در واپسین روزهای عمر رژیم پهلوی، فرماندهان ارتش رژیم، بیش از پیش به آمریکا وابسته شدند به طوری که با ورود ژنرال هایزر آمریکایی به ایران، وی رسما زمام امور ارتش را در دست گرفت و فرماندهان ارتش خود را ملزم به اطاعت از او میدانستند. چنانکه قرهباغی و ربیعی به او اعلام کردند: «شاه به ما گفتهاست... از شما اطاعت کنیم.»[1] بنابراین هایزر با توجه به فرمانبرداری سران ارتش پهلوی، در تلاشی ناکام کوشید تا انقلاب ملت ایران را متوقف کند. در این نوشتار به نمونههایی از اطاعتپذیری سران ارتش پهلوی از ژنرال هایزر آمریکایی اشاره میشود که نشانگر اوج ضعف و حقارت فرماندهان ارتش پهلوی در برابر آمریکا بود.
دستور هایزر برای حمایت از بختیار
ژنرال هایزر در مدت اقامت خود در ایران، طی جلسات متعددی که با سران ارتش رژیم پهلوی برقرار کرده بود سعی در کنترل اوضاع ارتش داشت تا بتواند انقلاب را متوقف کند. یکی از طرحهای هایزر برای کنترل اوضاع، ترغیب نظامیان به انجام مانور برای نمایش قدرت و همچنین برپایی تظاهرات در حمایت از دولت بختیار بود. هایزر خود در این رابطه میگوید: «به سران ارتش اطمینان دادم که اگر حداکثر حمایت خود را از دولت غیرنظامی بهعمل آورند، میتوانند حتی زمانی که کودتای نظامی اجتنابناپذیر باشد، روی حمایت آمریکا حساب باز کنند...»[2]
ژنرال آمریکایی ادامه میدهد: «بهطور جدی پیشنهاد کردم در جلسه شورای امنیت از نخستوزیر بخواهند یک راهپیمایی به طرفداری از دولت برگزار شود. ظاهراً از ترس شکست اکراه داشتند... بالاخره قبول کردند که موضوع را در شورای امنیت به بحث بگذارند...»[3]
برای نشان دادن آمادگی نیروها به دستور هایزر در سوم بهمن یک رژه توسط نیروهای گارد سلطنتی در پادگان لویزان انجام شد. در سند «سری» وزارت خارجه امریکا به تاریخ 24 ژانویه 1979 (4 بهمن) در این رابطه آمده است: «دیروز تیپ گارد سلطنتی، مهارتهای نظامی و خشونت خود را که بسیار مورد تبلیغ بود به نمایش گذاشت.» هایزر هم ذیل خاطرات 4 بهمن با اشاره به این حرکت گارد سلطنتی میگوید: «نمایش توانمندی نظامی، بخشی از طرح ما برای نشان دادن قدرت و عزم نیروها بود.»
ژنرال آمریکایی در ادامه خاطرات خود به اطاعتپذیری سران ارتش پهلوی برای نمایش قدرت اشاره میکند و ذیل خاطرات روز دوشنبه 29 ژانویه 1979 برابر 9 بهمن 1357 میگوید: «در حال صحبت بودیم که هواپیماهای افـ 14 غرشکنان از بالای سرمان رد شدند. از ژنرال ربیعی پرسیدم: چه کار میکنید؟ گفت: به درخواست شما، در حال نمایش قدرت هستیم و نشان میدهیم که تجهیزات هنوز در داخل کشور است.»
دستور ژنرال امریکایی برای کشتار مردم ایران
همزمان با اعلام ورود امام خمینی به کشور، شورای امنیت ملی برای جلوگیری از ورود ایشان، دستور بسته شدن فرودگاه مهرآباد را صادر کرد. این موضوع با واکنش مردم مواجه شد. به گفته ارتشبد قرهباغی: «8 بهمنماه 1357 جمعیت زیادی که برای اشغال فرودگاه به طرف مهرآباد رفته بودند؛ چون همه راهها منتهی به فرودگاه را... بسته میبینند، پس از مدتی سرگردانی ناچار خسته و عصبانی به طرف شهر مراجعت میکنند... به تدریج جمعیت از نقاط مختلف شهر در میدان جمع شده و درگیری کاملی [بین مردم و مأمورین] پیش میآید.»[4]
در این جا بود که به دستور ژنرال آمریکایی به روی مردم آتش گشوده میشود. هایزر در خاطراتش به نقش خود در این کشتار اعتراف میکند و میگوید: «بهنظر من، روش درست این بود که روی سر راهپیمایان تیراندازی هوایی کنند و از گاز اشکآور استفاده نمایند. اگر این روش مؤثر نبود، لوله تفنگها باید پایین میآمد تا شکی باقی نماند که نیروها شوخی ندارند.»
هایزر در ادامه خاطرات خود با اشاره به فرمانبری سران ارتش از این دستور ادامه میدهد: «ژنرال قرهباغی فوراً با آقای بختیار تماس گرفت و بعد آجودانش را صدا کرد. خیلی سریع به زبان فارسی دستور آتش داد و بهطرف من برگشت و گفت: همانطور که صحبت کرده بودیم، اوضاع دقیقا کنترل خواهد شد... در تماس بعدی به ما خبر دادند... که نیروها طبق دستور ما وارد عمل شدند.»[5]
وی ادامه میدهد: «نکتهای که مایه اعتبار ما بود و باور نمیکردم که سولیوان هیچگاه قدردان باشد، این بود که دستوراتی که برای اعمال حکومت نظامی داده میشد، اجرا میگشت و آنان حاضر بودند که به سوی برادران ایرانی و برادران مسلمان خود تیراندازی کنند. آنها نشان داده بودند که هر کاری لازم باشد، انجام خواهند داد.» روزنامه کیهان با چاپ عکسهایی تکان دهنده از صحنههای این کشتار، نوشت: «اینجا میدان 24 اسفند (انقلاب) رگبار مسلسلها گروهی را بر زمین ریخته است. شهدا بر جا ماندهاند. زخمیها خود را بر زمین میکشند. آنها که زندهاند خمیده و سینه خیز از مهلکه میگریزند...» بعد از دستور ژنرال چهارستاره امریکایی و آتش گشودن نظامیان رژیم پهلوی بر روی مردم، هایزر به این نکته اشاره میکند که: «ژنرال قرهباغی در مورد حوادثی که روزگذشته در برابر ستاد مرکزی ژاندارمری رخ داده بود، به شدت احساساتی شده بود... وی ناراحت شد و سعی کرد که مرا به خاطر دستور به سربازان برای پایین آوردن لولههای تفنگ و شلیک به سوی مردم، سرزنش کند. او با انگشت خود به سوی من اشاره کرد و گفت: شما باید سرزنش شوید، دستان شما به خون آلوده است.»
فرمان هایزر برای انجام کودتا
اقدامات و فعالیتهای هایزر و بینتیجه بودن آن، سرانجام وی را به سمت هدف اساسی مأموریتش یعنی کودتا کشاند. هایزر در کتاب خاطرات خود با اشاره به هدفش از انجام کودتا میگوید: «فرماندهان ارتش... باید درک کنند که اگر لازم میشد کودتای نظامی باید صورت میگرفت.» به نوشته روزنامه پراودا: «با دخالت گستاخانه و آشکار امریکا در امور داخلی ایران، نوعیکودتای خزنده» در حال وقوع بود.»[6]
هایزر در مورد تصمیم نهایی خود برای انجام کودتا در جلسه 14 بهمن خود با سران ارتش میگوید: «همه تدابیر را کنار گذاشتم و گفتم باید ابتکار عمل را بهدست گیرند. صراحتاً گفتم تا بهحال هم اگر کاری انجام شده با تذکر و فشار مستمر من بودهاست. همه با نگاهی فروافتاده و جدی به من چشم دوختهبودند اما هیچکدامشان با حرف من مخالفتی نشان ندادند.
سکوت مطلقی حاکم شد. اجازه دادم مدتی با هم تشکیل جلسه دهند؛ همه خیلی جدی نگاه میکردند... ژنرال ربیعی که سالها مرا برادر خطاب کردهبود، گفت: برادر، اگر این اتفاق بیفتد و لازم باشد کشور را حفظ کنیم، هر کاری که لازم باشد انجام میدهم و مسئولیت را برعهده میگیرم.»[7]
وقتی سران ارتش پهلوی برای چندمینبار اطاعتپذیری خود را از ژنرال آمریکایی اعلام میکنند، او به ژنرال جونز خبر میدهد: «ارتش هم اکنون توان کودتا را دارد و اگر بختیار دستور آن را بدهد، ارتش میتواند از پس آن برآید.» او میزان تلفات این کودتا را «نسبتا زیاد» پیشبینی میکرد.[8]
مقدمات کودتا از سوی امریکا فراهم شد، سران ارتش پهلوی با دستورات هایزر آماده انجام کودتا بودند که ناگهان صدور یک اعلامیه از سوی امام خمینی توطئه آنها را خنثی کرد. چنانکه حجتالاسلام فلسفی میگوید: «21 بهمن به اتفاق آقای صدوقی که از یزد آمده بود و آقای طالقانی و دیگران، در اتاق اندرونی خدمت امام بودیم. من عظمت فکر و نظر ایشان را آن روز بیشتر دیدم. همه به خاطر دارند که21بهمن1357فرماندار نظامی ساعت دو بعد از ظهر در رادیو اعلام کرد که از ساعت چهار بعد از ظهر آمد و رفت در خیابانها به کلی ممنوعاست. وقتی این خبر را شنیدیم، مورد شور قرار گرفت.مرحوم آقای طالقانی که خیلی اهل سیاست بود، گفت: به نظر میآید که مهم نباشد. گفته است مردم نیایند بیرون.
بعضی دیگر هم در اظهارنظر مردد بودند. من یکی از الهامات الهی در انقلاب اسلامی را این میدانم که امام بلافاصله دستور دادند قلم و کاغذ آوردند و اعلامیه نوشتند که دولت غیرقانونی است. فرمانداری نظامی رسمیت ندارد و اعلامیهاش هم بیارزش است. تمام مردم از زن و مرد و بزرگ و کوچک از ساعت چهار بعد از ظهر به خیابانها بریزند و نقشه خائنانه دولت را از بین ببرند.
بعد معلوم شد که اصلا صدور اطلاعیه فرمانداری نظامی، به دستور امریکا بوده است تا نظامیان با تانکها، و توپها و مسلسلها داخل خیابانها بیایند. حتی من از بعضی افراد مطلع شنیدم که بنا بوده دو نقطه بهطور قطع بمباران شود: یکی منزل امام در دبیرستان علوی، برای اینکه امام کشته شود، ولو هزاران نفر هم به قتل برسند و دیگر مراکز حساس قم؛ ولی امام نقشه آنها را با یک اعلامیه بر هم زد.
اعلامیه امام را جوانان انقلابی و پرشور تکثیر کردند و با دوچرخه و موتورسیکلت در سراسر تهران پخش کردند و به افراد مؤثر یک نسخه دادند و به این وسیله دولت را فلج کردند. تانکها به خیابانها آمدند، اما چون مردم در خیابانها حضور داشتند هیچگونه تحرکی پیدا نکردند. بدینگونه امام نقشه آن توطئه خطرناک را خنثی نمود.
پینوشتها
[1] مأموریت به تهران، ماموریت در تهران، رابرت هایزر، ترجمه، نعمتالله عاملی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 178
[2] ماموریت به تهران ، ص 105
[3] ماموریت به تهران ، ص 222
[4] اعترافات ژنرال، خاطرات ارتشبد عباس قرهباغی (مرداد-بهمن 57)، نشر نی، 1368، ص 250
[5] ماموریت به تهران، رابرت هایزر، ترجمه، نعمتالله عاملی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 292
[6] پراودا 30 ژانویه 1979/ 10 بهمن 57
[7] ماموریت به تهران، ص 342
[8] مأموریت به تهران، ص 192