مرضیه هاشمی: زندان‌های آفتابگیر مختص فیلم‌های هالیوود است

خبرگزاری فارس: شب گذشته -پنجشنبه 11 بهمن ماه- «مرضیه هاشمی» مجری و خبرنگار ارشد شبکه پرس تی وی که به تازگی از زندان آمریکا آزاد شده است در برنامه «عصر» با اجرای نادر طالب زاده حضور یافت و از آنچه که در زندان‌های آمریکا بر او گذشته بود، سخن گفت.

بنا بر این گزارش، در ابتدای برنامه بخش‌های کوتاهی از ماجرای بازداشت مرضیه هاشمی به نمایش درآمد و پس از آن طالب زاده در سخنانی ضمن خوشامد به وی و رضا فرزندش از او خواست تا درباره نحوه بازداشتش سخن بگوید که مرضیه هاشمی در سخنانی گفت: موضوع عجیبی برای ما بود. برای تهیه یک مستند رفته بودم و وقتی می‌خواستم نزد 2 فرزندم که آن‌ها هم در آمریکا هستند برگردم، به فرودگاه رفتم و منتظر پرواز بودم. زمانی که نشسته بودم تا پرواز اعلام شود، یکباره نامم را صدا کردند و گفتند که بیا جلو. من رفتم تا ببینم چه خبر است آن‌ها به دروغ به من گفتند که تو انتخاب شده‌ای تا زودتر سوار هواپیما شوی. چون من پیش از این تا به حال چنین چیزی را نشنیده بودم تعجب کردم!
وی ادامه داد: وقتی رفتم پلیس اف بی آی آنجا بود و از من خواستند تا با آن‌ها بروم. وقتی به آن‌ها گفتم که شما من را دستگیر کرده اید؟ پاسخ دادند که بله. همان موقع به من دستبند زدند و بردند. آن زمان از آن‌ها پرسیدم که آیا رضا فرزندم آزاد است؟ و پلیس پاسخ داد که بله. من همان زمان بلند داد زدم و از رضا خواستم تا سوار هواپیما شود و برود که صدایم را به دلیل عصبانیت ناشی از دستگیری من نشنیده بود و سوار هواپیما نشده بود.
وی اظهارداشت: آنجا چند ماشین بود که منتظر من بودند و گفتند که دستبند را باید پشت کمرت ببندیم و از آن‌ها پرسیدم که چرا این کار را می‌کنید؟ آن‌ها گفتند که معلوم نیست تو در ماشین چه میکنی. آن‌ها می‌خواستند من را اذیت کنند و همان شب مرا به هتل بردند. آن شب آنجا ماندیم و روز بعد با هواپیمای خصوصی من را به واشنگتن دی سی بردند. اول به مرکز اف‌بی‌آی رفتیم و اتفاق‌های مختلفی پیش آمد. به من گفتند تو متهم به جرمی نیستی و تنها شاهد هستی. من هم گفتم عجب! این شیوه رفتار با شاهد است؟ گفتند که باید دی ان‌ای من را بگیرند. اعتراض کردم که چرا باید این کار را بکنید وقتی من متهم نیستم. ولی آن‌ها گفتند ما هر کسی که اینجا بیاید دی ان‌ای او را می‌گیریم باید این کار را بکنیم در نهایت هم چیزی شبیه گوش پاکن گذاشتند در دهانم و دی‌ای ان من را گرفتند.
خانم هاشمی تصریح کرد: بعد هم مرا بی حجاب کردند و عکس گرفتند. هرقدر به آن‌ها گفتم که روسری من را بدهید گفتند که نمیشود و بی حجاب از من عکس گرفتند و بعد از آن هم به یک زندان سرد و تاریک بردند. یک تخت آهنی داشتم و نه ملافه و پتویی وجود نداشت یک توالت وسط اتاق بود و همه چیز پیدا بود. نگهبان‌های مرد و زن حضور داشتند و زندانی‌های زن و مرد هم با هم نگهداری می‌شدند البته سلول‌ها مشترک نبود، ولی همه چیز پیدا بود.

