ماهان شبکه ایرانیان

دن کوهن و ماکس بلومنتال دو روزنامه نگار مشهور آمریکایی

گوایدو: محصول کار ده سالۀ کارخانۀ براندازی در آمریکا

نوبت ارادۀ عمومی در راه بود، اما موسس آن، لوپز، تحت بازداشت خانگی قرار داشت. همزمان، نفر دوم، گوئروا هم در سفارت شیلی پناه گرفته بود. نفر بعدی خوان آندرس مخیا بود، اما به دلایلی که اکنون آشکار شده، خوان گوایدو انتخاب شد.

گوایدو: محصول کار ده سالۀ کارخانۀ براندازی در آمریکا
 
 
دن کوهن و ماکس بلومنتال دو روزنامه نگار مشهور آمریکایی طی گزارشی به ظهور ناگهانی "خوان گوایدو" پرداخته اند:
 
پیش از روز سرنوشت‌ساز 22 ژانویه، کمتر از یک نفر از هر پنج ونزوئلایی نام خوان گوایدو را شنیده بود. تنها کمتر از چند ماه پیش، این جوان 35 ساله، شخصیتی ناشناخته در گروهی مهجور و راستگرای افراطی بود، که با خشونت‌های خیابانی رابطۀ نزدیکی دارد. گواید حتی در حزب خود نیز یک چهرۀ میان‌رده در شورای ملی که در اختیار مخالفان دولت است، بود.

به گزارش فرارو به نقل از grayzoneproject، اما تنها بعد یک تماس تلفنی از سوی مایک پنس، معاون ریاست جمهوری، گوایدو ادعای ریاست جمهوری ونزوئلا را کرد. این خرده‌پای سیاسی که از سوی واشنگتن به رهبری کشورش گمارده شد، ناگهان به عنوان رهبر انتخابی آمریکا برای کشوری که بزرگترین ذخایر نفت جهان را در خود دارد، به صحنۀ بین‌المللی جهید.

تحریریۀ نیویورک‌تایمز، با حمایت از جمع‌بندی واشنگتن، گوایدو را به عنوان "رقیبی معتبر" در مقابل مادورو مطرح کرد که "با شیوه و رویایی تازه برای پیش بردن کشور" وارد عرصه شده است. بلومبر او را فردی خواند که بدنبال "احیای دموکراسی" است، و وال‌استریت ژورنال او را "یک رهبر دموکراتیک تازه" جلوه داد. همزمان، کانادا، چندین کشور اروپایی، اسراییل، و جبهۀ دولت‌های راستگرای آمریکای لاتین که گروه لیما معروفند، گوایدو را به عنوان رهبر مشروع ونزوئلا به رسمیت شناختند.

در حالیکه گوایدو در ظاهر از آسمان به زمین افتاده، اما در واقع، محصول بیش از یک دهه آماده‌سازی از سوی کارخانه‌های سطح اول تغییر رژیم در دولت آمریکاست. گوایدو، به همراه کادری از فعالان دانشجویی دست راستی، پرورش داده شد تا دولت سوسیالیستی ونزوئلا را تضعیف و کشور را بی‌ثبات و یک روز قدرت را قبضه کند. او اگرچه چهره‌ای خرد در سیاست ونزوئلا بوده، اما بی‌سروصدا، طی سالیان ارزش خود را در تالار‌های قدرت واشنگتن به اثبات رسانده است.

مارکو تروگی، جامعه‌شناس آرژانتینی و تحلیلگر مهم عرصۀ سیاست ونزوئلا، می‌گوید: "خوان گوایدو شخصیتی است که برای این شرایط ساخته شده است. این منطق آزمایشگاه است. گوایدو مثل مخلوطی از عناصر است که شخصیتی را ساخته‌اند که صادقاً باید گفت، چیزی میان مضحک و نگران‌کننده است. "

دیگو سکوئرا، روزنامه‌نگار ونزوئلایی که برای میسیون ورداد نیز قلم می‌زند، با این گفته موافق است و می‌گوید: "گوایدو بیش از آنکه در داخل محبوب باشد، در خارج، و به خصوص در حلقۀ واشنگتن محبوب است. او در آنجا شخصیتی شناخته شده است، همانطور که قابل پیش‌بینی است، راستگرا است و وفادار به برنامه محسوب می‌شود. "

در حالیکه گوایدو امروز به عنوان قهرمان احیای دموکراسی عرضه می‌شود، او دوران کاری خود را در خشن‌ترین شقۀ تندروترین حزب مخالف ونزوئلا گذرانده و همواره در کارزار‌های بی‌ثبات کردن کشور، یکی پس از دیگری، در صف اول قرار گرفته است. حزب او در داخل ونزوئلا شدیداً بی‌اعتبار است، و آن را مسئول شکاف در میان مخالفان که به شدت تضعیف شده‌اند می‌دانند.

لوییز وینسنته لئون، نظرسنج پیشرو در ونزوئلا، نوشته است: " میزان همراهی این رهبران تندرو، در نظرسنجی‌ها بیش از 20 درصد نیست. " برمبنای داده‌های لئون، حزب گوایدو همچنان منزوی است، چرا که اکثریت جمعیت "خواهان جنگ نیستند، بلکه به دنبال راه‌حل هستند. "

دلیل انتخاب گوایدو از سوی واشنگتن، دقیقاً همین است: از او انتظار نمی‌رود تا ونزوئلا را به سوی دموکراسی رهنمون کند، بلکه قرار است کشوری که در دو دهۀ گذشته، سنگر مقاومی در برابر هژمونی ایالات متحده بوده است را سرنگون کند. ظهور ناگهانی او، نشانۀ انباشت پروژه‌ای دو دهه‌ای برای نابود کردن یک آزمایش سوسیالیستی قوی است.

