبُ النِّفَاقِ مُکتَمِنَةً لِإِمْکانِ الْوُشَاةِ، فَلَمَّا استُهْدِفَ الْأَمرُ أَرْسلَتْ عَلَینَا شَآبِیبَ الْآثَارِ مِنْ مَخِیلَة الشِّقَاقِ، فَیقْطَعُ وَتَرَ الْإِیمَانِ مِنْ قِسِیِّ صُدُورِهَا وَ لَیسَ علَی ما وَعَدَ اللَّهُ مِنْ حِفْظِ الرِّسَالَة وَ کِفَالَة الْمُؤْمِنِینَ أَحْرَزُوا عَائِدَتَهُمْ غُرُورَ الدُّنْیا بَعْدَ انتِصَارٍ مِمَّنْ فَتَکَ بِآبَائِهِمْ فِی مَوَاطِنِ الْکُرُوبِ وَ مَنَازِلِ الشَّهَادَاتِ» (ابن شهرآشوب 2/205؛ دیلمی، ص319؛ مجلسی43/156؛ تبریزی انصاری، ص849؛ رحمانی همدانی، ص745؛ شاهرودی 6/145)

صبح کردم در حالی که میان غم و اندوه بودم، پیامبر (ص) از دست رفت و وصی او مظلوم واقع شد! به خدا قسم گویا چادر از سرش کشیده شده است؛ آنکه امامش به گونه ای مظلوم شود که نه طبق دستور خدا با او عمل شود و نه طبق وصیت پیامبر. آنچه (این قوم) با علی (ص) کردند، تنها با کینه های جنگ بدر و اُحد سازگاری داشت که در دل های منافقان تا به حال پنهان بود و هر لحظه احتمال این فتنه می رفت و اکنون که پیامبر خدا (ص) از دنیا رفته، آن کینه ها علنی شده اند و چه مصیبت ها که از بدبختی خودشان بر سر ما می آورند! آنان رشتۀ عهد و پیمان خود را (با پیامبر) گسیختند و چه بد موضعی در برابر وعده الهی بر حفظ رسالت و سرپرستی مؤمنان نشان دادند! و چه بد فریب دنیای فانی را خوردند. پس از پیروزی اسلام و مسلمین، دوباره از امیرالمؤمنین اعراض نمودند؛ چرا که علی دلیرانه پدران و اجداد مشرک و کافرشان را در عرصه ها ی مختلف جنگ و دلیری به هلاکت رسانده است).

5- پیامد نفاق در کلام فاطمه (س)

فاطمه (س) با علم و دانش خدادادی و با نگرشی ژرف به امور و بصیرت الهی، آینده جامعه مسلمانان را در صورت وقوع فتنه به عیان مشاهده می کرد، او به حق در این باره می فرماید: حضرت (س) نتایج کنار زدن امام علی(ع) را این گونه بیان می کند:

