برترین ها: باب مارلی (زادۀ 6 فوریه 1945 - درگذشتۀ 11 مه 1981) یکی از برجستهترین چهرههای معاصرِ جامائیکا، خوانندهٔ صاحبسبک رِگِی، ترانهسرا، نوازندهٔ گیتار و فعال اجتماعی بود. بیشتر آهنگهای او مضمون اجتماعی دارند و برخی از آهنگهایش رمانتیک هستند. آلبوم Legend مارلی در سال 1984 با بیش از 12میلیون نسخه، بالاترین فروش سبک رِگِی را به خود اختصاص داد.
دوران زندگیپدرش افسر نیروی دریایی، سفیدپوستی جامائیکایی و از نوادگان فردی انگلیسی و مادرش نوجوانی سیاهپوست بودند که در سال 1944 با هم ازدواج کردند. باب پدرش را به ندرت میدید.
تبعیض نژادیوی در دوران نوجوانی طعم تبعیض نژادی را چشید. دورگه بودن او مشکلاتی را در زندگی اش ایجاد کرده بود که همواره بدون حل باقی مانده بودند، مشکلی که همواره باعث ایجاد سوالاتی در ذهن افرادی که او را میدیدند میشد.
وی بعدا درباره نژاد خود اظهار کرد: «من ضرری برای کسی ندارم، پدر من یک سفید بود و مادرم هم یک سیاه.همه به من میگویند دورگه یا همیچین چیزهایی…من نه به سیاهها تعلق دارم نه به سفیدها ، من به خدا تعلق دارم، کسی که من را خلق کرد و تصمیم گرفت که من سیاه سفید باشم».
فعالیتهای هنریمارلی در جوانی نزد دوستش، وینسنت فورد که یک سرآشپز بود زندگی میکرد و به آموختن و تمرین گیتار مشغول بود. به دلیل همین دوستی بعدها در سال 1975 یکی از زیباترین آهنگهای خود به نام نه، زن، گریه نکن را با نام او منتشر کرد و حق بهره برداری از این ترانه را به وی سپرد.
گروه ویلرسدر سال 1963 به همراه بانی لیونگستون(Bunny Livingston) ،پیتر مکانتوش(Peter McIntosh) ،جونیور بریثویته(Junior Braithwaite) ،بولی کلسو(Beverley Kelso) و شری اسمیت(Cherry Smith) گروه The Wailers را تاسیس کرد.این گروه به عنوان بزرگترین گروه رگی تاریخ شناخته میشود.
گروه ویلرس پس از آنکه در سطح جامائیکا شهرت قابل توجهی بدست آورد،اولین آلبوم رسمی خود که در سطح جهانی توزیع شد ، با نام Catch a Fire را در سال 1973 عرضه کرد. فروش خوب این آلبوم شهرت زیادی در سطح جهان برای مارلی و گروهش به ارمغان آورد.مارلی اکنون خواننده مشهوری شده بود.او در سراسر جهان کنسرت برگزار می کرد و پیام هایش را به گوش جهانیان میرساند.
یک سال بعد آلبوم سوزان(Burnin’)را منتشر کرد؛ آلبومی که حاوی دو عدد از بهترین آهنگ های تاریخ عمرش بود.آهنگهای برخیز و ایستادگی کن(Get Up, Stand Up) و من به کلانتر شلیک کردم (I Shot The Sheriff). گروه The Wailers پس از چندی ورشکست شد و اعضای آن هرکدام به سویی رفتند، ولی باب همچنان به کار خود با گروه جدیدش با نام باب مارلی و ویلرس(Bob Marley & The Wailers) ادامه داد. در سال 1975 یکی از بهترین آهنگ هایش به نام گریه نکن عزیزم (No Woman, No Cry) ارائه شد. این آهنگ تا هفتهها در صدر بیلبورد پرفروش ترین آهنگها قرار داشت.
