در این مقاله به آن دسته از بازیگران سینما میپردازیم که برای نقشآفرینی های هر چه بهتر خود دست به کارهایی زدهاند که در این عرصه، کمتر از بازیگران دیگر شاهد بودهایم. کسانی که برای رسیدن به ویژگیهای خاص شخصیتی مورد نظرشان، مشقتهای فراوانی را در زمینههای مختلف تحمل کرده و روزهای سختی را پشت سر گذاشتهاند.
20- جانی دپ (Fear and Loathing in Las Vegas)
جانی دپ از گذشتههای دور، یکی از طرفداران نویسنده و بنیانگذار روزنامه نگاری گانزو، هانتر اس تامسون بود و با بازی در فیلم ترس و نفرت در لاس وگاس (Fear and Loathing in Las Vegas) که بر اساس یکی از کتابهای تامسون و برگرفته از شخصیت خود او بود، به نوعی سعی کرد ادای دینی داشته باشد به نویسندهی محبوبش. دپ برای رسیدن به آمادگی لازم برای ایفای نقشش، پیش از آغاز تصویربرداری کار، حدود 4 ماه را با تامسون سپری کرد. او مدتی نیز به قول خودش همچون موریانه در زیرزمین خانهی تامسون زندگی کرد. جانی زمانی که در زیرزمین بود، بیشتر اوقاتش را صرف سیگار کشیدن می کرد تا اینکه در ادامه متوجه شد تمام این مدت یک بشکهی باروت در فاصلهی یک و نیم متریاش قرار داشته است. او حتی اجازه داد تامسون موی سر وی را برای بازی در این فیلم از ته بتراشد.
19- تام هنکس (Cast Away)
تام هنکس در فیلم دورافتاده (Cast Away) به کارگردانی رابرت زمکیس، نقش چاک نولاند، تحلیلگر سیستم یک شرکت پستی را ایفا میکند که در خلال یکی از سفرهای کاریش، هواپیمای وی در اقیانوس سقوط کرده و او پس از خروج از آن، خود را به جزیرهای خالی از سکنه میرساند. او به مدت 4 سال در این جزیره میماند و روز به روز لاغرتر و ضعیفتر میشود. در هنگام ساخت فیلم، ابتدا تصاویر مربوط به پیش از سقوط هواپیما و همین طور اوایل حضور وی در جزیره تصویربرداری شده است. در ادامه، به هنکس زمان داده میشود تا در مدت 4 ماه، 25 کیلوگرم از وزن خود بکاهد. او در این مدت ضمن اجرای یک برنامهی غذایی دشوار، به انجام ورزشهایی سنگین میپردازد و برای آشنایی بیشتر با حال و هوای جزیره، مدت زیادی را در آب میگذراند. هنکس در این مدت موهای سر و صورتش را نیز اصلاح نمیکند تا به طور کامل، به شمایل یک مرد دور افتاده دربیاید. او مدتی بعد دچار بیماری دیابت نوع 2 شد که پزشکان دلیل آن را تغذیهی نامناسب و کاهش و افزایش ناگهانی وزن بدنش عنوان کردند.
18 – جیمی فاکس (Ray)
جیمی فاکس در فیلم ری (Ray) نقش ری چارلز، نوازندهی افسانهای پیانو و خواننده ی جاز، را ایفا میکند که از 7 سالگی بیناییش را از دست داده است. او برای این نقش، علاوه بر اینکه نزدیک به 15 کیلوگرم از وزنش را کاهش داد، نواختن پیانو را نیز به طور کامل فرا گرفت. در هنگام تصویربرداری فیلم، برای اینکه فاکس کاملاً شبیه به نابینایان به نظر برسد، اطراف چشمش را با پروتز به گونهای پر میکردند که او قادر به باز کردن آنها نباشد. خود فاکس این موضوع را که در طول روز، چشمانت به مدت 15 ساعت بسته باشد به حبس شدن در زندان تشبیه کرده است. در نهایت او به خاطر بازی در این نقش دشوار، جایزهی اسکار بهترین بازیگر نقش اصلی مرد و همچنین جوایز گلدن گلوب، بفتا و انجمن بازیگران را از آن خود کرد.