«وَیحَهُمْ أَنَّی زَعْزَعُوهَا عَنْ رَوَاسِی الرِّسَالَةِ وَ قَوَاعِدِ النُّبُوَّةِ وَ الدَّلَالَةِ وَ مَهْبِطِ الرُّوحِ الْأَمِینِ وَ الطَّبِینِ بِأُمُورِ الدُّنْیا وَ الدِّینِ أَلا ذلِک هوَ الْخسْرانُ الْمُبِینُ... وَیحَهُمْ أَ فَمَنْ یهْدِی إِلَی الْحَقِّ أَحقُّ أَن یتَّبَعَ أَمَّنْ لا یَهِدِّی إِلَّا أَن یُهْدی فَمَا لَکمْ کَیفَ تَحْکُمُونَ"(یونس/35) أَمَا لَعَمْرِی لَقَدْ لَقِحَتْ فَنَظِرَة رَیثَمَا تُنْتَجُ ثُمَّ احْتَلَبُوا مِلْءَ الْقَعْبِ دَماً عبِیطاً وَ ذعافاً مبیدا هُنَالِکَ یُخْسَرُ الْمُبْطِلُونَ وَ یُعْرَفُ الْباطِلُونَ غبَ ما أُسسَ الْأَوَّلُون ثُمَّ طِیبُوا عنْ دُنیاکمْ أَنْفُساً وَ اطْمَأَنُّوا لِلْفِتْنَۀ جَاشاً وَ أَبْشِرُوا بِسَیفٍ صَارِمٍ وَ سَطْوَۀ مُعْتَدٍ غَاشِمٍ وَ بِهَرْجٍ شَامِلٍ وَ اسْتِبْدَادٍ مِنَ الظَّالِمِینَ یَدَع فَیئَکُمْ زَهیداً وَ جَمْعَکمْ حَصِیداً فَیا حَسْرَتَی لَکمْ وَ أَنَّی بِکُمْ وَ قَدْ عَمِیَتْ عَلَیکُمْ أَ نُلْزِمُکمُوها وَ أَنتُمْ لَها کَارِهُون» (ابن طیفور، ص32و33 و نیز: جوهری(احمد)، ص118؛ صدوق، ص355؛ طوسی، ص376؛ طبری آملی، ص129؛ طبرسی 1/109؛ ابن ابی الحدید 16/234؛ شامی، ص483؛ اربلی 1/493)

آگاه باشید که به جانم سوگند این حکومتی که اینها درست کرده اند، تازه آبستن شده است، پس صبر کنید و در انتظار بمانید تا ببینید چه ثمره ای به بار می آورد، پس از آن به اندازه کاسه ها ی بزرگ، (به جای شیر) خون تازه بدوشید و (به جای شیر) از آن سمّ مُهلک بدوشید، آنگاه است که اهل باطل زیان می کنند و آیندگان از نتیجه آنچه پیشینیان پایه گذارده اند آگاه می شوند (اکنون که به مراد خود رسیدید ). خوش باشید برای دنیای خود، و قلبتان مطمئن باشد برای فتنه ها یی که خواهد آمد و قدرت متجاوزی که حداکثر ظلم و تعدّی را روا می دارد، (و بشارت باد شما را) به هرج و مرجی که فراگیر است و همه جا را شامل، و بشارت باد شما را) به استبدادی از ظالمان که مقدار کمی از بیت المال را باقی می گذارد، به گونه ای که کسی در آن رغبت نمی کند که جمع شما را درو کرده و نابود می نماید. پس حسرت و اندوه بر شما باد! و به کدامین سو هستید؟ راه حق و رحمت خدا بر شما گم شده است، آیا ما شما را وادار کنیم بر رحمت خدا (و صراط مستقیم)، حال آنکه خودتان کراهت دارید؟

6- انتقاد شدید نسبت به روحیات مسلمانان

هنگامی که فاطمه (س) بیمار شدند، همان بیماری که در آن وفات می کنند،

سفینه » تابستان 1393، سال یازدهم - شماره 43 (صفحه 138)

عده ای از زنان مهاجر و انصار به عیادت ایشان می آیند و در جواب آنها که پرسیده بودند: بیماری بر تو چگونه است؟ حضرت 7 بعد از حمد و ثنای الهی و درود بر پیامبر (ص) می فرماید: أَصْبَحْتُ وَاللَّهِ عَائِفَةً لِدُنْیاکنَ قَالِیةً لِرِجَالِکنَّ لَفَظْتُهُمْ بَعْدَ أَنْ عَجَمْتُهُمْ وَ سَئِمْتُهُمْ بعْدَ أَنْ سَبَرْتُهُمْ فَقُبْحاً لِفُلُولِ الْحَدِّ وَ اللَّعِبِ بَعْدَ الْجِدِّ وَ قَرْعِ الصَّفَاة وَ صَدْعِ الْقَنَاة وَ خَتْلِ الْآرَاءِ وَ زَلَلِ الْأَهْوَاءِ وَ  «بِئْسَ ما قَدَّمَتْ لَهُمْ أَنفُسُهُمْ أَنْ سَخِطَ اللَّهُ عَلَیهِمْ وَ فِی الْعَذابِ هُمْ خالِدُونَ (مائده /80 )» (ابن طیفور، ص32 و نیز: جوهری (احمد)، ص117؛ ابن عقده کوفی، ص62؛ صدوق، ص354؛ طوسی، ص374؛ طبری آملی، ص62؛ طبرسی 1/108؛ شعیری، ص91؛ ابن ابی الحدید 16/233؛ اربلی 1/492؛ شامی، ص481).

