احتمالا در سالهای اخیر خبرهایی با این موضوع که دربرخی از کمپهای ترک اعتیاد، صاحبان این مراکز از شکنجه و زور برای ترک دادن معتادان استفاده میکنند مواجه شدهاید.
به گزارش به نقل از روزنامه همدلی، درچندماه گذشته گاه وبیگاه در فضای مجازی تصاویری از شلاق و شکنجه افرادی که معتادان مراکز ترک معرفی میشوند منتشر شده است که همدلی نمیتواند صحت این تصاویر را مستقلا تایید کند. بااینحال آنچه غیر قابل کتمان است اینکه در چند سال گذشته فعالیت کمپها و به خصوص کمپهای غیرمجاز درکشور افزایشی قابل ملاحظه یافته است. درهمینرابطه در روزهای گذشته سخنگوی ستاد مبارزه با مواد مخدر بابیاناینکه سازوکار نظارت بر عملکرد مراکز ترک اعتیاد تدوین میشود، درباره فعالیت کمپهای غیرمجاز اعتیاد هشدار داد.
تابستان امسال بود که سردار سعید منتظر المهدی، معاون اجتماعی ناجا، در گفت وگو با مهر اعلام کرد: بیش از 90درصد معتادان در چرخه موجود پس از ترک، مجدد به مصرف موادمخدر روی میآورند. بر اساس گزارشات رسیده هرچه از پایتخت فاصله بگیریم وضعیت کمپهای ترک اعتیاد بغرنج تر میشود. در این رابطه در یکی از استان های جنوبی کشور با یک مشاور کیلینک ترک اعتیاد و چند تن از معتادانی که تحت شرایطی به این کمپها فرستاده شدند به گفت وگو نشست که در ادامه مشروح آن از نظرتان میگذرد:
«امیر» مشاور مرکز نگهداری با متادون میگوید: اعزام برای ترک معمولا به روش های مختلفی انجام می شود: یا توسط خانواده با کمپ مورد نظر تماس گرفته میشود و اعلام می کنند که به شکلی اجباری فرد معتاد را به کمپ منتقل کنند که این کمپ اجباری است. بخش دیگری از معتادان نیز توسط نیروی انتظامی دستگیر و بر حسب وضعیتشان به کمپ های ترک ارجاع داده می شوند و گروه سوم هم افرادی هستند که داوطلبانه خود را به کمپهای مجاز ترک اعتیاد معرفی میکنند.
این مشاور مراکز ترک اعتیاد که کارش مشاوره به معتادان آسیب دیده بود، درباره وضعیت کمپهای یکی از استانهای جنوبی کشور گفت: بسیاری از این معتادان که یک بار یا بیشتر تجربه رفتن به کمپ های ترک اعتیاد را داشتند از وضعیتی عجیب در این کمپ ها سخن به میان میآورند.
تا سال 96 شش کمپ ترک اعتیاد در این شهر وجود داشت، افراد تحت درمان از تجربیاتی میگفتند که باورش برایم تا مدت ها سخت بود؛ چیزی در مایههای گوانتانامو... مثلا یکی از معتادان می گفت وقتی دستگیر و به کمپ منتقل شد تا دو روز به درختی در حیاط کمپ بسته شده بود! وقتی به کمپ وارد می شوید دو روز را باید در قرنطینه سپری کنید و بعد وارد اتاق فیزیک میشوید.
این مشاور می گوید: کلا جریان دستگیری و ارجاع معتادان در شهر کوچک ما خود ماجرایی عجیب دارد. برای مثال یکی از کمپ ها فردی به نام «مالک» را استخدام کرده بود تا معتادان را در اسرع وقت دستگیر و به مرکز درمانی تحویل دهد و مانند فیلم های جنایی این خود مستلزم عملیاتی اطلاعاتی تعقیبی بود! من مالک را دیده ام فکر کنم قدش 195 باشد و بسیار قوی هیکل است. من شنیده ام که این فرد گاهی در عملیاتهای تعقیب و گریزش تا شیراز هم رفته است. البته در سفرهای خارج شهر چند نفر نیز او را همراهی می کردند. از شهر ما تا شیراز 5 ساعت با اتوبوس راه است.