17- سیلوستر استالونه (Rocky)
سیلوستر استالونه که از وی به عنوان یکی از بهترین بازیگران فیلمهای اکشن تاریخ سینما یاد میشود، پیش از ساخت فیلم ماندگار راکی (Rocky)، مدت زیادی را بیخانمان بود. او روزی به خاطر اینکه خودش را گرم کند، وارد کتابخانهی عمومی نیویورک شد و در همین زمان، چشمش به کتابی از ادگار آلن پو افتاد. استالونه با خواندن این کتاب، شیفتهی این شاعر و نویسندهی آمریکایی شد و از آن پس شروع به نوشتن فیلمنامه کرد که پس از شکستهای متعدد، موفق شد یکی از آنها را به قیمت 100 دلار بفروشد. او به خاطر وضعیت بد مالی، دست به فروش جواهرات همسرش زد و در ادامه، پس از جدایی از او، اوضاع برایش بدتر از گذشته شد تا جایی که سگ خود را نیز به قیمت 25 دلار فروخت. او یک شب پس از تماشای مسابقهی بوکس محمد علی کلی و چاک وپنر، به خانه برگشت و ظرف مدت 20 ساعت، فیلمنامهی راکی را نوشت. استالونه، فیلمنامهاش را به استودیوهای مختلف برد ولی از تمام آنها جواب منفی شنید تا اینکه یکی از استودیوها، تصمیم گرفت فیلمنامهی وی را با رقم 125 هزار دلار خریداری کند ولی او که میخواست خودش نقش اصلی داستان را بازی کند، این پیشنهاد را رد کرد. در نهایت استودیو با پرداخت 35 هزار دلار به استالونه، راضی شد که خودش در نقش اصلی فیلم ظاهر شود. استالونه یک هفته پس از فروش فیلمنامهاش، سگش را با پرداخت مبلغ 15 هزار دلار پس گرفت و در فیلم نیز از او استفاده کرد. در نهایت راکی پس از نمایش در سینماها، علاوه بر استقبال شگفتانگیز تماشاگران، سه جایزهی اسکار از جمله جایزهی بهترین فیلم را تصاحب کرد و خود استالونه نیز نامزد جوایز اسکار بهترین بازیگر نقش اصلی مرد و بهترین فیلمنامه شد.
16- شیا لبوف (Fury)
شیا لبوف برای تبدیل شدن از کودک نحیف شبکهی دیزنی به بازیگری که تمام منتقدان را وادار به تحسین کرده، راه طولانی و بسیار دشواری را پیموده است. او در فیلم خشم (Fury)، برای بازی در نقش بوید سوان مذهبی، خدمهی یک تانک شرمن که در خاک آلمان به پیش میرود، پیش از آغاز تصویربرداری مدت یک ماه را به صورت انفرادی در یک پایگاه نظامی گذراند. او یکی از دندانهایش را از دهانش درآورده و با چاقو خط هایی را روی صورتش ایجاد کرد. برای ایجاد حس کثیفی و فرو رفتن در گل و لای نیز، در تمام مدت تصویربرداری حمام نکرد. لبوف برای خوب اجرا کردن جنبهی مذهبی شخصیتش، یک صلیب را روی بدنش خالکوبی کرد و مدتی دستیار یک کشیش شد.
15 - دمی مور (G.I. Jane)
دمی مور در فیلم جی. آی. جین (G.I. Jane) به کارگردانی ریدلی اسکات، در نقش زنی به نام جردن اونیل ظاهر میشود که قصد دارد به نیروی دریایی ارتش بپبوندد. او برای بازی در این فیلم، علاوه بر اینکه موهای سرش را تراشید، برای مدتی طولانی در تمرینات طاقت فرسای نیروی دریایی نیز شرکت کرده و تمام دورهها را با موفقیت پشت سر گذاشت. با اینکه اسکات پیش از شروع فیلمبرداری به مور پیشنهاد داده بود که برای برخی صحنهها از بدلکار استفاده کند، اما او ضمن رد آن، تصمیم گرفت تمام حس این شخصیت را با گوشت و خونش درک کرده و تصویری که از وی به عنوان زنی تلاشگر و شکست ناپذیر ارائه میدهد کاملاً واقعی باشد.