در شرایطی صبح کردم که از دنیای شما متنفرم و از مردانتان غضبناکم، پس از آن که آنان را امتحان کردم، به دور افکندم. چه زشت است کندی شمشیرها و سستی و بازی آنها پس از جدیتشان و ترک خوردن نیزه و پیدا شدن افکار نیرنگ آمیز و لغزش و هواهای نفسانی «چه عمل زشت و ذخیره بدی برای خود اندوختند و گرفتار غضب الهی و عذاب بی پایان شدند » بدون شک، طناب و ریسمان این مسئولیت در گردنشان خواهد بود و سنگینی و مسئولیت آن را به دوش آنان اند اختم و ننگ و عار را بر آنها ریختم. پس بینی آنها را بریده و زخم خورده و دور از رحمت خدا باشند.

7- مؤیدات از نگرانی ها ی فاطمه (س) از منافقین در بیانات پیامبر (ص)

پیامبر (ص) در لحظه ها ی آخر عمر مبارکشان به اتفاق مورخان به شدت نگران و ناراحت بود، چون می دانست که به محض وفاتش، منافقان امت که منتظر فرصت بودند بیرون آمده، و آنچه که پیامبر پایه گذاری کرده، از میان خواهند برداشت. برای نمونه به برخی از روایاتی که در صحیح بخاری و دیگر کتب عامه آمده اکتفا می کنیم.

در برخی از این کتابها مانند صحیح بخاری و مسلم و سنن ابن ماجه و ترمذی بابی تحت «لاَ تَرْجِعُوا بَعْدِی کُفَّارًا، یَضْرِبُ بَعْضُکُمْ رِقَابَ بَعْضٍ » آمده است، در این بابها روایاتی آمده که همۀ آن ها در همین مضمون و با چند طریق می باشند، از جمله این روایات:

الف) ابن عمر نقل می کند که پیامبر فرمود: «لاَ تَرْجِعُوا بَعْدِی کُفَّارًا، یَضْرِبُ بَعْضُکمْ رِقَابَ بَعْضٍ » (پس از من به کفر برنگردید که بعضی گردن بعضی دیگر را بزند) (ابن ابی شیبه 7/ 455 ابن حنبل 9/430؛ بخاری 20/ 349؛ مسلم 1/82؛ ابن ماجه 5/ 92؛ ابی داود 7/ 72؛ ترمذی 4/ 486؛ ابی یعلی 9/ 442؛ نسائی 3/ 465؛ ابن حبان 1/ 416؛ ابن بطه 2/ 741).

ب) ابن عمر همچنین نقل می کند که پیامبر در حجة الوداع به جریر فرمود: «اسْتَنْصِتِ النَّاسَ» فَقَالَ «لاَ تَرْجِعُوا بَعْدِی کُفَّارًا یَضْرِبُ بَعْضُکُمْ رِقَابَ بَعْضٍ » (مردم را ساکت کن، سپس فرمود: پس از من به کفر برنگردید که بعضی گردن بعضی دیگر را بزند» (ابن ابی شیبه7/ 455؛ طیالسی2/52؛ دارمی2/ 1224؛ ابن حنبل 31/ 573؛ بخاری 9/50؛ مسلم1/81؛ نسائی 5/380؛ ابن حبان 13/ 268).

