برترین ها - مهناز براتی، روزنامهنگار: شنیدن خبر نامگذاری برخی خیابانها و معابر شهری با اسامی برخی از چهرههای نامی حوزه فرهنگ و هنر اگرچه دور از نتظار مینمود؛ اما مسرتبخش بود.
«به گزارش مهر، اعضای شورای شهر تهران در بخش دوم جلسه علنی روز سه شنبه 27 فروردین، به نامگذاری برخی از معابر پایتخت پرداختند و نام برخی از معابر پایتخت را به نام بزرگان ادب و هنر تغییر نام دادند.
بر اساس رأی اعضای شورا، خیابان سپند در محدوده اقدسیه به نام عزت الله انتظامی، فلامک جنوبی و شمالی در شهرک قدس به اسم استاد محمدرضا شجریان، در منطقه 2 خیابان معارف در محدوده اوین به نام داود رشیدی، خیابان 24 متری در سعادت آباد به نام محمدعلی کشاورز، خیابان کوکب در محدوده شهرآرا به نام غلامحسین امیرخانی و خیابان نیلوفر در محدوده اختیاریه به نام علی نصیریان نامگذاری شد.
همچنین خیابان ارغوان به نام هوشنگ ابتهاج، میدان بی نام به نام علی حاتمی، کوچه رهبری به نام سیمین دانشور، کوچهای به نام علی معلم، معبری در منطقه 3 محدوده شهید کلاهدوز به نام منوچهر آتشی، عمران صلاحی، محمد قهرمانی، بیژن ترقی، اسماعیل شاهرودی، پروین دولت آبادی، اخوان ثالث، سیمین بهبهانی، فروغ فرخزاد، فریدون مشیری، محمدعلی سپانلو، سیدکریم امیری فیروزی کوهی، نامگذاری شد.»
در نابسامانیهای این روزهای کشور که فرهنگ به عنوان یک کالای لوکس قلمداد، و از سبد معیشتی خانوارها حذف شده است؛ یادآوری و بازخوانی نام بزرگان این عرصه، اتفاقی است که از منظری میتوان آن را به فال نیک گرفت.
واکنش خانه موسیقی به این خبر، مبنی بر دیرهنگام بودن اقدامات شورای شهر در نامگذاری گذرگاهها با نام مشاهیر فرهنگی، اولین تیر انتقاد جریان موافق، به خبر مزبور است.
خانه موسیقی در بیانیه خود نوشته است: «هرچند اقدام شورای شهر در نامگذاری گذرگاهها به نام اهالی فرهنگ دیر هنگام بوده، اما به هر روی پیشنهاد اخیر بویژه ذکر نام استاد محمدرضا شجریان که سالها از حقوق شهروندی و فعالیت حرفهای محروم بوده است جای تقدیر و تشکر دارد.»
این انتقاد سو و سمت صحیحی دارد؛ چرا که بسیاری از این چهرهها سالیان متمادی است که بار سنگین فرهنگ و هنر کشور را به دوش میکشند و با وجود تمام نارساییها و سنگ اندازیها در مسیر اشاعه گفتمانشان، باز هم در اذهان عمومی چهرههایی شاخص و حتی فراتر از آن، سردمداران حیطههای تخصصی خویش محسوب میگردند.
برخی برای حذف صدای هنرمندی، چون استاد شجریان در لفاف سانسور، سالیان متمادی اهتمام ورزیده¬اند و از بکارگیری هرگونه تنگنظری برای نیل به این مقصود، قصور نورزیدهاند. هنرمندی که در صدا و سیمای کشور خود ممنوعالصدا میشود و مجالی برای هنرنمایی خویش نمییابد؛ باز هم در تنگنای راه خود، به پیش میرود و مردمی باقی میماند.
پخش مستند «شجریان از سیپده تا فریاد» از شبکه افق و حواشی فراوانش، نمودی از تلاشها برای مخدوش نمودن چهره این هنرمند نامی بود. با تمام نقصانها و دیرکردها، اما گرامیداشت وی با تخصیص خیابانی به نام محمدرضا شجریان، امری دور از انتظار، اما مطلوب است.
هر چند که تصمیم شورای شهر تهران به مذاق کیهان خوش نیامد. کیهان در مطلبی که در روز چهارشنه 28 فروردین با تیتر «بازی اسم-فامیل» منتشر کرد، در ذیل میان تیتر «تقدیر از مخالفان نظام اسلامی» با حربهی قدیمی برچسبزنی و اتهامپراکنی، به اقدامات مزبور وزن سیاسی داد و از این طریق مخالفت خود را اعلام نمود.
انتقادها و استقبالها از این خبر، دور از انتظار نیست و مسیر آن را در فضای مجازی نیز می-توان پی گرفت. نگاه انتقاداتی به اقداماتی از این دست را میتوان در مصادیقی چون، حذف کراوات سردیس دکتر علی شریعتی، شکستن سنگ مزار احمد شاملو یا ممنوع الورود شدن به آرامستان ظهیرالدوله - مدفن فروغ فرخزاد و دیگر چهرههای فرهنگ و ادب- را نیز مشاهده نمود.
در 24 تیرماه سال گذشته خبری مبنی بر کنده شدن تابلوی کوچهای با نام محمدرضا شجریان در روستای بیاره از توابع شهرستان دنا همچننین در زمره اقدامات افراطی مشابه قرار میگیرد.
به هر روی نباید از این نکته غافل ماند که انتخاب این اسامی از سوی شورای شهر تهران برای نامگذاری معابر شهری گزینشی است. اعضای محترم شورای شهر به عنوان نمایندگان مردم در این شورا بخشی از انتظارات را برآورده کردند. اما با رصد دقیقتر گرایشات فرهنگی و هنری جامعه به راحتی میتوان جای خالی برخی از اسامی را حس کرد.
احمد شاملو یکی از همین نامهاست. فردی که حتی پس از مرگ و تا امروز هم آماج ضرب و طعن افراطیون قرار گرفت. سالمرگ این شاعر بزرگ در سالهای اخیر همواره با حاشیه همراه بوده است. به هرحال نمیتوان انکار نمود که دوستداران وی گلهمند فقدان نامش هستند؛ و نمیتوان گرایش بخش بزرگی از دوستدران فرهنگ و هنر به وی را کتمان نمود.
دیرزمانی است که افرادی با گرایشات افراطی به گمان خویش سد راه اندیشه هنرمندان بودهاند؛ البته با استمداد از سنگ و تیشه و تبر، و نه قلم و اندیشه.
امید است که با اجرایی شدن این طرح شاهد تابلوهای شکسته و مخدوش شده و از جا درآمده نباشیم تا قلم را بچرخانیم و بگوییم: آسمان کشتی ارباب هنر میشکند...