به گزارش اقتصاد آنلاین به نقل از خبرآنلاین، «سید حسین موسویان» پژوهشگر دانشگاه پرینستون آمریکا و عضو سابق تیم مذاکره کننده هسته ای در مقاله ای در وبسایت تحلیلی لوبلاگ نوشته است:
پرزیدنت ترامپ در سخنرانی سالانه در کنگره آمریکا در مورد ایران، جنگ با داعش و خروج نیروهای نظامی آمریکا از سوریه صحبت کرد. علیرغم شعارهای منفی علیه ایران، او هیچ اشاره ای به پنانسیل زمینه های مشترک با تهران نکرد. چالش اصلی در دوسال آینده تمرکز بر زمینه های مشترک، پرهیز از بروز جنگ بین ایران و آمریکا و زمینه سازی برای بازگشت آمریکا به برجام خواهد بود.
در حالیکه برهم صالح رئیس جمهور عراق از نقش ایران در جنگ علیه داعش در عراق تقدیر نموده، آقای ترامپ مدعی شد ایران پیشتاز تروریسم دولتی درجهان است! رئیس جمهور عراق همچنین از اظهارات ترامپ در مورد نظارت بر ایران از خاک عراق انتقاد نمود و گفت آمریکا نباید بار اولویت های سیاسی خود را روی دوش عراق بگذارد. برهم صالح تاکید نموده که ایران و عراق نقص مهمی در تامین صلح و ثبات منطقه ایفاء میکنند.
نخست وزیر اسرائیل، بنجامین نتانیاهو یکبار و همچنین وزیر خارجه مایک پمپئو دو بار طی گفتگو با ترامپ قبل از اعلام رسمی در 19 دسامبر سال گذشته میلادی، لابی زیادی نمودند تا حضور نظامی آمریکا جهت حمایت از کمپین حملات هوایی اسراییل و هم سویی با تهدید نظامی علیه ایران بر قوت خود باقی بماند. در این میان، گادی آیزنکوت، رییس ستاد نیروهای دفاعی اسرائیل اذعان داشت که کشورش “ اقدام به حملاتی هوایی در هزاران نقطه در سوریه کرده ایم، بدون قبول هیچ مسئولیتی!” این نشان از عملیات نظامی اعلام نشده اسرائیل علیه ایران دارد.
سردارسلامی جانشین فرماندهی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران اعلام کرد که اگر اسرائیل مرتکب خطایی برای ایجاد یک جنگ جدید علیه ایران شود، سرزمینهای اشغالل شده فلسطین پس گرفته و اسرائیل نابود خواهد شد. او همچنین قبلا گفته بود که "ما برای جنگ طولانی مدت خود را آماده کرده ایم.در صورت بروز جنگ، کشتی های جنگی آمریکا نابود ، پایگاههای آمریکا در منطقه به آتش کشیده و از زمین و آسمان آتش برسر آنها ریخته خواهد شد".
طبق مطالعات دانشگاه بروان آمریکا، هزینه های سنگین و جبران ناپذیر انسانی و مالی جنگ افروزی های آمریکا در افغانستان، عراق، یمن، سوریه، و لیبی معادل موجب: ازدست رفتن جان 450 هزار نفر در معرض مستقیم خشونت جنگی، جان باختن 244 هزار شهروند عادی، کشته شدن 6950 سرباز و حد اقل 7800 پیمانکار آمریکایی و از همه سهمگین تر، حد اقل 21 میلیون نفر آواره در منطقه شده است.
در سخنرانی سالانه در کنگره، پرزیدنت ترامپ از هزینه بیهوده هفت هزارمیلیاردی آمریکا در جنگ های منطقه انتقاد کرد و گفت: "در آغاز کاندیداتوری اعلام کردم که آمریکا باید مسیری جدید انتخاب کند. ملتهای بزرگ خود را درگیر جنگ های بی پایان نمی کنند". این استراتژی را می توان همسو با آنچه هیلاری کلینتون در مقاله خود که در سال 2011 که در مجله سیاست خارجی منتشر شد در نظر گرفت. کلینتون در این مقاله به اهمیت تمرکز بر قدرت های شرق آسیا برای منافع ملی ایالات متحده تاکید کرد. به نظر می رسد که آمریکا به این واقعیت پی برده است که بحران های کنونی در خاورمیانه به زودی حل نخواهد شد، بی ثباتی و تروریسم، کما فی السابق، و حتی در ابعاد گسترده تری برای سال های آینده منطقه را فرا خواهد گرفت و در نهایت منابع مالی قابل توجهی--شاید تریلیون ها دلار دیگر-- برای صلح پایدار، ثبات و بازسازی منطقه نیاز باشد.
در عین حال، ایران از زمان انقلاب اسلامی سال 1357 شمسی تاکنون بر ضرورت خروج و عدم حضور نیروهای آمریکایی در منطقه اصرار داشته است. در خصوص این موضوع، ایران و ایالات متحده عملا نظرات مشترک با منافعی متفاوت دارند. شایان ذکر است که خروج نیروهای آمریکا از منطقه تنها درصورت خروجی ایمن و تدریجی، امکان پذیر میشود که ممکن است چندین سال طول کشد. علاوه بر این، منافع نه تنها ایران و ایالات متحده، بلکه کل منطقه و جهان نیز ایجاب می کند که خروج آمریکا از منطقه باعث بی ثباتی و هرج و مرج بیشتر در منطقه نشود.
تحقق این موضوع مشترک بین ایران و آمریکا (خروج نیروهای نظامی آمریکا ازمنطقه) برای صلح و امنیت بین المللی حیاتی است ضمن اینکه می تواند فرصتی جهت کاهش تنش فزاینده در روابط بین ایران و آمریکا ایجاد کند. در سال 2001 میلادی، تحت رهبری ژنرال سلیمانی، نیروی قدس سپاه پاسداران ایران نقش تعیین کننده ای در شکست دادن طالبان و القاعده در جنگ علیه تروریسم در افغانستان ایفا کرد. در این خصوص، ژنرال استنلی مک کریستال، رئیس سابق فرماندهی عملیات مشترک ویژه ایالات متحده، میگوید: "پراگماتیسم زیرکانه وی (ژنرال سلیمانی)، سپاه قدس را به یک عامل اصلی در معادلات اطلاعاتی، مالی و سیاسی فراتر از مرزهای ایران تبدیل کرده است". لذا امروز، تهران این قدرت رادارد که خروج امن و آبرومندانه نیروهای نظامی آمریکا از منطقه را تسهیل کند. چنین همکاری بین ایران و آمریکا می تواند تنش بین نیروهای امنیتی ونظامی دو کشور را کاهش داده، از بروز یک تقابل بیهوده و غیرضروری نیز جلوگیری و حتی ایالات متحده به بازگشت به برجام تشویق کند.
در عین حال و در صورت خروج نیروهای نظامی آمریکا از منطقه، نگرانی ها در مورد نفوذ منطقه ای ایران ممکن است به قوت خود باقی بماند. بنابراین، تحقق چنین همکاری از طریق دبیرکل سازمان ملل متحد موثرتر واقع خواهد شد. قطعنامه 598 شورای امنیت سازمان ملل متحد از دبیرکل خواسته تا با مشورت با ایران و عراق و سایر کشورهای عربی در خلیج فارس اقدامات لازم برای افزایش امنیت و ثبات منطقه را بررسی و هماهنگی نماید. لذا این قطعنامه می تواند زمینه اقدامات عملی برای ایجاد یک سیستم امنیتی و همکاری منطقه ای در خلیج فارس بامشارکت ایران، عربستان سعودی، عراق و پنج کشور دیگر عرب حاشیه خلیج فارس را فراهم آورد. در غیاب نیروهای نظامی آمریکا در منطقه، چنین سیستم همکاری مشترک جمعی درخلیج فارس میتواند رقابت و رویارویی مخرب فعلی منطقه ای رابه همکاری و مشارکت تبدیل کند.
خوشبختانه، اکثریت سنای آمریکا و مجلس نمایندگان، افکار عمومی آمریکا و حتی شخص ترامپ، مخالف جنگ با ایران هستند. در ایران نیز اکثریت مردم و مسئولین با درگیری نظامی با آمریکا مخالف هستند. در عین حال، بازیگرانی با نفوذ در موقعیت های تصمیم گیری کلیدی در آمریکا وجود دارند که اختلافات جاری داخلی در ایالات متحده را فرصتی برای سوق دادن ایالات متحده به جنگ با ایران میدانند. علاوه برآنها، بعضی از سران کشورهای متحد آمریکا درمنطقه نیزبرای تحقق هدف شوم جنگ علیه ایران قبل از پایان دوره ی ریاست جمهوری ترامپ، بشدت تلاش میکنند.
بد عهدی و خروج آمریکا از معاهده هسته ای ایران، یک توافقنامه بین المللی بسیارمهم، که تنها پس از مذاکرات دشوار و مستقیم میان واشنگتن و تهران و سایرقدرتهای جهانی به دست آمده است، شانس هر گونه حل و فصل مسائل دیگر در روابط فی ما بین واشینگتن-تهران را از میان برده است. اما نمی توان این واقعیت را نادیده گرفت که علیرغم اختلافات اساسی بنیادین، ایران و ایالات متحده دارای برخی منافع مشترک نیزهستند. با این حال، هنر دیپلماسی این است که راهی برای بازگشت آمریکا به توافق هسته ای فراهم آورد که باعث همکاری این دو کشور در آینده شود.