سیوچهار سال از عمر جشنواره موسیقی فجر میگذرد و بهطور طبیعی وقتی صحبت از مفهوم عمر به میان میآید، مفاهیمی چون رشد، تکامل و ثبات را به ذهن متبادر میکند. یک جشنوارهی موسیقی سیوچهارساله احتمالاً از یک جشن کوچک و اجراهای محدود آغازشده و کمکم توانسته با استمرار در برگزاری توجه موزیسینهای دیگر را به خود جلب کند تا جایی پیش برود که آوازهی در منطقه و پس از آن در جهان بپیچد. در طول این سیوچهار سال احتمالاً باید افرادی از اعتبار خود خرج کنند و در این جشنواره شرکت کنند و این کسب امتیاز برای یک جشنواره نیازمند حضور مذاکرهکنندگان کار بلد و قوی باشد که بتوانند این امتیاز را از شخصیتهای جهانی بگیرند؛ اما احتمالاً و بهطور طبیعی جشنواره خودش هم دارای اعتبار میشود و ورق برمیگردد و حالا این افراد جهانی هستند که برای کسب اعتبار هنری در یک جشنواره معتبر شرکت میکنند. احتمالاً یک جشنواره سیوچهارساله دارای یک اساسنامهی مشخص و قابل دفاع است که یک تیم کارشناس و خبره آن را تدوین نمودهاند در جریان رشد جشنواره، بخشهایی را به آن اضافه نموده یا از آن کم کردهاند. این در جریان یک جشنواره از کسی تجلیل بشود یا به کسانی جوایزی اهدا شود، احتمالاً باید در همان سالهای اولیه مشخص شود. اینکه جشنواره، رقابتی باشد یا غیررقابتی، داخلی باشد یا بینالمللی، در بخش داخلی، رقابتی باشد یا نباشد، رقابت میان اجراهای جشنواره باشد و یا تولیدات یک سال موسیقی کشور در معرض داوری قرار گیرد، موضوعاتی هستند که ویژگی و شناسنامهی اصلی یک جشنواره را تشکیل میدهد پس احتمالاً جزو موارد اول اساسنامه آمده است.توضیحات بالا که همواره با قید احتمال آورده شده، مفروضات یک جشنواره با سابقه است. جشنوارهای بیش از سی سال سن دارد و احتمالاً باید بیشتر موارد بالا برایش شفاف تعریفشده باشد اما ما جشنوارهای را داریم سیوچهارساله که هنوز شخصیتش شکل نگرفته! هنوز مشخص نیست که ماهیتش چیست! هنوز نمیدانیم که این جشنواره، رقابتی است یا جشنی است برای ارتباط بیشتر مردم با موسیقی و همچنان پس از سیوچهار سال اندر خم یک کوچه است. جشنوارهی موسیقی فجر که متولی آن وزارت ارشاد است تا به امروز با مدیریت افراد مختلف برگزارشده و طبیعتاً هر تیم برگزارکننده، موافق و مخالفان خود را دارد. شاید یکی از دلایل عدم رشد جشنواره همین باشد اما بههرحال جشنواره موسیقی فجر بسیار خامتر از سن و سال خودش است اگر رشدی هم داشته صرفاً در کمیت بوده و اعتباری به دست نیاورده است.
تعریف جشنواره همواره تغییر کرده است. یک سال رقابتی برگزار میشود، سال بعد رقابت کنار گذاشته میشود. یک سال به آثار موسیقی در بازهی زمانی مشخص جایزه میدهند، یک سال دیگر از بین اجراها، اجرای برگزیده انتخاب میکنند. اینها نشاندهندهی این است که در آستانهی سیوپنجسالگی جشنواره، هنوز ماهیت آن مشخص نیست و هرساله به فراخور احوالات مدیران و مسئولان حوزهی موسیقی کشور، جشنواره به شکل سلیقهای برگزار میشود.اما دورهی سیوچهار با امیدهای فراوانی آغاز شد. امیدهایی که با تصویب آییننامه اجرایی جشنواره در خرداد سال جاری به وجود آمد. گرچه آییننامه همچنان ایراداتی داشت وجود همین دو فصل و نُه بخش و یک تبصره، این امید را زنده کرد که شاید امسال آغازی بر ثبات و رشد جشنواره باشد.
در بخش اول این آییننامه که شامل اهداف جشنواره میشود و در اولین بند آورده شده که یک از اهداف جشنواره، تحقق سیاستهای کلان فرهنگی نظام جمهوری اسلامی در حوزهی هنر موسیقی است. این عبارت بسیار کلی بوده و در واقع سیاستهای کلان فرهنگی در بخش موسیقی لااقل برای نگارنده مشخص نیست و سؤال اینجاست که آیا همین سیاستهای کلان فرهنگی، سیمای جمهوری اسلامی ایران را از نشان دادن ساز منع میکند؟!؟!
دومین هدف از برگزاری جشنواره موسیقی فجر، اعتلای هنر موسیقی و ارتقای سلیقه و فرهنگ شنیداری مخاطبان عنوانشده! که با نگاهی گذرا به اجراهای پاپ در برج میلاد که طیف وسیعتری را جذب خود میکند این سؤال به وجود میآید که چگونه میتوان با انتخاب خوانندگانی که اوج هنرشان ترانههای «دونه دونه» و «دلبری تو کمترش کن» است، سلیقهی مخاطب را ارتقا داد. شاید هم این نوع از موسیقی و ترانه به از نظر تدوینکنندگان آییننامه، عیار بالایی دارد که سطح سلیقهی مخاطب را جابهجا میکند!«توسعه روابط بینالمللی از طریق گفتمان فرهنگی-هنری و آشنایی متقابل هنرمندان و مخاطبان ایرانی و غیر ایرانی با دستاوردها و ویژگیهای موسیقی طرفین» یکی دیگر از اهداف جشنواره است اما نگارنده اطلاع دارد که خبرنگار روزنامهی اعتماد یک نصفهروز را در تهران به دنبال یکی از موزیسینهای خارجی جشنواره گشت و آخرسر هم با برخورد تند یکی از عوامل جشنواره که اتفاقاً سمت اجرایی هم نداشته است روبهرو شده و این مصاحبه انجامنشده است. وقتی یک خبرنگار حرفهای موسیقی که و مسلط به زبان، نمیتواند با آرتیست موردنظر خود مصاحبه کند چگونه روابط بینالمللی از طریق گفتمان فرهنگی-هنری توسعه دهیم؟ از طرفی دیگر در فهرست قطعات اجراشده در جشنواره در کمال تعجب میبینیم که گروه اسلوونی امئل و گروه آتلاس از دانمارک، قطعات ساختهشده توسط دبیر جشنواره (شاهین فرهت) را اجرا میکنند. نگارنده شاهد یکی از اجرای یکی از قطعات بوده که چیزی یک موتیف تکرارشونده نبود و از پس آن نه ارتقایی شکل میگرفت و نه گفتمانی پدید میآمد.
نوازندگان و گروههای در دو بخش فراخوان (که توسط هیئت انتخاب برگزیده شدند) و دعوت، در جشنواره شرکت داشتهاند؛ که کفهی دعوتیها نسبت به فراخوانیها سنگینتر بود و به نظر رسید برگزارکنندگان، نگاه ویژهای به کیفیت اجراها داشته باشند؛ اما شرح نمونهای از همین دعوتها را به خالی از لطف نیست. در شب چهارم جشنواره و در سانس پایانی تالار وحدت که یک سالن/سانس ویژه بهحساب میآید به استاد محمد اسماعیلی و گروه شاگردانشان اختصاصیافته بود. برنامهای که بیشتر شبیه به تمرین و مشق کردن تنبک بهحساب میآمد تا یک اجرای حرفهای و در خور جشنواره؛ اجرای ریتمهای ساده که به میتوان آنها را در کتابهای آموزش تنبک یافت. در واقع مخاطبان آن برنامه با صرف هزینه و در قالب جشنواره شاهد یک اجرای آموزشگاهی بودند. آخرین بند از بخش اهداف جشنواره آمده است که: «شناسایی و تبیین چارچوبها و استانداردهای کیفی گونههای موسیقایی». سؤال این است که اساساً تبیین چارچوبها و استانداردهای کیفی گونههای موسیقی جایش در جشنواره است؟ آیا نباید این استانداردها قبلاً تبیین شود و جشنواره عرصهی اجرای این استانداردها باشد. وقتی یک استاد مسلم و بزرگوار موسیقی تصمیم میگیرد که جشنواره را تبدیل به جایگاه برای یک اجرای هنرجویی کند و یا در یک دو نوازی از پیش تمرین نشده بارها و بارها ناهماهنگیهایی از قبیل از افتادن از ریتم، ناکوکی ساز و نداشتن یک پایان مشخص برای اجرا جلوی چشمان مخاطب به نمایش بگذارد چطور میتوانیم از مخاطب انتظار داشته باشیم که آداب شنیدن در یک کنسرت را رعایت کند.
جشنواره در چشمانداز خود بهصورت مکتوب این نکته بر دوش گذاشته که این جشنواره باید اعتبار منطقهای و جهانی را کسب کند غافل از اینکه هنرمندان دعوت به این جشنواره تا چه میزان از این اعتبار برخوردارند.