هدفگیری "تروییکای استبداد"

از زمان پیروزی هوگو چاوز در انتخابات 1998 در ونزوئلا، ایالات متحده همواره تلاش داشته تا کنترل این کشور و ذخایر عظیم نفتش را دوباره در دست بگیرد. برنامه‌های سوسیالیستی چاوز، شاید ثروت کشور را بازتوزیع کرده و به میلیون‌ها نفر برای بیرون آمدن از فقر کمک کرده باشد، اما همچنین او را به یک هدف تبدیل کرد.

در سال 2002، مخالفان دست راستی توانستند با حمایت ایالات متحده و به رسمیت شناخته شدن از سوی این کشور، برای مدت کوتاهی چاوز را کنار بزنند، اما پس از بسیج عمومی گسترده، ارتش او را به ریاست جمهوری بازگرداند. در خلال دولت‌های جورج بوش و باراک اوباما در آمریکا، چاوز بار‌ها از نقشه‌های ترور جان به در برد تا اینکه در سال 2013 در مقابل سرطان تسلیم شد. جانشین او، نیکلاس مادورو، تاکنون از سه سوءقصد به جانش، جان به در برده است.

دولت ترامپ به سرعت ونزوئلا را در صدر فهرست اهداف تغییر رژیم واشنگتن قرار داد و آن را پیشتاز یک "تروییکای استبداد" خواند. سال پیش، تیم امنیت ملی ترامپ تلاش کردند تا نظر اعضایی از ارتش ونزوئلا را برای یک کودتا جلب کنند، اما تلاششان شکست خورد.

به گفتۀ دولت ونزوئلا، آمریکا همچنین در نقشه‌ای به اسم رمز "عملیات قانون اساسی"، قضد داشته تا مادورو را در کاخ ریاست جمهوری میرافلورس دستگیر کند، دست داشته؛ و در نقشه‌ای دگیر با اسم "عملیات آرماگدون" سعی داشته تا او را در یک رژۀ نظامی در جولای 2017 ترور کند. تنها کمتر از یک سال بعد از آن، رهبران تبعیدی مخالفان، سعی کردند مادورو را در جریان یک رژۀ نظامی در کاراکاس با بمب‌های پهپادی بکشند، اما موفق نشدند.

بیش از یک دهه پیش از این جریانات، گروهی از دانشجویان راستگرای مخالف دستچین شده بودند، و در یک آکادمی سطح بالای تغییر رژیم با سرمایه‌گذاری آمریکا، برای سرنگون کردن دولت ونزوئلا و بازگرداندن نظم نئولیبرال تربیت می‌شدند.

در 5 اکتبر 2005، در حالیکه چاوز در اوج محبوبیت بود و دولتش برنامه‌های سوسیالیستی گسترده‌ای داشت، پنج "رهبر دانشجویی" ونزوئلایی وارد بلگراد صربستان شدند تا برای قیام آموزش داده شوند.

دانشجویان به لطف مرکز استراتژی‌ها و اقدام غیرخشن کاربردی یا به صورت مخفف CANVAS به بلگراد آمده بودند. سرمایۀ این مرکز از سوی موقوفۀ ملی برای دموکراسی که دسپخت سیا است و به عنوان بازوی اصلی دولت آمریکا در تبلیغ تغییر رژیم عمل می‌کند، تامین می‌شود. برمبنای اطلاعات درز کرده از ایمیل‌های داخلی استرافور (Strafor)، یک شرکت اطلاعاتی که به عنوان "سایۀ سیا" شناخته می‌شود، CANVAS، "ممکن است در سال‌های 1999/2000 در جریان مبارزه ضد میلوشویچ از سیا نیز کمک مالی و آموزشی دریافت کرده باشد. "

CANVAS، برآمده از اوتپور Otpor است که گروه اعتراضی صربی است که در سال 1998 توسط سردیا پوپوویچ در دانشگاه بلگراد تاسیس شد. اوتپور که در زبان صربی به معنای "مقاومت" است، گروهی دانشجویی بود که با بسیج کردن تظاهرات و اعتراضاتی که در نهایت به سرنگونی اسلوبودان میلوشویچ منجر شد، شهرتی بین‌المللی کسب کرد و تبلیغ برای آن به سطح هالیوود رسید.
 
گوایدو: محصول کار ده سالۀ کارخانۀ براندازی در آمریکا
اوتپور در جشنوارۀ MTV

این هستۀ کوچک از متخصصان تغییر رژیم، بر مبنای تئوری‌های جین شارپ فقید عمل می‌کردند. شارپ با همراهی یک تحلیلگر سابق آژانس اطلاعات دفاعی به نام سرهنگ رابرت هلوی، یک نقشۀ راه راهبری ترسیم کرده بود که اعتراض در قالب یک مبارزۀ ترکیبی بدل به یک سلاح می‌شد، و هدف این سلاح نیز حکومت‌هایی بودند که در برابر سلطۀ یکجانبۀ واشنگتن مقاومت می‌کردند.

