جی. سی. چاندور J. C. Chandor، کارگردان و نویسنده بااستعداد و خاصی است که تا به حال فقط سه اثر درام ساخته است: فیلم هیجانانگیز «مارجین کال» Margin Call، در سال 2011، ماجراجویی دریایی ردفورد Redford در «همه چیز از دست رفته است» All Is Lost در سال 2013 و «یک سال بسیار خشن» A Most Violent Year، داستان غمانگیز مرد خوب و درستکاری که شرایط باعث تغییر او میشود، در سال 2014. هر فیلم جدید چاندور، از اثر قبلیش بهتر است، اما این فیلمها، تفاوت زیادی باهم در میزان فروش نداشتهاند.
همچنین بخوانید:
معرفی Sgt. Stubby: An American Hero: داستانی جنگی با قهرمانی متفاوت
(«مارجین کال» 5.3 میلیون دلار، «همه چیز از دست رفته است» 6.2 میلیون دلار و «یک سال بسیار خشن»، 5.7 میلیون دلار فروش داشته است.) به نظر میرسد وقت آن رسیده است که چاندور تغییری در روش فیلمسازی خود بدهد. پس چه زمانی بهتر از الان برای چاندور که با فیلمی اکشن در ژانری نامتعارف و جنجالی به سینما برگردد؟
«مرز سهگانه» Triple Frontier، جدیدترین اثر چاندور که برای شبکه نتفلکیس Netflix ساخته شده است (که پس از اکران در سینماهای منتخب، در 13 ماه مارس از این شبکه پخش خواهد شد)، فیلمی اکشن و هیجانانگیز در مورد چندین سرباز کهنهکار ارتش است که با همکاری هم نقشه سرقت بزرگی را میکشند. ایده کلی داستان آن برای فیلمی خوب، مناسب است، اما فیلمنامه آن بسیار ساده و بدون چالشهای لازم است.
من که از همان اولین اثر چاندور، یکی از طرفداران فیلمهای او بودم، خیلی دلم میخواست «مرز سهگانه» همان فیلم هیجانانگیز و پرهیاهویی باشد که چاندور در نظر داشته است. دستاندرکاران این فیلم، هنرمندان قابلی هستند، داستان این فیلم سالها قبل توسط چاندور و مارک بوآل Mark Boal نوشته شده بود. کاترین بیگلو Kathryn Bigelow و بوآل تهیهکنندگان این فیلم هستند.اما متاسفانه داستان «مرز سهگانه» کمی خستهکننده است، چرا که تابهحال اینچنین داستانی را بارها در فیلمهایی بهتر و با اتفاقات جالبتری دیدهایم.
با اینکه چاندور از بازیگران بسیار خوبی در فیلمش استفاده کرده است، اما این بازیگران بااستعداد دیالوگهای بسیار کمی برای به نمایش گذاشتن تواناییهای خود دارند. به نظرم بهتر بود این فیلم یا یک فیلم اکشن با داستانی پرمحتوا باشد و یا نسخه پرسروصدایی از فیلم «بیمصرفها» The Expendables. اما «مرز سهگانه» چیزی بین این دو است.
فیلم بسیاری خوبی نیست، اما فیلمی بیمحتوا و صرفا برای سرگرمی هم نیست. اما از آنجایی که این فیلم محصول شبکه نتفلیکس است احتمالا بیشتر از آنچه لایقش است، مورد توجه قرار خواهد گرفت.
یک ساعت اول فیلم، قبل از اینکه داستان وارد قسمت هیجانانگیز و ماجرای سرقت در دل جنگل شود، سعی در آشنا کردن ما با جنبه انسانی شخصیتها دارد، اما در این کار خیلی موفق نیست. بن افلک Ben Affleck و اسکار آیزاک Oscar Isaac و حتی رینالدو گلگاس Reynaldo Gallegas در نقش دلال بزرگ مواد مخدر، شخصیتهایی یکبعدی را به نمایش گذاشتهاند. شخصیت سانتیاگو “پاپ” گراسیا با بازی آیزاک، یک مامور آزاد است که در آمریکای جنوبی با نیروهای پلیس محلی همکاری میکند. یووانا Yovana (با بازی آدریا آرجونا Adria Arjona)، ارتباطی با بزرگترین دلال مواد مخدر دارد. به نظر میرسد رابطهای عاشقانه بین این دو در حال شکل گرفتن است، اما فیلم اصلا به این موضوع نمیپردازد. این نکته میتواند نشاندهنده این باشد که چاندورا در نظر داشته این فیلم، اثری درام مردانه، بدون احساسات و در مورد موضوعی مهم باشد.
هیچکدام از این سربازان سابق نمیتوانند زندگی خود را با مقرری کمی که دارند بگذرانند و احساس میکنند دولت و ارتش پشت آنها را خالی کرده است. این موضوع همیشه در داستانهای چاندورا وجود داشته است، اما در این فیلم، هسته اصلی داستان همین حس است. به نظر میرسد به ویژگیهای زندگی شخصیتها خوب پرداخته نشده است، شخصیت تام “ردفلای” دیویس، با بازی افلک، پدر مطلقهای است که با وجود درآمد کم، به سختی روزگار میگذارند و در تلاش است که رابطه خوبی با دختر نوجوان خود داشته باشد. اما داستان وارد مشکلات زندگی او نمیشود. افلک نقش آن شخصیتی را بازی میکند که شرایط سخت، باعث عوض شدنش میشود. او که در ابتدای فیلم مردی موقر و خوب است، در انتها به آدمی بدجنس و بیرحم تبدیل میشود. پیام اخلاقی فیلم هم در این شخصیت است: مثل او نباشید.
صحنههای اول فیلم، وقتی که سانتیاگو دوستان قدیمی خود، ردفلای، ویلیام “آیرونهد” میلر (با بازی چارلی هونام Charlie Hunnam) و بن میلر (گرت هدلند Garrett Hedlund) و فرانچسکو “کتفیش” مورالز (پدرو پاسکال Pedro Pascal)، را دورهم جمع میکند، یادآور صحنهای است که دنی در فیلم «یازده یار اوشن» Ocean’s Eleven، تیم خود را تشکیل میدهد. نقشه از این قرار است: حمله به منطقه تحت کنترل دلال بزرگ مواد مخدر، که پلیس هیچ نظارتی روی آن ندارد، و سرفت پولهای نقد زیادی که او در خانهاش نگه میدارد.وقتی این ایده را شنیدم، اولین فکری که به ذهنم رسید این بود که آیا دلالهای مواد مخدر در همه جای دنیا درآمدشان را پولشویی نمیکنند و آن را در جایی، مثل بانک!، نمیگذارند؟ به نظر میرسد داستان «مرز سهگانه» ترکیبی از اتفاقات دنیای امروز و دنیای زیرزمینی دهه 80 است. شخصیتهای اصلی داستان به خانه مورد نظر، که فقط چند نفری از آن محافظت میکنند، میرسند و وقتی داخل میروند، کوهی از پول را میبینند. چقدر پول آنجا است؟ چیزی در حدود 250 میلیون دلار. اما آنقدری است که عملیات خارج کردن آن از خانه، چالش اصلی فیلم شود.
چطور میتوان 250 میلیون دلار پول نقد را جابهجا کرد؟ باید 100 یا 150 کیسه بزرگ را پر اسکناس کرد و با خود کشید. و وقتی هلیکوپتری که قرار است که این سربازان و کیسههای پول را جابهجا کند، از راه میرسد، و آنها میفهمند که وزن اسکناسها بیش از تحمل هلیکوپتر است، حتما تصمیم میگیرند 75 میلیون دلار را رها کنند، نه؟ اما اینطور نیست. بلکه با اینکار باعث به وجود چالش جدیدی در داستان، مشابه فیلم «گنجهای سیرا مادره» The Treasure of the Sierra Madre، میشوند.یکساعت اول «مرز سهگانه» مراحل آمادهسازی داستان، و یک ساعت دوم آن درامی در مورد طمع و تلاش برای زنده ماندن است. در مسیر بازگشتشان، به خاطر دلایل مختلف، مجبور هستند برای نجات خود، مقداری از پول را رها کنند. اما آیا حاضر به این کار هستند؟ تمام این اتفاقات استعارهای از ذات انسان است، میتوان گفت همین نکته، موضوع اصلی داستان فیلم است. دنبال پول رفتن، راهی است به سمت مرگ و رها کردن پول، راهی برای زنده ماندن. چاندور زمان مناسبی را برای ساخت فیلمی اکشن انتخاب کرد، اما بهتر است دفعه بعدی که تصمیم گرفت فیلمی با ژانری نامتعارف و متفاوت بسازد، نوآوری و محتوایی بیشتری در آن بهکار ببرد. ماجراهای درام آن سرگرمکننده است، اما پیام اخلاقی آن سطحی است.
این مطلب از نوشته اوون گلیبرمن Owen Gleiberman در سایت ورایتی Variety گرفته شده است.کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریهها، وبلاگها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.
Post Views:
37