اما تیم اجرایی جشنواره همواره نوک پیکان انتقادات است درحالیکه این تیم سیاستهایی را اجرا میکند که در آییننامه بر آنها تأکید شده است. بهعنوانمثال در آییننامه تأکید شده که ستاد اجرایی موظف است بهطور کامل و دائم پاسخگوی اصحاب رسانه باشد و این اتفاق بهطور کامل در حال انجام است اما کوچکترین دستورالعملی در ارتباط با اصحاب رسانه وجود ندارد. جایگاه برای عکاسان در نظر گرفته نشده و آنها آزادند در هر زمان و در هرکجا که میخواهند مشغول عکاسی شوند. در واقع هیچ مقرراتی برای عکاسان وجود ندارد و این هرج و مرج تا جایی پیش رفت که اعتراض شهرداد روحانی را به همراه داشت. زمان اجرای ارکستر و در بخشهایی از رپرتوآر، تنظیم قطعات به شکلی بود که ارکستر بسیار پیانو (آهسته) باید اجرا میکرد و صدای رگباری شاترها تمرکز رهبر و ارکستر را به هم زد. مشابه همین اتفاق در تالار رودکی و در اجرای گروه کُر اردیبهشت رخ داد. ورود و خروج تماشاگران در حین اجراها و نبود ساز و کاری که دستکم، متأخرین را مابین قطعات به سالن راه دهد نیز از دیگر اشکالاتی است که همواره در جشنوارههای موسیقی فجر دیده میشود. درحالیکه آییننامه اجرایی جشنواره خلاصهتر از آن است که این موضوعات را در برگیرد.
جشنوارهی موسیقی فجر قرار است پیوندی بین مخاطب و موسیقی باشد، قرار است تصویر درست و البته زیبایی به از موسیقی ایران به جهان ارائه دهد، قرار است فرا منطقهای عمل کند و درعینحال قرار است تابع قوانین کشور باشد؛ درنتیجه از گروههایی دعوت میشود که کارهایشان از دفتر موسیقی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، مجوز اجرا داشته بگیرد. این در حالی است که مهمانان خارجی جشنواره یا از این فیلترها عبور نمیکنند و یا طوری انتخاب میشوند که با شرایط و ضوابط کشور هم سو باشند و ازآنجاکه متولی جشنواره، وزارت فرهنگ و ارشاد است که افراد تصمیمگیرنده در این نهاد، در جشنواره هم بر مسند تصمیمگیری مینشینند، احتمال حضور موزیسینها و گروههای ایرانی که یکبار پشت در مجوز ماندهاند، بسیار ضعیف و تقربیا غیرممکن است و این در حالی است که گروههای خارجی باکیفیت پایینتر از گروههای داخلی، به این جشنواره دعوت میشوند و بهترین سالنها در اختیارشان قرار میگیرد،چیدمان گروهها در سالنها نیز از ضعف مخاطب شناسی برگزارکنندگان ناشی میشود. چنانکه بعضی اجراهای کم مخاطب در سالن بزرگ وحدت و اجراهای پرمخاطب در سالنهای کوچکتر برگزارشده است. بزرگترین سالن موجود (سالن برج میلاد) به موسیقی پاپ اختصاص دادهشده و البته گروههای دعوتشده هم کیفیت معلوم خود را دارند.
برگزاری جشنواره به این شیوه نهتنها به ارتقای سلیقهی مخاطب کمک نمیکند که مخاطبان خوشسلیقه را از شوق شرکت در جشنواره میاندازد. در واقع اگر بنا بر از بین بردن موسیقی در کشور باشد، این شیوهی برگزاری جشنواره، بهترین راه است. گویی جشنواره برای برگزارکنندگانش یک تکلیف است که باید انجام شود. شکل یک کار اداری خستهکننده و خشک که هیچ رغبتی برای برگزاری آن وجود ندارد. در چنین شرایطی بهترین و عاقلانهترین پیشنهاد این است که جشنواره برگزار نکنیم! چه لزومی دارد زمانی که نمیتوانیم خیلی از موزیسینهای مطرح خارجی را به خاطر ضوابط و قوانین کشور، دعوت کنیم، جشنواره برگزار کنیم؟ چه اصراری داریم وقتی تلویزیون ملی و رسمی کشور، مشکلات جدی با موسیقی دارد، جشنوارهی موسیقی برگزار کنیم؟ عدهای از موزیسینهای کشور مجوز آلبوم ندارند و عدهای هم همواره موفق به اخذ مجوز میشوند؛ چرا باید یک جشنوارهی یکنواخت با برنامههای تکراری برگزار کنیم؟ تکلیفمان برای رقابتی شدن جشنواره معلوم نیست و هرسال یک تصمیم جدید گرفته میشود؛ باوجود این بیثباتی چرا هرساله ملزم به تکرار آن هستیم؟ بازار موسیقی در ایران یک بازار داخلی است و قانون کپیرایت به درستی اجرا نمیشود؛ یک هنرمند خارجی با این وضعیت چرا باید با تبادلات هنری داشته باشد؟ ما موسیقی در حد برگزاری چند کنسرت در سال، تیتراژ سریالها، موسیقی متن و پاپهای امروزی است، چرا باید این زحمت برای برگزاری جشنواره موسیقی به خودمان بدهیم؟
Post Views:
0