اوتپور از سوی موقوفۀ ملی برای دموکراسی، USAID و موسسۀ آلبرت انیشتین شارپ حمایت می‌شد. سینیسا سیکمن، یکی از مربیان اصلی اوتپور، زمانی گفت که گروه حتی مستقیماً از سازمان سیا نیز پول می‌گرفته است.

براساس یک ایمیل درز کردۀ یکی از کارکنان استراتفور، پس از ساقط کردن میلوشویچ از قدرت "بچه‌هایی که اوپتور را راه انداخته بودند، برگ شدند و کت شلوارپوش شدند و CANVAS را طراحی کردند... یا به بیان دیگر گروه "انقلابی را صادر کن" که تخم چند انقلاب رنگی را کشت. آن‌ها هنوز به سرمایه‌گذاری آمریکا وابسته‌اند و کارشان این است که به جا‌های مختلف جهان می‌روند تا دیکتاتور‌ها و دولت‌های استبدادی (آن‌هایی که آمریکا ازشان خوشش نمی‌آید) را ساقط کنند. "

استراتفور آشکار کرد که CANVAS، در سال 2005 پس آن که جنبش‌های مخالفانی که عملیات‌های تغییر رژیم‌ها به نفع ناتو را در اروپای شرقی آموزش دادند، "توجهشان را معطوف به ونزوئلا کردند. "

استراتفور همزمان با زیرنظر گرفتن برنامۀ آموزشی CANVAS، با زبانی صریح اینگونه دستورکار انقلابی آن را ترسیم می‌‎کند: "موفقیت به هیچ وجه تضمین شده نیست، و جنبش‌های دانشجویی تنها شروع کار در چیزی هستند که ممکن است تلاشی چندین ساله برای راه انداختن انقلاب در ونزوئلا باشد، اما مربیان خودشان کسانی هستند که در مقابله با "قصابان بالکان" آبدیده شده‌اند. آن‌ها به شدت ماهرند. وقتی که دیدید دانشجویان در پنج دانشگاه ونزوئلا به صورت همزمان تظاهرات کردند، متوجه می‌شود که آموزش تمام شده و کار اصلی کلید خورده است. "

تولد کادر تغییر رژیم "نسل 2007"

"کار اصلی" دو سال بعد در سال 2007 کلید خورد. وقتی که گوایدو از دانشگاه کاتولیک آندرس بلو در کاراکاس فارغ‌التحصیل شد. او به واشنگتن رفت تا با توصیۀ لوییس انریکه بریزبتیا، یکی از مطرح‌ترین اقتصاددانان نئولیبرال در آمریکای لاتین، در رشتۀ حکومت‌داری و مدیریت سیاسی در دانشگاه جورج واشنگتن تحصیل کند. بریزبتیا رییس اجرایی سابق صندوق بین‌المللی پول است که در زمان رژیم اولیگارشیک سابق که تا پیش از چاوز بر سر کار بود، بیش از یک دهه در بخش انرژی ونزوئلا کار می‌کرد.

در آن سال، پس از آنکه دولت ونزوئلا از تمدید گواهی تلویزیون رادیو کاراکاس (RCTV) سرباز زد، گوایدو تظاهرات ضددولتی را رهبری کرد. این ایستگاه تلویزیونی خصوصی، در کودتای سال 2002 علیه هوگو چاوز نقشی محوری ایفا کرده بود. تلویزیون رادیو کاراکاس به بسیج تظاهرکنندگان ضددولتی کمک کرده بود و با ارایۀ اطلاعات دروغین اقدامات خشنی را توسط اعضای مخالفان انجام می‌شد را به گردن هواداران دولت می‌انداخت و در میانۀ کودتا، گزارش‌ها به نفع دولت را ممنوع کرده بود.

همان سال، دانشجویان مدعی شدند از رفراندوم قانون اساسی چاوز برای "سوسیالیسم قرن 21" که وعدۀ "تنظیم چارچوب قانونی برای بازساماندهی سیاسی و اجتماعی کشور، با دادن قدرت مستقیم به جوامع سازمان‌یافته به عنوان لازمۀ توسعۀ یک سیستم اقتصادی تازه" را می‌داد، جلوگیری کرده‌اند.

از خلال تظاهرات پیرامون RCTV و رفراندوم، کادر متخصصی از فعالان تغییر رژیم را در کلاس به پشتیبانی آمریکا گذرانده بودند، متولد شد. آن‌ها خود را "نسل 2007" نامیدند.

استراتفور و همچنین مربیان CANVAS که این هسته را آموزش داده بودند، متحد گوایدو به نام یون گویکوکیا را "عامل اصلی" در شکست رفراندوم قانون اساسی می‌دانستند. در سال پس از آن، از گویکوکیا با یک جایزۀ 500000 دلاری میلتون فریدمن برای پیشبرد آزادی از سوی انستیتو کاتو، تقدیر شد که او به سرعت آن را در شبکۀ سیاسی خود سرمایه‌گذاری کرد.
 
گوایدو: محصول کار ده سالۀ کارخانۀ براندازی در آمریکا
 

فریدمن البته پدرخواندۀ همان پسر‌های شیکاگویی نئولیبرالی است که آگوستو پینوشه رهبر کودتایی به شیلی وارد کرده بود تا سیاست‌های "دکترین شوک" رادیکال را به بوتۀ آزمون بگذارند که نتایج فاجعه‌باری به همراه داشت؛ و انستیتو کاتو، اتاق فکر دست راستی در واشنگتن است که توسط برادران کوش تاسیس شده است. این دو برادر از حامیان بزرگ حزب جمهوری‌خواه هستند و بدل به حامیان دوآتشۀ راستگرایان در آمریکای جنوبی شده‌اند.

ویکی‌لیکس ایمیلی مربوط به سال 2007 را افشا کرده است که ویلیام براونفیلد، سفیر وقت آمریکا در ونزوئلا، به وزارت خارجه، شورای امنیت ملی، و وزارت دفاع فرستاده و در آن "نسل 2007" را به خاطر "مجبور کردن رییس‌جمهور ونزوئلا، که به تعیین و تکلیف دستورکار سیاسی عادت داشت، به واکنش (بیش از حد) " تحسین کرده است. براونفیلد در میان "رهبران در حال ظهور" به فردی گوئوارا و یون گویکوکیا اشاره می‌کند. او گویکوکیا را به عنوان "یکی از دانشجویانی که در دفاع از آزادی‌های مدنی بسیار پیشتاز است" تحسین می‌کند.

کادر تندروی ونزوئلا، با جیبهایشان که با پول الیگارش‌های راستگرای آمریکایی و ابزار‌های نرم دولت آمریکا پر شده بود، تاکتیک‌های اوپتور را که در CANVAS آموخته بودند به خیابان‌ها بردند و برای گروهشان لوگویی تدارک دیدند که در زیر می‌بینید.
 
گوایدو: محصول کار ده سالۀ کارخانۀ براندازی در آمریکا

"تقویت ناآرامی عمومی... برای بهره‌گیری از شرایط و گرداندن آن علیه چاوز"

در سال 2009، فعالان جوانان نسل 2007، تحریک‌آمیزترین تظاهراتشان تا آن زمان را انجام دادند و با پایین کشیدن شلوارهایشان در معابر عمومی، بدنبال پارتیزانی‌ترین تاکتیک‌هایی که جین شارپ در دستورالعمل‌های تغییر رژیمش ترسیم کرده، رفتند. معترضان علیه دستگیری یکی از رهبران گروه‌های متحد به نام JAVU بسیج شده بودند. این گروه دست راستی، بر اساس آنچه در کتاب جورج چیکاریلو ماهر آمده، "از منابع گوناگونی از دولت آمریکا منابع مالی دریافت می‌کردند که به آن‌ها اجازه داد تا به سرعت در میان گروه‌های خیابانی جنبش مخالفان به شهرت برسند. "

اگرچه ویدیویی از این اعتراضات در دسترس نیست، اما بسیاری از ونزوئلایی‌ها، گوایدو را یکی از شرکت‌کنندگان اصلی آن می‌دانند که باسن خود را نمایش می‌داد.

آن سال، گوایدو به شکل دیگری نیز در معرض عموم عرضه کرد و آن از طریق تاسیس یک حزب سیاسی بود تا انرژی ضدچاوزی که نسل 2007 او پرورده بود را جذب کند. این حزب به نام "ارادۀ عموم"، توسط لئوپولدو لوپز رهبری می‌شد. او تحصیلکردۀ پرینستون و راستگرای افراطی‌ای بود که رابطۀ نزدیکی با برنامه‌های موقوفۀ ملی برای دموکراسی داشته و به عنوان شهردار یکی از مرفه‌ترین مناطق کاراکاس انتخاب شده بود. لوپز نمادی از آریستوکراسی ونزوئلا بود که نسبتش مستقیماً به اولین رییس‌جمهور کشور برمی‌گشت. او همچنین پسرعمۀ ثور هالورسن است. هالورسن موسس بنیاد حقوق بشر است که در آمریکا مستقر است و کارگاه تبلیغاتی فعالان ضددولتی مورد پشتیبانی ایالات متحده است در کشور‌هایی که هدف برنامۀ تغییر رژیم واشنگتن هستند فعالیت می‌کنند.

اگرچه منافع لوپز کاملاً با واشنگتن همسو بود، در مکاتبات دیپلماتیک آمریکا که از سوی ویکی‌لیکس افشا شده، رد پای گرایش‌های متعصبانۀ او که در نهایت منجر به حاشیه رانده شدن حزب ارادۀ عمومی شد را می‌بینیم. در یکی از این مکاتبات، لوپز "فردی تفرقه‌انگیز در میان مخالفان... که اغلب مغرور، کینه‌جو و تشنۀ قدرت توصیف می‌شود"، خوانده شده است. دیگر مکاتبات بر حرص او برای تقابل‌های خیابانی و "رویکرد مصالحه‌ناپذیرش" تاکید می‌کنند و آن را سرچشمۀ کشمکش با دیگر رهبران مخالفان که همبستگی و مشارکت در نهاد‌های دموکراتیک کشور را در اولویت قرار می‌دهند، ذکر می‌کنند.
 
گوایدو: محصول کار ده سالۀ کارخانۀ براندازی در آمریکا
لوپز و همسرش

تا سال 2010، حزب "ارادۀ عمومی" و حامیان خارجیش دست به کار استفاده از بدترین خشکسالی‌ای که طی دهه‌های اخیر دامن ونزوئلا را گرفته شدند. کمبود آب برای تامین نیاز نیروگاه‌های برق‌آبی، موجب کمبود شدید برق شده بود. رکود جهانی اقتصاد و کاهش قیمت نفت، بر بحران افزوده بود و موجب نارضایتی عمومی شد.

استراتفور و CANVAS - مشاورین اصلی گوایدو و کادر ضددولتیش - برنامه‌ای شدیداً شریرانه ریختند تا خنجری بر قلب انقلاب بولیواری بزنند. این برنامه بر ساقط شدن 70 درصدی سیستم برق کشور تا آوریل سال 2010 استوار بود.

در یک گزارش درونی استراتفور آمده بود: "این می‌تواند یک نقطۀ عطف باشد، چرا که چاوز کار چندانی برای محافظت از فقرا در برابر از کار افتادن این سیستم نمی‌تواند انجام دهد. این امر احتمالاً می‌تواند تاثیری در تقویت ناآرامی عمومی داشته باشد، به شکلی که هیچ گروه مخالفی حتی نمی‌توانست آرزویش را داشته باشد. در آن مقطع زمانی، بهترین کارکرد یک گروه مخالف این است که شرایط بهره بگیرد و آن را علیه چاوز برگرداند و به نفع نیاز‌های خود از آن استفاده کند. "

بر اساس گزارشی از یک اتاق فکر اسپانیایی (انستیتوی FRIDE)، در این مقطع، اپوزیسیون مخالفان رقم قابل ملاحظۀ 40-50 میلیون دلاری به صورت سالانه از سازمان‌های دولتی آمریکا نظیر USAID و موقوفۀ ملی برای دمکراسی دریافت می‌کرد. همچنین اپوزیسیون خود منابع مالی بزرگی اغلب در خارج کشور داشت که از آن برداشت می‌کرد.

وقتی که سناریوی مدنظر استراتفور به ثمر نرسید، حزب ارادۀ عمومی و متحدانش هر نوع تظاهر به عدم خشونت را کنار گذاشت و وارد برنامۀ افراطی‌ای برای بی‌ثبات کردن کشور شد.

بسوی بی‌ثبات‌سازی خشونت‌آمیز

بر اساس ایمیل‌هایی که سرویس‌های اطلاعاتی ونزوئلا بدست آوردند و وزیر دادگستری سابق، میگوئل رودریگز تورس، آن‌ها را آشکار کرد، در نوامبر 2010، گوایدو، گویکوکیا و چند فعال دانشجویی دیگر در یک دورۀ آموزشی مخفی پنج روزه در هتلی در مکزیک شرکت کردند. این کلاس‌ها توسط اوپتور، یعنی مربیان تغییر رژیم ساکن بلگراد که از سوی آمریکا پیشتیبانی می‌شوند، برگزار شد. بنا بر گزارشها، این جلسه از حمایت اوتو رایش، که یک کوبایی شدیداً ضدکاسترو است که در وزارت خارجۀ جورج بوش سمت داشت و آلوارو اوریبه، رییس‌جمهور سابق و راستگرای کلمبیا، برخوردار بود.

بنا بر ایمیل‌ها به دست آمده، در این جلسات، گوایدو و دیگر فعالان، نقشه ریختند تا با خشونت‌های خیابانی طولانی مدت و ایجاد هرج‌ومرج، هوگو چاوز را سرنگون کنند.

سه چهرۀ مهم صنعت نفت، یعنی گوستاوو تورار، ایلیو کدنو و پدرو بورلی، متهم هستند که هزینۀ 52000 دلاری جلسه را تامین کرده‌اند. تورار خود را یک "فعال حقوق بشر" و "متفکر" توصیف می‌کند، و برادر کوچکش رینالدو تووار آرویو، نمایندۀ شرکت نفت و گاز مکزیکی به نام پتروکوییمیکا دل گولفو است که با دولت ونزوئلا قرارداد دارد.

کدنو، یک تاجر ونزوئلایی فراری است که در ایالات متحده پناهنده شده و پدرو بورلی، یکی از مدیران سابق جی‌پی مورگان و رییس سابق شرکت ملی نفت ونزوئلا است. او شرکت نفت ونزوئلا را در سال 1998 با به قدرت رسیدن هوگو چاوز ترک گفت و در حال حاضر در هیئت مشاور برنامۀ رهبری آمریکای لاتین در دانشگاه جورج‌تاون است.

بورلی اصرار داشت که ایمیل‌‍هایی که نقش او را در ماجرا نشان می‌دادند ساختگی هستند و حتی یک کارآگاه خصوصی استخدام کرد تا این موضوع را ثابت کند. این کارآگاه اعلام کرد که سوابق گوگل نشان می‌دهند که ایمیل‌هایی که او متهم به نوشتنشان بوده هرگز ارسال نشده‌اند.

با این حال، بورلی امروز هیچ پنهانکاری‌ای در مورد میلش به دیدن پایین کشیده شدن مادورو از قدرت و دچار شدنش به سرنوشت قذافی انجام نمی‌دهد.
 
گوایدو: محصول کار ده سالۀ کارخانۀ براندازی در آمریکا

نقشه‌ای که در هتل مکزیکی کشیده شد، به برنامۀ بی‌ثبات‌سازی دیگری منتهی شد که در مجموعه اسنادی که دولت ونزوئلا منتشر کرد، آشکار شده است. در ماه می 2014، کاراکاس اسنادی را منتشر کرد که جزییات نقشۀ ترور نیکلاس مادورو را نشان می‌دادند. بر اساس داده‌ها، ماریا کورینا ماکادو راهبر این نقشه بوده است. او که موسس سوماته است که با پول موقوفۀ ملی برای دموکراسی تاسیس شده، نقش یک کارچاق‌کن بین‌المللی را برای اپوزیسیون ایفا کرده و در سال 2005 هم با جورج بوش دیدار کرده بود.
 
