سرویس فرهنگ و هنر مشرق - مستند «شجریان، از سپیده تا فریاد» که روز 10 فروردین ماه از شبکه افق سیما منتشر شد، با تهمیدات رسانهای حرفهایتر میتوانست مخاطب گستردهتری داشته باشد. نحوه اطلاع رسانهای در مورد پخش این مستند، چندان حرفهای و در خور شأن اثر و شخصیت محوریِ مورد ارزیابی این مستند نبود. این قضاوت مشمول قبل از بررسی اثر میشود. وقتی اثر بسیار مهمی در شبکه افق پخش میشود، انتظار میرود با استمداد تبلیغاتی از مرجعیت شبکه یک سیما، پربیننده بودن شبکه 3 و خاص بودن شبکه چهارم، امکان پخش چند آنونس را برای مستند فراهم میآوردند.
بیشتر بخوانید:
به شجریان، بخاطر «شجریان»
«جان جهان»؛ باز هم برایمان بخوان!
به هر حال قبل از ارزیابی چیستی و چگونگی محتوا، سویه و رویه، مشی و روش و نحوه ساخت، مهمترین مسئله این است که یک همآوایی هماهنگ میان شبکههای سیما وجود داشته باشد، تا به محض پخش اثر بسیار مهمی، مثل مستند «شجریان، از سپیده تا فریاد»، در کنار تبلیغات برنامههای صرفاً سرگرمیساز سیما، آثار اندیشهمحور و خاصتر در معرض تبلیغات قرار بگیرند. به هر نام پخش مستند مذکور آنقدر اهمیت پیدا کرد که زمان تکرار نوبت دوم در شبکه افق، فضای مجازی بانی اطلاع رسانی شد، آنهم نه از طریق شبکههای مختلف سیما. در مورد این مستند خاص باید چندین نکته مهم در فرامتن و متن اثر بپردازیم.
1- اگر مستند را از پایان یعنی از انتها (تیتراژ) تحلیل کنیم به نتایج قابل اعتنایی دست خواهیم یافت. این مستند به دلیل تحقیقات گسترده و شیوه ساختی که سازندگانش در پیش گرفتهاند یک مستند بسیار حرفهای است. تیم کوچک ساخت و استفاده از متن بشدت تحقیق شده، نشان میدهد، مستندسازی پرهزینه مرسوم در سیما، اگر از هدایتگری حرفهای برخوردار باشد، میتواند بدون هزینههای کلان، اعتبار بیشتری نسبت به مستندهای بیخاصیت سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و ورزشی پرهزینه داشته باشد. نمایش اسامی تیم کوچک تولید موید اعتبار سازندگان و تسلطشان به سوژه است. این مستند با کمترین نیروی انسانی ممکن ساخته شده، اما اثر بشدت حرفهای و کنجکاویبرانگیز است که از زوایای مختلفی، وجه متفاوتی از زندگی استاد آواز ایران را بررسی میکند.
بیشتر بخوانید:
فیلم: دلایل ممنوعیت شجریان توسط خاتمی وزیر ارشاد وقت
2- به هر روی، آوردن نام استاد شجریان در عنوان مستند، این شائبه را بوجود میآورد که سازندگان با محوریت قرار دادن سلوک سیاسی «استاد آواز ایران» قصد هیاهوی سیاسی داشتهاند؛ یا قصدشان این بوده که در ساز و کار شبکه افق (با توجه به رویکرد این شبکه) خودشان را مطرح کنند؛ این روش در حوزه مستندسازی سیما بسیار مرسوم و ساده است. مستندسازان فرصت طلب فراوانی با توجه به رویکردهای سیاسی روز، چهرههای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و ورزشی را محور قرار داده و در موردشان مستندهایی ساختهاند، تا خودشان را مطرح کنند ومستندسازان ماجراجوی فراوانی برای مطرح کردن نام خودشان، بدون نگاه دقیق به تاریخ اقدام به تخریب شخصیت محوری میکنند.
این فرض به این دلیل مطرح میشود که با این فن فرصتطلبانه از شهید آوینی تا غلامرضا تختی، در لیست مستندسازان قرار داشتهاند و اغلب آثار ساخته شده، روی مدار شور و برای مطرح شدن مؤلفان ساخته شدهاند. اما مستندی که از استاد شجریان در شبکه افق به نمایش درآمد، از مدار شور خارج و روی باند شعور حرکت کرد. چون قضاوت در مورد استاد شجریان، در این مقطع حساس کنونی، ممکن است به جهت دهیهای سیاسی و نوعی اغتشاش در فضای فرهنگی منجر شود.
بیشتر بخوانید:
حضور «حمیدرضانوربخش» که از رگ گردن به استاد نزدیکتر است، در این مستند غنیمت بزرگی محسوب میشود. داریوش پیرنیاکان فعلی که در مستند حضور دارد، با داریوش پیرنیکان دهه شصت و هفتاد بسیار متفاوت است و حقایق را به زبان میآورد و حضور استاد «حسین علیزاده» که اعتبار دوچندانی به همه قضاوتهای مؤلفان خواهد بخشید. همین نامهای بزرگ و توازن نریشینها و قضاوت بزرگان در متن مستند، آنرا از قضاوتگری سیاسی یکسویهنگر دور میکند.
3- «حمیدرضا بوالی» مهمترین نویسنده این مستند، با استناد به کارنامه مطبوعاتیاش در قضاوتهای روزمره سیاسی نمیگنجد. اگر او را با استناد به نوشتههایش تحلیل کنیم، به استناد نقدی که درباره فیلم «دکتر ژیواگو» در ویژه نامه مجله 24 نوشت، مرزیبندی های سیاسی را نمیتوان به او نسبت داد. با استناد به عملکرد نویسنده و پژوهشگر این مستند، میتوان تمام قضاوتهای یکسویهنگرانه پس از پخش این مستند در فضای مجازی را به چالش کشید. برخی نامها استقلال معین سیاسی خاصی دارند که در دستهبندیها و دعواهای سیاسی جایی نخواهند داشت. عملکرد مؤلف (بوالی) در مقام پژوهشگر و نویسنده از مرزبندیهای جناحی فراتر میرود و نام نویسنده اصلی مستند، در میان تنشها و برخوردهای جناحی جایی نخواهد داشت.
با این استناد دقیق و موشکافانه مخاطبی که این مستند را از شبکه افق تماشا خواهد میکند، یا آنرا از سایت تلویبیون خواهد دید، باید این مسئله را با خودش را حل کند که با یک بازخوانی تاریخی وفادارانه و غیرجناحی در مورد یک هنرمند فاخر و نامدار مواجه است. این فرضها را بدون در نظر گرفتن نام، پیشینه و عقبه سازندگان مطرح کردیم تا به نتیجه عدم تحریف دست پیدا کنیم.
4- از زمان پخش این مستند تاکنون قضاوتهای متعددی در فضای مجازی و توئیتر منتشر شده است. عدهای میگویند شبکه افق و مؤلفان قصد تطهیر شجریان را دارند و عدهای دیگر معتقد به ترور پرسوناژ استاد شجریان هستند. اما اگر قضاوت ما درباره مستند و استاد شجریان، با توجه به محتوای اثر و در نظر گرفتن انضمامهای فرمی و پیوستهای تاریخی، موجب حصول نتیجه همدلانه میشود. در متن مستند، کوچکترین بیحرمتی سیاسی، علی رقم طرح موضوعات ملتهب، نسبت به استاد آواز ایران اتفاق نیفتاده است و این مسئله بزرگترین حسن اثر محسوب میشود.
5- متأسفانه ما در حوزه تاریخنگاری هنری و موسیقیایی با ضعفهای بسیار بزرگی روبرو هستیم که تاریخ را محدود به موضوعات معاصر میدانیم. اگر دایره آگاهی رسانی رسانهای محدوده وسیعتری داشت، قبل از این مستند باید در مورد عارف قزوینی مستند میساختیم. ساخت چنین مستندی اگر در رسانه ملی محقق میشد به یقین امروز میتوانستیم قضاوت شفافتری نسبت به این استاد شجریان داشته باشیم.
بیشتر بخوانید:
ترتیب قرائت تاریخ در این مستند، زمینه تطبیق سلوک ایشان را با عارف قزوینی فراهم میآورد. تاریخ به همان صورتی که برای عارف قزوینی شاعر و تصنیفساز رقم خورد، برای استادشجریان در شکل مشابهی تکرار میشود. «عارف قزوینی» نیز با وجود داشتن پدری منبری، عمامه را برداشت و ترک روضه خوانی کرد. او رابطه بسیار خوبی با شاهزادگان قاجار داشت اما با غزلهای خود به موفقیت مشروطیت کمک شایانی کرد و دلبستگی به مشروطیت، باعث رانده شدن او از دستگاه قاجار شد.
این بخش از زندگی عارف قزوینی شباهت کاملاً ملموسی به سلوک استاد شجریان دارد. استاد شجریان، به عنوان هنرمند شاخصی در جشن هنر شیراز حضور داشت. اما ناگهان تغییر رویکرد داد و بواسطه تأثیر هوشنگ ابتهاج (سایه) و گروه چاوش تصنیف سپیده را در بحبوبه انقلاب اسلامی در سال 1357 خواند.
بیشتر بخوانید:
خدمات موسیقایی شجریان به انقلاب
ایران ای سرای امید، بر بامت سپیده دمید / بنگر کزین رَهِ پُرخون، خورشیدی خجسته رسید
اگرچه دلها پُرخون است، شکوهِ شادی افزون است / سپیده ی ما گلگون است وای گلگون است، که دستِ دشمن درخون است
ای ایران غمت مَرِساد / جاویدان شکوهِ تو باد
اه ما، راه حق، راه بهروزی است / اتحاد، اتحاد، رمز پیروزی است
صلح و آزادی، جاوِدانه در همه جهان خوش باد / یادِگارِخونِ عاشقان، ای بهار
عارف قزوینی هم در مراسم تشییع پیکرکلنل محمدتقی خان پسیان در مراسم تشییع او فریاد برآورد
این سر که نشان سرپرستی است / امروز رها ز قید هستی است
با دیده عبرتش ببینید / کاین عاقبت وطنپرستی است
اما پس از مشروطیت عارف دچار یک انحراف سیاسی شد و مواضع رادیکالی حتی نسبت به مشروطیت اتخاذ کرد. در تاریخ هم آمده است که سیاستزدگی عارف قزوینی زیست سیاسیاش سلوک هنریاش را در مرز نابودی قرار داد. این بخش از زندگی عارف قزوینی موجب کوچ مقطعی او به ترکیه شد. (مصادف با جنگ جهانی اول).
بیشتر بخوانید:
استاد شجریان هم به همان مسئله مبتلا شد و کوچ در سال 1388 از ایران و برگزاری چندین کنسرت در خارج از کشور، نتوانست دربهای تازهای را برای او بگشاید. چون موسیقی کلاسیک ایرانی، تنها در ایران گردش مالی و مخاطب دارد. مخاطبان موسیقی ایرانی در خارج از کشور، عطش خود را با موسیقی پاپ سیراب میکنند. به همین دلیل تور خوانندهای نظیر محسن یگانه در آمریکا و اروپا از مخاطبان بیشتری نسبت به کنسرت استاد شجریان برخوردار است.
بیشتر بخوانید:
6- در متن مستند به مصاحبه «حمیدرضا نوربخش» با استاد شجریان در روزنامه ایران اشاره میشود و تمامی آن جملات بازهم نقل قولهای عارف قزوینی پس از بازگشت به ایران را در ذهن تداعی میکند. وقتی شرایط کار برای عارف به دلیل مواضع سیاسی و ضد مذهبیاش بستهتر میشود در یک فراز تاریخی میگوید:
"آخر این چه بدبختی بود که دامن گیر من شدهاست. فرمانفرما با من بد، سلیمان میرزا بد، قوامالسلطنه بد، تقیزاده هم بد، نصرتالدوله بد، ملکالشعرا بد، مرتجع و آزادی خواه هر دو دشمن، من از هر طرف هدف تیر کینه خواهی شده.
فرجام استاد شجریان با مصاحبهای به قصد تعدیل مواضع گذشته، نتیجه معکوسی برای ایشان داشت و اصرار به عدم پخش صدایش از رسانه ملی، به این جدا افتادگی ایشان بیشتر دامن زد.
شجریان فقط به دلیل عبارت خس و خاشاک پای در راه دیگری نهاد؟
7- تمام دلخوریهای استاد شجریان آنطور که ایشان در مصاحبههایشان در خارج از کشور نقل کردند، تنها از عبارت" خس و خاشاک" رئیس دولت دهم بود و به دلیل همین عبارت استفاده شده، پای در مسیر جدا افتادهای همچون عارف قزوینی گذاشت. نقل قول احمدینژاد در متن مستند وجود دارد و در این سالها بدرستی قضاوت و شنیده نشده است. طرح این بحث، به دلیل حمایت از ادبیات همواره مخدوش رئیس جمهور سابق نیست، اما محمود احمدینژاد "خس و خاشاک" را از 40 میلیون شرکت کننده در انتخابات 1388 و 70 میلیون جمعیت ایرانی جدا میکند و اگر جملات استفاده شده توسط رئیس دولت دهم را دوباره بررسی کنیم، شرکت کنندگان در انتخابات و افرادی که در انتخابات به رقیب سیاسیاش رأی دادهاند را در دایره خس و خاشاک نمیگنجاند. او خس و خاشاک را افرادی خارج از این دایره توصیف میکند و هیچگاه هواداران رقیب را خس و خاشاک خطاب نمیکند.
8- استاد آواز ایران با وجود تجربه تاریخی عارف قزوینی در همان مسیری گام برداشت که از داخل ایران برایش طراحی شده بود. با نمایش جزئیات در مستند «شجریان، از سپیده تا فریاد» اگر با استناد به جزئیات تمامی وقایع مرتبط با کمی آگاهی بیشتری بررسی کنیم، کاملاً مشخص است برای استاد آواز ایران، پازلهای سیاسی پساهشتادو هشتی کاملاً چیده شد. آن حلقه هدایتگر موسیقایی که در داخل کشور فعالیت میکنند و اتاق فکر شاخصی در حوزه موسیقی دارند، نخستین مصاحبه استاد شجریان با بیژن فرهودی (مجری سابق صدای آمریکا)، گفتوگوی حضوری با جمشید چالنگی، حضور در مستند پژواک روزگار (صادق صبا) محصول بیبیسی فارسی را از قبل طراحی کردند. زمانی که جنبش سبز متوقف میشود با تغییر دولت، مصاحبه دیگری با استاد شجریان در روزنامه ایران منتشر میشود تا بازی از دست رفته دوباره احیا شود. در واقع پازلهای ورود به بازی اتفاقات پسا 88 برای ایشان چیده شده بود تا در صورت رخداد سیاسی ملتهبتری او به این بازی ورود کند.
بیشتر بخوانید:
گواه طرح چنین ادعایی همکاری استاد شجریان با «صادق صبا» در اردیبهشت 1388 است که استاد در این مستند با مدیر وقت بخش بیبیسی فارسی، درباره زندگی عمر خیام گفتوگو میکند.صادق صبا دوبار در بهمن 1387 و اردیبهشت 1388 برای ساخت دو مستند با شجریان دیدار داشته است. این دیدارها هم محصول همان اتاق فکر طراح است. البته مستند «شجریان، از سپیده تا فریاد» برای تحلیل تغییر رویکردهای استاد شجریان سعی میکند به قرائتهای رسمی اکتفا کند تا استادکار موسیقی کلاسیک ایرانی در یک قرن اخیر از تمامی تقصیرها مبرا باشد.
بیشتر بخوانید:
9- مستند «شجریان، از سپیده تا فریاد» قضاوتش یکسویه نیست و استاد شجریان را متهم نمیکند و صرفاً به بازخوانی تاریخ اکتفا میکند. اما پس از پخش این مستند، موجی از قضاوتهای سیاسی در فضای مجازی منتشر میشود تا زحمت خاص سازنندگان و پرهیزشان از حقنه کردن هرگونه قضاوتی پایمال شود. به هر حال کارگردان این اثر مهدی طوسی، فعال رسانهای شناخته شدهای است که کارنامه بسیار روشنی دارد. او در دوران فعالیتش در حوزه روزنامهنگاری و برنامهسازی، هیچگاه متهم به یکسویهنگری نشده و کارنامه بسیار شفافی دارد و همین سابقه میتواند دستمایه خوبی باشد که صرفاً هر بینندهای را مجاب کند که با یک بازخوانی تاریخی، همسرنوشتی استاد شجریان با عارف قزوینی ارزیابی میشود، با این تفاوت که عارف قزوینی، عاقبت چندان خوشایندی نداشت، اما استاد به رغم حرکات سیاسی زیگراگی، همچنان معتبر است و احترام و جایگاه شاخص او همچنان حفظ شده است. بازهم مجالی فراهم میشود تا تصنیفی که ایشان به زیبایی اجرا کرده را به بهانه پخش این مستند تکرار کنیم.
بر ما بسی کمان ملامت کشیده اند
تا کار خود ز آبروی جانان گشاده ایم
چون لاله می مبین و قدح در میان کار
این داغ بین که بر دل خونین نهاده ایم