-*دکتر غلامرضا زمانی:رحیمپور ازغدى عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی: «الان که میخواهند از پزشکان مالیات بگیرند میخواهند اعتصاب کنند. اتفاقا به نظر من اگر اعتصاب کنند، مرگ و میر پایینتر میآید. امروز پزشکانی داریم که یک تا دو میلیارد تومان در ماه درآمد دارند. در هر حال این مسئله نتیجه ضعف نظارت است.»
به گزارش به نقل از پایگاه خبری پزشکان و قانون،جناب رحیمپور! من تا همین اواخر یکی از شنوندگان سخنرانیهای شما بودم. گاهی حرفهای حساب از شما میشنیدم. خواستم بپرسم آیا مجبورتان کردهاند از چیزی که هیچ سر در نمیآورید و اصلا به تخصصتان ارتباطی ندارد، اظهار نظر کنید؟...
رحیمپور ازغدى عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی: «الان که میخواهند از پزشکان مالیات بگیرند میخواهند اعتصاب کنند. اتفاقا به نظر من اگر اعتصاب کنند، مرگ و میر پایینتر میآید. امروز پزشکانی داریم که یک تا دو میلیارد تومان در ماه درآمد دارند. در هر حال این مسئله نتیجه ضعف نظارت است.»
جناب رحیمپور!
من تا همین اواخر یکی از شنوندگان سخنرانیهای شما بودم. گاهی حرفهای حساب از شما میشنیدم. خواستم بپرسم آیا مجبورتان کردهاند از چیزی که هیچ سر در نمیآورید و اصلا به تخصصتان ارتباطی ندارد، اظهار نظر کنید؟
شاید یک روز دولت برای تامین مخارج خود مجبور شد راههای بیشتری برای کسب درآمد و مالیات پیدا کند و یکی از آنها برای همین حرفهاست. آنگاه شما هم در لیست مالیات دهندگان قرار خواهید گرفت.
البته این که عمل و سیره شما چیست، نه اطلاعاتی دارم و نه قضاوت میکنم. شما را به عنوان یک نیمچه تئوریسین میشناختم که گاهی هم حرف حساب میزدید. الان با دیدن این اظهارنظر که اطمینان به بطلان آن دارم، به قول خودتان بگویید با کدام صغری به این کبری رسیدید.
چند سوال دارم و بعد هم چند نقد مشفقانه و دوستانه به شما؛ باشد تا در راه پیشرفت استفاده کنید و به تقلید از بقیه برای کسب شهرت از راه تاختن به نگهبانان سلامت که موجب مباهات بشریت و حتی خالق هستی و پیامبرش از جهت هم نامی مزین به نام طبیب هستند، استفاده نکنید.
سوال اول: از کجا دانستید که الان میخواهند از پزشکان مالیات بگیرند و قبلا نمیگرفتند؟ این جمله شما این نتیجه را در ذهن مخاطب القا میکند که تا بحال پزشکان مالیات نمیدادهاند.
سوال دوم: از کجا فهمیدید پزشکان قصد اعتصاب دارند؟ اگر چه با توجه به سلیقه سیاسی شما بدتان نمیآید که چنین اتفاقی بیفتد؟
سوال سوم: از کجا متوجه شدید که اگر پزشکان اعتصاب کنند، مرگ و میر کم میشود؟ چون شما را اهل استدلال میدانستم این سوال را پرسیدم و گرنه چون زدن این حرفها مالیات ندارد، از برخی دیگر پرسیدن مفهومی ندارد. بهنظر شما اگر الان بنده مطرح کنم اگر رحیم پور و امثال او نبودند و تئوریهای آنها نبود، مملکت ما دچار فلاکت اقتصادی و سیاسی و .... نمیشد، نباید برای صحت مدعایم دلیل بیاورم؟
سوال چهارم: این که آیا در آمد میلیاردی توسط برخی پزشکان مگر چه ایرادی دارد؟ مگر به قول قدیمیها نان گندم دست بچه مردم عیب است؟ مگر پزشکان در این جامعه نیستند؟ و چه کم از بقیه دارند که از راه حلال و قانونی و با عرق جبین درآمد میلیاردی داشته باشند؟ مگر فقط پزشکان چنین درآمدی دارند؟ آیا درآمد بالا فقط زیبنده هم مسلکان شماست؟ من آرزو میکنم کاش روزی برسد که همه مردم ایران درآمد مکفی و زندگی آبرومند داشته باشند .
سوال پنجم: چگونه به این نتیجه رسیدید که نظارت ضعیف است؟ اتفاقا پزشکان تحت بیشترین و دقیقترین نظارتها هستند از تک تک مردم و سامانه 1690 گرفته تا وزارت بهداشت و نظام پزشکی همه نظارت بر کار پزشکان دارند و پزشکان تنها قشری هستند که پرونده شکایت از کار آنها حتی بعد از حیات آنها هم باز است. اگر حرفهای دیگر شما هم مثل این حرفهایتان است، باید تاسف خورد به حال خودم که شنوایی حرفهای شما بودم و به حال ملتی که با تئوریهای شما اداره شود.
دوست عزیز!
از نظر من رحیمپور ازغدی گاهی حرف حساب هم میزند؛ اما بزرگترین مشکل رحیمپور، تلویزیونی است که از طریق آن سخن میگوید و با آن مطرح شده است. تریبونی که به وفور و مفت در اختیار وی قرار میگیرد تا هر چه دل تنگش میخواهد بر زبان بیاورد. و با حرفای یکطرفه بدون اینکه مورد پرسشگری قرار گیرد، به هر کس بخواهد بتازد. پرسشهای بیپاسخ تریبونی که رحیمپور از آن سخن میگوید، تناقضات ساختاری جدیای دارد؛ به گونهای که علاوه بر بیمعنا ساختن هرگونه سخنان تند و تیز و عدالتخواهانه، گاهی شکل هجوگونهای به این سخنان میبخشد و سخن و صاحب سخن را در موقعیت کمدی قرار میدهد. آقای رحیمپور از یک جامعه اخلاقی و انقلابی سخن میگوید؛ جامعهای که در آن قناعت و سادهزیستی یک فضیلت محسوب میشود، هنوز سخنان جناب رحیمپور به پایان نرسیده، تبلیغات محصولات لوکس و گرانقیمت با صدایی اغواگر از جعبه تلویزیون بیرون میزند و او در مقابل آن هیچ نمیگوید. آقای رحیمپور از عدل علوی سخن میگوید و این که در یک جامعه عدالت محور چگونه هر چیزی در جای خود قرار میگیرد و در چنین جامعهای منتقدان بیپروا سخنانشان را بر زبان میآورند اما هنوز زنگ صدای او در گوش شماست که چشمتان به یک مجری لوس و بیمزه میافتد که در مقابل یک مدیر میانی دست بسته نشسته و مشغول مدح و ثنای اوست و او نسبت به آن بیاعتناست چون نباید از این رسانه که به آن متعهد است انتقاد کند.
اما همه مشکل به صدا و سیما برنمیگردد. خود آقای رحیمپور هم کم مشکل ندارد. مهمترینش این که متکلم وحده است. با عالم و آدم از موضع بالا سخن میگوید؛ آن هم از رسانهای نسبتا فراگیر. به هیچکس پاسخگو نیست. چنان که صراحتا هم گفته خیلیها را اصلا در شأن و مرتبه خود نمیداند. او این شأن و مرتبه را با کدام کار پژوهشی و علمی به دست آورده است. او این شأن و مرتبه را مدیون رسانه ای است که به منتقدان و مخالفان سیاستهای رسمی کمتر مجال ظهور میدهد.
دیگر این که رحیمپور بهشدت سیاستزده است. اگر چه همواره سعی دارد در دایره آدمهای مستقل قرار بگیرد و از موضعی فراجناحی سخن بگوید اما هم خودش خوب میداند و هم آنانی که تریبون در اختیارش قرار دادهاند که این ادعا بیشتر به شوخی شبیه است.
نمیتوانی دعوی استقلال داشته باشی و از سر اتفاق همه طعنهها و کنایههایت به یک جناح خاص برگردد. نمیتوانی بگویی دغدغه دین دارم اما برای حفظ ظاهر هم که شده از آن همه وهن آشکار رییسجمهور مورد علاقهات نسبت به مفاهیم بنیادین تشیع بیخیال بگذری و اصلا به روی مبارک هم نیاوری اما نوبت به رییس بعدی که میرسد به هر بهانهای رگ گردنی شوی و فریاد وااسلاما سر دهی.
باید صراحتا عرض کنم؛ این بیپروایی به نظر تصنعی میآید. متاسفانه اینگونه شجاعت با پشتوانه هر چه قدر هم شدید و غلیظ باشد لطفی ندارد.
رحیمپور سالها متجددان و متحجران را دو لبه یک قیچی میدانست که به قصد بریدن ریشه انقلاب به میدان آمدهاند اما نوبت به مصادیق که میرسید متجددان را با اسم و رسم و شماره شناسنامه و آدرس دقیق محل سکونت مینواخت منتهی به متحجران که میرسید به گفتن کلیگوییهایی مثل انجمن حجتیه بسنده میکرد. الان هم میگوید چپ و راست برای من فرقی ندارند. اما تا به امروز کسی به خاطر ندارد حتی یک بار نام وزرای دولت مورد علاقهاش را با اخم و تخم به زبان آورده باشد اما تا دلتان بخواهد صراحتا نام دولتمردان اصلاحطلب را بر زبان میآورد و با شجاعت از لعن و طعن آنان سخن میگوید.
رحیمپور بهشدت سعی دارد جا پای دکتر علی شریعتی بگذارد. شریعتی هر چه بود و هر که بود به صدق شهره بود و شاید هم همان صدق بود که به سخنش قوتی حیرتانگیز میبخشید؛ قوتی که میتوانست در دل عامی و روشنفکر نفوذ کند و پیر و جوان را چنان برانگیزد که حاضر شوند از جان خود برای تحقق آن شعارها بگذرند. برای اثبات صدق کار خاصی نباید کرد که به قول شاعر: گواه عاشق صادق در آستین باشد!
در روزگاری که دوغ و دوشاب در هم آمیخته است و خیلیها کلمه حق بر زبان میرانند و مراد باطل میکنند، به این راحتیها نمیتوان به او اعتماد کرد.
*متخصص جراحی عمومی