وی ادامه داد: زندانی‌ها را از طریق زنجیر می‌بستند و آن‌ها را به دادگاه می‌بردند. من را هم به دادگاه بردند آنجا به من گفتند تو متهم نیستی و من آنجا برای اولین بار وکیل خودم را دیدم. از او پرسیدم چرا من را به این شیوه دستگیر کرده اند؟ قاضی هم پاسخ داده بود که احتمال دادیم فرار کند. دادگاه اول من همین بود و پس از دادگاه من را به زندان اصلی بردند آن هم در شرایطی که دست و پایم را با زنجیر بسته بودند و به سختی راه میرفتم. من را سوار یک ون کردند که خانم‌ها جلو بودند و آقایان عقب نشسته بودند بعد هم به زندان اصلی منتقل شدم.

خانم هاشمی با بیان اینکه آنجا هم دوباره حجابم را برداشتند و به اعتراضم هم توجهی نکردند، اظهارداشت: گفتند که امکان ندارد حجاب داشته باشی. فقط بعد از این که عکس از من انداختند یک تی شرت به من دادند که با آن قسمت‌هایی از سرم را پوشاندم. یک لباس زندانی نارنجی رنگ کوتاه هم دادند که گفتم لباس بلند به من بدهید، ولی گفتند نداریم و همین را باید بپوشی.

وی افزود: آنجا برای اولین بار به من گفتند که می‌توانی به مدت چند دقیقه با خانواده تماس بگیری و آنجا به اندازه 2 یا 3 دقیقه با دخترم صحبت کردم و فقط گفتم من خوبم و نگران نباشید. البته بچه‌های من در مدتی که نبودم خیلی زجر کشیدند.

خانم هاشمی اضافه کرد: وقتی برای رفتن به زندان کار‌ها انجام شد دوباره یکی از نگهبان‌ها گفت: باید تیشرت را از سرت برداری و گفتم چه فرق می‌کند این را یک نگهبان دیگر به من داد تا از آن استفاده کنم، اما او نگذاشت و گفت: این را باید از سرت برداری و هر وقت به زندان زنان رفتی می‌توانی از آن استفاده کنی. آن قسمت من را بی حجاب بردند و وقتی به قسمت زنان رسیدن دوباره تی شرت را به سرم گذاشتم.

در ادامه طالب زاده اشاره کرد که شما هر زمان به آمریکا رفتید مستند‌های خوبی ساختید زمانی که پس از مرگ مایکل براون به فرگوسن رفتید و هر وقت هم که برگشتید ما مصاحبه خوبی با شما داشتیم. هر وقت به آمریکا می‌روید دست از مستندسازی بر نمی‌دارید و آیا این بار هم نگران مستند هایتان بودید یا نبودید؟ چون شما اخیراً درباره سیاه پوست‌های آمریکا یک مستند ساختید که ربطی به اسلام نداشت. نگران این موضوع نبودید که برای مستندتان شما را بازداشت کرده باشند که خانم هاشمی پاسخ داد: من هر وقت در آمریکا هستم همیشه به بچه‌ها می‌گویند که راحت نیستم و نگرانی‌هایی دارم و همیشه به شوخی می‌گویم که نمی‌دانم می‌توانم برگردم یا نه. چون در آثارم کمی به ایران اشاره کرده بودم فکر می‌کردم شاید بازداشتم ربطی به این موضوع داشته باشد، اما آن‌ها می‌خواستند من را اذیت کنند. آن‌ها حساسیت خاصی دارند وقتی شما روی سیاه پوست‌ها تمرکز می‌کنید آن‌ها حساس می‌شوند.

در بخش دیگری از این گفتگو خانم هاشمی گفت: وقتی ما مستند را تمام کردیم رضا به من گفت که زودتر برویم. ما قرار بود شنبه‌شب برگردیم، اما ایمیل گرفتم که پرواز کنسل است، چون برف می‌آید، اما من فکر می‌کنم که این موضوع هماهنگ شده بود و پرواز من به یکشنبه افتاده بود. وقتی هم دستگیر شدم تاکید کردند که نباید این موضوع را اعلام کنم و در دادگاه هم سوالاتی پرسیدند که به آن‌ها گفتم مگر من کارمند دولت ایران هستم؟ وکیل دادگاه با خشونت و داد و بیداد با من رفتار می‌کرد. جالب اینجاست که گاهی وکیل خود من هم نکاتی را طرح می‌کرد که برایم عجیب بود.

