برترین ها: هوشنگ گلشیری در 25 اسفندماه 1316 در اصفهان دیده به جهان گشود. در سال 1321 و در کودکی به همراه خانواده خود به آبادان رفت. گلشیری مدت اقامت در آبادن یعنی از تاریخ 1321 تا 1334 را در شکلدهی حیات فکری و احساسی خود بسیار تاثیرگذار میداند. پدر گلشیری کارگر بنا و سازندهی منارههای شرکت نفت بود و آنها مجبور بودند مدام از خانهای به خانهای دیگر میرفتند.
هوشنگ گلشیری آن روزهای خود را اینگونه توصیف میکند: «از 1334 تا 1352 در اصفهان زیستهام. تا 37 آموختن و خواندن بود و آشنایی از درون با سنتهای ریشهدار، آن هم آدمی که الخی بار آمده بود، در خانهای شلوغ. ما شش بچه بودیم و یکی هم بعد آمد و مسکنمان اتاقی کوچک بود و صندوقخانهای. خانه هم چند اتاق داشت با کلی آدم.
تابستانها هم کار میکردیم، در بازار، من و برادر بزرگتر و بعد از دیپلم گرفتن هم من باز مدّتی در کارخانهای، مدّتی هم در بازار، در دکان رنگرزی و خرازی و بالاخره در دکان قنادی، کار کردم. مدّتی هم در تهران و در خاکبرداری زمینی که قرار بود برق آلستوم فعلی شود. بالاخره از دفتر اسناد رسمی سر درآوردم، پس از گرفتن دیپلم.» گلشیری پس از گرفتن دیپلم برای مدتی در دهی دورافتاده در سر راه اصفهان به یزد به معلمی مشغول شد.
گلشیری در سال 1338 تحصیل در رشتهی ادبیات فارسی را در دانشگاه اصفهان آغاز کرد. آشنایی با انجمن ادبی صائب اتفاق مهمی در زندگی گلشیری محسوب میشد که در همین دوره اتفاق افتاد. او از سال 1339 به این انجمن ادبی میرفت که این به تعبیر خودش «انجمننشینی» از سال 1342 و 1343 ادامه داشت. شرکت در این جلسات باعث آشنایی گلشیری با برخی از نویسندگان آن روز اصفهان شد؛ همینطور زمینهساز آشنایی گلشیری با بعضی از فعالان سیاسی شد که موجبات دستگیری او در سال 1340 را فراهم ساخت.
«چند ماهی زندان مرا از درون با اعضای حزب توده آشنا ساخت. بسیاری از داستانهای سیاسی من با جهتگیری ضد چنان حزبی آن سال نطفه بست. مثل «عکسی برای قاب عکس خالی من»، «هر دو روی یک سکه»، «یک داستان خوب اجتماعی»، و بالاخره بعدها «جبهخانه».» گلشیری کار ادبی خود را در سال 1339 با جمعآوری فولکلور مناطق اصفهان آغاز کرد. گلشیری در پایان سال 1341 از زندان آزاد شد و در همان سال از «دانشکدهی ادبیات اصفهان» فارغالتحصیل شد.
گلشیری میگوید که پس از آزادی از زندان، راه خود را از «کهنهسرایان» جدا کرد. « بعد از زندان، ما جوانان از کهنهسرایان جدا شدیم و انجمنی جداگانه درست کردیم بر سر قبر صائب. ما در انجمن تازه بر زمین مینشستیم و دایرهوار و هر کس اثری یا تحقیقی را میخواند.
رسم خواندن بر سر جمع و رو در رو از کاری سخنگفتن، به خصوص تحمل شنیدن داستان، یادگار این دوره است.» «جُنگ اصفهان» در اوایل دههی 40 شمسی توسط هوشنگ گلشیری و همفکرانش اینگونه در مقابل جریانات ادبی و سنتگرای انجمن شعر صائب شکل گرفت و جلساتی تشکیل میشد که بعدها نام جنگ اصفهان به خود گرفت. «مجلهی جنگ اصفهان» شمارهی اول، 1344 محصول همین دوره است. «دور هم جمع میشدیم و کارهایمان را برای هم میخواندیم.
هوشنگ گلشیری در سال 1358 با فرزانه طاهری، مترجم ازدواج کرد که حاصل این ازدواج دو فرزند به نامهای غزل و باربد است. دو گلشیری دیگر نیز از خانواده گلشیری نویسنده و مترجم هستند؛ احمد گلشیری، برادر و سیامک گلشیری، برادرزاده.
هوشنگ گلشیری با نوشتن رمان کوتاه «شازده احتجاب» در اواخر دههی 40 شمسی و در سال 1348 به شهرت فراوانی دست یافت. این کتاب توسط «جیمی بوکان»، نویسندهی اسکاتلندی، به زبان انگلیسی ترجمه شده است. این کتاب همچنین به زبان فرانسه نیز ترجمه شده است. بهمن فرمانآرا، کارگردان سینما نیز فیلمی با نام «شازده احتجاب» و با اقتباس از این رمان ساخته است.
منتقدان و داستاننویسان و هنرمندان بسیاری در مورد این کتاب معروف نظر دادهاند و زبان به ستایش آن گشودهاند. منوچهر آتشی، شاعر، «شازده احتجاب» را نقطهی شروع درخشان رمان نو ایران میشناسد: «درست است که کوششهای دیگری هم در این عرصه صورت گرفته، اما کار تمامعیار گلشیری در سیمای «شازده احتجاب»، جای هیچ تردیدی باقی نمیگذارد که واقعا بعد از «بوف کور» (و قصههای کوتاه بهرام صادقی)، «شازده احتجاب» زیباترین و پختهترین اثر داستانی به زبان فارسی در زمان خود است.
داریوش مهرجویی، کارگردان سینما در مورد این اثر گلشیری چنین میگوید: «اگر بخواهیم از چهار پنج رمان مهم و معتبر قرن چهاردهم هجری در پهنهی ادبیات ایران نام ببریم، بیشک، «شازده احتجاب» یکی از آنها خواهد بود؛ چه به لحاظ ساختار و معماری کار و چه از نظر محتوا و ژرفبینیهای بهکاررفته در آن. قبل از هر چیز اهمیت این کتاب در آن است که شیوهی شهادت دادن نسل جدید به نسل قدیم را به ما میآموزند.»
گلشیری سردبیری ماهنامهی ادبی «کارنامه» را در تابستان 1377 بر عهده گرفت و اولین شمارهی آن را در دیماه همان سال منتشر کرد. در این دوره جلسات بررسی شعر و داستان نیز به همت او در دفتر کارنامه برگزار میشد.
یازدهمین شمارهی «کارنامه» به سردبیری او پس از مرگش در خرداد 1379 منتشر شد. از آثار هوشنگ گلشیری میتوان به «مثل همیشه» 1347، «نمازخانهی کوچک من» 1354، «جبهخانه» 1362، «دست تاریک، دست روشن» 1374، «نیمهی تاریک ماه» 1380، «شاه سیاهپوشان»، «برهی گمشدهی راعی»، 1356، «جننامه» 1376 و آثار فراوان دیگر اعم از ترجمه و فیلمنامه و … اشاره کرد.
هوشنگ گلشیری، در سن 61 سالگی و بر اثر ابتلا به بیماری مننژیت در بیمارستان «ایرانمهر» تهران درگذشت و در امامزاده طاهر کرج به خاک سپرده شد.