سرویس سیاست مشرق - روز 1 بهمن، مصاحبهای از علی صوفی، از فعالان اصلاحطلب و وزیر تعاون دولت اصلاحات در روزنامه آرمان منتشر شد که این چهره سیاسی نزدیک به خاتمی، در آن حرفهای جالبی درباره دولت روحانی زد. او درباره محبوبیت روحانی گفت:
"متاسفانه میتوان گفت که آقای روحانی از پایینترین سطح سرمایه اجتماعی در میان رؤسای جمهور گذشته برخوردار است.»"
اما این حرف علی صوفی، تنها بخشی از مجموعه اظهارات هدفمند از سوی چهرههای رسانهای جریان اصلاحات است که از مدتی قبل با هدف ایجاد فاصله میان اصلاحات و دولت حسن روحانی کلید خورده است. شاید اولین بار، این علیرضا علویتبار، از چهرههای رادیکال اصلاحات بود که در مصاحبهای با مجله اندیشه پویا (14 آبان)، با ذکر خاطراتی از دوران ریاست حسن روحانی بر مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت، گفت:
"آقای هاشمی صاحب جایگاه بود و از موضع قدرت این طور بود. اما آقای روحانی چنان موقعیتی نداشت. اطرافیان آقای هاشمی بعضاً آدمهای قوی بودند، اما اطرافیان آقای روحانی چه بگویم؟ بهتر است چیزی نگویم. در نگاه ما که روحیه انقلابی مان را هنوز داشتیم، ایشان کمی هم خوشگذران بود و سبک زندگی لوکسی داشت. ما برای پروژهها بودجه کم داشتیم، اما برای درست کردن استخر بودجه کم نبود. اگر نان کنجدی و پنیر و گردو و سبزی آماده نبود، جلسه تشکیل نمیشد. به نظر ما اینها خیلی لوکس بود. آقای روحانی یک چهره امنیتی بود با ظاهری که راست محافظه کار بود، اما در باطن به چیزی اعتقاد نداشت." [1]
در همین پاراگراف از اظهارات علویتبار سه نکته هدفمند دیده میشود: اول، روحانی خوشگذران بود و سبک زندگی لوکسی داشت. دوم، در نگاه ما (جناح چپ سابق و اصلاحاتیهای فعلی) روحیه انقلابی بود. سوم، آقای روحانی چهره «راست» امنیتی محافظهکار بود.
اینها کلیدواژههایی بود که ظاهراً قرار است طبق یک سناریوی طراحی شده دقیق، از طرف چهرههای رسانهای و فعالان سیاسی جریان اصلاحات به بهانههای مختلف روی آن تاکید شود.
از این رو، به ناگهان، چهره کمحرف و مرموز اصلاحات که به او لقب «مرد خاکستری» اصلاحطلبان دادهاند، سیدمحمد موسوی خوئینیها، سنت خود را میشکند و یک مصاحبه بلند سه قسمتی از او در خبرگزاری دولتی ایرنا منتشر میشود. البته بهانهی مصاحبه، ظاهراً سالگرد فوت مرحوم هاشمی رفسنجانی است، اما مشخص است که در یک تقسیم کار قبلی، خبرنگار اصلاحطلب ایرنا نزد موسوی خوئینیها فرستاده میشود که اختلافات گذشته او (به عنوان نماینده جریان چپ سابق و اصلاحات فعلی) با مشی و دیدگاه هاشمی رفسنجانی را نبش قبر کنند.
موسوی خوئینیها در این مصاحبه بلند، حتی برای اولین بار تلویحاً مطرح کرد که در سال 76 آقای هاشمی طرفدار نوعی «مهندسی انتخابات» بود تا آقای ناطق نوری رئیس جمهور شود. او حتی به نوعی در روایت مشهور که خطبه نماز جمعه هاشمی قبل از انتخابات دوم خرداد 76، در حمایت از خاتمی بود، تشکیک میکند تا بگوید که جناح چپِ آن زمان و اصلاحات بعدی، هیچگاه دِینی به هاشمی نداشته است. مرد خاکستری اصلاحات از اقتدارگرایی هاشمی و عدم تحمل حتی یک روزنامه مخالف، روزنامه «سلام»، میگوید و اینکه هاشمی تا اواخر دهه 60 یک «سوپر چپ» افراطی بود و بعد روی حساب پراگماتسیم، تغییر موضع تند و تیزی داد تا فقط یک رئیس جمهور مقتدر باشد.