وی افزود: روز اول دادگاه، وکیل دولت نتوانست خوب حرف هایش را بزند و حتی قاضی هم به کمک او آمد. هم وکیل خودم، هم وکیل دادگاه و هم قاضی با هم به هم کمک می‌کردند، اما من مدام فکر میکردم که من خدا دارم و خونسرد بودم. خداوند به من آرامش داد. مخصوصا وقتی سخن حق از باطل است شما هر کاری که آن‌ها می‌کنند باز هم آرامش دارید و می‌دانید که کار درست را انجام می‌دهید.

پس از آن طالب زاده عنوان کرد که روز چهارشنبه صبح بود که پرس تی وی شروع کرد به انتشار خبر و حمله رسانه‌ای که تا روزی که شما آزاد شدید به این موضوع مانند یک بحران نگاه می‌کرد و خیلی از افراد مهم جهان را آوردند تا درباره شما صحبت کند، که هاشمی پاسخ داد: این اطلاع رسانی‌ها خیلی تاثیرگذار بود. آن‌ها مدام تاکید داشتند که این موضوع رسانه‌ای نشود و به رضا گفتند که به هیچ کس نگوید نه به خانواده در آمریکا و نه به خانواده در ایران، اما رضا به خواهرش تماس گرفت و خیلی محدود به او گفت: چه شده است. بعد از آن هم وکیلم آمد و دیدم که ناراحت است گفت: مگر ما نگفتیم که به کسی نگویید، اما در رسانه عنوان شده و همه می‌دانند. من هم پاسخ دادم که من خودم رسانه‌ای هستم و تعجب از این بود که به او گفتم شما قرار بود از من دفاع کنید نه این که علیه من رفتار کنید.

وی درباره تغذیه خود در دوران حضور در زندان نیز گفت: در آن چند روز چیزی نمی‌خوردم، چون غذا حلال نبود و مثلاً یک ساندویچ کالباس بود که نمی‌توانستم آن را بخورم. آن‌ها می‌گفتند که غذای حلال دارند، اما من از آن‌ها خواستم که به من سبزیجات بدهند، چون به آن‌ها اعتماد نداشتم. مثلا در یک روز تنها یک سیب خوردم و با غذای بسیار محدودی در این مدت سپری کردم.

وی همچنین درباره بازتاب اخبارش در فضای مجازی نیز گفت: جوانان در فضای مجازی در اروپا آمریکا و ایران روی این موضوع خیلی خوب کار کردند، اما من این موضوع را در نمی‌دانستم و وقتی به ایران آمدم متوجه شدم. در کشور‌هایی نظیر آمریکا و انگلیس مسلمانان مشکلات بسیاری دارند و جاسوس‌ها بسیارند و وقتی شرایط اینطور است نمی‌توانند به اهداف بزرگتر خود برسند، ولی این خبر موجب عجیبی بین جوانان بود و به نظرم آینده روشنی برای جامعه مسلمانان در انتظار است و وحدت خوبی را در پیش گرفته اند.

وی درباره شرایط زندان‌های آمریکا نیز توضیح داد: همه مدام من را تهدید می‌کردند و می‌گفتند همکاری کن شاید آزاد بشوی در غیر این صورت شاید چند سال به زندان بیافتی و من نمیدانستم که فردا آزاد می‌شوم یا تمام عمرم را در زندان خواهم بود. زندانی‌های سیاسی در آمریکا 50 سال در زندان می‌مانند. من در آن ده روز بیشتر در انفرادی بودم و 24 ساعت در یک جای کوچک باشی و کار نداشته باشی کار سختی است. من حتی نمی‌توانستم یک کتاب داشته باشم یا عینکم را برای خواندن به من نمی‌دادند. یک نفر کتاب یواشکی به من داد و من آن را می‌خواندم این بیکاری مدام خیلی سخت است البته در این مدت و تمرکز بسیاری داشته و ارتباط خوبی با خدا گرفتم، اما فکر می‌کردم کسانی که 50 سال در زندان‌های آمریکا هستند چه می‌کشند این چه نوع حقوق بشری است که این طور با افراد رفتار می‌کند؟ آن‌ها مدام به ایرانی‌ها می‌گویند شما علیه حقوق بشر رفتار می‌کنید، اما خودشان مدام این رفتار را دارند و به زندانیان خود زجر می‌دهند.

وی تصریح کرد: آن‌ها در زندان هایشان غذا‌های نامناسبی دارند و حتی آفتاب هم وجود ندارد در فیلم هایشان نشان می‌دهند که زندانی‌ها در حیاط راه می‌روند و آفتاب می‌گیرند، اما این متعلق به هالیوود است و هیچ خبری از این‌ها نیست. آن‌ها حتی 10 دقیقه به 3 نیمه شب زندانی‌ها را بیدار می‌کردند تا صبحانه بخورند و همه این‌ها به نوعی شکنجه روانی محسوب می‌شود که کسی نسبت به آن پاسخگو نیست. من آنجا تعجب کردم و حدود 98.5 درصد از زندانیان سیاه پوست بودند.

وی با بیان اینکه آرامشی که من داشتم فقط از خداست، من هیچ سابقه‌ای به در زندان نداشتم تا اینکه برسم به غل و زنجیر، توضیح داد: موضوع دادگاه من سه قسمت بود. دادگاه اف بی آی، قاضی و وکلا. مامور اف بی آی هر بار درباره یک موضوع می‌پرسیدند. مثلاً یک بار درباره منافقین و یک بار درباره اسرائیل با من سخن گفتند. من کسی نیستم که نتوانم جواب بدهم، اما تلاش کردم با سیاست پاسخ بدهم و این مشخص است که این موضوعات چه ربطی به من دارند؟ من چه کسی هستم؟ من رئیس جمهورم؟ نماینده مجلس هستم؟ من خبرنگارم. کاملا مشخص بود که می‌خواستند من را اذیت کنند و شکنجه روحی بدهند تا کسی دیگر این راه را نرود و عقب نشینی کند تا ما دیگر صدای بی صدا‌ها نباشیم. وقتی چهارشنبه آزاد شدم می‌دانستم که قرار است جمعه در سراسر دنیا تظاهراتی برای آزادی ام اتفاق بیافتد. آن‌ها فکر می‌کردند که موضوع دیگر تمام شده است، ولی از دوستان خواستم که این موضوع حتما باشد، چون به خاطر مرضیه هاشمی نیست و بلکه به خاطر راهی است که می‌رویم. من رسانه‌ای بودم و پسرم همراهم بود، اما کسان دیگری که تنها هستند و کسی با آن‌ها نیست چه کنند؟
وی ضمن تشکر از جبلی معاون برون مرزی سازمان صداوسیما تاکید کرد: من در این زمینه باید خیلی از آقای جبلی تشکر کنم. چون خیلی مهم است که مدیر چه می‌کند. او می‌توانست تنها یک خبر برود و همه چیز تمام شود، اما فشاری که پرس تی وی روی آن‌ها آورد و شبکه‌های مختلف تحت نظر پرس تی وی، توانست تاثیرگذاری بسیاری داشته باشد.

وی ضمن تشکر از مردم ایران که برای آزادی او دعا کرده و روزه گرفته بودند نیز گفت: همه این اتفاقات سر هیچی غیر از دیدگاه شیعی و دیدگاه انقلابی من نبود. چهل سالگی انقلاب را تبریک می‌گویم و بدانید که اتفاقی که چهل سال پیش افتاد چقدر مهم بوده و هست. همه ما مشکلاتی داریم، اما من از مسئولین خواهش می‌کنم که اتحادشان را بیشتر کنند. مسلمانان اروپا و آمریکا سر این جریان همه متحد شدند و سر این موضوع تمرکز کردند ما هم باید همین کار را بکنیم و دشمن دوست دارد که ما با هم اختلاف داشته باشیم، ولی مهم‌ترین هدف ما این است که کشورمان را بهتر کنیم و برای رسیدن به تمدن اسلامی راه زیادی در پیش داریم.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان