خبرگزاری تسنیم: تیمسار «کرمعلی شجاعی» 19 ساله بود که در سال 1338 وارد ارتش شد و خدمت او در ارتش 40 سال به طول انجامید که نیمی از آن در دوران پیش از انقلاب اسلامی و نیمی از آن پس از پیروزی انقلاب اسلامی سپری شد.
او که پیش از استخدام رسمی در ارتش، در کارخانه مهماتسازی ارتش مشغول به کار بوده است، پس از استخدام به یگان نیروی مخصوص ارتش رفت و با فراگیری دورههای چتربازی و زبان انگلیسی در ایران، برای گذراندن دیگر دورهها به کشورهای مختلفی از جمله آمریکا و انگلیس اعزام شد و پس از آن به عنوان پاسدار صلح سازمان ملل در ماموریتهای برون مرزی در کشورهایی همچون ویتنام، آلمان، پاکستان، سودان، سوریه و فلسطین حضور یافت.
شجاعی علاوه بر اینکه از آمریکاییها و اسرائیلیها، آموزشهای مختلفی آموخته بود، به آموزش نیروهای ارتش شاهنشاهی و افراد مختلفی همچون ولیعهد میپرداخت. بیشتر آموزشهای او نیز مربوط به چتربازی و جنگهای نامنظم بود.
با پیروزی انقلاب اسلامی باتوجه به تجارب و اندوختههایی که شجاعی داشت، وی به دانشکده افسری ارتش منتقل شد تا به آموزش نیروهای ارتش بپردازد. ضمن اینکه برای انجام برخی از ماموریتها به مناطق مختلفی از کشور اعزام میشد.
تیمسار شجاعی که اکنون در آستانه 80 سالگی قرار دارد به دلیل تسلط بر زبان انگلیسی در حکیمیه تهران به تدریس زبان انگلیسی مشغول است و کمابیش با برخی از ارتشیهای قدیمی همچنان ارتباط دارد.
متن زیر مشروح گفتگو با تیمسار شجاعی است:
تسنیم: تیسمار بفرمایید که متولد چه سالی هستید و در کدام شهر به دنیا آمدید.
تیمسار شجاعی: من متولد سال 1319 در شهر بروجرد هستم.
تسنیم: شما چه سالی وارد ارتش شدید؟
تیمسار شجاعی: من در سال 1338 وارد ارتش شدم. پیش از آنکه وارد ارتش شوم، به دلیل رابطهای که پدرم داشت، در اداره مهماتسازی ارتش مشغول به کار شدم. با فرارسیدن دوره سربازیم، چون دیگر پدرم از دنیا رفته بود و تامین مخارج زندگی برعهده من بود، به جای سربازی، به استخدام نیروی مخصوص ارتش درآمدم و چترباز شدم. آن زمان حقوق چتربازی خیلی خوب بود؛ یعنی به ازای استخدام در ارتش 100 تومان میگرفتم و برای چتربازی هم 700 تومان حقوق میگرفتم. تعداد چتربازان نیروی مخصوص هم 30 نفر بود. این حقوق برای من فوق العاده بود.
تسنیم: شغل پدر شما چه بود؟
تیمسار شجاعی: پدرم ابتدا کشاورز بود و بعد از اینکه به تهران آمد، در دهی به نام مجیدآباد در تهرانپارس، یخچالی داشت که در زمستان یخ را در آن ذخیره میکرد و در تابستان آن یخها را به تهران، شهرهای اطراف و حتی دور میفروخت.
تسنیم: شما چند ساله بودید که همراه با خانواده به تهران آمدید؟
تیمسار شجاعی: من دو سه ساله بودم که به تهران آمدیم و در سه راهی تهرانپارس در ساختمانی به نام آسیاب ساکن شدیم. بعد از آن به ده مجیدآباد رفتیم. همچنین من ابتدا در قنات آباد کوثر به مدرسه رفتم که معلمهایش از لویزان میآمدند. پس از 4 سال که درس خواندم، مجبور شدم برای ادامه تحصیل به تهران نو بروم و در مدرسهای در آنجا مشغول به تحصیل شوم.
** خسروداد گفت: برو گم شو!
تسنیم: دوره دانشکده افسری را در چه سالی گذارندید؟
تیمسار شجاعی: من به دانشکده افسری نرفتم. البته در دهه 50 و آن وقتی که حدود 15 سال از خدمت من در ارتش گذشته بود، در دانشکده پلیس در چهارراه قصر قبول شدم. به دفتر فرماندهی یگان نیروی مخصوص رفتم تا معرفینامه بگیرم و به دانشکده پلیس بروم. آن زمان خسروداد فرمانده نیروی مخصوص بود. از من پرسید: "چرا به دانشکده افسری نرفتی؟ " گفتم: "من از دانشکده افسری خوشم نمیآید. " حالا قرار بود همان سال ولیعهد به دانشکده افسری بیاید! خسروداد از این پاسخ من ناراحت شد و گفت: "برو گم شو". خسروداد اجازه نداد که به دانشکده پلیس بروم، من هم نه به آنجا رفتم و نه به دانشکده افسری رفتم.
خسروداد از من پرسید: "چرا به دانشکده افسری نرفتی؟ " گفتم: "من از دانشکده افسری خوشم نمیآید. " خسروداد از این پاسخ من ناراحت شد و گفت: "برو گم شو".
تسنیم: حوادث 15 خرداد سال 1342 را به یاد دارید؟
تیسمار شجاعی: بله چیزهایی به خاطر دارم.
تسنیم: شما چه نقشی نداشتید؟
تیسمار شجاعی: من و یگان ما نقشی نداشتیم.
تسنیم: یعنی شما را برای درگیری با مردم به خیابانها نبردند؟
تیسمار شجاعی: واحد ما، چون نیروی مخصوص بود، برای درگیریها به خیابانها اعزام نمیکردند. فقط یک بار ما را به دانشگاه تهران بردند که به حضور ما اعتراض شد و دیگر ما را به آنجا نبردند. یک بار هم ما را به قم فرستادند که گزارش دادند، اعضای نیروی مخصوص یا آخوندها در مساجد مینشینند یا اینکه با جوانان قمی در قهوهخانهها همدم میشوند. ما را برای حکومت نظامی به قم برده بودند که وقتی وضعیت ما را دیدند، برگرداندند.
** اسرائیلیها ایران را خانه خودشان میدانستند
تسنیم: شما در چه سالی برای دورههای آموزشی به خارج از کشور رفتید؟
تیمسار شجاعی: بنده در ارتش دوره زبان انگلیسی را گذرانده بودم و، چون زبان بلد بودم در آزمون اعزام به خارج شرکت کردم که بنده برای اعزام به آمریکا قبول شدم. در آنجا به ارتش سوم آمریکا در ایالت کارولینای جنوبی رفتیم. اساتید آنجا بومی بودند و با لهجه بومی تدریس میکردند؛ لذا متوجه نمیشدیم. وقتی که اعتراض کردیم، ما را به تگزاس فرستادند تا دوره زبان انگلیسی بیاموزیم. پس از آن برگشتیم و دوره استادی پیاده را گذراندیم.
بعد از آن دوره، دوره OGT را هم گذارندیم و سپس به ایران برگشتیم. پس از بازگشت به ایران بنده در آموزشگاه جنگهای نامنظم نیروی مخصوص مشغول به آموزش نیروها شدم.
اسرائیلیها در ایران بهترین امکانات را داشتند و دستمزد بسیار زیادی از ارتش ایران دریافت میکردند و به گونهای در ایران زندگی میکردند و با ما رفتار میکردند که انگار ایران خانه خودشان است و ما در ایران غریبه هستیم.
همچنین پیش از اعزام به ویتنام دوره رهایی گروگان را آموزش دیدم. اسرائیلیها به ایران آمدند و رهایی گروگان را به ما آموزش دادند که برای آموزشهای تکمیلی به انگلستان رفتم. اسرائیلیها در ایران بهترین امکانات را داشتند و دستمزد بسیار زیادی از ارتش ایران دریافت میکردند و به گونهای در ایران زندگی میکردند و با ما رفتار میکردند که انگار ایران خانه خودشان است و ما در ایران غریبه هستیم.
تسنیم: در خصوص ماموریتهایی که به خارج از کشور داشتید، بفرمایید.
تیمسار شجاعی: ایران جزو پیمان سنتو بود و هر هواپیمایی در جهان ناپدید میشد، ایران باید به همراه دیگر اعضای پیمان سنتو برای پیدا شدن آن هواپیما اقدام میکرد. آمریکا، انگلیس، ترکیه، پاکستان و ایران اعضای پیمان سنتو بودند که هر کشور نیز، سه تیم غواص، کوهنورد و چترباز داشت که عملیات جستجو را انجام میدادند.
هواپیمایی در یکی از مناطق صعب العبور پاکستان سقوط کرده بود که ما به پاکستان رفتیم و آن هواپیما را پیدا و اجساد را به پایین ارتفاعات منتقل کردیم.
** آمریکا در برابر ویتکنگها کم آورد
تسنیم: ماجرای ماموریت شما به ویتنام چه بود؟
تیمسار شجاعی: هر چند سال یک بار، یک نفر به عنوان پاسدار صلح به ویتنام میرفت و در خدمت آمریکاییها قرار میگرفت. آمریکاییها در ویتنام پایگاه داشتند. هر چند شب یکبار در آنجا انفجاری داشتیم که ویتکنگیها با ترفندی آمریکاییها را گمراه میکردند و با نفوذ به پایگاه حملات انفجاری انجام میدادند.
تسنیم: شما چه مدت در ویتنام بودید؟
آمریکاییها در ویتنام پایگاه داشتند. هر چند شب یکبار در آنجا انفجاری داشتیم که ویتکنگیها با ترفندی آمریکاییها را گمراه میکردند و با نفوذ به پایگاه حملات انفجاری انجام میدادند.
تیمسار شجاعی: بنده به مدت یک سال در ویتنام بودم. آمریکا در برابر ویتکنگها و ترفندهای آنان کم آورد. آمریکا پس از سالها اقدام به آموزش و اعزام چتربازان به ویتنام کرد که فرانسویها، چون برترین چتربازان جهان هستند، همراه با آنان شدند؛ اما وقتی پایشان به ویتنام رسید، ویتکنگها آنان را نابود کردند و پس از آن فرانسه از کشور ویتنام برای همیشه رفت.
تسنیم: نقش اسرائیلیها در ارتش ایران چه بود؟
تیمسار شجاعی: ارتش شاه با اسرائیل روابط دوستانه و قراردادهای همکاری داشت. ایران به اسرائیل نفت میداد و اسرائیل نیز به ما آموزشهایی ارائه میداد. آنها به ایران میآمدند و در پادگان باغشاه به ما آموزش میدادند. اسرائیلیها در ایران بسیار آزاد و راحت بودند و از هر نوع امکاناتی که خود ما از آن محروم بودیم، بهره میبردند.
تسنیم: دیگر کشورها هم رفتید؟
تیمسار شجاعی: من پاسدار صلح سازمان ملل بودم و هر ماموریتی در هر نقطهای از جهان به بنده داده میشد، باید به آنجا میرفتم. من ماموریتهای بسیار زیادی به خارج از کشور داشتم که برخی از آن ماموریتها سری بود و نمیتوانم درباره آنها سخن بگویم.
** آمریکاییها در همه جای ارتش ایران بودند
تسنیم: مستشاران آمریکایی در ارتش ایران چه نقشی داشتند؟
تیمسار شجاعی: روابط با آمریکا بسیارخوب بود. آمریکاییها به ما آموزشهایی ارائه میدادند. همانطور که روسها به کشورهای عربی آموزش میدادند. مستشاران در همه جای ارتش بودند و بهترین خانهها در تهران به آنها داده میشد تا در آن خانهها اسکان یابند و از هر نوع امکانات و تسهیلات رفاهی برخوردار بودند.
تسنیم: مواجهه شما با انقلاب اسلامی چگونه بود؟
تیمسار شجاعی: انقلاب برای من تازگی نداشت. وقتی همه ملت حرکت کردند و مردم علیه او اعتراض کردند، مجبور شد برود. من البته با افسرهای مذهبی همچون شهرامفر ارتباط داشتم.
همه مردم که به دنبال انقلاب نبودند؛ بلکه عدهای در بین مردم بودند که میخواستند از بانکها و جاهای دیگر غارت کنند. اینها نفاق داشتند و منافق بودند.
تسنیم: در روزهای منتهی به پیروزی انقلاب، شما را برای درگیریها به خیابانها نبردند؟
تیمسار شجاعی: ما طرحی با عنوان طرح تامین تهران داشتیم که امنیت تهران را ما تامین میکردیم. برخی به دنبال سواستفاده بودند که ما نگذاشتیم. همه مردم که به دنبال انقلاب نبودند؛ بلکه عدهای در بین مردم بودند که میخواستند از بانکها و جاهای دیگر غارت کنند. اینها نفاق داشتند و منافق بودند.
ما اصلاً درگیری نداشتیم و زد و خورد هم نکردیم. یک روز به من دستور دادند تا به میدان بهارستان بروم تا مانع بشوم کسی پرچم شاهنشاهی را پایین بیاورد. من مسلح رفته بودم و اگر کسی میخواست اسلحه از دست من بگیرد، من با او برخورد میکردم.
البته نیروی مخصوص را، چون مردمی بود، جایی نمیبردند. به طور مثال ما را یک بار به دروازه قزوین بردند. یک عده از یگان ما رفتند دنبال عرقخوری و با عرقخورها دمخور شدند. یک عده از مذهبیها هم به مسجد رفتند و با آخوندها نشستند. ما سرباز نبودیم که هر چه گفتند انجام بدهیم. ما کادر بودیم و با همدیگر و مردم رفاقت داشتیم.