مالک مانند یک مامور پلیس برای تعقیب معتادان گاهی حتی به شهرهای اطراف می رفت و روزها دنبال فرد مورد نظر به جست وجو می پرداخت و اگر او را مییافت مانند یک مامور به دست و پای فرد معتاد قپونی میزدند و او را باز می گرداندند.این مشاور میافزاید: از آنجایی که معتادان برای کمپهای مورد نظر درآمدزایی داشته سعی می کردند که هر جور شده معتادان را شکار کنند. حتی من شنیدهام در برخی شرایط بدون آنکه خانواده معتاد درخواستی برای تحویل فرزندشان به کمپ داشته باشند، این گروهها افراد را در کوچه و خیابان به زور دستگیر کرده و به کمپ منتقل میکردند و بعد به خانواده اش زنگ می زدند که فرزند شما را به کمپ منتقل کردهایم اگر تمایل دارید هزینه درمانش را برای 21 روز پرداخت کنید.
البته در بیشتر مواقع خانواده ها چنین شرایطی را از سوی کمپ می پذیرفتند چون از سوی فرد معتاد آزار می دیدند. این مشاور می گوید: مساله اعتیاد در یک دهه گذشته در استان مورد نظر به شدت مساله ای پیچیده و بغرنجی شده است. برخی از افراد تحت درمان به من میگفتند خواب «مالک» را می بینند و نسبت به این شخص دچار فوبیا شده بودند. تا این حد فضای رعب را برای این دسته از بیماران ایجاد کرده بودند.
در راستای سخنان این مشاور در روزهای گذشته «پرویز افشار» سخنگوی ستاد مبارزه با مواد مخدر درباره نحوه نظارت ستاد مبارزه با مواد مخدر بر مراکز ترک اعتیاد یادآور شد: نظارت بر مراکز درمانی در حوزه اعتیاد بسیار سخت است به این دلیل که تعدد مراکز درمانی در کشور زیاد است.
امیر مشاور کیلینک ترک اعتیاد در ادامه سخنانش میگوید: بسیاری از بیمارانی که برای این مشاوره پیش من میآمدند دچار شکلی از فوبیا شده بودند؛ فوبیا نسبت به گروههایی که آنها را به زور به کمپ ها منتقل میکردند. چند نفر از آنان می گفتند برای روبه رو نشدن با آدمهای کمپها ناچارند ساعتهای زیادی را بیرون از شهر سپری کنند تا حداقل خیالشان برای مدتی راحت باشد.
در روزهای گذشته سخنگوی ستاد مبارزه با مواد مخدر گفت: در مجموع بین 1200 تا 1300 مرکز مجاز اقامتی در کشور وجود دارد و در این میان تعدادی هم کمپ غیرمجاز فعالیت میکند. وی افزود: باتوجه به اینکه این کمپهای غیرمجاز دارو دریافت نمیکنند نیاز به مراجعه به دانشگاههای علوم پزشکی ندارند و کار خود را در گوشهای از باغ، ساختمان یا اطراف شهر ادامه میدهند و از این طریق واسطههایی که دارند بیمار پیدا میکنند و حتی از فرایندهای خشن در روند ترک اعتیاد استفاده میکنند که این یک اخطار بسیار جدی به این افراد است.
یک معتاد که به شکلی اجباری به یک کمپ اجباری فرستاده شده بود، میگوید: من دوبار به کمپ رفتم. وقتی برای دومین بار به کمپ برگشتم، بعد از تفتیش و بازجویی از همان لحظه ورود، سرتاپایم را خیس کردند و بعد با همان شیلنگ به جانم افتادند! تازه این کتککاریها در قرنطینه اتفاق میافتاد. بعد از قرنطینه وارد اتاق فیزیک شدم. اتاقی کوچک که 8 نفر معتاد در آن بودند. او درباره شرایط تجربه اتاق فیزیک میگوید: در این اتاق ما زندانی بودیم. همه چیز در اتاق فیزیک کثیف بود. گاهی کسی دچار تهوع می شد یا کنترل ادرارش را از دست میداد؛ در چنین شرایطی همه مجبور به تحمل این وضعیت بودیم. مثلا یکبار، یکی از معتادان بالا آورد و پتوی خود را کثیف کرد، بعد آمدند آنقدر کتکش زدند که از هوش رفت.
اسماعیل یک معتاد دیگر میگوید: یکبار آن قدر مرا کتک زدند که بیهوش شدم. آنها معمولا با زنجیر و شیلنگ معتادان را میزدند ولی شکنجههای دیگری هم در صورت مقاومت معتاد اعمال میکردند؛ مثلا بارها دیدم که چگونه افراد را در زمستان بدون لباس و دستوپا بسته در حیاط رها می کردند و رویشان آب سرد میریختند!
امیر مشاور کیلینک ترک اعتیاد در پاسخ به این سوال که دلیل اینگونه آزار معتادان بیدفاع از سوی برخی متولیان کمپهای اغلب اجباری چیست، میگوید: در وهله اول این گونه به نظر می رسد که با تحقیر فرد معتاد می خواهند کاری کنند که حساب کار دستش بیاید. این گونه به نظر میآید که متولیان کمپها از طریق ابزار تحقیر میخواهند معتاد را نسبت به ژست و زندگی بیمارگونهشان آگاه کنند و اینگونه بستر پاکی آنها را فراهم سازند. اما دراینجا یک نکته مهم وجود دارد که برای فعالان این حوزه قابل تامل است و آن اینکه پروسه ارجاع معتادان به کمپهای اجباری، مخصوصا در شهرهای کوچک، راهی برای درآمدزایی آنها است.
در شهری که هیچگونه تجارتی درآن جریان ندارد، دستگیری غیرقانونی معتادان تبدیل به تجارتی سودده برای عدهای شده است. کافی است آمارها را نگاه کنید تا ببینید چند درصد از معتادان بعد از دوره کمپ پاک ماندهاند؟ اینکه طرف را میگیرند و دست بسته به کمپهای خارج از شهر برده و احتمالا شکنجه میکنند و بعد به خانوادهاش تلفن زده و میگویند یا هزینه ترک پسرتان را برای یک دوره بدهید یا او را به دادگاه معرفی میکنند، یک چرخه سالم نیست.
دراینجا به زعم من، اعمال تحقیر و شکنجه بر تن بیدفاع یک معتاد نوعی اعمال سلطهجویی است که در نسبت با حس لذت و میل به قدرت جویی قابل بررسی است. به عبارتی درمورد شکنجه معتادان سه عنصر لذت، اعمال سلطه بر تن معتاد و سودجویی مثلث هولناکی را تشکیل داده که اگر سریعتر با آن برخورد نشود قابلیت این را دارد که تبدیل به یک فاجعهای بدخیم شود کما اینکه در ده سال گذشته مساله اعتیاد در کشور به یک بحران پیچیده تبدیل شده است.
در همین زمینه چندی پیش معاون اجتماعی ناجا یادآور شد: چرخه بازپروری باید اصلاح شود چرا که 90درصد معتادان در چرخه موجود پس از ترک، مجدد به اعتیاد باز می گردند. این در حالی است که به گفته این مقام مسئول در حالی که 3 هزار و 30 برنامه های رادیویی و تلویزیونی 4 هزار و50 جلسه آموزشی در مدارس و مساجد و ... و 1 میلیون و 570 هزار آموزش چهره به چهره انجام شده است، شاهد وخیمتر شدن اوضاع بودهایم.
بار دیگر به اسماعیل باز گردیم. معتادی که دو بار به کمپ ترک اعتیاد رفت؛ بار اول دوطلبانه و بار دوم به شکلی اجباری. او میگوید: این ماجرا دیگر برای شهر من عادی شده است. به شخصه چندین بار فرار معتادان از دست آدمهای کمپ ها را شاهد بودهام! اسماعیل خود پروسه دستگیری را یک پروسه خشونت آمیز و غیرانسانی میداند. او میگوید بارها در کمپهای مختلف معتادانی مردهاند یا نقص عضو شدهاند! یک بار انگشت خود مرا شکستند! شیلنگ و زنجیر یک چیز نرمال است در روزهای اول مسائلی وجود دارد که اگر بگویم دود از کله تان بلند میشود. شکنجههای جسمی یک بخش ماجراست. بخش دیگر شکنجه روحی است.
اسماعیل میگوید: مثلا یک روز در کمپ ما مجبور شدیم آهنگ مورد علاقه متولی کمپ را 5 ساعت مدام بشنویم؛ چرا؟ چون متولی میخواست بارها و بارها آن آهنگ را بشنود. حال تصور کنید آدم هایی با آن حال بد ذهنی و جسمی مجبورند صدایی ممتد را تحمل کنند.