گوایدو: محصول کار ده سالۀ کارخانۀ براندازی در آمریکا
ماکادو و جورج بوش
 

ماکادو در ایمیلی به دیگو آریا، دیپلمات سابق ونزوئلایی، در سال 2014 گفته بود: "فکر می‌کنم وقت آن است که تلاشهایمان را یکپارچه کنیم؛ تماس‌های لازم را برقرار کنیم و سرمایۀ مورد نیاز برای حذف مادورو را تامین کنیم و مابقی خودش فروخواهد ریخت. "

ماکاادو، در ایمیلی دیگر مدعی می‌شود که این نقشۀ خشن از حمایت سفیر آمریکا در کلمبیا، کوین وایتاکر، برخوردار است. در این ایمیل آمده: "من به این نتیجه رسیده‌ام که این مبارزه تا زمان سرنگونی رژیم و محقق شدن وعدۀمان به دوستانمان در جهان، ادامه خواهد یافت. کوین وایتاکر بر حمایتش تاکید دوباره کرده و قدم‌های جدیدی را گوشزد کرده است. ما وضع مالیمان از رژیم برای شکستن حلقۀ امنیتی بین‌المللی بهتر است. "

گوایدو راهی سنگر می‌شود

فوریۀ آن سال، دانشجویان تظاهرکننده که به عنوان نیرو‌های پارتیزان برای الیگارشی تبعیدی ایفای نقش می‌کردند، شروع به ایجاد سنگر در سراسر کشور کردند و محله‌های تحت کنترل مخالفان را بدل به دژ‌های خشنی کردند که به "گواریمباس" معروف شد. در حالی که رسانه‌های بین‌المللی این تحولات را در قالب اعتراض خودجوش علیه حکومت مشت آهنین مادورو جلوه می‌دادند، شواهد کافی وجود داشت که حزب "ارادۀ عمومی" این نمایش را ترتیب داده بود.

یکی از کسانی که در این سنگر‌ها بوده، در آن زمان گفت: "هیچ یک از معترضان دانشجویی، تیشرت دانشگاهشان را به تن نداشتند، آن‌ها همه تیشرت‌های ارادۀ عمومی یا اول عدالت را به تن داشتند. آن‌ها ممکن است گروه‌های دانشجویی باشند، اما شورا‌های دانشجویی با احزاب سیاسی مخالف در ارتباط هستند و آن‌ها مسئولشان هستند. "

وقتی از او پرسیدند که سردستگان چه کسانی هستند، گفت: "اگر بخواهم کاملاً صادق باشم، آن‌ها برخی از نمایندگان مجلس هستند. "

حدود 43 نفر در جریان اعتراضات گواریمباس کشته شدند. سه سال بعد، آن‌ها دوباره فوران کردند و موجب ویرانی انبوه زیرساخت‌های عمومی، کشتار هواداران دولت و کشته شدن 128 نفر شدند که بسیاری از آن‌ها از هوادارن دولت بودند. در چندین مورد، هواداران دولت توسط گروه‌های جنایتکار مسلح، زنده به آتش کشیده شدند.

گوایدو، مستقیماً در گواریمباس 2014 دست داشت. در واقع، او ویدیویی از خود در توییتر گذاشت که او در حالی که کلاه ایمنی و ماسک ضدگاز دارد و توسط عناصر نقاب‌پوش و مسلحی که بزرگراهی را بسته‌اند و با پلیس درگیری خشنی دارند، احاطه شده است. او در این ویدیو با اشاره به حضورش در نسل 2007، می‌گوید: "من یادم هست که در سال 2007، ما "دانشجویان" را پس گرفتیم. الان فریاد می‌زنم، "مقاومت! مقاومت! "

گوایدو آن توییت را پاک کرده است، که ظاهراً به خاطر نگرانیش از این بوده که به چهره‌اش به عنوان قهرمان دموکراسی خدشه وارد نشود.

در 12 فوریۀ 2014، در اوج گواریمباس آن سال، گوایدو در یک راهپیمایی از سوی "ارادۀ عمومی" و "اول عدالت" به لوپز که روی صحنه بود ملحق شد. در طول یک خطابۀ طولانی، لوپز از جمعیت خواست تا به سوی دفتر لوییزا اورتگا دیاز، دادستان کل، حرکت کنند. کمی بعد، دفتر دیاز از سوی گروه‌های مسلح که تلاش کردند آن را آتش بزنند، مورد حمله قرار گرفت. دیاز این حمله را به عنوان "خشونت برنامه‌ریزی‌شده و از پیش طراحی شده"، محکوم کرد.
 
گوایدو: محصول کار ده سالۀ کارخانۀ براندازی در آمریکا
گوایدو در کنار لوپز

گوایدو، در سال 2016، در تلویزیون ظاهر شد و مرگ‌های ناشی از "گوایاس"- یک تاکتیک گواریمبایی که در آن کابل فلزی روی جاده می‌کشند تا موتورسواران را مجروح کنند یا بکشند- را رد کرد و آن را "افسانه" خواند. او با این حرفها، این تاکتیک مرگبار را که غیرنظامیانی نظیر سانتیاگو پدروزا و الویس دوران به کام مرگ کشانده بود را تبرئه کرد.

این اهمیت قائل نبودن برای زندگی انسانها، تصویری است که از حزب ارادۀ عمومی در چشمان مردم، از جمله بسیاری از مخالفان مادورو، شکل گرفت.

سرکوب حزب "ارادۀ عمومی"

همچنان که خشونت و قطبی‌سازی سیاسی در سراسر کشور شدت می‌گرفت، دولت شروع به اقدام علیه رهبران ارادۀ عمومی کرد که به قائله دامن می‌زدند.

فردی گوئروا، نایب رییس شورای ملی و نفر دوم ارادۀ عمومی، رهبر اصلی شورش‌های خیابانی سال 2017 بود. گوئروا که خود را در معرض محاکمه به خاطر نقشش در خشونت‌ها می‌دید، در سفارت شیلی پناه گرفت و هنوز همان جاست.

لستر تولدو، یک نمایندۀ مجلس از ارادۀ عمومی از ایالت زولیا، در سپتامبر 2016 از سوی دولت ونزوئلا به اتهام تامین مالی تروریسم و طراحی ترور، مورد پیگرد قرار گرفت. گفته می‌شد که این برنامه‌ها با همفکری آلوارو اوریبه، رییس جمهور کلمبیا، طراحی شده بودند. تولدو از ونزوئلا فرار کرد و راهی چندین تور سخنرانی با دیدبان حقوق بشر، بنیاد آزادی آمریکا، کنگرۀ اسپانیا و پارلمان اروپا شد.

کارلوس گرافه، یکی دیگر از اعضای نسل 2007 که از سوی اوپتور آموزش دیده بود و ارادۀ عمومی را رهبری می‌کرد، در جولای 2017 دستگیر شد. به گفتۀ پلیس، او یک کیسه پر از میخ، بمب‌های سی 4 و یک چاشنی در اختیار داشته است. او در 27 دسامبر 2017 آزاد شد.

لئوپولدو لوپز، رهبر درازمدت ارادۀ عمومی، به اتهام نقش کلیدیش در مرگ 13 نفر در جریان گواریمباس سال 2014، تحت بازداشت خانگی است. عفو بین‌الملل به لوپز لقب "زندانی وجدان" را داده و انتقال او از زندان به خانه را "ناکافی" دانسته است. در مقابل، اعضای خانواده‌های قربانیان گواریمبا، شکایتی را با اتهامات بیشتر علیه لوپز طرح کرده‌اند.

یون گویکوکیا، عروسک خیمه‌شب بازی برادران کوش، در سال 2016 توسط نیرو‌های امنیتی که مدعی بودند یک کیلو مواد منفجره در خودرویش پیدا کرده‌اند، بازداشت شد. او در یادداشتی که در نیویورک‌تایمز به چاپ رسید، اتهاماتش را "ساختگی" خوانده بود و مدعی بود که تنها به خاطر "رویای یک جامعۀ دموکراتیک و رها از کمونیسم" زندانی شده است. او در نوامبر 2017 آزاد شد.
 
گوایدو: محصول کار ده سالۀ کارخانۀ براندازی در آمریکا

دیوید اسمولانسکی، که او نیز از اعضای نسل 2007 تعلیم داده شده از سوی اوپتور بود، در سال 2013 وقتی که توانست در انتخابات شهرداری حومۀ ثروتمند ال هاتیلو پیروز شود، به جوانترین شهردار ونزوئلا بدل شد. اما پس از آنکه دست داشتنش در دامن زدن به گواریمباس خشن اثبات شد، دادگاه عالی او را از سمتش برکنار کرد و به 15 ماه زندان محکوم شد.

اسمولانسکی که خود را در معرض بازداشت می‌دید، ریشهایش را تراشید، عینک دودی زد و در هیبت یک کشیش، انجیل در دست، خود را به برزیل رساند. او اکنون در واشنگتن زندگی می‌کند و در آنجا از سوی ریاست سازمان ایالات آمریکایی، لوییس آلماگرو انتخاب شد تا ریاست گروهی را که مسئول رسیدگی مهاجران ونزوئلایی و بحران پناهندگان است را برعهده گیرد.

در 26 جولای سال 2018، اسمولانسکی جلسه‌ای با الیوت آبرامز داشت. الیوت آبرامز که در پروندۀ ایران کنترا محکوم شده بوده، از سوی ترامپ به سمت فرستادۀ ویژۀ آمریکا در امور ونزوئلا، نصب شده است. آبرامز به خاطر نقش نظارتیش بر سیاست پنهان آمریکا در تسلیح گروه‌های مرگ دست راستیدر نیکاراگوئه، السالوادور و گواتمالا، در دهۀ 80، مشهور است. نقش کلیدی او در کودتای ونزوئلا باعث دامن زدن به این هراس شده که شاید یک جنگ نیابتی خونین دیگر در راه باشد.
 
گوایدو: محصول کار ده سالۀ کارخانۀ براندازی در آمریکا

چهار روز پیش از آن، ماکادو یک تهدید خشن دیگر علیه مادورو انجام داد و اعلام کرد که اگر "او می‌خواهد جانش را حفظ کند، باید متوجه باشد که فرصتش تمام شده است. "

مهره‌ای در بازی دیگران

سقوط ارادۀ عمومی تحت فشار کارزار خشن بی‌ثبات‌سازی‌ای که به راه انداخته بود، بخش‌های بزرگی از مردم را از آن رویگردان کرد و بخش زیادی از رهبرانش را راهی تبعید و زندان کرد. گوایدو همچنان چهره‌ای خرده باقیمانده بود، که بخش عمدۀ دوران 9 سالۀ حضورش در شورای ملی را عضو علی البدل بود. او که از یکی کم‌جمعیت‌ترین ایالت‌های ونزوئلا کاندید شده بود، با به دست آوردن تنها 26 درصد آرا دوم شد و توانست وارد شورای ملی شود.

گوایدو به عنوان ریاست شورای ملی تحت سیطرۀ اپوزیسیون شناخته می‌شود، اما او هرگز برای این جایگاه انتخاب نشده است. چهار حزب اپوزیسیون که در شورای ملی حضور داشتند، تصمیم گرفتند که ریاست را گردشی کنند. نوبت ارادۀ عمومی در راه بود، اما موسس آن، لوپز، تحت بازداشت خانگی قرار داشت. همزمان، نفر دوم، گوئروا هم در سفارت شیلی پناه گرفته بود. نفر بعدی خوان آندرس مخیا بود، اما به دلایلی که اکنون آشکار شده، خوان گوایدو انتخاب شد.

سکوئرا، تحلیلگر ونزوئلایی، می‌گوید: "پشت پردۀ ظهور گوایدو، استدلالی طبقاتی وجود دارد. مخیا از طبقات بالاست و در یکی از گرانقیمت‌ترین دانشگاه‌های ونزوئلا تحصیل کرده است و نمی‌توان به آن خوبی او را برای عموم تبلیغ کرد. نه به خوبی گوایدو. اولاً، گوایدو همچون اغلب ونزوئلایی‌ها چهره‌ای دورگه دارد، که باعث می‌شود مردمی‌تر به نظر برسد. او زیاد در رسانه‌ها توی چشم نبوده، می‌توان او را به هر قالبی درآورد. "

در دسامبر 2018، گوایدو از مرز رد شد و به واشنگتن، کلمبیا و برزیل رفت، تا نقشه را برای تظاهرات بزرگ در طول تنفیض ریاست جمهوری مادورو، یک کاسه کند. شب پیش از مراسم سوگند مادورو، هم مایک پنس، معاون رییس‌جمهور آمریکا و هم کریستینا فریلند، وزیرخارجۀ کانادا، با گوایدو تماس گرفتند و حمایتشان را از او اعلام کردند.

یک هفتۀ بعد، سناتور مارکو روبیو، سناتور ریک اسکات و ماریو دیاز بالارت، که همگی قانونگذارانی از فلوریدا هستند که لابی کوبایی‌های تبعیدی در آن قدرت دارد، در کاخ سفید به دیدار ترامپ و مایک پنس، معاونش رفتند. به درخواست آنان، ترامپ موافقت کرد که اگر گوایدو خود را رییس‌جمهور خواند، از حمایت کند.

بنابر گزارش وال استریت ژورنال، مایک پومپئو، وزیر امور خارجه، در 10 ژانویه با گوایدو ملاقات کرد. با این حال، پومپئو حتی نمی‌توانست نام گوایدو را تلفظ کند و در یک کنفرانس خبری در 25 ژانویه، او را "گوییدو" خطاب می‌کرد.

تا 11 ژانویه، مدخل گوایدو در ویکیپدیا، 37 بار ویرایش شده بود که نشان‌دهندۀ تلاشی است که برای شکل دادن به تصویر چهره‌ای پیشتر ناشناس که حالا بدل به نماد بلندپروازی‌های واشنگتن برای تغییر رژیم شده بود، صورت می‌گرفت.

گوایدو ممکن است چهره‌ای مهجور بوده باشد، اما ترکیب رادیکالیسم و فرصت‌طلبی در او، نیاز‌های واشنگتن را برآورده می‌کرد. یکی از مقامات دولت ترامپ در مورد گوایدو گفته بود: "قطعۀ داخلی کم بود. او قطعه‌ای است که ما برای منسجم و تکمیل بودن استراتژیمان نیاز داشتیم. "

براونفیلد، سفیر سابق آمریکا در ونزوئلا به نیویورک تایمز گفت: "برای اولین بار، رهبر اپوزیسیونی داریم که مشخصاً به نیرو‌های مسلح و مجریان قانون اعلام می‌کند که می‌خواهد آن‌ها را در جبهۀ فرشتگان و آدم خوب‌ها نگه دارد. ".

اما حزب ارادۀ عمومی گوایدو همانی بود که نیرو‌های پارتیزانی گواریمبا‌ها را تشکیل داد که باعث مرگ پلیس‌ها و شهروندان عادی شدند. او حتی به حضور خودش در شورش‌های خیابانی می‌نازید؛ و حالا، برای اینکه قلب و ذهن ارتش و پلیس را در دست بگیرد، بایستی دستش را از این تاریخچۀ خونین می‌شست.

در 21 ژانویه، یک روز پیش از آنکه کودتا آشکارا آغاز شود، همسر گوایدو یک خطابۀ ویدیویی انجام داد و در آن از ارتش خواست تا در مقابل مادورو قیام کند. نقش‌آفرینی او بسیار خشک و غیرانگیزشی بود و محدودیت‌های سیاسی شوهرش را نشان داد.

در حالی که گوایدو منتظر کمک مستقیم است، هنوز همان چیزی است که همیشه بوده است؛ یک پروژۀ دست‌آموز برای نیرو‌های بدخواه خارجی. سکوئرا در مورد چهرۀ اصلی کودتا می‌گوید: "اصلاً مهم نیست که بعد از همۀ این ماجراجویی‌ها سقوط کند و بسوزد. او برای آمریکایی‌ها یک مهرۀ مصرفی است. "
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان