ماهان شبکه ایرانیان

بانوی ویلچرنشین محله اتابک از دشواری های تردد در پایتخت می‌گوید

شهر با ما نامهربان است

بانوی سرسخت و مقاومی است. بیگانه با واژه سختی و ناکامی، به قول خودش هیچ چیز در دنیا نمی‌تواند او را از رسیدن به آرزوهایش باز دارد. فراز و نشیب روزگار را زیاد دیده ولی با صبر و تلاش توانسته همه موانع را پشت سر بگذارد.

شهر با ما نامهربان است

بانوی سرسخت و مقاومی است. بیگانه با واژه سختی و ناکامی، به قول خودش هیچ چیز در دنیا نمی‌تواند او را از رسیدن به آرزوهایش باز دارد. فراز و نشیب روزگار را زیاد دیده ولی با صبر و تلاش توانسته همه موانع را پشت سر بگذارد.

به گزارش به نقل از روزنامه همشهری ،«سمیه زرآبادی» بانوی هم‌محله‌ای ما تا همین چند سال پیش مثل اغلب آدم‌های دوروبرش از سلامت کامل برخوردار بوده و یک اتفاق تلخ باعث ویلچرنشین شدنش می‌شود.

بیماری ام.اس در مدت زمان چند ماه چنان او را از پا در می‌آورد تا جایی که بهبودی‌اش به نظر دیگران بعید می‌رسد. اما این بانوی پرتوان نه تنها کنج عزلت را انتخاب نمی‌کند، بلکه بی‌توجه به پاهایی که یاری‌اش نمی‌کنند، پی تحصیل و کار می‌رود.

او حالا یکی از زبده‌ترین گرافیست‌های شهر است و در کنار انجام فعالیت‌های هنری، با عنوان راننده تاکسی اینترنتی کسب درآمد می‌کند. شنیدن ماجرای زندگی او خالی از لطف نیست.


دیوارهای خانه‌اش پر از طرح‌های گرافیکی است. همه‌شان خوش نقش و نگار. هر کدام از این طرح‌ها دنیایی حرف برای گفتن دارند. اشاره می‌کند کار دست خودش است و می‌گوید: «من با نقش‌هایی که می‌زنم زندگی می‌کنم.»

بعد از بیماری‌اش سراغ گرافیک رفته و پیش‌تر در مغازه فروش لباس کار می‌کرده است. تعریف می‌کند: «چند سال بعد از ازدواجم به بیماری ام.اس مبتلا شدم. من که همیشه در حال تلاش و تکاپو بودم در مدت چندماه دچار ضعف شدید جسمی و به دنبال آن ویلچرنشین شدم. مدتی بعد چشم‌هایم کم‌سو شد و قدرت تکلمم را هم از دست دادم. شرایط بدی بود.

شاید هرکسی دیگر با این مشکل مواجه می‌شد، روحیه‌اش را می‌باخت اما من در مدت زمان کمی توانستم بر بیماری‌ام غلبه کنم و توانایی‌ام را برای صحبت کردن به دست آوردم.» زرآبادی پیشنهاد می‌دهد باقی گفت‌وگو را هنگام رانندگی ادامه دهیم و می‌گوید: «دوست دارم مشکلات رفت‌وآمد ما معلولان را از نزدیک ببینید.» سوار بر آسانسور به پارکینگ می‌رویم. ویلچرش را به پراید طوسی رنگش نزدیک می‌کند و یا یک جهش داخل خودرو می‌شود.

رفت و آمد با اعمال شاقه!

زرآبادی ماهرانه رانندگی می‌کند. همین‌طور که کوچه‌پسکوچه‌های محله اتابک را پشت سر می‌گذارد تا به خیابان خاوران برسد، تعریف می‌کند: «کمی که حالم بهتر شد برای ادامه تحصیل اقدام کردم. کاردانی رشته گرافیک قبول شدم. به کارم علاقه زیادی داشتم. مرتب طرح می‌کشیدم و سفارش کار می‌گرفتم.