ج) صریح تر از اینها در نگرانی پیامبر، روایتی وارد شده، از سعید بن جبیر از ابن عباس از پیامبر، که حضرتش بعد از وصف محشر فرمود: «ثمَّ یُؤْخَذُ بِرِجَالٍ مِنْ أَصْحَابِی ذَاتَ الْیمِینِ وَ ذَاتَ الشِّمَالِ فَأَقُولُ أَصْحَابِی فَیقَالُ إِنَّهُمْ لَمْ یزَالُوا مُرْتَدِّینَ عَلَی أَعْقَابِهِمْ مُنْذُ فارَقْتَهُمْ، فأَقُولُ کما قَالَ الْعَبْدُ الصَّالِحُ عِیسَی ابْنُ مَرْیمَ: وَ کنْتُ عَلَیهِمْ شَهِیدًا مَا دُمتُ فیهِمْ فَلَمَّا تَوَفَّیتَنِی کنْتَ أَنْتَ الرَّقِیبَ عَلَیهِمْ وَ أَنْتَ عَلَی کلِّ شَیءٍ شَهِیدٌ"» (مائده/117)

سپس گروهی از اصحاب من در محشر به طرف راست و چپ از جایگاه من منحرف می شوند، آنگاه می گویم اینها اصحاب من هستند کجا می روند؟ جواب می رسد که، بعد از اینکه آنها را ترک کردی، به اعقابشان برگشت نمودند، پس همان سخنی را می گویم که بنده صالح عیسی بن مریم گفت: «من به آنان جز آنچه تو فرمانم داده بودی نگفتم. گفتم که اللَّه پروردگار مرا و پروردگار خود را بپرستید. و من تا در میانشان بودم نگهبان عقیدتشان بودم و چون مرا میرانیدی تو خود نگهبان عقیدتشان گشتی. و تو بر هر چیزی آگاهی (ابن ابی شیبه 7/86؛ ابن حنبل 14/136؛ بخاری8/554؛ مسلم 4/2194؛ نسایی10/187؛ ابی یعلی 3/83؛ ابن حبان 16/343؛ طبرانی، معجم کبیر 12/9).

طبق این روایات، هم نگرانی شدید پیامبر ثابت می شود و هم هشدار ایشان که نه فقط رجال اصحاب مرتد می شوند، بلکه به حکم خطبۀ حجه الوادع، نگران اکثر مسلمانان بود که در خطر ارتداد قرار می گیرند.

د) همچنین فرمودند: «لَیغشَینَّ اُمَّتِی مِن بَعدی فِتَنٌ کقِطَعِ اللَّیلِ المُظلِمِ، یُصبِحُ الرَّجُلُ فیها مُؤمِناً و یُمسِی کافِراً، و یُمسِی مؤمِناً و یُصبِحُ کافراً، یَبیعُ أقوامٌ دِینَهُم بعَرَضٍ مِنَ الدُّنیا قَلیلٍ» (طبرانی، مسند الشامیین 3/143؛ حاکم نیشابوری 4/438؛ مقریزی 12/334؛ سیوطی 2/496؛ متقی هندی 11/127) پس از من فتنه هایی همچون پاره های شب تار امّتم را فرا پوشاند، چندان که آدمی بر اثر آنها شب مؤمن باشد و روز کافر، روز مؤمن باشد و شب کافر. مردمانی دین خود را به اند ک متاعی از دنیا می فروشند.

8- نتیجه گیری

یکی از مهمترین رویدادهای صدر اسلام که در سرنوشت اسلام، تأثیر بسیار و غیر قابل انکاری داشته، مسئله نفاق در امت اسلامی و پیدایش منافقان پس از پیامبر بود که باعث پریشان شدن اوضاع مسلمین شد، و جایگاه خلافت از مسیری که پیامبر تعیین کرده بود تغییر داد. فاطمه (س) پس از رحلت پیامبر (ص)، چندان عمری در همراهی با علی (ع) نداشتند و از فراق پدر و اندوه مصائب وارده به اسلام، دار فانی را زود وداع گفتند، اما بنا بر شواهد و مدارک موجود، در همین مدت کوتاه در گفتار و در عمل، از هیچ فرصتی برای توجه دادن به عواقب تلخ این اوضاع فرو گذاری نکرده و بدین گونه، برای آیندگان مدرکی غیرقابل انکار در محکومیت برخوردها و عملکردهای منافقانه بر جای نهاد.

