روزنامه قانون: پوران شریعترضوی، همسر دکتر علی شریعتی که براثر سکته مغزی در بیمارستان لاله تهران بستری شده بود، دیروز درگذشت. پیکر پوران شریعترضوی در امامزاده عبدا... و در کنار مزار برادرش مهدی، احمد قندچی و مصطفی بزرگنیا، سه دانشجوی شهید 16 آذر 32 به خاک سپرده خواهد شد. نام اصلی پوران شریعترضوی بیبیفاطمه بود؛ زاده آبان 1313 در مشهد. خیلیهای دیگر هم در آن سال به دنیا آمدند؛ مثلا فروغ فرخزاد، اسماعیل فصیح، جمشید مشایخی، علی نصیریان و....پدر فاطمه، حاج علیاکبر، تاجری خراسانی و مادرش پری خانم بود.
پوران شش برادر و یک خواهر داشت او در 7 سالگی یکی از برادرانش را از دست داد. علی اصغر شریعترضوی (طوفان) در حین دفاع از مرزهای ایران در مقابل ارتش متجاوز شوروی در سال 1320 در آذربایجان جان باخته بود.
پوران وقتی دانشکده ادبیات در مشهد راهاندازی شد، با اصرار پدرش و بدون آنکه راضی باشد، بعد از دو ماه به این دانشکده رفت و آنجا بود که «علی» را دید. در سال 1334 وارد دانشسرای عالی تهران شد و تحصیل در رشته ادبیات فرانسه را برگزید. با افتتاح دانشکده ادبیات در مشهد به تصمیم پدرش و علیرغم میل باطنی خود، در حالی که دو ماه در کلاسهای دانشسرایعالی حضور یافته بود، وارد کلاسی شد که علی شریعتی یکی از دانشجویان آن بود.
شریعتی در سال 1336 به پوران پیشنهاد ازدواج داد که پوران این پیشنهاد را با این استدلال که قصد دارد با مردی تحصیلکرده ازدواج کند و قبل از ازدواج باید تحصیلاتدانشگاهی خود را به پایان برساند، جواب رد داد. پس از حدود یکسال تلاش علی شریعتی این دو در 24 تیر 1337 با یکدیگر ازدواج کردندو از آن روز علاوه بر «خواهر مهدی شریعترضوی»، «همسر دکتر علی شریعتی» نیز شد.
پنج سال قبل بود که در 16 آذر 32، «مهدی» یا همان آذر، قندچی و بزرگنیا در اعتراض به سفر نیکسون به ایران در دانشگاه تهران کشته شدند و «روز دانشجو» را به یادگار گذاشتند.پوران شریعترضوی درباره شب عقد میگوید زمانی که عاقد میخواسته خطبه را بخواند، علی آقا به دنبال شیرینی رفته بود و هنوز برنگشته بود. وقتی هم آمده چنان ظاهر شلخته و نامناسبی داشته که رضایت نمیدهد آن طوری با مرد زندگیاش پای سفره عقد بنشیند.
البته مادر پوران که به نظر میرسد پیشبینی چنین وضعیتی را کردهبود، کتوشلوار مرتبی به شریعتی میدهد تا بالاخره جواز نشستن پای سفره عقد را کسب کند. شیرینی خریدن آقای داماد هم چندان موفقیتآمیز نبوده و منجر به مسموم شدن چند نفر میشود.
قصه غیبتهای علی شریعتی در زندگی زناشویی از شب عقد شروع میشود و تا همیشه ادامه پیدا میکند.چهار سال بعد از این ازدواج، پوران توانست مدرک دکتری ادبیات خود را از دانشگاه سوربن فرانسه بگیرد. در سال 1963 به راهنمایی «ژیلبر لازار» از تز دکتری خود که «توصیف طبیعت در شعر تغزلی فارسی در قرن هفتم» بود، دفاع کرد. وقتی هم به ایران برگشت، تا سال 52 در مشهد دبیر بود».سوسن»، «سارا»، «احسان» و «مونا»، حاصل 19 سال زندگی پوران و علی شریعتی هستند.
ماجرای نامگذاری مونا از زبان پوران، شنیدنی است: «در شب سخنرانی «فاطمه فاطمه است» در حسینیه ارشاد، فرزند چهارممان «مونا» در مشهد به دنیا آمد. من که در آن زمان به علت تدریس در مشهد مجبور بودم تنها بمانم، به او خبر ندادم و سخنرانی در دو شب متوالی انجام شد. بعد از سه روز، علی خبردار شد و به مشهد آمد. ما تازه به فکر تعیین اسم بچه افتاده بودیم. علی اسم «مهراوه» را بسیار دوست میداشت. مهراوه، اسم اولین زن بودایی بود که علیرغم قانون بودا که ایمان آوردن زنان را به دینش قبول نداشت، با اعتصاب و اعتراض، این حق به دست آورد. به این ترتیب مدتی این اسم را برای بچه گذاشتیم ولی دوستان گفتند که مخالفین علی که کم هم نبودند، اگر بفهمند، بهانه تازهای به دست خواهند آورد و خواهند گفت «دیدید بودایی است و اسم بودایی برای دخترش انتخاب کرده است؟» این بود که اسامی دیگری از جمله پوپک و … را مطرح کرد تا اینکه تصمیم گرفت از فرهنگ لغت اسم خوبی انتخاب کند. المنجد را باز کرد و به اسم «منیه» برخورد، به معنای آرزو و عشق، ایمان و جمع آن منی. علی که در آن زمان چندین بار به مکه سفر کرده بود، از این اسم بسیار خوشش آمد و بالاخره پس از یک ماه برای بچه شناسنامه گرفتیم!»
پوران شریعت رضوی در سال 77 اداره بنیاد شریعتی را بر عهده گرفت و سال 86 هم کتاب «طرحی از یک زندگی» درباره شریعتی از او منتشر شد.گلههای پوران شریعترضوی فقط از علی و شوریدگی و خانهنبودنهایش نبود. او دلش از جاهای دیگر هم پر بود که خیلیهایش را به زبان نمیآورد و شاید کمی را هم به زبان آورده بود. مثل آنچه 12 آذر 93 در سالن دانشکده فنی دانشگاه تهران گفت: «من درجه دکتری از دانشگاه سوربن را داشتم و جای من در دانشگاهی مثل دانشگاه تهران بود. چون خواهر مهدی شریعترضوی بودم که به دست عمال شاه در این دانشگاه کشته شده بود، اجازه حضور در این دانشگاه و تدریس در اینجا را به من ندادند.
شاید این طبیعی بود که شاه به من اجازه حضور فردی به اسم شریعترضوی در دانشگاه را ندهد. ولی حکومت اسلامی چرا؟ من در جنوب شهر تهران تدریس میکردم که گفتند شما که از سوربن دکتری گرفتهاید چرا در اینجا تدریس میکنید. شما باید بروید و در جایی دیگر تدریس کنید و به این ترتیب من را بازنشسته کردند و این سبب خیر شد و مسئولیت بنیاد فرهنگی شریعتی را بر عهده گرفتم».حالا بیبی فاطمه رفت تا در کنار مزار برادران شهیدش آذر، احمد و مصطفی، آرام بگیرد. فاطمه، هم همسر علی شریعتی بود و هم خواهر مهدی شریعترضوی. اما فارغ از این نسبتها، بانویی باسواد، اهل فکر و رنجدیده به نام فاطمه بود.