سرویس فرهنگی فردا؛ فرزانه فخریان: ثبت نام و توزیع بنکارتهای حمایتی خرید از سیامین نمایشگاه کتاب در حالی انجام میشود که امسال نیز سهم آوردهی اجباری اقشار هدف این یارانه، چند برابر بودجهی تخصیصی از سوی وزارت ارشاد است.
به گفتهی همایون امیرزاده، سخنگوی شورای سیاستگذاری نمایشگاه کتاب تهران، معاونت فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی امسال با 164 میلیارد ریال به حمایت دانشجویان، دانشآموزان، اساتید دانشگاه و اعضای هیأت علمی، و همینطور نهادهای علمی و فرهنگی آمده است. این مبلغ که سال گذشته 140 میلیارد ریال بود و فروش حدود 540 میلیاردی را در نمایشگاه رقم زد، قرار است سهم فروش 600 میلیاردی را برای نمایشگاه کتاب سیام به ارمغان بیاورد.
دانشجویان با 60 هزار تومان، تنها 40هزار تومان یارانه میگیرند؛ اعضای هیأت علمی باید 175 هزار تومان بدهند تا ارشاد 75هزار تومان به آنها اختصاص دهد و دانشآموزان، البته فقط از شهرستانهای استان تهران، امسال این شانس را دارند که با پرداخت 20هزار تومان، از ارشاد 30 هزار تومان یارانه بگیرند. این روش اجباری که چندسالی است از سوی معاونت فرهنگی اجرایی شده، در دو سال گذشته با افزایش سهم قشر حمایتشده پیش برده شده است. بنابراین این سوال به میان میآید که وقتی تنها برگ برندهی نمایشگاهی که در این سالها جز کارکرد فروشگاهی، عملاً راه به جای دیگری نبرده است، اعلام اخبار رکوردشکنی فروش در هر دوره است، این حمایت برای کمک به مردم صورت میگیرد یا کمک به ارائه گزارش کار از «نمایشگاه» کتاب؟
ارزیابی افزایش استقبال مردم از نمایشگاه کتاب در سال گذشته با تکیه بر همین گزارشهای میزان فروش ارائه شده است، بی آن که توجه به این نکته جلب شود که بنکارتها فقط در نمایشگاه کتاب اعتبار دارند. در واقع دانشجویان و دانشآموزان و اعضای هیأت علمی مجبور هستند برای دریافت حق فرهنگی خودشان هزینه کنند و در بازهی دهروزهی نمایشگاه به گردش مالی معیوب حوزهی نشر، بهاجبار یاری برسانند.
به نظر میآید تلاش برای فروش با این روش، به عنوان یک راهکار مقطعی در برابر هزینههای برگزاری نمایشگاه هم برای وزارت ارشاد و هم ناشران در نظر گرفته شده است، اما مبنای آن از سوی مسئولان، جز اجرای سیاستهای حمایتی در کمک به جامعه علمی کشور و ترویج فرهنگ کتابخوانی در دستگاههای دولتی، خصوصی و عمومی عنوان نمیشود. بودجهی اختصاصیافته به دانشجویان و طلاب تنها برای 200هزار دانشجو کافی است که در مقابل جمعیت چندمیلیونی این قشر، قابلقبول به نظر نمیرسد. طبیعی است که وزارت ارشاد از محدود بودن منابع در این خصوص دم بزند و انتظار برود دانشجویانی که واقعاً نیاز به دریافت یارانه دارند، برای ثبتنام مراجعه کنند. اما آیا همین دانشجوی محروم باید مجبور شود یک و نیم برابر بیشتر بپردازد تا از همان یارانهی اندک استفاده کند؟ آیا معاونت فرهنگی برنامهی حمایتی خود را با قول معروف «پول، پول میآورد» اجرایی میکند؟
در سوی دیگر، یارانهی اساتید حدود دو برابر دانشجویان و سهم آوردهی اجباری آنها، بیش از دو برابر سهم وزارت ارشاد است. یارانهی اختصاصیافته به اعضای هیأت علمی با چنین مبلغ و چنان آوردهای، با توجه به متوسط درآمد ثابت این قشر، بیش از این که رنگ حمایتی داشته باشد، به تدبیری برای این میماند که چند ده هزار نفر حتی پیش از برگزاری، در بازهی سهروزهی ثبت نام حدود 230 میلیارد به مسئولان نمایشگاه پرداخت کنند. شاید اگر این موضوع از جامعهی علمی اساتید پیگیری شود، با توجه به همان محدود بودن منابع، ترجیح بر این باشد که به ازای هر یک استاد، یارانه به دو دانشجو بیشتر اختصاص یابد. البته این تغییر سهم آوردهی کمتری برای نمایشگاه کتاب خواهد داشت!
اختصاص یارانه به دانشآموزان به صورت انتخابی و محدود به شهرستانهای استان تهران، چالش تمرکز امکانات در تهران را این بار به چالش تمرکز حمایتها نیز تسری داده است. هدفگذاری اختصاص یارانه به این قشر میتواند در طول سال در استانهای مختلف همچنان هم در قالب نمایشگاههای استانی و هم بهطور مستمر پیش برود. بلکه هم عادلانه باشد و هم به اوضاع فروش و توزیع کتاب در استانهای دیگر نیز کمک کند.
در این وضعیت، نفع حمایت یارانهای و خرید اجباری کتاب تنها به ناشران حاضر در نمایشگاه کتاب میرسد و انتخابی بودن حضور در این رویداد فرهنگی از سوی ناشران را نیز زیر سوال میبرد. در عین حال، جامعهی دانشگاهی هم فقط در صورتی مقصود پرداخت یارانه قرار میگیرد که به نمایشگاه کتاب بیاید و البته خودش هم نقش مالی بیشتری ایفا کند. به نظر میآید کنکاش در مبنای این اجرایی شدن این روش در سالهای اخیر، برای چندمین بار به بازنگری اساسی در خطمشی برگزاری نمایشگاه کتاب به هر نحو بیانجامد؛ موضوعی که همچنان دور از نظر نگه داشته میشود.