منابع

1- ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، چاپ دوم، بی جا، دارإحیاءالکتب العربیه عیسی البابی الحلبی و شرکاه، 1387 ق.

2- ابن ابی شیبه، عبد الله بن محمد، المصنف فی الأحادیث والآثار، تحقیق کمال یوسف الحوت، چاپ اول، مکتبۀ الرشد – الریاض، 1409ق.

3- ابن اثیر، علی ابن ابی الکرم، اسد الغابه فی معرفه الصحابه، دار الکتاب العربی، بیروت.

4- ابن بطه، عبیدالله بن محمد، الإبانۀ الکبری لابن بطۀ، تحقیق رضا معطی، عثمان الأثیوبی، یوسف الوابل، والولید بن سیف النصر، وحمد التویجری، دار الرایۀ للنشر والتوزیع، الریاض.

سفینه » تابستان 1393، سال یازدهم - شماره 43 (صفحه 141)

5- ابن حبان، محمد بن حبان، صحیح ابن حبان بترتیب ابن بلبان، محقق شعیب الأرنؤوط، چاپ دوم، مؤسسۀ الرسالۀ، 1414ق، بیروت.

6- ابن حنبل، أحمد بن حنبل، مسندالإمام أحمد بن حنبل، محقق شعیب الأرنؤوط وآخرون، چاپ دوم، مؤسسۀ الرسالۀ.

7- ابن خلدون، عبد الرحمن ابن محمد، تاریخ ابن خلدون، موسسه الاعلمی للمطبوعات، بیروت، 1391ق.

8- ابن دمشقی، شمس الدین ابی البرکات، جواهر المطالب فی مناقب الامام علی 7، قم، مجمع إحیاء الثقافه الاسلامیه، 1415ق.

9- ابن شهر آشوب مازندرانی، محمد بن علی، مناقب آل أبی طالب : ، علامه، 1379ق، قم.

10- ابن طاووس حلی، علی بن موسی، الطرائف فی معرفۀ مذاهب الطوائف، بی جا، بی نا، 1399ق.

11- ابن طیفور، احمد بن أبی طاهر، بلاغات النساء، الشریف الرضی ، بی تا، قم.

12- ابن عبدالبر، یوسف بن عبدالله، الاستذکار، تحقیق سالم محمد عطا، محمد علی معوض، چاپ اول، دار الکتب العلمیه، 2000م، بیروت.

13- _________، التمهید، تحقیق مصطفی بن احمد العلوی، محمد عبدالکبیر البکری، وزارۀ عموم الاوقاف و الشوون الاسلامیه، 1387ق.

14- ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینه دمشق، تحقیق علی شیری، دار الفکر للطباعه و النشر و التوزیع، 1415ق، بیروت.

15- ابن عقده کوفی، احمد بن محمد، فضائل أمیرالمؤمنین7، مصحح حرز الدین، عبد الرزاق محمد حسین ، دلیل ما، 1424ق، قم.

16- ابن فارس، احمد، معجم مقاییس اللغۀ، تحقیق عبد السلام محمد ها رون، دار الفکر، 1399ق.

17- ابن قتیبه، عبدالله بن مسلم، الامامه و السیاسه، تحقیق طه محمدالزینی، موسسه الحلبی و شرکاه للنشر و التوزیع.

18- ابن کثیر، اسماعیل ابن کثیر، البدایه و النهایه، تحقیق علی شیری، دار احیاء التراث العربی، 1408 ق، بیروت.

19- ابن ماجه، محمد بن یزید، سنن ابن ماجه، محقق شعیب الأرنؤوط، عادل مرشد، محمَّد کامل قره بللی، عَبد اللّطیف حرز الله، دار الرسالۀ العالمیۀ، چاپ اول، 1430ق.