مهم‌ترین مشکل من رفت‌وآمد به دانشگاه بود و وقتی می‌خواستم سوار اتوبوس شوم 2 خانم دستم را می‌گرفتند و یک نفر هم ویلچر را داخل اتوبوس می‌آورد. چند وقت بعد در سامانه حمل‌ونقل معلولان ثبت‌نام کردم. این خودروها بهتر از اتوبوس بودند اما چون در زمان خاصی خدمات ارائه می‌کردند آن‌طور که باید نتوانستم از امکاناتشان استفاده کنم.

برای همین تصمیم گرفتم خودم رانندگی یاد بگیرم. با پس‌اندازی که داشتم یک ماشین خریدم. مسیر خانه تا دانشگاه را با ماشین می‌رفتم و سر راه مسافر هم سوار می‌کردم. این‌طور هزینه سوختم هم جبران می‌شد.»

گرافیست یا راننده تاکسی اینترنتی؟

زرآبادی بعد از اخذ مدرک کاردانی و کارشناسی همه توان خود را روی فعالیت‌های گرافیکی گذاشته است. در کنار تحصیل عضو سامانه تاکسی‌های اینترنتی شده و وقت خود را با جابه‌جایی مسافر پر می‌کند.

او از نبود امکانات رفاهی برای رفت‌وآمد معلولان دل پری دارد و می‌گوید: «متأسفانه شهر ما برای معلولان مناسب‌سازی نشده و باعث شده عده زیادی از آنها خانه‌نشین شوند. وضع پیاده‌رو‌ها به گونه‌ای است که امکان‌‌ تردد با صندلی چرخ‌دار وجود ندارد. به جز تعداد انگشت‌شماری از بوستان‌ها بقیه آنها برای حضور معلولان مناسب نیست.

مشکل دیگر ما ساختار دستگاه‌های عابربانک است. باید کارتمان را به دست غریبه‌ای بسپاریم که کارهای بانکی‌مان را انجام دهد. همین سبب شده بارها کارتمان به سرقت برود. اغلب مراکز خرید رمپ ندارند و همین رفت‌وآمد ما را سخت می‌کند.»

دشواری استفاده از وسایل حمل و نقل عمومی

این بانو از ترافیک خسته‌کننده شهر گلایه دارد و معتقد است حمل‌ونقل عمومی می‌تواند کمک زیادی به تسهیل رفت‌وآمد شهروندان کند. او می‌گوید: «مرتب درباره حمل‌ونقل عمومی صحبت می‌شود. اتفاق خوبی است و می‌تواند به کاهش ترافیک کمک کند اما مترو و اتوبوس فقط برای استفاده افراد عادی است.

هیچ‌کدام از ما امکان استفاده از وسایل نقلیه عمومی را نداریم. چه خوب که همه ایستگاه‌های مترو به آسانسور مجهز باشد.» تنها نبود امکانات رفاهی نیست که زرآبادی و امثال او را دلخور می‌کند، بیگانه بودن شهروندان با شرایط این قشر از جامعه هم درد دیگری است که این بانو به آن اشاره می‌کند: «متأسفانه بعضی از شهروندان آشنایی با پلاک ویژه معلولان ندارند یا شاید هم توجهی نمی‌کنند.

کسانی که سوار بر این ماشین‌ها هستند قدرت بازتاب کمتری ندارند. بنابراین اگر راننده‌ای با این پلاک مواجه شد این احتمال را بدهد که معلول نمی‌تواند سریع واکنش دهد. یکبار به ماشینی برخورد کردم. راننده با عصبانیت پایین آمد که چرا پایین نمی‌آیی؟ من در مقابل فقط کارت معلولیتم را نشانش دادم.» او معتقد است معلولان مثل دیگر اقشار جامعه از توانایی بالایی برخوردار هستند و اگر شرایط زندگی برایشان مهیا شود، توانمندی‌شان شکوفا خواهد شد.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان