رکنا: نخستین اعدامی مهندس کشاورزی بود که چهار سال قبل دست به جنایت زد. رضا 30 ساله اوایل سال 93 در درگیری با مرد دلار فروش وی را در ورامین خفه کرد و همانجا از سوی شاهدان بازداشت شد.
وی که به قتل اعتراف کرده بود به قصاص محکوم شد، ولی توانست رضایت اولیایدم را جلب کند. این ترتیب دیروز از جنبه عمومی جرم در شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست قاضی زالی و با حضور یک مستشار پای میز محاکمه ایستاد.
وی در تشریح جزئیات ماجرا گفت::به تازگی صاحب فرزند شده بودم و، چون دانشجوی فوق لیسانس کشاورزی بودم از پس مخارج زندگی بر نمیآمدم. سه میلیون تومان پس انداز داشتم. به همین خاطر تصمیم گرفتم آن را به ابراهیم که دلال دلار بود بدهم تا دلار بخرد و سود آن را به من بپردازد. اما ابراهیم بدقولی کرد و بعد از چند ماه از او خواستم تا پولم را پس دهد، اما هر بار بهانهای میآورد.
او میگفت: وضع مالی خوبی ندارد و نمیخواست پولم را بدهد. وضع مالی بدی داشتم و زندگی برای خودم و خانواده ام سخت شده بود. آخرین بار مقابل مغازه ابراهیم در ورامین رفتم و با او درگیر شدم و او شروع به فحاشی کرد و به مادر و خواهرم ناسزا گفت:.
این متهم در حالی که سرش را پایین انداخته بود ادامه داد: ما خانواده آبروداری هستیم. به همین خاطر از این موضوع ناراحت شدم. دستانم را جلوی دهانش گذاشتند تا اجازه ندهم فحش بدهد و او را روی زمین خواباندم، ولی در یک لحظه متوجه شدم دیگر نفس نمیکشد. من واقعا قص کشتن را نداشتم.
وی درباره نحوه جلب رضایت اولیای دم گفت: پدر و مادرم فرهنگی هستند و خواهر و برادرهایم همگی تحصیلکرده اند. من و خانواده ام با سختی زیاد توانستیم رضایت اولیای دم را جلب کنیم. من در مدتی که درزندان بودم به سایر هم بندی هایم زبان انگلیسی تدریس میکردم و حالا از قضات دادگاه تقاضا دارم در مجازاتم تخفیف قائل شوند
دومین اعدامی که به زندگی برگشت مرد جوانی به نام اصغر بود که ششم اردیبهشت سال 92 با همدستی پدر 61 ساله اش جهانبین برادر معتادش به نام اکبر را در خانه شان در خیابان هاشمی تهران کشت و جنازه آن را در محل بازیافت زبالههای در شورآباد قم رها کرد.
وی در حالی که دختر 14 ساله برادرش برای وی اشد مجازات خواسته بود به قصاص محکوم شد، ولی با تلاش درش و پرداخت دیه توانست رضایت برادرزاده اش را جلب کند.
این متهم دیروز در دادگاه گفت: اکبر 10 سال بود که به دام اعتیاد افتاده بود. ما تلاش زیادی کردیم تا او را ترک دهیم، اما موفق نشدیم. او هر بار به خانه پدر و مادرم میرفت و با شکستن وسایل خانه و پنجرهها از آنها به زور پول میگرفت. حتی همسر برادرم از او جدا شده و پدر و مادرم از دختر او نگهداری میکردند.
وی در تشریح جزییات روز جنایت گفت: آن روز برادرم بار دیگر تحت تاثیر مصرف شیشه دچار توهم شده بود. او میگفت: ما جن هستیم و قصد داریم به او آسیب بزنیم. برادرم به روی ما چاقو کشید و من و پدرم او را کتک زدیم که دست و پاهایش شکست. من هم برای آرام کردن او دست و پایش را با طناب بستم. برادرم تقلا میکرد که گردنش را با دست گرفتم، اما یکباره صورت برادرم کبود شد. من ترسیدم و او را رها کردم، اما کار از کار گذشته بود من قصد کشتن برادرم را نداشتم و راضی به مرگ او نبودم. فقط میخواستم او را تنبیه کنم.
وی ادامه داد: دختر برادرم برایم قصاص خواسته بود، ولی پدرم خانه اش را که تنها دارایی اش بود فروخت تا توانست رضایت دختر برادرم را جلب کند. پدر و مادر پیرم حالا نیازمند حمایت من هستند و از قضات دادگاه تقاضا دارم در مجازاتم تخفیف قائل شوند تا بعد از آزادی از زندان به خانواده ام کمک کنم.
در پایان جلسه دادگاه هیات قضایی وارد شور شدند تا درباره دو پرونده تصمیم گیری کنند.