تسنیم: پس از انقلاب چه کردید؟
تیمسار شجاعی: پس از انقلاب اسلامی نیز به خدمتم در ارتش ادامه دادم و، چون دورههای آموزشی مختلفی را گذرانده بودم و در ماموریتهای برون مرزی بسیاری شرکت کرده بودم، به آموزش فرماندهان ارتش و سپاه پرداختم. یک روز در یکی از کلاسها کلاهدوز که ارتشی بود و بعد از انقلاب مسئول آموزش و قائم مقام سپاه شد، از من پرسید "شما که 20 سال در ارتش شاهنشاهی خدمت کردید و اکنون هم چند سال است که در ارتش انقلاب خدمت میکنید، نظرتان چیست؟ " گفتم: "آقای کلاهدوز، شما الان شیطانی جلوی چشم شما را گرفته است که این سوال را از من میپرسید. مگر من با شاه فالوده خوردهام که بخواهم از او دفاع کنم. من از بیت المال حقوق گرفتم و به مردم هم خدمت کردم. اکنون نیز به مردم و وطن خدمت میکنم. "
اولین ماموریت من پس از انقلاب حضور در کردستان بود؛ اما مسئولیت اصلی من آموزش بود و خیلی از سرتیپها و سرلشکرها من را میشناسند و تا زمانی که بازنشسته شوم، مشغول آموزش بودم.
** شاهدوست بودم، اما دست شاه را نبوسیدم
تسنیم: فرمانده واحد نیروی مخصوص در دوران شاه چه کسی بود؟
تیمسار شجاعی: خسروداد فرمانده ما بود.
تسنیم: شاه از واحد شما بازدیدی داشت؟
تیمسار شجاعی: بله و حتی من در حوالی سد کرج با شاه عکس گرفتم که آن زمان عکس من در میدان فردوسی هم نصب شد؛ چون یک عکس خاص به لحاظ نظامی بود. شاه وقتی از یگان بازدید کرد، کسانی که خدمات بیشتری انجام داده بودند را مورد تقدیر قرار دادند. من شاه دوست بودم، اما مانند دیگران دست شاه را نبوسیدم و در برابر شاه ایستادم و خیلی معمولی دست دادم. شاه در آنجا کاپی هم به بنده داد.
تسنیم: آن عکس را دارید؟
تیمسار شجاعی: فکر کنم از بین بردم. نمیدانم شاید در آلبوم فامیل یا دوستان هم باشد.
** آموزش چتربازی به ولیعهد شاه
تسنیم: با ولیعهد هم دیداری داشتید؟
تیسمار شجاعی: ولیعهد به نیروی مخصوص آمد تا دوره چتربازی را بگذراند. خسروداد هم بنده را به عنوان مربی ولیعهد معرفی کرد. وقتی به او آموزش میدادم، گفتم هر کاری که گفتم باید مانند دیگران انجام بدهی. ضمن اینکه تنبیه هم داریم که البته به نفع خودت است. تاکید کردم که چتربازی خیلی مهم است و باید توجه داشت و اگر بیدقتی صورت بگیرد و یا آمادگی نداشته باشی، دچار سانحه خواهی شد.
یک روز ولیعهد را تنبیه کردم. خسرو داد از پنجره اتاقش دید و خیلی ناراحت شد. در نتیجه من را از مربیگری ولیعهد برکنار کرد و حسینزاده را مربی ولیعهد کرد.
یک روز ولیعهد را تنبیه کردم. خسرو داد از پنجره اتاقش دید و خیلی ناراحت شد. در نتیجه من را از مربیگری ولیعهد برکنار کرد و حسینزاده را مربی ولیعهد کرد. البته من تنبیه نکردم، بلکه تشویق کردم تا دقت کند. ولیعهد قهر کرد و بدون خداحافظی از خسروداد رفت؛ اما پس از مدتی ولیعهد برگشت و من دوباره مربی شدم و آموزشها ادامه یافت. حالا نمیدانم چترباز خوبی شد یا خیر.
تسنیم: رابطه شما با خسروداد چگونه بود؟
تیمسار شجاعی: خب خسروداد اعدام شد و رابطهمان خوب نبود؛ اما خب مرا میشناخت و به نوعی قبول داشت. من با خسروداد در آمریکا همدوره بودم. در جنگ ظفار هم بنده را برای بررسی موضوعی به عمان فرستاد. موضوع هم این بود که چگونه یکی از بنادر عمان آزاد شود.
تسنیم: تیمسار از اینکه وقت خود را در اختیار ما قرار دادید، متشکرم.