سوء قصددر سال 1976 وقتی مارلی در جامائیکا به سر میبرد، قبل از کنسرت لبخند بزن جامائیکا(Smile Jamaica) ، مورد هدف چند نفر ناشناس قرار گرفت.خود مارلی و همسرش صدمه زیادی ندیدند، ولی برنامه ریزش به شدت صدمه دید. به دلیل اینکه مارلی یک بار دیگر در حالی که در کنار رئیس جمهور جامائیکا بود مورد سو قصد قرار گرفته بود،مردم این حادثه را به گروه سیاسی جامائیکا نسبت دادند. کنسرت طبق برنامه انجام شد و مارلی با وجود صدماتی که دیده بود و خطرهایی که تهدیدش میکرد به اجرای کنسرت پرداخت.
انگلستانوی در 1976 جامائیکا را به قصد انگلستان ترک کرد و در آنجا دو آلبوم بی نظیر ارائه داد: مهاجرت(Exodus ) و کایا (Kaya). آلبوم Exodus به مدت 56 هفته متوالی در چارت آهنگهای انگلستان بود.
ستایش صلحدر سال 1978 به جامائیکا بازگشت و کنسرت یک عشق(One Love) را اجرا کرد. او که از آزادی ، تبعیض نژادی و جنگ میخواند و در ستایش صلح، آهنگ های خود را میسرایید، در جریان این کنسرت از رهبران دو حزب اصلی مخالف دعوت کرد تا به روی صحنه رفتند و در حین اجرای ترانه ای به همین نام دست آنها را در دست یکدیگر گذاشت و با این کار خود از ایجاد یک جنگ داخلی بزرگ جلوگیری کرد. پس از آن بود که برای اجرا در جشنی که به مناسبت روز استقلال زیمباوه گرفته شده بود دعوت شد.
بیماریدر سال 1977 در جریان یک بازی فوتبال متوجه اشکالاتی در بدن خود شد ، آزمایشات نشان داد که به سرطان پوست مبتلا بوده و اکنون تومورهای سرطانی تمام بدنش را فرا گرفته اند. در آخرین تور خود که تور طغیان(Uprising Tour) نام داشت از حال رفت و بقیه تور به همین دلیل کنسل شد.
آخرین کنسرت مارلی در بیتس برگ در پنسیلوانیای آمریکا برگزار شد و طی آن مارلی برای اولین بار، آهنگ جاودانه خود یعنی نغمه رستگاری(Redemption Song) را اجرا کرد. در هنگام نوشتن این آهنگ به شدت به سرطان مبتلا بود و این بیماری آرام و قرار را از او گرفته بود.این آهنگ آخرین آهنگ آخرین آلبومش یعنی طغیان (Uprising) بود.این آهنگ تمام افکارش را نشان میداد ؛او آدمی صلح طلب و عاشق آزادی و رستگاری بود.آهنگ، ملودی آرام و بسیار ساده و در عین حال غنی و شنیدنی ای داشت، مهمتر از آن شعر بی نظیر آهنگ بود که با صدای فوق العاده مارلی همراه بود.
نغمه آزادی آخرین سروده باب مارلی و به قولی شاید وصیت نامه یا مرثیه خود ساخته او بود.
فرود اضطراری هواپیمااو در حالی که علاقه داشت آخرین روزهای زندگی اش را در جامائیکا بگذراند از آلمان راهی جامائیکا شد،ولی به دلیل بد بودن حالش هواپیما در میامی فرود اضطراری داشت. موسیقی باب مارلی:
در موسیقی رگی که باب مارلی مینواخت، شعرها و سرودها نقش مهمی داشتند. شنونده همانطور که به همراه موسیقی و ملودی سازها در آرامش فرو می رود، با سرودهایی که دارای مفاهیم انسانی است به اوج میرسد و در آن غوطهور میشود. در این اشعار شنونده با مفاهیم مختلفی از زندگی آشنا میشود، مانند جنگ در ترانه Real situation یا عشق در ترانه onelove و ماجرای مادری که فرزندش در خیابان به ضرب گلوله کشته شد در ترانه Johnny was. سبک اشعار و ترانههایش ریشه در تفکر پیروان مکتب راستافری دارد. راستافری فرقهای از سیاهپوستان خارج از آفریقاست که در مقابل انتقامجویی و خشونت روا شده بر سیاهان بر نوعی صلحطلبی، برابری و عشق به نوع بشر پایهریزی شده است.
در اشعار باب به خوبی میتوان این نوع از دیدگاه جهانشمول را یافت که در جامائیکا طرفداران بسیاری دارد. باب مارلی با الهام از این مکتب اشعارش را پایهریزی کرد. نوع اشعار هماهنگ با موسیقی رگی حال و هوایی متفاوت از انواع موسیقی اعتراضی که تا آن زمان به گوش میرسید را به شنوندگان جدی موسیقی معرفی کرد.
مارلی به دوره فقر و بیعدالتی در جامائیکا تعلق داشته و این مساله را خودش در ترانههای عصیانگرانهاش به معرض نمایش نهاده است. مردم الگوی اصلی او برای خوانندگی و نوازندگی بودهاند. او همچون جان لنون به این تفکر میپرداخت که از طریق موسیقی و لغات واقعا میتوان در جهان،صلح و آرامش برقرار کرد. مقایسه او با دیگر موسیقیدانها دشوار است، برای اینکه موسیقی تنها بخشی از واقعیتی بود که نام مارلی بر خود داشت .
کارهای ارائه شده درخصوص ویریتا مارلی کتابی با عنوان No Woman No Cry: My Life With Bob Marley by Rita Marley درباره زندگی خود با باب نوشته است.
مارتین اسکورسیزی از سال 2008 فیلمی درباره باب مارلی در دست داشت که سال 2010 آماده شد.
در ایران کتابی از شعرهای باب مارلی با مشخصات زیر چاپ شده است:
گردآوری و ترجمه: م.آزاد و صالحی علامه، مانی ؛ اشعار باب مارلی؛ نشر آتیه
زندگی شخصیوی در 10 فوریه سال 1966 با آلفاریتا کنستانتیا آندرسون (ریتا مارلی) که خود خواننده است ازدواج کرد .این زوج صاحب سه فرزند شدند. ریتا پیش از باب هم دو فرزند داشت که باب آنها را به فرزند خواندگی گرفت و نام خانوادگی مارلی را گرفتند؛ کدلا مارلی؛ مدیر عامل شرکت توف گنگهای بینالمللی ،زیگی، دامیان مارلی یا "جونیور گانگ"؛ برنده جایزه گرمی ، جولین مارلی؛ ترانه سرا و خواننده و کی مانی مارلی؛ برنده تنیس رومیزی مسابقات آنتیا بلناویس، برنده موسیقی ترکیبی رگی و هیپ هاپ. با حساب آنها و فرزندانی که بعدها از زنان دیگری به جز ریتا داشت، تعداد فرزندان تحت سرپرستیاش به 13 نفر میرسید.
باب در میامی به بیمارستان فرستاده شد. سرانجام در سحرگاه روز یازدهم مه سال 1981 درگذشت. آخرین جملات وی به پسرش این بود: " با پول نمیتوان زندگی را خرید".
نقل قول هامارلی در گفتگو با شبکه رادیویی بی بی سی که در سال1981انجام داد گفت: «سیاست، بازی خطرناکی است، یک سیاستمدار تا زمانی که شما به سن رای نرسیده اید اصلا" شما را نمیشناسد. من در عمرم با سیاست کاری نداشتم، الان که معروف شدم سیاستمداران خودشان را به من نزدیک می کنند .من از مردم طرفداری می کنم نه از سیاست. دلم می خواهد وضع اقتصادی و اجتماعی کشورم بهتر شود، من می خواهم بخشی از درامدم را برای تاسیس مراکزی هزینه کنم که جوانان بتوانند در آنجا با فعالیت های خود گرد هم آیند تا هویت خود را شناخته و از این طریق به آینده امیدوار شوند».
- می توان نژادپرستی و نفرت را با تزریق موسیقی و عشق در زندگی مردم درمان نمود.
- تنها برخی از مردم، باران را احساس می کنند ، بقیه فقط خیس می شوند.