سرویس فرهنگ و هنر مشرق - ویژهنامه جشنواره فجر 37 - / سی و هفتمین جشنواره فیلم فجر از 9 بهمن ماه با برگزاری آئین افتتاحیه بصورت رسمی کار خود را آغاز کرد و جشن سال جدید سینمای ایران فرا رسید. همانند سالهای گذشته، مشرق در ایام برگزاری جشنواره، نقدهای مختلف و متنوعی از منتقدان و صاحبنظران این حوزه را بر فیلمهای در حال اکران منتشر خواهد کرد. همچنین برای هر روز اکران، گزارشی با عنوان روزنامچه فجر به مخاطبان ارائه خواهد شد که گزارشی از فیلمهای اکران شده (در سانس اصحاب رسانه و منتقدان) خواهد بود. انتشار نقدهای فنی از منتقدانی با دیدگاههای متفاوت به مخاطبان کمک خواهد کرد تا داوری جامعتری نسبت به تازهترین آثار فیلمسازان ایرانی داشته باشند.
*******
روزنامچه فجر - شماره چهار
نویسنده: امیر اهوارکی
تمام فیلمهای نمایش یافته در روز چهارم از جمله انیمیشن سئانس اول، نخستین ساختۀ کارگردانانشان هستند. امروز هدیه تهرانی و علی مصفا همزمان در دو فیلم متوالی بازی داشتند: مسخرهباز و روزهای نارنجی. نام شخصیت منفی در هر دو فیلم، «کاظم» است. آیا اینها میتوانند تصادفی باشند!؟
فیلمهای نمایش یافتۀ روز چهارم جشنواره در سینما ملت اینها هستند:
شب آفتابی / سید علی مدنی (انیمیشن)
مسخرهباز / همایون غنیزاده (فیلم اول)
روزهای نارنجی / آرش لاهوتی (فیلم اول)
زهر مار / سید جواد رضویان (فیلم اول)
نمادپرداز یا داستانگو؟
انیمیشن شب آفتابی / سید علی مدنی / ** (متوسط)
خلاصه داستان: داستان حفظ گنجینۀ شهری در ناکجاآباد
این فیلم توسط سید علی مدنی (متولد 1354) و خانوادهاش، با بودجۀ دویست میلیون تومانی بنیاد فارابی در طی سالهای 92 تا 97 ساخته شده. این نخستین ساختۀ سینماییِ کارگردان محسوب میشود و تجربیات قبلی او انیمیشنهای کوتاه بودند. فیلمنامه را آقای یونس لطفی نوشته و خانم زهرا مشتاق تهیه کنندۀ آن است.
این انیمیشن سه بعدی در یک ناکجاآباد میگذرد. شخصیتهای فیلم، انسانها و حیوانات دو پا هستند و هیچ گزینش خاصی در برتری انسان بر حیوان یا بالعکس وجود ندارد. مشابه با چیزی که قبلاً در فهرست مقدس (محمد امین همدانی / 1394) دیدهایم.
موضوع محوری فیلم، دزدیده شدن صندوقچۀ قصهگوی شهر است که به نوعی میتوان آن را ستارۀ درخشان آن سرزمین به حساب آورد. فیلمساز در مورد صندوقچه نمادپردازی کرده است. جناب فیلمنامهنویس (یونس لطفی) در کنفرانس مطبوعاتی فیلم در جواب سؤال راقم که از نماد صندوقچه پرسیدم اینطور گفت: «صندوقچه در این فیلم میتواند قواعد آزموده شده یا سنتها باشد، و کلاً هر چیز ارزشمندی که در یک تمدن مرکزیت دارد. هیچ کجا توضیحی دربارۀ آن وجود ندارد. صندوقچه باعث نظم و امنیت میشود و ما امکان خوانشهای مختلف برای آن را فراهم کردیم.»
ظن راقم به سوی تابوت عهد (الواح تورات) رفت که در قوم یهود مرکزیت داشت و 2600 سال قبل با حمله بخت النصر به اورشلیم مفقود شد. قرآن کریم در مواردی به تابوت عهد اشاره کرده (نگا. بقره / 248). علت حفاریهای مخفیانۀ زیر مسجد الاقصی همین است که صندوق عهد را بجویند و معبدشان را بسازند. اما از طرف دیگر، ما مسلمانان معتقدیم که حجت و برهان امام زمان (عج) برای یهودیان و مسیحیان، تابوت عهد و همچنین حضور حضرت مسیح (ع) خواهد بود.
استیون اسپیلبرگ فیلم مهاجمان صندوقچه گمشده (1981) را در خصوص جستوجو از همین تابوت ساخت (ایندیانا جونز با بازی هریسون فورد). همچنین دو قسمت از فیلم گنجینۀ ملی (National Treasure) با بازی نیکلاس کیج و کارگردانی جان ترتلتاب در سالهای 2004 و 2007 در همین خصوص ساخته شدهاند. فیلم دوئل / احمدرضا درویش (1381) نیز مشابه وطنی آن است. اما جناب لطفی در گفتوگوی حضوری، این خوانش را روا ندانستند.
همچنین در فیلم، توپهای بازی دیده میشود که سرگردان هستند و کارکرد مبهمی دارد. آقای مدنی در جواب یک سؤال گفتند که توپهای پراکنده میتوانند نمادی از «افکار عمومی» باشند.
فیلم در برخی موارد، از موسیقی ارکسترال استفاده کرده است. آقای رهبر آهنگساز فیلم، خبر داد که به علت کمبود بودجه نتوانسته سبک ارکسترال را در همۀ فیلم ادامه دهد.
روایت عجیب
مسخرهباز / همایون غنیزاده / ** (متوسط)
خلاصه داستان: یک قصۀ تئاتری در سبک پست مدرن که در یک آرایشگاه مردانه میگذرد.
دشوار است که بتوان از این فیلم تصویر واضحی داد. فیلم مسخرهباز به لحاظ سبک قصهگویی، به فیلم امیلی پولن (ژان پیر ژونه / 2001) میماند، یک روایت اول شخص از یک آدم پرحرف که دارد خودش را معرفی میکند. اما بعد میفهمیم که حرف زدن او، برای پنهان کردن رازی است که گفته نمیشود. فیلم از طرفی، به فیلمهای برادران کوئن شبیه است. مخصوصاً فیلم مردی که آنجا نبود (2001) The Man Who Wasn't There. و عجیب است که هر دو فیلم در سال 2011 ساخته شدهاند.
این فیلم در واقع یک نمایشنامه است که تماماً در آرایشگاه مردانه میگذرد. فیلم به زیبایی کارگردانی شده و در لحظاتی مخاطب را مسحور میکند. پیشینۀ کارگردان در نمایشنامه نویسی و کارگردانی تئاتر بوده است. روایت فیلم، بسیار متفاوت از چیزی است که تاکنون در سینمای ایران دیدهایم. جلوههای ویژۀ فیلم با فیلمهای خارجی برابری میکنند. و مسلماً سیمرغ بهترین جلوههای ویژه بصری را نصیب جواد مطوری خواهد کرد. علی نصیریان در این فیلم بازی خیرهکنندهای ارائه کرده و امید است که نامزد بهترین بازیگر نقش دوم شود.
ریتم فیلم در ابتدا آنقدر تند است که مخاطب بعضی از چیزها را از دست میدهد اما در میانه، کش میآید و کسلکننده میشود. مخصوصاً که مخاطب نمیداند الان باید منتظر چه چیزی باشد. با این حال زمان 107 دقیقه برای آن زباد است.
فمینیسم با طعم پرتقال
روزهای نارنجی / آرش لاهوتی / (بیارزش)
خلاصه داستان: آبان (هدیه تهرانی) در فصل پرتقالچینی، مناقصۀ کار را از کاظم (مهران احمدی) میبرد و به یعقوب (علیرضا استادی) متهد است که ظرف 10 روز محصول چند هکتار باغ او را تحویل دهد.
آرش لاهوتی با مستندهای راننده و روباه (1391) و آبی کمرنگ (1395) مشهور شد و جوایزی از جشنواره سینماحقیقت و فستیوالهای خارجی گرفت. علیرضا قاسمخان که مدیر بازنشستۀ (اجباریِ) موزۀ سینما است در این فیلم، سومین تهیه کنندگیاش را به ثمر رسانده است. فیلمنامه را جناب لاهوتی با همراهی جمیله دارالشفایی نوشته است.
روزهای نارنجی، یک فیلم استاندارد فمینیستی است که دو شعار محوری این جنبش زنانه را تبلیغ میکند:
1. برابری زن با مرد
2. ما میتوانیم
و فیلم این دو شعار را در قالب یک داستان خستهکننده، تصویر کرده است. همکار فیلمنامهنویس جمیله دارالشفایی که قبلاً سناریوی متولد 65 (1394) را نوشته بود، در ماه رمضان امسال به دلیل سریال مسئلهدار رهایم مکن در شبکه سوم بحثانگیز شد.
فمینیستها به دنبال برابری زن و مرد هستند و محور فیلم روزهای نارنجی نیز همین است. زنی که پا به پای مردان و حتی بهتر از آنها کار میکند تا شعار ما میتوانیم را تحقق بخشد! فیلمساز شوهرش مجید (علی مصفا) را منفعل و بیعار تصویر کرده تا بتواند تلاش زن را برجسته کند. و او نه تنها مجید را لجنمال و ابله میکند، بلکه دو مرد دیگر را نیز به قدر کافی مینوازد. چنانکه هر سه مرد در فیلم، خیانت میکنند:
مجید با یکی از کارگران به نام فیروزه (ژیلا شاهی)، سر و سرّ دارد و حتی تصمیم میگیرد آبان را رها کند
کاظم (مهران احمدی) هنوز چشمش به دنبال آبان است
یعقوب (علیرضا استادی) نیز به دنبال جلب نظر کارگر 17 ساله، یعنی مریم (صدف عسگری) است
و الگوی «زن قربانی مرد هوسران» باز هم تکرار میشود. موارد دیگری نیز هستند که بر این موضوع صحه میگذارند. از جمله، بازی کردن لیلی فرهادپور در فیلم. او که نقش لیلا، کارگر میوهچین را بازی کرده از فعالان فمینیست ایران است و کتابها و مقالات نیز در این عرصه به چاپ رسانده و اصلاً به نقش نمیآید.
کارگردان در کنفرانس مطبوعاتی تأکید داشت که نمونۀ چنین مرد و زنی در واقعیت وجود دارند. بله البته. در مناطق روستایی، مرد و زن با هم کار میکنند و طبیعی هم هست. حتی ممکن است که مشابه با چنین خانوادهای واقعاً وجود داشته باشد (زن فعال مرد منفعل)، اما خیلی واضح است که فیلمساز آن ایده را به طور فمینیستی پرورانده است. یعنی دخل و تصرفاتی در واقعیت کرده تا مطابق قواعد ژانر فمینیسم درآید.
جناب کارگردان در جواب سؤال راقم در کنفرانس مطبوعاتی که پرسیدم: چیزهای فراوانی در واقعیت وجود دارند اما شما فیلمسازان چرا همیشه به طرف فمینیسم غش میکنید؟ پاسخ داد: فیلم ما فمینیستی نیست چون وقتی در جشنوارههای خارجی نمایش دادیم کسی به این موضوع اعتراض نکرد. جواب دادم: فمینیسم از غرب به کشور ما آمده. مگر شما انتظار دارید که غربیها با فرهنگ خودشان مخالفت کنند؟! و افزودم که تلقی شما از فمینیسم غلط است. آقای احسان کرمی ناظم جلسه، اجازه نداد که این مباحثه ادامه پیدا کند. بعد از اتمام جلسه به فکرم رسید، چطور ممکن است که آقای لاهوتی معنای فمینیسم را نداند اما دقیقترین آموزههای این جنبش را نوشته و تصویر کرده باشد؟! مگر اینکه بر خلاف آنچه در تیتراژ آمده، جناب لاهوتی در فیلمنامه دخالتی نکرده باشد.
روزهای نارنجی در دوازده جشنوارۀ خارجی نمایش داده شده. در کشورهایی مانند کانادا، امریکا، لهستان، آلمان، هلند، ایتالیا و… واقعاً این طبیعی نیست که یک فیلمساز اولی، قبل از اینکه بتواند فیلمش را در جشنوارۀ فجر نمایش دهد، دوازده جشنواره خارجی را با آن چرخیده باشد. به نظر میرسد که این دستور و سرمشق، از همان طرف داده شده، زیرا که در همان کشورها رونمایی شده است. بنابراین، اگر روزی معلوم شود که فلان سفارت خارجی، بودجۀ روزهای نارنجی را تأمین کرده، بنده تعجب نخواهم کرد. چنانکه در مورد فیلم یک خانواده محترم (1391) رخ داد و به جشنواره کن و ابوظبی رفت و بیجهت قدر دید.
و عجیبتر آنکه جناب آرش لاهوتی، در جشنوارۀ فجر امسال نورچشمی است. زیرا در مورد او و فیلمش، دو مسئلۀ بیسابقه و بدعتآمیز رخ داده است:
1. آرش لاهوتی داور بخش فیلمهای مستند جشنواره نیز هست. سابقه نداشته که یک کارگردان فیلمش در بخش رقابتی جشنواره داوری شود و خودش نیز جزو عوامل جشنواره باشد.
2. شرط رونمایی نشدن فیلم در جشنوارههای خارجی در مورد روزهای نارنجی، رعایت نشده. همین شرط باعث بود تا فیلم زندگی مشترک آقای محمودی و بانو / روحالله حجازی نتواند در سال 1391 در جشنواره فجر پذیرفته شود. چون پیشتر در یک جشنواره خارجی رونمایی شده بود.
واقعاً موضوعات فمینیستی را از بس در فیلمها تکرار کردهاند، حال اشمئزاز و گاهی تهوع به راقم دست میدهد. نمونههای فراوانی از این فیلمها وجود دارند و من در اینجا فقط به یک فیلم سینمایی و یک سریال اشاره میکنم:
1. فیلم کافه ترانزیت / کامبوزیا پرتوی (1383). رقابت یک زن (فرشته صدر عرفایی) با برادر شوهرش (پرویز پرستویی) برای احداث یک رستوران در جادۀ ترانزیت است که به موفقیت زن میانجامد
2. سریال آشپزباشی / محمدرضا هنرمند (1389). رقابت یک زن (فاطمه معتمد آریا) با شوهرش (پرویز پرستویی) بر سر احداث رستوران و موفقیت زن
حالا لطفاً پیدا کنید پرتقالفروش را...
حاج حشمت
زهر مار / سید جواد رضویان / ** (متوسط)
خلاصه داستان: ماجرای مختلف یک مداح اهل بیت به نام حاج حشمت (سیامک انصاری)
نخستین فیلم سینمایی جواد رضویان، مانند همۀ فیلم و سریالهایی که بازی کرده، در ژانر کمدی است. فیلمنامه را پیمان عباسی نوشته و تهیه کننده فیلم، جواد نوروزبیگی است.
زهر مار، یک نوع کمدی سالم و سرگرمکننده است که به وقاحت و پردهدری نمیافتد و عموم مخاطبان را راضی میکند. شخصیت مداح شاید برای اول بار باشد که به سینمای ایران راه یافته. یک موضوع حساس که توسط سیامک انصاری با آن گریم عجیبش بازی شده.
برخی اعتراض میکردند که فیلمهای کمدی نباید به جشنواره راه داده شوند و این فیلمها عملاً شأن جشنواره را پایین میآورند و از این حرفها. بنده اما شدیداً علاقمند هستم که این فیلمها را حتماً در جشنواره فجر ببینم؛ به دو دلیل: اولاً تماشای آنها به وقت اکران عام، برای بنده میسور نیست. چون هیچ وقت مشتری آنها نبوده و نخواهم بود. ثانیاً در میان این حجم از فیلمهای سیاه و خزعبل و کفرگو، تماشای چنین فیلمهایی که حکم زنگ تفریح دارند، برای منتقدان لازم و بلکه ضروری است. پارسال نیز فیلم کمدی شریفِ خجالت نکش / رضا مقصودی در جشنواره همین نقش را ایفاء میکرد. و آقای رضویان نیز با روحیۀ سلامت خود این فیلم را به زیبایی پرداخت کردهاند.
******
درباره جشنواره فجر 37 بیشتر بخوانید:
سکانسهای نفسگیر از کارگردان «نفس» + عکس
تخیلات سینمایی یک جوان 39 ساله؛ دقیقهای چند؟ + عکس
آغازی خوب برای فیلمی نه چندان خوب +عکس
قد و قواره سینماییِ آقای 195 سانتی! +عکس
هم «دیدن این فیلم جرم است» هم فکر کردن به آن! +عکس