تنها چند روز بعد از انتشار مصاحبه خوئینیها که سر و صدای زیادی به پا کرد، قسمت پنجم مصاحبه محسن آرمین، از حلقه امنیتیهای جریان چپ که ظاهراً از بازجویان خشن دهه 60 هم بوده، باز هم با «ایرنا»، درباره پرونده انفجار نخستوزیری در سال 60 منتشر میشود، ظاهراً با این هدف که او دوست قدیمی خود «بهزاد نبوی» را تبرئه کند. اما به نظر میرسد که حتی همین هدف هم یک «عملیات فریب» بیش نبوده و هدف اصلی اتفاقاً بخش دوم مصاحبه آرمین است که او از نشریه «عصر ما»، ارگان دهه 70 سازمان مجاهدین انقلاب (تشکیلات منحل شدهی آرمین، نبوی، حجاریان، تاجزاده، عربسرخی و…) با مواضع مخالف آن با دولت هاشمی و همچنین تفاوت دیدگاههای این سازمان با هاشمی در آن مقطع، حرف میزند. به این بخش از مصاحبه دقت کنید:
" ایرنا: تعامل «عصر ما» با دولت آقای هاشمی چگونه بود؟
آرمین: سازمان با سیاستهای اقتصادی مرحوم آقای هاشمی موافق نبود و خط مشی اقتصادی و سیاسی دولت ایشان را نقد میکرد. سازمان در حوزه اقتصاد و جامعه علاوه بر آزادی و رقابت اقتصادی، بر مؤلفه عدالت تأکید داشت و طبعاً با اقتصاد لیبرال موافق نبود. از الگوی اقتصادی که در قانون اساسی منعکس شده بود یعنی اقتصاد مرکب از بخش تعاونی، خصوصی و دولتی دفاع میکرد. در «عصر ما» مقالات زیادی در این باره داشتیم."
یا این بخش از مصاحبه، باز در جهت برجسته کردن اختلافات گذشته با هاشمی:
" بعد از فوت امام، ایشان در حذف جریان خط امام از عرصه قدرت نقش مهمی داشت. ایشان که تا اوایل نیمه دوم دهه شصت در مقام ریاست مجلس به جریان خط امام نزدیک تر بود یا حد اکثر میکوشید از سطح رقابت دو جناح راست و چپ خط امام آن زمان فاصله بگیرد و نقشی میانه ایفا کند. پس از فوت امام و به ویژه در دور اول ریاست جمهوری علیه جریان چپ خط امام به جناح راست نزدیک شد. نمیخواهم بگویم ریشه اختلافات جریان چپ خط امام آن زمان و اصلاح طلبان بعدی با مرحوم هاشمی همین امر بود. خیر؛ این اختلاف به ویژه در سطح چهرههای شاخص خط امام آن زمان ریشههای عمیقتری داشت که جای بحث آن اینجا نیست، اما به هرحال مواضع و نقش مرحوم آقای هاشمی رفسنجانی در تشدید آن اختلافات مؤثر بود....
آقای هاشمی در این دوره به اقتصاد آزاد گرایش پیدا کرده بود و معتقد به آزاد سازی اقتصاد بود. همزمان شوروی از هم پاشیده بود و تفکرات چپ و سوسیالیستی در دنیا ضربه سختی خورده بود. از این اتفاق اردوگاه سرمایه داری بهره میبرد.
نمیخواهم بگویم آقای هاشمی از اردوگاه سرمایه داری الگوبرداری میکرد ولی به هر حال فضا و زمینه مساعدی برای دیدگاه اقتصاد سرمایه داری در دنیا ایجاد شده بود.
آقای هاشمی به این جمع بندی رسیده بود که باید اقتصاد را باز گذاشت و به مناسبات عدالتخواهانه در عرصه اقتصاد توجهی نداشت. اما همین پروژه را در عرصه سیاسی پی نمیگرفت. یعنی جهت گیری دولت آقای هاشمی در عرصه سیاست داخلی بازکردن فضای سیاسی نبود."
و دوباره بر اختلاف نظر «اقتصادی» چپهای سازمان مجاهدین انقلاب با سیاستهای هاشمی تاکید میکند:
" ما این دیدگاه ایشان را قبول نداشتیم. معتقد بودیم حذف یارانهها باید به تدریج و به موازات افزایش نرخ رشد و رونق اقتصادی پیش برود. تا به اقشار محروم آسیب نبینند. فراهم آوردن امنیت محیط کسب و کار و ترغیب سرمایههای داخلی به سمت تولید باید بر جذب سرمایه خارجی مقدم باشد.
ایرنا: سازمان مجاهدین چه نوع اقتصادی را میپسندید؟
آرمین: ما یک مدل اقتصادی مختلط را برای کشور میپسندیدیم که ترکیبی از بخشهای تعاونی، دولتی و خصوصی. ولی جهت گیری اقتصادی آقای هاشمی این گونه نبود.
آقای هاشمی وقتی رئیس جمهور شد برای اینکه دستش باز باشد شروع به حذف جریان چپ اسلامی از قدرت کرد." [2]
اما آنچه این مانور سیاسی-تبلیغاتی چهرههای جریان اصلاحات را برجستهتر کرد، سرمقاله روز اول بهمن روزنامه سازندگی (ارگان حزب کارگزاران) به قلم محمد قوچانی بود که تیتر درشت «بازگشت چپ اسلامی» را بر خود داشت. در این مقاله، «محمد قوچانی» که دو سه سالی است نه در قالب یک روزنامهنگار، که در قامت یک عنصر حزبی (عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران) تحلیل مینویسد، در ظاهر با هدف نقد آنچه «جناح چپ» اصلاحات میخواند، از احیای «چپ اسلامی» (به سبک دهه 60) میگوید، اما واژگان و ادبیاتی که درباره این «جناح چپ» به کار میبرد، بیشتر شکل یک رپرتاژ را دارد.
به نوشتهی قوچانی، این جریان به دنبال محوریت یافتن «سیدمحمد موسوی خوئینیها» در جریان اصلاحات به جای سیدمحمد خاتمی هستند که بخش چشمگیری از «سرمایه اجتماعی» خود را در سبد «تَکرار» برای لیست امید مجلس و ابقای دولت روحانی به باد داد.
اما در هر روی، با این مقاله قوچانی، تاییدیهای از درون این جریان منتشر شده که بخش مهمی از جریان اصلاحات و چهرههای اصطلاحاً «تئوریک» و «نظریهپرداز» آن از قبیل حجاریان و علویتبار به دنبال طراحی سناریوی «موج سواری» بر مطالبات اقتصادی جامعه و انتقادات شدید بر عملکرد دولت روحانی هستند، تا هم بین خود و روحانی و احزابی چون «اعتدال و توسعه» فاصله ایجاد کنند، هم برای انتخابات با شعارهای «عدالتخواهانه» وارد عرصه شوند، گرچه جامهی «عدالتخواهی» با هر مقیاسی بر تن جریان اصلاحات، که سالهاست خود را وقف معبد لیبرالیسم کرده، زار میزند.
باز در همین روزهای اخیر، خبر رسیده که در دو محلهی معروف و قدیمی جنوب تهران، یعنی «جوادیه» و «نازی آباد»، با محوریت شماری از چهرههای امنیتی جریان اصلاحات (که از دوستان و همفکران نزدیک همان جناح چپ مد نظر قوچانی، یعنی سازمان منحله مجاهدین انقلاب هستند) نوعی شبکهسازی اجتماعی با عناوینی از قبیل «همیاران نازیآباد» در حال اجراست. مصطفی هوشیار (از مسؤولان وزارت اطلاعات)، علی ربیعی (مشاور امنیتی میرحسین موسوی و سید محمد خاتمی) و سید علی صنیعخانی (از نیروهای چپ قدیمی سپاه نزدیک به بهزاد نبوی) محوریت این حرکت در محلات جنوب شهر هستند که مکانیسم آن را مشرق تا حدی در سه مقاله در آبان و آذر گذشته شرح داد.
بیشتر بخوانید:
اصلاحات جامعه محور و امتداد پروژه «فتح الله گولن» برای ایران
اصلاحات «جامعه محور»؛ اسم رمز اردوکشی خیابانی / اصلاحات به دنبال یارگیری از «مستضعفین»
رفتوآمد امنیتیها در رأس وزارت کار چه ارتباطی با راهبرد جدید اصلاحطلبان دارد؟
به هر حال، با شکست پروژه نئولیبرالیسم وطنی در حوزه اقتصاد و سیاست خارجی و داخلی، که با همدستی دو جناح اصلاحات و اعتدال، از طریق بسیج تمام قد جریان اصلاحات در سه انتخابات ریاست جمهوری 92، مجلس 94 و ریاست جمهوری و شورای شهر سال 96 بر کشور تحمیل شد، بخشی از اتاق فکر اصلاحات (که چهرههای رادیکال دوم خردادی و حلقه امنیتیهای سابق که صحنه گردان دو فتنه 78 و 88 بودند، در آن هستند) به این نتیجه رسیده است که دیگر بازیهای تبلیغاتی چون رفع حصر، کنسرت، ربنای شجریان، رفتن زنان به استادیوم و....برای بسیج کردن مردم در انتخابات پاسخگو نیست و تشت ناکارآمدی دولت اصلاحات-اعتدال با صدای بلند از بام فرو افتاده است؛ پس از یک سو، همان پروژه «اسلام اجتماعی» که از بعد از فتنه 88 مبانی آن توسط چهرههایی چون حجاریان و داوود فیرحی طرح شد، با هدف «شبکهسازی اجتماعی» در جنوب شهر با شدت در حال پیگیری است و هم از سوی دیگر، تغییر چهرهی دوباره «اصلاحات» به «چپ اسلامی» از طریق عملیات رسانه ای و نقشآفرینی امثال موسوی خوئینیها، حجاریان، علویتبار، محسن آرمین و…در حال اجراست.
در روزهای آینده، باید منتظر انتقادات تند و تیزتر چهرههای وابسته به سازمان منحله مجاهدین انقلاب علیه روحانی، بازخوانی تفکرات دهه 60 جناح چپ به بهانه چهل سالگی انقلاب و منتسب کردن دولت روحانی به «اصولگرایان» بود. هدف نهایی، مصادره شعار «عدالت اجتماعی» و دفاع از محرومین و مستضعفین است که به طور سنتی در سه دهه اخیر محور شعارهای جناح نیروهای انقلابی بوده است.
اما شاید پیچیدهترین بخش این سناریو، تلاش برای اتصال به جریان انحرافی یا جریان موسوم به «بهار» با هدف اتحاد تاکتیکی برای انتخابات است. شاید در وهله نخست، بسیار عجیب به نظر برسد که امثال سعید حجاریان و علویتبار را با جریان احمدی نژاد چه نسبتی است، ولی جایی که «هدف مشترک» در میان باشد، هر نوع اتحاد تاکتیکی میان منتهی الیه چپ و منتهی الیه راست قابل تصور است. مشرق در گزارشی به ماجرای چگونگی نزدیک شدن جریان احمدی نژاد به بخشی از اصلاح طلبان پرداخته است.
بیشتر بخوانید:
پشت پردهی نزدیکی احمدینژاد با اصلاحطلبان چیست؟ +تصاویر
در همین راستا، مثلاً شاهدیم که به ناگهان از چندی قبل، یک «مستندساز» ظاهراً متعلق به جریان «حزب اللهی» که حتی تا دیروز به عنوان یک اصولگرای «تندرو» شناخته میشد، شروع به انتشار مطالبی در اینستاگرام میکند در آنها از اسطورههای انقلاب و دفاع مقدس تا بزرگان نظام را به بهانه «عدالتخواهی» زیر سوال میبرد و در «مردمی» بودن بزرگانی چون شهید صیاد شیرازی، شهید تهرانی مقدم، شهید مطهری و حتی مقامات عالی نظام تشکیک میشود. اینجاست که دقیقاً خطی از راست رادیکال، تا چپ رادیکال و جریان «بهار» و حتی تبلیغات سازمان نفاق و ایادی رضا پهلوی را به هم پیوند میزند تا نظام اسلامی را سراسر «فاسد» و «اشرافی» و «غیرمردمی» جلوه دهد.
گفتنی است که در همین سرمقاله محمد قوچانی (که خود او نشریات تحت مسوولیتش در سالهای اخیر از مبلغان مشی مهندس بازرگان و نهضت آزادی بودهاند) از تلاش «جناح چپ» اصلاحات برای جایگزینی الگوی «بازرگان-خاتمی» با الگوی «شریعتی-خاتمی» میگوید. جالب اینجاست که در ماههای اخیر، چهرههای جریان «بهاری» هم در حال تبلیغ «شریعتی» هستند. در این زمینه میتوان به پیام اسفندیار رحیم مشایی به مناسبت سالگرد فوت مرحوم شریعتی اشاره کرد. در اندیشه شریعتی عناصری وجود دارد که پیونددهنده تفکر این دو جریان ظاهراً متضاد است که یکی بحث تفسیر شبهمارکسیستی از اسلام است و دیگری، مواضع تند و تیز آن مرحوم علیه «روحانیت سیاسی» است که در کتاب «تشیع علوی، تشیع صفوی» جلوهگر شده است. شریعتی، سلسله صفویه، اولین حکومت شیعه تاریخ را که دوران پرشکوهی را در تاریخ کل جهان اسلام رقم زد، با همان تفاسیر شبه مارکسیستی زیر سوال برد و به مرحوم علامه مجلسی، از بزرگترین عالمان شیعه حملات بسیار تندی به خاطر برخی همکاریها با شاه صفوی وارد کرد. ظاهراً هم حجاریان و هم رحیم مشایی (دو چهره امنیتی سابق) در اندیشه شریعتی پیوندگاهی مشترک برای تقابل با نظام یافتهاند.
در زمینه این پیوندها، در آینده بیشتر خواهیم نوشت.