20- ابن مردویه اصفهانی، احمد بن موسی، مناقب علی ابن ابی طالب و ما نزل من القرآن فی علی لملک الحفاظ، چ2، بی جا، دار الحدیث، 1412 ق.

21- ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، تحقیق عبد الله علی الکبیر، محمد أحمد حسب الله، ها شم محمد الشاذلی، دار المعارف، قاهره.

22- ابن هشام، ابوعبدالله، السیره النبویه، تحقیق محمد محیی الدین عبدالحمید، مکتبه محمد علی صبیح و اولاده، 1383 ق، قاهره.

سفینه » تابستان 1393، سال یازدهم - شماره 43 (صفحه 142)

23- ابو داود، سلیمان بن الأشعث، سنن أبی داود، تحقیق شعَیب الأرنؤوط - محَمَّد کامل قره بللی، چاپ اول، دار الرسالۀ العالمیۀ، 1430 ق.

24- ابو یعلی، أحمد بن علی، مسند أبی یعلی، محقق حسین سلیم أسد، دار المأمون للتراث، دمشق، چاپ اولف 1404ق.

25- اربلی، علی بن عیسی ، کشف الغمۀ فی معرفۀ الأئمۀ، مصحح رسولی محلاتی، سید ها شم ، بنی ها شمی، 1381 ق، تبریز.

26- بحرانی اصفهانی، عبد الله بن نور الله، عوالم العلوم و المعارف والأحوال من الآیات و الأخبار و الأقوال مستدرک سیدۀ النساء إلی الإمام الجواد، تصحیح موحد ابطحی اصفهانی، محمد باقر، مؤسسۀ الإمام المهدی عجّل الله تعالی فرجه الشریف، قم.

27- بخاری، محمد بن إسماعیل، الجامع المسند الصحیح المختصر من أمور رسول الله6 وسننه وأیامه، المحقق محمد زهیر بن ناصر الناصر، چاپ اول، دار طوق النجاۀ، چاپ اول، 1422ق.

28- بروجردی، عبدالکریم، قسمت ها یی از اسلام شناسی تاریخی، بی تا، بی نا.

29- تبریزی انصاری، محمد بن علی، اللمعه البیضاء فی شرح خطبه الزهراء، قم، دفتر نشرالهادی، بی جا، بی نا، بی تا.

30. ترمذی، محمد بن عیسی، سنن الترمذی، محقق بشار عواد معروف، دار الغرب الإسلامی – بیروت، 1998م.

31- جوهری بصری، احمد بن عبد العزیز، السقیفۀ و فدک، مصحح امینی، محمد ها دی، مکتبۀ نینوی الحدیثۀ، بی تا، تهران.

32- جوهری، إسماعیل بن حماد، الصحاح تاج اللغۀ وصحاح العربیۀ، تحقیق أحمد عبد الغفور عطار، دار العلم للملایین، 1407ق، بیروت.

33- حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، تحقیق یوسف عبدالرحمن المرعشلی، بی نا، بی تا، بی جا.

34- دارمی، عبد الله بن عبد الرحمن، سنن الدارمی، محقق حسین سلیم أسد الدارانی، چاپ اول، دار المغنی للنشر والتوزیع، المملکۀ العربیۀ السعودیۀ، 1412ق.

35- دیلمی، حسن بن محمد، غرر الأخبار، مصحح ضیغم، اسماعیل، دلیل ما، ایران؛ قم، 1427 ق.

36- راغب الأصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، تحقیق صفوان عدنان الداودی، چاپ اول، دار القلم، الدار الشامیۀ 1412ق، دمشق، بیروت.

37- رحمانی همدانی، احمد، الامام علی بن ابی طالب، تهران، امنیر للطباعه و النشر، 1417ق.

38- زبیدی، محمّد بن محمّد، تاج العروس من جواهر القاموس، تحقیق مجموعۀ من المحققین، دار الهدایۀ.

39- سیوطی، جلال الدین، الجامع الصغیر، چاپ اول، دار الفکر للطباعه و النشر و التوزیع، 1410ق، بیروت،

40. شامی، یوسف بن حاتم، الدر النظیم فی مناقب الأئمۀ اللهامیم، جامعه مدرسین، 1420ق، قم.

سفینه » تابستان 1393، سال یازدهم - شماره 43 (صفحه 143)

41- شاوی، علی، با کاروان حسینی، بی نا، بی جا، بی تا.

42- شاهرودی، علی، مستدرک سفینه البحار، قم، موسسه النشر الاسلامی التابعه لجماعه المدرسین، 1419 ق.

43- شعیری، محمد بن محمد، جامع الأخبار، مطبعۀ حیدریۀ، بی تا، نجف.

44- صدوق، محمد بن علی ، معانی الأخبار، مصحح غفاری، علی اکبر، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1403ق، قم.

45- طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیرالقرآن، دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1417ق، قم.

46- طبرانی، سلیمان بن أحمد، المعجم الکبیر، محقق حمدی بن عبدالمجیدالسلفی، مکتبۀ العلوم والحکم، 1404ق، موصل.

47- _______، مسند الشامیین، تحقیق حمدی عبد المجید السلفی، چاپ دوم، موسسه الرساله، 1417ق، بیروت.

48- طبرسی، احمد بن علی، الإحتجاج علی أهل اللجاج، مصحح خرسان، محمد باقر، نشر مرتضی، مشهد.

49- طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، تحقیق نخبه من العلماء الاجلاء، موسسه الاعلمی للمطبوعات، بیروت.

50. طبری آملی، محمد بن جریر، دلائل الإمامۀ، مصحح قسم الدراسات الإسلامیۀ مؤسسۀ البعثۀ، بعثت، 1413ق، قم.

51- طوسی، محمد بن الحسن، الامالی، مصحح مؤسسۀ البعثۀ، دار الثقافۀ، 1414 ق، قم.

52- طیالسی، سلیمان بن داود، مسند أبی داود الطیالسی، محقق دکتر محمد بن عبد المحسن الترکی، چاپ اول، هجر للطباعۀ والنشر.

53- فیروزآبادی، محمد بن یعقوب، القاموس المحیط.

54- قیومی، جواد، صحیفه الزهراء، چاپ اول، موسسه النشرالاسلامی التابعه لجماعه المدرسین بقم المشرفه، 1373ش.

55- مالک، مالک بن انس، الموطأ، تحقیق محمد فواد عبدالباقی، دار احیاء التراث العربی، 1406ق، بیروت.

56- متقی هندی، علی المتقی، کنزالعمال فی السنن و الاقوال و الافعال، تحقیق شیخ بکری حیاتی، موسسه الرساله، 1409 ق، بیروت.

57- مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار الجامعه لدرر اخبار الائمه الاطهار، بیروت، دار الرضا، 1403ق.

58- مسلم، مسلم بن الحجاج، الصحیح المختصر، محقق محمد فؤاد عبد الباقی، دار إحیاء التراث العربی، بیروت.

59- مقریزی، احمد بن علی، امتاع الاسماع، تحقیق محمد عبد الحید النمیسی، چاپ اول، منشورات محمد علی بیضون دار الکتب العلمیه، 1420ق، بیروت.

60. نسائی، احمد بن شعیب، السنن الکبری، تحقیق حسن عبد المنعم شلبی، مؤسسۀ الرسالۀ، 1421ق، بیروت.

61- نقدی، جعفر، الانوار العلویه، چاپ دوم، مکتبه الحیدریه، 1381 ق، نجف.

62- واقدی، محمد بن عمر، المغازی، بی تا، بی نا، بی جا.

63- یعقوبی، احمد ابن ابی یعقوب، تاریخ الیعقوبی، دار صادر، بیروت.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان