به گزارش خبرنگار گروه فرهنگی خبرگزاری میزان، فیلم سینمایی "مسخره باز" نخستین ساخته همایون غنی زاده در سی و هفتمین جشنواره فیلم فجر اکران خود را پشت سر گذاشت و توانست به عنوان یکی از بدیعترین آثار سال جاری سینما شناخته شود.
نامیدن بدیع برای این اثر از سوی نگارنده بدان معناست که فیلم سینمایی مسخره باز توانسته نوع تازهای سینما که البته در سینمای اروپا بارها تجربه شده را در سینمای محدود امروز که بیشتر به سمت آثار کمدی و اجتماعی رفته معرفی نماید. نگارنده این مطلب سعی کرده با نگاهی شفاهی به اثر با توجه به فاصله زمانی تا اکران عموم از لو رفتن خط اصلی داستان گریز کند.
برای شناخت نوع سینمای مسخره باز در ابتدا باید به سینمای ابزورد از سویی و مفاهیم تلفیقی سورئال نگاهی گذرا انداخت. سینمای معطوف به این اثر در ابتداییترین قدم میخواهد ابزود یا همان معناباختگی را به شکلی تصویری ارائه کند.
به عنوان مثال ماهی آویخته شده در زیر پنکه سقفی در ابتدا برای مخاطب یک ماهی فلزی نمود پیدا میکند اما بعد از تکرارهای تعمدانه کارگردان ماهیت و نام خود باخته و به یک المان و یا همان الگو برای پیشبرد اثر مبدل میشود. قطعه فلزی که هم میتوان آن را ماهی نامید و هم نه.
مجسمه فلزی ماهی وقتی نمود ماهی پیدا میکند که بالای چاه آویخته شده است. بدون شک این مجسمه خود ماهی نیست اما میل شدیدی به دریا دارد. این میل شدید و تضاد ساختاری آن وقتی نمود بیشتری پیدا میکند که آن را بالای چاه قرار میدهیم. چاهی که به دریا مرتبط است و در هنگام مد میتواند ماهی را به دریا برساند اما در واقع به منجلابی برای کشتار مبدل شده است.
عنصر تکرار در فیلم مسخره باز یکی از عناصر اصلی اثر است. غنی زاده در مسخره باز به خوبی به سمت یک نوع از پرفورمنس تصویری رفته و در ابتدای راه با مخاطب قرارداد آن را با تکرارهای درست میبندد. تکرارهایی که جزو جدایی ناپذیر سینمای ابزود (معنا باخته) و همچنین پرفورمنس (تعاریف مختلفی از پرفورمنس ارائه شده اما هنوز تعریف اصلی و شاخصی در میان نیست اما بیشتر به هنر اجرا معروف است. هنری که تلفیق چندین هنر را با تکیه بر تکرار و وجود دارم تکه تکه پیش می برد) است.
به عقب تر میرویم به آثار نمایشی همایون غنی زاده بر می گردیم. غنی زاده از آنتیگون، کالیگولا، در انتظار گودو، ددالوس و ایکاروس و اکثر کارهای خود نشان داده که امضای کاری خود را بیشتر از سبک های دیگر بر تئاتر ابزود بسته است. اما نمیتوان از تاثیر فراوان سینما بر تفکر غنی زاده گذشت. شاید بهتر است پیش از تماشا و یاد کردن از تاثیر تئاتر بر مسخره باز به تاثیر سینما بر تئاتر غنی زاده اشاره کنیم تا راه را از همان ابتدا به اشتباه نرویم.
تئاتر همایون غنی زاده بر اساس سینما بنیان نهاده شده و در بطن خود معناباختگی را در ساختار پیش می برد. بهترین نمونه تاثیر سینما بر غنی زاده را میتوان در نمایش "می سی سی پی نشسته میمیرد" یافت. وی در این تئاتر بالاترین سطح استفاده از عناصر بصری و تکنیک های سینمایی را به کار برده است.
حال به مسخره باز برمی گردیم. حال میدانیم مسخره باز تحت تاثیر تئاتر نیست بلکه از همان ابتدا این همان کاری است که غنی زاده سالها به دنبال آن بوده است. تلفیق تئاتر، سینما، موسیقی، طراحی صحنه، بازیگران و در کل همان پرفورمنس.
نشانه گذاری در فیلم سینمایی مسخره باز تاکید ویژه غنیزاده بر فرم گرایی را مشهود مینماید. طراحی آکسسوار و لباس اثر نیز این نشانه گرایی را دو چندان میکند. از سویی بدون شک باید مسخره باز را فرمالیست خواند و از سویی نمونههایی سمبلیک بودن اثر به چشم میخورد. اما آیا این فیلم به دنبال رد پا گذاشتن سبک از خود است؟. این اثر تلفیقی از تمام این سبکها و نشانه ها بوده که در قالب درامی گسسته ارادت خود به ابزود را به جا میآورد.
در بخش بازیگری اما انتخاب درخشان علی نصیریان قابل چشم پوشی نیست. بازیگری که در چنین سنی نشان میدهد که توانایی مقابله با هر سبک، ژانر و ساختار سینمایی را داشته و در بازی فرمالیسیتی از بسیاری از بازیگران جوان اثر نیز پیشی می گیرد.
صابر ابر کاملاً خط کشی شده و به سان تمام همکاریهای پیشین خود با غنی زاده زبان کارگردان در صحنه است. وی شخصیت را آن طور که باید پیش برده و سعی در خلق شگفتی خارج از متن و ایده ندارد. شاید انتخابی به جز رضا کیانیان میتوانست ترکیب بازیگران این اثر را کامل تر کند. کیانیان در مسخره باز خودش است. خودی که با نمادهای فرم و شکل اثر تطابق نداشته و به نوعی همساز دیگر بازیگران نیست.
در آخر اینکه مسخره باز بیش از آنکه به تئاتر تاثی کند سینما را مورد نظر قرار داده و گاهاً با ایجاد فضای پارودی از آثار مطرح جهان ارادت کارگردان را به آثار سینمایی و همچنین کارگردانان داخلی و خارجی نشان میدهد.
بدون شک فیلم سینمایی مسخره باز تجربهای تازه در سینمای ایران است و مخاطب برای تماشای آن باید کمی به تئاتر و البته سینمای فانتزی فرانسه و غرب تسلط داشته باشد. شاید نگاهی به فیلم "اغذیه فروشی" ژان پیر ژونه" این نوید را بدهد که این فیلم جای درستی پا گذاشته است.