14- ویگو مورتنسن (Eastern Promises)
ویگو مورتنسن در فیلم جنون آمیز وعدههای شرقی (Eastern Promises) به کارگردانی دیوید کرانبرگ، نقش نیکلای، مامور امنیتی سرسختی را بازی کرده که در لندن، به یک باند تبهکاری روسی نفوذ میکند. ویگو برای بازی در این نقش، مدت زیادی را بدون هیچ راهنما و مترجمی در روسیه گذراند و پس از آشنایی با مردم این کشور و البته زبان روسی، به دیدن تعدادی از تبهکاران رفت و افراد زیادی را از دنیای فعالیتهای زیرزمینی روسی که تعدادی از آنها نیز در زندان بودند ملاقات کرد. او به طور کاملاً دقیق، مفهوم نمادها در بین گروههای تبهکاری روسی را مورد بررسی قرار داد و در ادامه، 43 نماد مختلف را در تمام نقاط بدنش خالکوبی کرد. مورتنسن به طور کامل در شخصیت یک آدمکش روسی غرق شد و در طول تصویربرداری نیز به بازی در صحنههایی تن داد که شاید کمتر بازیگری راضی به اجرای آنها میشد. صحنهی مبارزهی خونین در حمام عمومی را که فراموش نکردهاید؟
13- شارلیز ترون (Monster)
شارلیز ترون در متفاوتترین اثر کارنامهی حرفهایش، فیلم هیولا (Monster) به بازی در نقش آیلین وورنوس، نخستین قاتل زنجیرهای زن در تاریخ آمریکا میپردازد. او پس از خواندن نامههای آیلین، متوجه شد که وی از بدن خودش راضی نیست. بنابراین تصمیم گرفت نزدیک به 15 کیلو به وزن خودش اضافه کند به طوری که اطراف شکمش با چربی پوشانده شود. او در ادامه ابروهایش را نیز تراشید و در تمام مدت از دندان مصنوعی استفاده کرد. چارلیز که به عنوان یکی از زیباترین بازیگران دنیای سینما به حساب میآید، هر روز پیش از آغاز تصویربرداری، چندین ساعت را صرف گریم سنگینش میکرد.
بازی فوق العادهی ترون در نقش آیلین، تحسین گستردهی منتقدان را در پی داشت. به طوری که راجر ایبرت، منتقد سرشناس بازی او را یکی از بهترین نقش آفرینیهای تاریخ سینما نامید و اشاره کرد که به خاطر بازی وی، برای اولین بار در هنگام دیدن یک فیلم، فراموش کرد که نت برداری کند. گلن کنی نیز بازی ترون را با نقش آفرینی رابرت دنیرو در گاو خشمگین (Raging Bull) مقایسه کرد. در نهایت چارلیز ترون به خاطر بازی در فیلم هیولا (Monster)، جوایز مهمی همچون اسکار، گلدن گلوب و جایزهی بهترین بازیگر زن جشنوارهی برلین را از آن خود کرد.
12- جیم کری (Man on the Moon)
جیم کری که در اواسط دههی نود با حضور در کمدیهایی مفرح و دیوانهوار، به شهرت و محبوبیتی جهانی رسیده بود، با نقشآفرینی در فیلم نمایش ترومن (The Truman Show)، بخش جدیدی از تواناییهای بازیگریش را به نمایش گذاشت و در ادامه، با بازی تأثیرگذارش در نقش اندی کافمن در مردی روی ماه (Man on the Moon) وجه احساسی کارش را به اوج رساند.
او هنگام تصویربرداری مردی روی ماه (Man on the Moon)، به حدی با شخصیت اندی درآمیخته بود که حتی خارج از ساعات تصویربرداری نیز به ایفای نقش وی ادامه میداد. جیم در این مدت، در حالی که نامش را به اندی تغییر داده بود، تمام اطرافیان و آشیانانش را کنار گذاشت. او خود را در تمامی موارد دقیقاً مثل اندی کافمن کرد. از طرز فکر گرفته تا احساساتش راجع به مسائل و اشخاص مختلف و اینگونه بود که پس از مدتی به خود این شخص تبدیل شد. کری به خاطر بازی در این فیلم، برندهی جایزهی گلدن گلوب بهترین بازیگر مرد در بخش کمدی / موزیکال شد.
11- لئوناردو دی کاپریو (The Revenant)
لئوناردو دی کاپریو از خاطرات بازی در نقش هیو گلس در فیلم از گور برخاسته (The Revenant) به عنوان سختترین روزهای زندگیش یاد کرده و آن را با دشواریهای سفر به قلهی اورست مقایسه میکند. از آنجایی که ایناریتو دوست داشت به جای استفاده از جلوههای کامپیوتری، فیلم را در مکانهای واقعی با وضعیت سخت آب و هوایی و البته با نور طبیعی تصویربرداری کند، این مراحل 9 ماه به درازا کشید و عوامل فیلم در چند مقطع مجبور به تعویض لوکیشن شدند. در این مقطع تعداد زیادی از دست اندرکاران فیلم یا به دلیل سختی کار استعفا داده یا اخراج شدند. در طول تصویربرداری، دی کاپریو مجبور شد گوشت خام بخورد و همینطور برای مدت زیادی داخل برف واقعی مانده و درون رودخانه یخ زده شنا کند.
10- متیو مککانهی (Dallas Buyers Club)
متیو مککانهی که در گذشته به تنبلی و احساس بیمسئولیتیش شهرت داشت، با آغاز دههی جدید با حضور در فیلمهایی نظیر مجیک مایک (Magic Mike) و ماد (Mud) آنچنان متحول شد که دیگر نشانی از آن بازیگر کمدی رمانتیکهای لوس، در وی دیده نمیشد. سرآمد تحولات در این بازیگر، زمانی بود که وی در فیلم کلوپ خریداران دالاس (Dallas Buyers Club) نقش گاوچرانی به نام ران وودروف را ایفا کرد که به بیماری ایدز مبتلا شده است. متیو برای بازی در این نقش، علاوه بر اینکه نزدیک به 25 کیلوگرم از وزنش را کاهش داد، برای درک حس بیماری و تنهایی، خودش را برای مدت زیادی در یک خانه حبس کرد. او پس از پایان دادن به دوران ریاضتش، آنچنان رنگ پریده و بیمار بود که باعث نگرانی خانواده و اطرافیانش شد. او آنقدر ضعیف شده بود که هر لحظه ممکن بود دچار عفونت شود. در نهایت مککانهی نیز به خاطر ایفای این نقش، جایزهی اسکار بهترین بازیگر نقش اصلی مرد را از آن خود کرد.
9- خواکین فونیکس (I’m Still Here)
ماجرا از مراسم فرش قرمز فیلم دو عاشق (Two Lovers) در سال 2008 آغاز شد. جایی که خواکین فونیکس به خبرنگاران گفت که قصد بازنشستگی از دنیای سینما را دارد و میخواهد از این به بعد فعالیتهایش را در عرصهی موسیقی و آن هم سبک هیپ هاپ ادامه دهد. از آن پس برادر زن سابق وی، کیسی افلک شروع به ساخت مستندی تحت عنوان من هنوز اینجا هستم (I’m Still Here) کرد که دربارهی زندگی فونیکس و تلاشهای ناموفقش در تبدیل شدن به یک ستارهی موسیقی بود. این فیلم که مدت دو سال از زندگی فونیکس را در بر میگیرد، شامل اجراهای موسیقی وی، روابط او با اطرافیان و دستیارانش و البته تصاویری از زندگی خصوصیش است. من هنوز اینجا هستم، نشان میدهد که خواکین با آن ریش بلند و موهای پریشانش چگونه به مصرف مواد مخدر و نوشیدنیهای الکلی روی میآورد و چگونه به مرور زمان، مغزش دچار زوال شده و زندگیش به سمت نابودی پیش میرود. این اتفاقات در ادامه، نگرانیهای جدی مردم و به ویژه طرفداران فونیکس را هم بر میانگیزد چرا که آنها پس از مرگ تلخ ریور فونیکس، دوباره شاهد نابودی یکی دیگر از با استعدادترین بازیگران چند دههی اخیر سینما هستند.
تا اینجای کار مسئلهی چندان عجیبی وجود ندارد و به نظر میرسد که من هنوز اینجا هستم (I’m Still Here) نیز مستندی است همچون مستندهای دیگری که دربارهی هنرمندان شکست خورده ساخته میشود. اما پس از اتمام نمایش فیلم، زمانی که افلک تائید کرد که تصاویر نمایش داده شده در فیلم ساختگی بودند، موجی از خشم به سمت فونیکس سرازیر شد که البته در این میان، عدهای نیز استعداد شگرف و دیوانگی بی پایان وی را تحسین کردند. در واقع خواکین برای این فیلم، به مدت دو سال مشغول فریب دادن اطرافیان خود، هوادارانش و تمام رسانهها بوده است و حتی در خلوتش هم نقش بازی میکرد.
8- ناتالی پورتمن (Black Swan)
ناتالی پورتمن در فیلم قوی سیاه (Black Swan) به کارگردانی دارن آرنوفسکی، برای بازی در نقش یک بالرین، به مدت 6 ماه، هر روز بین 5 تا 8 ساعت، تمرین رقص میکرد. او در کنار این تمرینات، نزدیک به یک سال به تمرینات شنا، بدنسازی و یوگا پرداخت و در ماههای منتهی به تصویربرداری نیز، طی یک رژیم غذایی سخت و طاقت فرسا، مقدار کالری جذب شده توسط بدنش را به حداقل رساند و بدنش تا حدی ضعیف شد که در خلال تمرینات، یکی از دندههایش جابجا شد. پورتمن نهایتاً به واسطهی بازی تأثیرگذارش در این فیلم، جایزهی اسکار بهترین بازیگر نقش اصلی زن را از آن خود کرد.
7- گروه بازیگران فیلم One Flew Over the Cuckoo's Nest
فیلم پرواز بر فراز آشیانه فاخته (One Flew Over the Cuckoo's Nest)، داستان مرد محکومی به نام رندال پاتریک مک مورفی با بازی جک نیکلسون است که برای بررسی سلامت عقلیش به آسایشگاه روانی ایالتی فرستاده میشود ولی در ادامه وی با مشاهدهی فضای آسایشگاه، از دستورات سرپرستار راچد با بازی لوئیز فلچر سرپیچی کرده و در مقابل قوانین سخت حاکم، دست به شورش میزند. جالب اینجاست که در این فیلم، بسیاری از بیماران و خدمهی آسایشگاه، در نقش خودشان ظاهر شدهاند. در تمام طول تصویربرداری فیلم، تمامی بازیگران در آسایشگاه زندگی میکردند و کاملاً با بیماران روانی در تعامل بودند. در همین زمان، میلوش فورمن به عنوان کارگردان کار، یک سری جلسات درمانی ترتیب میداد که طی آن بازیگران فیلم، به طور واقعی به بحث و تبادل نظر در مورد مشکلات روانیشان میپرداختند. بدون اینکه خود بازیگران خبر داشته باشند، فورمن صحنههای زیادی از جلسات را تصویربرداری کرده و در فیلم قرار داد. دنی دویتو که نقش مارتینی را بازی میکرد، در طول تصویربرداری دچار مشکلات روانی شد، به طوری که دائماً با یک دوست خیالی ارتباط برقرار میکرد. سیدنی لاسک نیز پس از بازی در نقش چسویک، دچار افسردگی شدیدی شد. تعداد دیگری از بازیگران فیلم نیز برای ایفای نقشهای خود، با دردسرهایی روبرو شدند. در نهایت پرواز بر فراز آشیانه فاخته (One Flew Over the Cuckoo's Nest) پس از نمایشش به یک موفقیت تجاری عظیم تبدیل شد و به عنوان یکی از معدود فیلمهایی لقب گرفت که موفق به تصاحب جوایز 5 رشته اصلی اسکار (فیلم، کارگردان، فیلمنامه، بازیگر نقش اصلی زن، بازیگر نقش اصلی مرد) شده است.
6- رابرت دنیرو (Cape Fear)
مارتین اسکورسیزی با بازسازی تریلر کلاسیک تنگهی وحشت (Cape Fear)، دوباره به موضوعات مورد علاقهاش همچون اخلاقیات، گناه و فساد آمیخته به خشونت باز میگردد و در این میان، یک بار دیگر، بازیگر محبوبش رابرت دنیرو را در میان چالشی شگفت انگیز قرار میدهد. دنیرو در این فیلم، نقش مردی به نام مکس کندی را بازی میکند که سالها در زندان بود و حالا پس از آزادی، به دنبال انتقامگیری از وکیل سابقش است. او برای ارائهی تصویر مد نظرش از یک قاتل روانی، بدنش را با استفاده از رنگهای گیاهی، پر از خالکوبی کرد و در ادامه با پرداخت 5 هزار دلار به دندانپزشک، از وی خواست تا دندانهایش را خراب کند. دنیرو پس از اتمام تصویربرداری، 20 هزار دلار را خرج درست کردن دندانهایش کرد. او به واسطهی نقش آفرینی ترسناکش در این اثر، نامزد دریافت جایزهی اسکار بهترین بازیگر نقش اول مرد شد. دنیرو پیش از این نیز ثابت کرده بود که برای نقش آفرینی در آثار اسکورسیزی، نهایت از خودگذشتگی را به خرج خواهد داد. او در فیلم راننده تاکسی (Taxi Driver)، برای بازی در نقش تراویس بیکل، برای مدت زیادی واقعاً رانندهی تاکسی شد. در فیلم نیویورک، نیویورک (New York, New York) ساکسیفون زدن را آموخت و برای بازی در نقش جیک لاموتا در فیلم گاو خشمگین (Raging Bull)، مدتها آموزش بوکس دید و وزنش را نیز 30 کیلوگرم افزایش داد که در آن زمان، رکوردی واقعاً عجیب به حساب میآمد.
5- مارلون براندو (The Men)
مارلون براندو در نخستین تجربهی بازیگریش در سینما، در فیلم مردان (The Men) به کارگردانی فرد زینهمان، نقش یک کهنه سرباز آمریکایی را بازی میکند که در خلال جنگ جهانی دوم، از هر دو پا فلج شده است. او برای اجرای درست این نقش و آشنا شدن با مشکلات روحی کسانی که در جنگ دچار نقص عضو شدهاند، به مدت یک ماه در بیمارستان مجروحین جنگی بستری شد. آن هم در شرایطی که دیگر بیماران او را نمیشناختند و چنین تصور میکردند که واقع مجروح شده است. براندو آموخت که چگونه فقط با استفاده از دستانش از روی تخت بلند شده و خود را به روی ویلچر برساند. او در طول حضورش در بیمارستان، با بیماران زیادی به گفتگو پرداخت و با کوچکترین ویژگیهای مجروحین جنگی نیز آشنایی پیدا کرد. براندو در زمان ساخت فیلم نیز، پس از اتمام تصویربرداری از روی ویلچرش بلند نمیشد و تا آغاز دوبارهی تصویربرداری، طوری رفتار میکرد که گویی واقعاً هر دو پایش را از دست داده است. از آنجایی که این متد بازیگری در آن زمان بسیار تازگی داشت، تعدادی از ستارگان کلاسیک سینما همچون لارنس الیویه و کلارک گیبل به تمسخر براندو پرداخته و کارهای وی را کاملاً بیهوده تلقی کردند.
4- آدرین برودی (The Pianist)
آدرین برودی در فیلم پیانیست (The Pianist)، نقش ولادیسلاو اشپیلمان، پیانیستی یهودی را بازی میکند که پس از حملهی نازیها به ورشو، باید برای زنده ماندن تلاش کند. او برای اینکه به خوبی در حس بیکسی و آوارگی شخصیت اشپیلمان غرق شود، به مدت 6 ماه با خانواده و دوستانش به طور کامل قطع رابطه کرد و خانه و اتومبیلش را نیز فروخت. در طول این مدت، رومن پولانسکی به عنوان کارگردان فیلم، مشاورههای لازم را برای نزدیک شدن وی به نقش میداد. برودی در این مقطع، روزی چهار ساعت به تمرین پیانو میپرداخت. او در مدت 6 هفته مانده به آغاز تصویربرداری، با برنامهی غذایی تخم مرغ آبپز، تکهی کوچکی ماهی یا مرغ به همراه سبزیجات بخارپز، بیش از 13 کیلوگرم از وزنش را کم کرد که فشار ناشی از این کاهش وزن، به شدت روی خلق و خوی وی نیز تأثیر گذاشت اما پولانسکی به خوبی توانست از اوقات تلخی وی در خدمت نقشش استفاده کند. در نهایت برودی با تصاحب جایزه اسکار، با 29 سال سن به جوانترین بازیگری تبدیل شود که موفق به دریافت جایزهی اسکار بهترین بازیگر نقش اصلی مرد شده است.
3- کریستین بیل (The Machinist)
کریستین بیل در دنیای سینما، بیش از هر چیزی به خاطر تغییر وزن دادنهای متعددش بسته به شرایط نقشهای مختلف به شهرت رسیده است. او چند ماه پیش از آغاز تصویربرداری فیلم ماشینیست (The Machinist)، بدنی عضلانی با وزن 183 پوند (82/5 کیلوگرم) داشت اما به واسطهی بازی در نقش مردی به نام تروور رزنیک که که پس از بیخوابی فراوان به شدت لاغر شده است، وزن خود را به 120 پوند (54 کیلوگرم) رساند. بیل برای رسیدن به این شرایط، از برنامه ی غذایی خاصی پیروی کرد به طوری که هر روز فقط قهوه، یک عدد کنسرو ماهی و سیب میخورد و در همین زمان، از سیگار نیز برای سرکوب کردن اشتهایش استفاده میکرد. او میخواست وزنش را به 45 کیلوگرم برساند که با مخالفتهای جدی پزشکان همراه شد، تا جایی که آنها معتقد بودند، با این برنامهی تغذیه، او چند روز بیشتر زنده نمیماند. عظلات بیل آنقدر ضعیف شده بود که فقط بین یک تا دو دقیقه میتوانست روی پاهایش بایستد. او پس از اتمام تصویربرداری این فیلم، برای بازی در نقش بتمن وزنش را به بیش از 85 کیلوگرم رساند.
ماشینیست (The Machinist) در هفتهی اول نمایشش در آمریکا، فقط 64 هزار دلار فروش داشت تا بدین ترتیب، افراد بسیار کمی شاهد از خودگذشتگی و شاید مازوخیسم فراوان بیل باشند، البته فیلم در ادامه در نزد مردم به محبوبیت قابل توجهی دست یافت.
2- هیث لجر (The Dark Knight)
هیث لجر، بازیگر استرالیاییتبار دنیای سینما، پس از بازی در نقش جوکر در فیلم شوالیه تاریکی (The Dark Knight) و در ادامه، آن مرگ ناگهانیش به یکی از جاودانه ترین افسانههای هالیوود تبدیل شد. با توجه به اینکه کریستوفر نولان، دست لجر را برای انتخاب نوع بازی و حرکات جوکر باز گذاشته بود، او برای ایفای این نقش، به مدت 6 هفته خود را در اتاق هتلی حبس کرده و فضای اتاق را نیز به شکلی درآورد که وی را به این شخصیت پیچیده نزدیکتر کند. هیث در این مدت، ضمن اینکه نحوهی بیان و حرکات جوکر را تمرین میکرد، به یادداشت افکار شیطانی این شخصیت و تکیه کلام های مد نظرش میپرداخت. او جوکر را یک بیمار روانی توصیف میکرد که هیچ حس عذاب وجدانی نسبت به آنچه که انجام میدهد ندارد. یک جامعه ستیز خونسرد که هیچ مرزی برای وی تعریف نشده و همه چیز برایش یک شوخی بزرگ است. در هنگام تصویربرداری شوالیه تاریکی (The Dark Knight) نیز بسیاری از عوامل فیلم، از شدت فرو رفتن وی در شخصیت جوکر، ابراز تعجب و نگرانی میکردند.
پس از مرگ لجر که گفته میشود به خاطر مصرف هم زمان قرص های خواب آور، مسکن و داروهای ضد اضطراب بوده است، جک نیکلسون به عنوان کسی که پیش از این در بتمن تیم برتون، نقش جوکر را ایفا کرده بود، عنوان کرد که پیش از این دربارهی عواقب بازی در نقش جوکر، به هیث هشدار داده بوده است.
1- دنیل دی لوئیس (تمام نقشهایش)
دنیل دی لوئیس به حساسیت بالا در انتخاب نقشهایش شهرت دارد به طوری که در 20 سال اخیر فقط در 7 فیلم سینمایی حضور پیدا کرده است و هر نقشی را هم که میپذیرد، مدتها روی آن تحقیق کرده و خود را کاملاْ به شرایط آن نقش نزدیک میکند.
او در فیلم پای چپ من (My Left Foot) برای هر چه بهتر ایفا کردن نقش یک معلول، به طور مرتب به کلینیکی در دوبلین میرفت و معلولین مختلف را ملاقات میکرد، بعضی از این افراد حتی نمیتوانستند صحبت کنند. با شروع فیلمبرداری، او تصمیم گرفت به طور کامل به شخصیتش در فیلم نفوذ کرده و تمام جنبههای زندگی او را درک کند، از این رو هر روز حتی بعد از اتمام تصویربرداری هم حاضر نمیشد از نقشش خارج شود، به طوری که دست اندر کاران فیلم بودند که او را جابجا میکردند و حتی غذایش را میدادند. او در کل زمان تصویربرداری از ویلچرش جدا نشد!
دی لوئیس برای فیلم آخرین بازمانده موهیکانها (The Last of the Mohicans) به کارگردانی مایکل مان نیز شروع به تحقیقات گستردهای کرد و دورههای بسیار سنگینی را پشت سر گذاشت. او که به خاطر سابقهاش در نجاری، مهارت فراوانی در کار با چوب داشت برای هر چه بهتر اجرا کردن نقشش شروع به زندگی در جنگل کرد، برای خود قایق درست کرد، دست به ماهیگیری و شکار زد و یاد گرفت چگونه از پوست حیوانات لباس تهیه کند. او حتی تفنگش را هم با خود به فیلم آورد. گفته میشود در مراسم شب کریسمس هم با همین تفنگ درازش سر میز شام حاضر شده بود.
دی لوئیس در ادامه در فیلم به نام پدر (In the Name of the Father)، برای بازی در نقش جوانی که به جرم بمبگذاری زندانی میشود، چندین کیلو از وزنش را کم کرد و تمام مدت لهجهی ایرلندی صحبت کرد. علاوه بر این خودش را در یک سلول انفرادی حبس کرد و از زندانبانان خواست که مثل زندانیان دیگر با او برخورد کنند و به وی ناسزا بگویند. یک سال بعد در اقتباس مارتین اسکورسیزی از رمان ادیت وارتون با نام عصر معصومیت (The Age of Innocence) پیش از شروع تصویربرداری، دو ماه لباسهای اشرافی قرن نوزدهم (کلاه ، عصا ، شنل و...) پوشید و در نیویورک شروع به پرسه زدن کرد. او برای بازی در فیلم بوکسور (The Boxer) نیز مدتی را با قهرمان اسبق بوکس جهان، بری مک گیگان به تمرین پرداخت.
دنیل در فیلم دار و دستهی نیویورکی (Gangs of New York) که دومین همکاریش با مارتین اسکورسیزی به حساب میآمد، برای بازی در نقش بیل قصاب، در تمام مدت تصویربرداری با لهجهی غلیظ نیویورکی صحبت کرد. همچنین مدتی را در یک قصابی شاگردی کرده و دو بازیگر سیرک را استخدام کرد تا کار نمایشی با چاقو را به او بیاموزند. او در صحنهی مبارزهاش با دی کاپریو ، دماغش میشکند اما همچنان کار را ادامه میدهد، در مقطعی از تصویربرداری هم به ذات الریه دچار شد. ادی لوئیس در فیلم لیکلن (Lincoln) نیز برای اجرای نقش آبراهام لینکلن یک سال از استیون اسپیلبرگ وقت خواست تا بتواند خودش را جای وی قرار بدهد. او در این مدت بیش از 100 کتاب دربارهی این شخصیت خواند و از لحاظ چهره هم خود را به شکل و شمایل وی درآورد.